شناسهٔ خبر: 37757 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مجلس‌ایران

بررسی ده دوره انتخابات ریاست جمهوری

هزار دستان انتخابات؛ قسمت چهارم: اینک شوکران

نخست وزیر ... مثل اینکه آقای "محسن رضایی" خدمت امام رسیده و گفته بود که موقعیت آقای موسوی به گونه ای است که اگر ایشان نخست‌وزیر نشوند، جنگ لطمه می خورد. طبیعی است که برای امام در آن روزها هیچ چیز حیاتی تر از مسئله جنگ نبود ...

مجلس ایران؛ بعد از پیروزی انقلاب این اولین بار بود که پس از اتمام دوره چهار ساله ریاست یک رئیس جمهور، کشور درصدد انتخاب رئیس جمهور برمی آمد. روسای جمهور قبلی فقط مدت کوتاهی در این سمت می ماندند و یا خائن از آب در می آمدند و یا شهادت قسمت شان می شد. در دوره سوم آیت الله خامنه ای انتخاب شده بودند و توانستند از سال 60 تا 64 بار سنگین ریاست جمهوری در شرایط جنگ را برعهده بگیرند. در سال 64 کشور دوباره میزبان انتخاب اصلح شد.

دلهره ای به نام نخست وزیر:

بعد از عدم رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به دکتر ولایتی به عنوان نخست وزیر، مهندس میرحسین موسوی که از اعضای حزب جمهوری به شمار می آمد، به عنوان نخست وزیر انتخاب شد؛ نخست وزیری که البته اختلاف نظرهای فراوانی با رئیس جمهور پیدا کرد تا آنجا که دوبار تصمیم به استعفا گرفت. و این در حالي بود كه كشور از يك سو با مشكلات عمده اقتصادي دست و پنجه نرم می کرد و از سوي ديگر از جانب وزير امور خارجه امريكا رسماً تهديد شده بود. در واقع شرايط داخلي و خارجي كشور ثبات كافي نداشت. اختلاف نظرها بین رئیس جمهور و نخست وزیر در دولت سوم  باقی ماند تا آنجا که مقام معظم رهبری تصمیم به عدم معرفی دوباره میرحسین در دولت بعد گرفت.

آیت الله خامنه ای تمایلی به حضور مجدد در انتخابات ریاست جمهوری نداشت. ولی تکلیف امام به حضور دوباره در انتخابات ریاست جمهوری بود. ایشان هم حکم ولی را واجب شرعی تلقی کرد و اجابت همین حکم موجب شد ریاست جمهوری چهارم را دوباره به نام ایشان بزنند.

از 50 نفری که برای چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند، 47 نفر رد صلاحیت شدند. از جمله رد صلاحیت شدگان می توان به مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی اشاره کرد. رد صلاحیت بازرگان موجب شد نهضت آزادی با صدور بیانیه ای انتخابات را تحریم کند. رسانه های خارجی نیز با متهم کردن شورای نگهبان، ایران را به نقض آزادی متهم کردند. در نهایت سه نامزد برای رقابت در انتخابات باقی ماندند: آیت الله سید علی خامنه ای، حبیب الله عسگراولادی و محمود کاشانی.

نخست وزیر

 

چند روز مانده به شروع انتخابات ریاست جمهوری حرف ها و سخن هایی مبنی بر اینکه نظر امام به ابقای حکم نخست وزیری میرحسین موسوی است در کشور پخش شد. ناطق نوری در کتاب خاطرات خود در این باره می گوید: «گویا نظر امام عوض شده بود. علتش این بود که مثل اینکه آقای "محسن رضایی" به عنوان فرمانده سپاه خدمت امام رسیده و گفته بود که موقعیت آقای موسوی در بین جوان ها به گونه ای است که اگر ایشان نخست‌وزیر نشوند، جنگ لطمه می خورد. طبیعی است که برای امام در آن روزها هیچ چیز حیاتی تر از مسئله جنگ نبود، لذا بعد از گزارش محسن رضایی، لحن امام عوض شد. ایشان احساس کرد که جنگ نباید لطمه بخورد. باید آقای موسوی به عنوان نخست‌وزیر معرفی شود. منتهی روش امام این بود که در مسائل گام به گام پیش می رفتند، اول اگر از ایشان سوال می شد می فرمودند که مهندس موسوی بد نیست، کم کم به حاج احمد آقا و دیگران فرمودند که آقای مهندس موسوی معرفی شود. یک قدم جلوتر به دفتر فرمودند که جواب دهند نظر امام مهندس موسوی است. هرگاه از امام در این مورد می پرسیدند، امام مهندس موسوی را تایید می کرد. رفته رفته امام به صراحت نظر خود را فرمودند و به دفتر اعلام کرده بودند که جز آقای موسوی کسی دیگر مصلحت نیست.»

هر چه می گذشت کم کم صراحت نظر امام در خصوص ابقای مهندس موسوی بیشتر می شد. آیت‌الله خامنه‌ای نزد امام رسیدند تا نظر نهایی ایشان را جویا شوند. امام در این دیدار طی اظهاراتی جا به جایی میرحسین موسوی را به مصلحت ندانستند. البته  امام از موضع شخصی خود سخن می گفتند و از جایگاه رهبری کشور حکم نمی کردند.

نتایج انتخابات:

25 مرداد 64 فرارسید. روزی که14238587  نفر یعنی چیزی در حدود 54.78% واجدین در انتخابات شركت کردند. نتایج انتخابات به این صورت بود:

دوره چهارم

 

سیزدهم شهریورماه سال 64 در سالروز عید سعید غدیرخم، حکم ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای توسط امام تنفیذ شد. حضرت امام در این مراسم فرمودند:

«رئيس جمهور محترم بايد توجه داشته باشند كه در پيشگاه مقدس حق جلّ و علا واقع است و آنچه بر او از خطرات قلبى و تمايلات سرّى تا اعمال معلن و مخفى مى‏گذرد، در حضور حق است و چيزى را نتوان از او - جلّ و علا - پنهان كرد، هر چند از خلق خدا پنهان باشد ... شما اى رئيس جمهور محترم و ديگر متصديان امور كشور! مى‏دانيد كه قدرتمندان شرق و غرب خصوصاً آمريكاى بازيگر، مارهاى زخم برداشته از جمهورى اسلامى هستند كه از اول انقلاب به هر حيله ممكن دست زدند، از حمله نظامى گرفته تا طرح كودتا، و از ترور شخصيت‏ها تا به آتش كشيدن مزرعه‏ها و مغازه‏ها، و از انفجارات كور در كوچه‏ها و خيابان‏ها تا دزدى و تجاوز، و از همه بدتر و بالاتر تبليغات دامنه‏دار از اول انقلاب تا امروز است، كه براى تضعيف روحيه ملت مقاوم و رزمندگان عزيز به هر نوع دروغ و تهمتى متشبث شدند، ولى بحمداللّه نه تنها هيچ يك از تيرهاى آنان به هدف نرسيد، كه نتيجه معكوس داد. اكنون از چنين مارهاى زخم خورده‏اى نبايد غافل بود. چه بسا، با نفوذ عمّال سر سپرده داخل در ارگان‏هاى دولتى و مقامات مؤثر، به تدريج قدم به قدم كار خود را انجام دهند و انسان مستقيم را منحرف كنند و متعهدان را وابسته نمايند. غفلت از اين امر، فاجعه‏انگيز است...»

تلخی کام رئیس جمهور

حضرت آیت الله خامنه ای در مراسم تحلیف ریاست جمهوری در مجلس با بیان عباراتی نگرانی خود را در مورد انتخاب نخست وزیر نشان دادند: «قانون اساسی ابزارهای لازم برای عمل به این سوگند را مشخص کرده است. در صورتی که رئیس‌جمهور این ابزارها را در اختیار داشته باشد، خواهد توانست به این سوگند عمل کند وگرنه این سوگند، حکم فقهی‌اش برای فقها روشن است.»

رئیس جمهور منتخب در انتخاب نخست وزیر در شرایط سختی قرار گرفت. از یک سو تمایلی به انتخاب موسوی به عنوان نخست وزیر نداشت و انتخاب او را به صلاح کشور نمی دانست. از سوی دیگر نظر امام را مبنی بر انتخاب موسوی می دید. بنابراین در نامه ای نظر امام را در این باره جویا شد که اگر حضرتعالی تشخیص می دهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی دانم نخست‌وزیر کنم، مگر اینکه حکم ولی‌فقیه بالای سر او باشد. حضرتعالی حکم کنید تا من ایشان را بگذارم، امام هم می فرمودند: من حکم نمی کنم. من حرف خودم را می زنم.

ناطق نوری نخست وزیری مجدد موسوی را اینگونه توضیح می دهد: «آقای هاشمی هم پذیرفتند که از امام ملاقات بگیرند و پیشنهاد کردم که به اتفاق آقایان مهدوی، جنتی و یزدی خدمت امام برویم. این آقایان را دیدم و گفتم چهارتایی نزد امام می رویم و اگر امام جمله ای گفت و قانع نشدیم، زود بلند نشویم. با آقایان شوخی کرده و گفتم خیلی زود جا نخوریم وقتی امام حرف زدند ما هم حرف بزنیم و ادله اقامه کنیم. ما چهار نفر خدمت امام رفتیم، ابتدا آقای مهدوی موضوع را طرح کردند و آقایان هم به نوبت صحبت کردند تا نوبت به من شد، روزهای آخر وزارتم بود. من خدمت امام عرض کردم که آقا اولا چه آقای مهندس موسوی نخست‌وزیر بشود و چه کس دیگر، بنده دیگر وزیر کشور نخواهم شد. این را بگویم که خیال نشود به خاطر وزارت خودم دست و پا می زنم، اینجا آقای مهدوی با امام شوخی کردند و گفتند: آقای ناطق فاتحه خودش را خوانده است. بعد گفتم: آقای خامنه‌ای می گویند که اگر نظر شما آقای مهندس موسوی است، حکم کنید. من روز قیامت جواب شرعی ندارم، ولی اگر ولی‌فقیه به من دستور دهد، حجت دارم. اینجا امام خمینی خیلی جدی فرمود که من حکم نمی کنم، اما به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر؟ خیلی جالب بود این عین عبارت امام که فرمودند: "من به عنوان یک شهروند اعلام می کنم که انتخاب غیر از ایشان خیانت به اسلام است." این جمله را که ایشان فرمودند، همه چیز روشن شد و واقعاً معلوم شد که موضوع چقدر عمق دارد. پس از اینکه فهمیدیم نظر قطعی امام، مهندس موسوی است، در محل دفتر ریاست جمهوری خدمت آقای خامنه‌ای رفتیم و ماجرا را خدمت ایشان شرح داده و گفتیم: این دیگر حکم است. امام فقط لفظ حکم را نگفتند. امام تا آخر ایستاده است. این که ایشان می فرمایند جز موسوی خیانت به اسلام است، حکم است. آقای خامنه‌ای فرمودند: برای من اتمام حجت شد. لذا تصمیم گرفتند و مهندس موسوی را برای نخست‌وزیری مجدد معرفی کردند.

بعد از اینکه آیت الله خامنه ای تصمیم به معرفی موسوی به عنوان نخست وزیر گرفتند 135 نفر از نمایندگان مجلس در نامه ای نظر امام را در مورد موسوی جویا شدند امام در پاسخ به نمایندگان نوشتند:

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم با تشكر از حضرات آقايان، اينجانب چون خود را موظف به اظهار نظر مى‏دانم، به آقايانى كه نظر خواسته‏اند، از آن جمله جناب حجت الاسلام آقاى مهدوى و بعضى آقايان ديگر، عرض كردم آقاى مهندس موسوى را شخص متدين و متعهد، و در وضع بسيار پيچيده كشور، دولت ايشان را موفق مى‏دانم؛ و در حال حاضر تغيير آن را صلاح نمى‏دانم. ولى حق انتخاب با جناب آقاى رئيس‌جمهور و مجلس شوراى اسلامى محترم است.»

به دلیل اینکه امام حکمی در مورد نخست وزیری موسوی صادر نکرده بودند یک اختلاف تئوریک میان نمایندگان مجلس و بعضی از مسئولان پیش آمد. این اختلاف به امر مولوی و ارشادی معروف بود. بر همین اساس تعدادی از نمایندگان مجلس نظر امام را ارشادی می دانستند و معتقد بودند که لازم الاجرا نیست. به همین دلیل 99 نفر از نمایندگان مجلس به نخست وزیری موسوی رای منفی دادند. این 99 نفر در مجلس مورد عتاب بسیاری قرار گرفتند و به مخالفت با ولایت فقیه متهم شدند که با شدت گرفتن اتهامات امام فرمودند: هيچ كس حق ندارد كه راجع به مجلس جسارتى بكند، و مجلس حقش است كه موافق و مخالف داشته باشد و ممتنع، و يك مسئله‏اى است كه هميشه بايد در مجلس باشد و اين امرى است كه گذشت و در او هيچ صحبتى نيست.

اختلاف نظر میان رئیس جمهور و نخست وزیر در معرفی اعضای کابینه نمایان شد. در نهایت 14 مورد اختلاف بین رئيس‌جمهور و نخست‌وزیر ایجاد شد. هیئت حکم از این میان در برخی موارد نظر نخست‌وزیر را تأمین کرد و در برخی دیگر نظر رئيس‌جمهور را. در آخر کابینه تشکیل شد.

قطع....نامه....

یکی از رویدادهای این دوره زمانی پذیرش قطعنامه 598 بود که در آن دستور آتش بس صادر شد. حضرت امام در 27 تیر 67 با این قطعنامه موافقت کرد. عباراتی که امام در مورد پذیرش قطعنامه به کار می برند، حاکی از این است که ایشان علی رغم میل باطنی، مجبور به پذیرش قطعنامه شده اند. ایشان می فرمایند: «خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏ اند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده‏ام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏كنم ... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده ‏تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهی‏ام بود. شما می‏دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ‏ام ... فرزندان انقلابى‏ام، اى كسانى كه لحظه‏اى حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى‏گذرد. مى‏دانم كه به شما سخت مى‏گذرد؛ ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى‏گذرد؟ مى‏دانم كه‏ شهادت شيرين‌تر از عسل در پيش شماست؛ مگر براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ولى تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابى‏تان را در سينه‏ها نگه داريد؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد؛ و بدانيد كه پيروزى از آن شماست.

مهر ماه 85، دفتر هاشمی رفسنجانی نامه ای را منتشر کرد که از برخی واقعیات جنگ حکایت داشت. در این نامه که از سوی امام خطاب به مسئولین کشور نوشته شده بود، دلایل پذیرفتن قطعنامه مورد توجه قرار می گرفت و به گزارش های سه نفر اشاره می شد. گزارش هایی که فرمانده وقت سپاه محسن رضایی، نخست‌وزیر میرحسین موسوی و مسئول وقت تبلیغات جنگ سید محمد خاتمی  به امام ارائه کرده بودند.

محسن رضایی در نامه خود آورده بود: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممكن است در صورت داشتن وسایلی كه در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانك و 3000  توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلیكوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزر و اتم -كه از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است- را داشته باشیم، می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.»

امام (ره) در خصوص نقش نامه محسن رضایی می فرمایند: «با توجه به نامه تكان دهنده فرمانده سپاه پاسداران كه یكی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است كه بعد از شكست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده كل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یكی از معدود فرماندهانی است كه در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی كننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نكاتی از نامه فرمانده سپاه كه در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود.»

امام(ره) در خصوص نامه میرحسین موسوی نیز می فرمایند: «آقای نخست‌وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام كرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را كه در شكست‌های اخیر از دست داده‌ایم، به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است كه برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.»

و نوبت به سیاسیون و مسئولین تبلیغات جنگ می رسد. امام با اشاره به سایر گزارش ها و نامه ها می فرمایند: «مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا كه مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید، شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است.»

محسن رضایی از هاشمی رفسنجانی و نقش او در انتقال این نامه ها و گزارش ها به امام نیز سخن می گوید: «آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد. گفته بود كه نظامیان این گونه می‌گویند و مسؤولان سیاسی و اقتصادی هم می‌گویند پول نداریم. شما تكلیف را روشن كنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت كردند.»

هاشمی رفسنجانی در 14 خرداد سال 75 درباره پذیرش قطعنامه می گوید: «پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود. قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشور مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.»

 

منابع:

صحيفه امام خمینی (ره)

خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری

خاطرات حجه الاسلام و المسلمین علی اکبر هاشمی رفسنجانی

سایت خبری تحلیلی رجانیوز

نظر شما