شناسهٔ خبر: 37482 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مجلس‌ایران

بررسی ده دوره انتخابات ریاست جمهوری

هزار دستان انتخابات؛ قسمت سوم: شهادت به انتخاب

رهبر هر روزی فهیمدیم كشور را افرادی كه روحانی نیستند آن طوری كه خدای تبارك و تعالی فرموده است اداره می كنند آقای خامنه ای تشریف می برند سراغ شغل روحانی خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین طور ...

مجلس ایران؛ سال 60 میزبان دو دوره انتخابات ریاست جمهوری بود که تنها دو ماه با هم اختلاف داشت. بعد از شهادت رجایی، مردم برای بار دوم در مهرماه 60 به پای صندوق های رای رفتند تا بار دیگر رئیس جمهور آینده شان را انتخاب کنند. در شرایطی که هنوز غم از دست دادن شهید رجایی و شهید باهنر و ترور شهید بهشتی را فراموش نکرده بودند و علاوه بر این ها، اوضاع سخت اقتصادی و معیشتی و شهادت رزمندگان در جبهه ها فضای سختی را به وجود آورده بود.

شهادت هنر مردان خداست ...

فقط 28 روز گذشت، 28 روز شیرینی حضورش را حس کردیم، 28 روز خدمت صادقانه کرد. رجایی فقط 28 روز صاحب جایگاه ریاست جمهوری بود اما دشمنان نتوانستند تحمل کنند و شهادت را به او  هدیه کردند ...دوره سوم ریاست جمهوری

ساعت 3 بعدازظهر 8 شهریور، 28 روز بعد از انتخاب رجایی به سمت ریاست جمهور، جلسه شورای امنیت ملی برقرار شد. حاضران: محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر و مسعود کشمیری دبیر شورای امنیت بالای میز جلسه نشسته اند. تیمسار وحید دستجردی کنار باهنر و بعد از او اخیانی به جای فرماندهی ژاندارمری کل نشسته، در کنار وی به ترتیب تیمسار کتیبه، سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی از اطلاعات نخست وزیری، کلاهدوز قائم مقام سپاه یک طرف میز بودند و طرف دیگر میز تیمسار شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، سرهنگ وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی و سرهنگ صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک قرار دارند. كشمیری ضبط صوت بزرگی كه مخصوص ضبط جلسات است را دقیقا کنار رجایی و باهنر قرار می دهد. طبق معمول برای تمام اعضای جلسه چای می ریزد، با خسرو تهرانی چند کلامی گفت و گو می کند و با پا کیف بزرگی که همیشه همراه داشت را به رجایی نزدیک می کند. كشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج می شود و نزد همدستانش در میدان پاستور می رود. در همین زمان صدای انفجار بلندی شنیده می شود.

بهزاد نبوی در مورد روز حادثه می گوید: «روز حادثه من با مرحوم نوربخش در ساختمان نخست وزیری یک دیدار داشتم. ما مشغول صحبت کردن بودیم که صدای انفجار آمد. سرمان را از پنجره بیرون بردیم دیدیم هنوز قطعات لباس و دود از سالن طبقه اول بیرون می‌آید. من چون عضو شورای عالی امنیت نبودم و هیچگاه در جلسات آن شرکت نکرده بودم، اطلاعی از زمان و مکان تشکیل جلسات آن نداشتم و نمی‌دانستم انفجار مربوط به چیست، ولی مرحوم نوربخش اطلاع داشت و فریاد زد که طبقه اول جلسه شورای امنیت ملی است و رجایی و باهنر هر دو توی جلسه هستند. از پله‌ها به پائین دویدیم. بر اساس جلسات دیگری نظیر جلسه هیأت دولت، که در این سالن برگزار می‌شد، من اطلاع داشتم که جای رئیس‌ جمهور و نخست‌ وزیر در کجای میز است. قبل از اینکه به آن محل برسم، شهید کلاهدوز و آقای تهرانی را دیدم که جراحات مختصری برداشته و در حال خروج از سالن بودند. آقای تهرانی به من گفت: من مشکلی ندارم برو سراغ رجایی و باهنر ....»

سرهنگ کتیبه در گفتگو با هفته نامه سروش مورخ 6/8/1361 می گوید: «... من موقع ورودم به اتاق کنفرانس مشاهده نمودم که آن خائن از خدا بی‌خبر (کشمیری) در حال ورود به جلسه است ... قبل از همه مرحوم «شهید وحید دستجردی» گزارش وقایع هفته شهربانی را عنوان کرد ... در همین لحظات که بحث و گفتگو در جلسه ادامه داشت من ناگهان احساس کردم همین‌طور که روی صندلی نشسته بودم بی‌اراده سرپا ایستاده و تمام صورتم و مخصوصاً پیشانیم به شدت می‌سوزد...
مسئله‌ای که برای من اهمیت دارد، شدت انفجار بود که ما صدای آن را در آن لحظه نشنیدیم،  و لیکن پرده‌های گوش افرادی که آنجا بودند تمام پاره شده بود».

مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص "تخریبی – آتش زا" بود و از حدود دو پوند تی ان تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بود.

دوره سوم ریاست جمهوری

به علت شرایط ویژه جنگی در آن زمان و بحران هایی که به سبب اختلافات حاصل از این پرونده پدید آمده بود و هم چنین فشار موسوی خوئینی ها حضرت امام در آن زمان پرونده را مسکوت اعلام کرد.

آیت الله امامی کاشانی در این باره می گوید: این سوال پیوسته مطرح خواهد بود که عوامل نفوذی (در پرونده 8 شهریور) چگونه توانستند تا این سطح رسوخ کنند ... اندکی دقت نشان می دهد که وسعت اقدامات این گروه تا بدان پایه است که از عامل واقعی جنایت دفتر نخست وزیری، شهید! می سازد. بسیار ساده لوحانه است اگر گمان کنیم این اشتباه سهوا پدید آمده که تکه هایی را که به عنوان تکه های بدن کشمیری در یک کیسه پلاستیکی جمع شده با عنوان شهید کشمیری مطرح شود، ولی جسد سالم برادر شهیدمان، دفتریان تا 48 ساعت به عنوان یکی از شهدای حادثه، اعلام نشود.

مسعود کشمیری متهم اصلی این پرونده هم چنان زنده است. برخی از اعضای منافقین معتقدند او نیز هم چون بسیاری دیگر از اعضای ارشد منافقین بریده است؛ و برخی دیگر او را به دلیل جرم آشکاری که مرتکب شده هم چنان محتاج منافقین می دانند.

 

احزاب حاضر در انتخابات:

با توجه به شرایط کشور باید هر چه زودتر انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شد. حضرت امام (ره) نیز تاکید بسیاری در این موضوع داشتند.

در این انتخابات ۴۶ نفر ثبت نام کردند. اما ۴۲ نفر از نامزدهای ثبت نامی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. از میان رد صلاحیت شدگان می توان از دکتر ابراهیم یزدی مسئول دفتر سیاسی نهضت آزادی و نماینده مجلس شورای اسلامی (دوره اول) نام برد. همچنین غایب بزرگ این انتخابات نخست وزیر وقت یعنی آیت الله محمدرضا مهدوی کنی بود. که به دلیل اعلام نامزدی آیت الله سیدعلی خامنه ای دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی و در پی برگزاری چند جلسه از حضور در رقابت های انتخاباتی منصرف شد. آیت‌الله خامنه‌ای از اعضای منتخب امام در شورای انقلاب به شمار می آمد و در شورای عالی دفاع هم حضور فعال داشت که در ششم تیر ماه  از حادثه ترورش جان سالم به در برد.

آیت الله مهدوی کنی درباره شرایط آن زمان انتخابات در کتاب خاطراتش آورده است: «در جریان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای آنچه به یادم مانده است، این است که پس از شهادت آقای باهنر و آقای رجایی، بحث ریاست جمهوری جداً مطرح بود. روزی ما در راهروی مجلس جلسه ای داشتیم. جلسه غیر رسمی بود. در آن جلسه من، مقام معظم رهبری، جناب آقای هاشمی و جناب آقای موسوی اردبیلی بودیم. ظاهراً حاج احمد آقا هم بودند. دوستان در آن جلسه به آقای خامنه‌ای پیشنهاد دادند که شما نامزد ریاست جمهوری بشوید. ایشان گفتند من به چند جهت نمی‌پذیرم؛ یکی اینکه بیمار هستم. من تازه از بیمارستان آمده ام (به خاطر ترور در 6 تیرماه) و آمادگی ندارم. مسئله دوم اینکه خوب نیست دو تا آخوند ریاست قوه مجریه را داشته باشند. آقای مهدوی کنی که نخست وزیر هستند، من هم رئیس جمهور بشوم. مردم می گویند همه چیز را خودشان قبضه کرده اند. جهت سوم اینکه اگر قبول بکنم دلم می خواهد کسی نخست وزیر باشد که بتوانم با او چون و چرا داشته باشم؛ مهدوی برادر بزرگ ماست. ما نمی توانیم از او پاسخ بخواهیم. این تعبیر ایشان در آن وقت بود.»

با وجود مخالفت های آیت الله خامنه ای با بحث کاندیداتوری اصرارها ادامه یافت. قرار شد بعد از ریاست جمهوری ایشان آیت الله مهدوی کنی از نخست وزیری استعفا دهند تا آیت الله خامنه ای در انتخاب نخست وزیر آزاد باشند و البته همین طور هم شد؛ یعنی بلافاصله بعد از اعلام نتایج آیت الله مهدوی کنی استعفای خود را اعلام کرد.

چهره های دیگری هم البته داوطلب کاندیداتوری شدند. آیت الله مهدوی کنی در این خصوص می گوید: «قرار شد که بنده و جناب آقای دکتر شیبانی و آقای عسگراولادی به منظور احتیاط نیز نامزد ریاست جمهوری شویم. در آن زمان که ما به حسب ظاهر نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدیم، از براداران نهضت آزادی، آقای مهندس بازرگان و آقای صباغیان به دفتر نخست وزیری آمدند و گفتند اگر شما جدا نامزد هستید، ما آماده ایم برای شما تبلیغ کنیم. من گفتم اولا نامزدی من جدی نیست و ثانیا اگر جدی هم بود، من علاقه ای به تبلیغ و تایید شما نداشتم.»

دکتر غفوری فرد، دیگر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود. او داستان کاندیداتوری اش را این گونه تعریف می کند: «بعد از عزل بنی صدر، شهید رجایی رئیس جمهور شدند؛ ولی حتی بعد از شهادت ایشان مشخص نبود که امام با ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای موافقت کند. مرحوم ربانی املشی زمان ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری با من تماس گرفت. ایشان به من گفت: فردا آخرین روز ثبت نام است. شما هم برو و حتما ثبت نام کن. اول فکر کردم ایشان شوخی می کند. گفتم: به چه مناسبت من کاندیدا شوم؟ ایشان فرمود: اولا جناب آقای خامنه‌ای ترور شده و هنوز معلوم نیست به راحتی سلامتی شان را به دست بیاورند. در ثانی هنوز مشخص نیست امام با یک روحانی موافقت بکند. یعنی حتی بعد از شهادت شهید رجایی در مرحله اول امام مخالف بودند. چون بعدا این پست در شخص آقای خامنه ای منحصر شده بود، ایشان موافقت کردند. و ثالثا خوب نیست که فقط یک کاندیدا داشته باشیم. دلیل دیگرش هم این بود که اگر تنها یک نفر کاندیدا باشد، احتمال ترورش زیاد است.»

جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب جمهوری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی بازار و اصناف، انجمن اسلامی معلمان و دفتر تحكیم وحدت از كاندیداتوری آیت الله خامنه ای حمایت نمودند. از شخصیت های برجسته نیز محسن مجتهد شبستری، هاشمی رفسنجانی، مهدوی كنی، اسدالله بیات، بهزاد نبوی، عسگراولادی، محمد یزدی، میرحسین موسوی، سید رضا زواره ای، عبدالمجید معادیخواه و رشیدیان از كاندیداتوری آیت الله خامنه ای حمایت كردند.

 

موافقت امام

امام خمینی در 31 خرداد 1361 علل تجدید نظر در مورد روحانی بودن رئیس جمهور را چنین بازگو نمودند: «... من از اول كه در این مسائل بودیم و كم كم آثار پیروزی داشت پیدا می شد در مصاحبه هایی كه كردم ... این كلمه را گفته ام كه روحانیون شغلشان یك شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و چنانچه اسلام پیروز بشود روحانیون می روند سراغ شغل های خودشان. لكن وقتی كه ما آمدیم و وارد معركه شدیم دیدیم كه اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان این كشور به حلقوم آمریكا یا شوروی می رود. ما تجربه كردیم و دیدیم كه اشخاصی كه در راس واقع شدند و از روحانیون نبودند در عین حالی كه بعضی شان هم متدین بودند از باب این كه آن راهی كه ما می خواستیم برویم و آن راهی كه مستقل باشیم و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرت های بزرگ نباشیم آن راه با سلیقه آنها موافق نبود و لهذا ... ما تن دادیم به این كه رئیس جمهورمان از علما باشد ... الان هم عرض می كنم هر روزی كه ما فهیمدیم كه این كشور را یك دسته از این افرادی كه روحانی نیستند و آن طوری كه خدای تبارك و تعالی فرموده است اداره می كنند آقای خامنه ای تشریف می برند سراغ شغل روحانی بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین طور ... ما هر روزی فهمیدیم كه این كلمه ای كه امروز گفتیم اشتباه بوده و قاعده اش این است كه یك جور دیگر عمل بكنیم اعلام می كنیم كه اقا این را ما اشتباه كردیم باید این جوری بكنیم ما دنبال مصالح اسلام هستیم نه دنبال پیشرفت حرف خودمان ... مسئله یك چیزی نیست كه آقایان بگویند: شما آن روز این جوری گفتید راست است ما آن روز خیال می كردیم كه در این قشرهای تحصیل كرده و متدین و صاحب افكار افرادی هستند كه بتوانند این مملكت را به آن جوری كه خدا می خواهد ببرند آن طور اداره كنند وقتی دیدم كه نه ما اشتباه كردیم آمدند بعضی شان خودشان را به ما جا زدند ما هم كه غیب نمی دانیم و بعضیشان هم خوب بودند لكن رایشان با رای ما مخالف بود. ما از حرفی كه در مصاحبه ها گفتیم عدول كردیم و موقتا تا آن وقتی كه این كشور غیر روحانی می تواند اداره كند ... هر چه می خواهند به ما بگویند. بگویند كه كشور ملایان حكومت آخوندیسم و از این حرف هایی كه می زنند و البته این هم یك حربه ای است برای این كه ما را از میدان به در كنند ما نه از میدان بیرون نمی رویم ...»

دوره سوم ریاست جمهوری

نتایج انتخابات:

در دهم مهر ماه 1360 سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری - کمتر از دو ماه بعد از انتخابات دوره دوم - برگزار شد.

22439930 نفر واجد شرايط شركت بودند كه از اين تعداد 16846715 نفر يعني معادل 74.26% در انتخابات شركت کردند. و آیت الله خامنه ای با 95 درصد آرا به ریاست جمهوری رسید.

و حکم رئیس جمهور توسط امام تنفیذ شد:

«ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها گرچه دست جنايتكاران و منافقان، رئيس جمهور متعهد و مؤمنى را از ملت مجاهد ايران گرفت و يكى از خدمتگزاران صديق را به شهادت رساند و ملت عزيز را از خدمت او، و او را از خدمت به ملت محروم كرد و گمان كرد كه با ترور اشخاص، ملت بپاخاسته از تصميم خود عقب مى‏نشيند و در خدمت به اسلام بزرگ سستى مى‏ورزد و در نتيجه راه براى قدرتهاى چپاولگر باز مى‏شود، ولى شركت بى‏سابقه مردم كشور، اميد بدخواهان را مبدل به يأس و طمع آزمندان را براى هميشه بريد ... خداوند متعال بر ما منت نهاد كه افكار عمومى را براى انتخاب رئيس جمهورى متعهد و مبارز، در خط مستقيم اسلام و عالِم به دين و سياست هدايت فرمود كه اميد است با حُسن تدبير و كمك قواى سه گانه و پشتيبانى ملت بزرگ، مشكلات يكى پس از ديگرى رفع و احكام مقدس اسلام به‏طور دلخواه در سطح كشور اجرا گردد.»

دوره سوم ریاست جمهوری

مفتاح انتخاباتی:

سال 60  سال دشوار و سختی بود که علاوه بر دشواری شرایط جنگ، دغدغه های ترور و شهادت هزاران نفر از یاران انقلاب نیز وجود داشت. هنوز مردم شیرینی حضور رئیس جمهور مردمی شان را نچشیده بودند که دستان سیاه ترور او را از میانشان برداشت. اما مردم امیدشان را از دست ندادند و دوباره با حضور در انتخابات ریاست جمهوری فردی را به عنوان اصلح انتخاباتی برگزیدند.

همیشه نگاه امام در مورد حضور روحانیون در مناصب اجرایی کشور مساعد نبود و این موضوع را نفی می کردند. به طوری که در دور اول انتخابات ریاست جمهوری شهید بهشتی به خاطر همین موضوع از انتخابات کنار رفتند درحالی که امام در این دوره با استدلال به این موضوع رسیده اند که امکان برگزیدن رئیس جمهور از میان روحانیون وجود دارد.

هر چقدر که میزان ترورها افزایش می یافت مردم به اتحاد و وحدت بیشتری دست پیدا می کردند. به طوری که احزاب و گروه های سیاسی متحدا به یک سو گرایش پیدا می کردند.

 

منابع:

خاطرات آیت الله مهدوی کنی

صحیفه امام خمینی

خاطرات حسن غفوری فرد

سایت مرکز اسناد:

http://www.irdc.ir/fa/content/16080/default.aspx

نظر شما