شناسهٔ خبر: 40608 - سرویس سایر حوزه‌ها
نسخه قابل چاپ

پرونده ای درباره وضعیت آموزش در ایران (۴)

بررسی موانع عدالت آموزشی در گفتگو با دکتر علی احمدی

علیرضا علی احمدی 5 در ادامه پرونده وضعیت آموزش با وزیر آموزش و پرورش دولت نهم درباره موانع عدالت آموزشی و راهکارهای رفع آنها به گفت و گو نشسته ایم.

اول مهرماه برای هر مرد و زن و پیر و جوانی یاد آور شروع سال تحصیلی است. اما نوع آموزش و دیدگاه های مدیریتی در آموزش و پرورش می تواند در چگونگی یادآوری دوران تحصیلی و ادامه تحصیل تاثیر به سزایی داشته باشند. شروع سال تحصیلی بهانه ای شد تا نگاه دوباره ای به وضعیت آموزش در ایران داشته باشیم. پایگاه اطلاع رسانی «نماینده» در ادامه این پرونده با دکتر علی احمدی، وزیر آموزش و پرورش دولت نهم و استاد دانشگاه علم و صنعت درباره آموزش در ایران گفتگو کرده است. در قسمت ابتدایی این گفتگو به بررسی عدالت آموزشی پرداخته ایم:

 

علیرضا علی احمدیآقای دکتر فکر می کنید در نظام آموزشی ایران بی عدالتی وجود دارد؟

برای اینکه بتوانیم قضاوتی در خصوص وجود یا عدم وجود بی عدالتی در آموزش و پرورش و نظام آموزشی کشور داشته باشیم ابتدا خوب است که یک تعریفی را برای عدالت آموزشی ارائه دهیم و بعد با توجه به آن بررسی و قضاوت کنیم. اگر عدالت آموزشی را «دسترسی برابر به فرصت های آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی برای همه افراد مستعد در هر مکانی و در هر زمانی به هر شکل ممکن» تلقی کنیم، آن زمان می توانیم قضاوت کنیم که تا حد زیادی امکانات آموزشی در جمهوری اسلامی خصوصا در آموزش و پرورش عادلانه تلاش شده که توزیع شود. اما از نظر کیفیت امکانات، تفاوت های قابل توجهی میان آموزش و پرورش در مناطق شهری و کلان شهرها با شهرهای کوچک و روستاها و عشایر وجود دارد.

 

این تفاوت کیفی امکانات آموزشی از کجا ناشی شده است؟

در باب علت اینکه در جمهوری اسلامی که یکی از اهداف والای آن عدالت اجتماعی و از آن جمله عدالت آموزشی است تفاوت وجود دارد باید به چند عامل اشاره کرد:

 

اولین عامل نواقصی است که در طرح آمایش سرزمینی با اولویت نیازهای آموزشی و ظرفیت های آموزشی وجود دارد برای اینکه طرح آمایش سرزمینی به دنبال تحقق عدالت سرزمینی است و چون این طرح آنگونه که حق آن است درکشور مورد توجه قرار نمی گیرد. در بعضی مناطق ظرفیت ها و نیازهایی وجود دارد که پاسخگویی به آنها صورت نگرفته است.

 

دومین مطلبی که به آن اشاره می کنیم این است که زیر ساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات برای دسترسی به آموزشهای الکترونیکی و مجازی در کشور یکسان توزیع نشده است. یکی از شیوه های دسترسی به آموزش برای همه در همه جا استفاده از سیستم آموزش مجازی است که وقتی زیر ساخت ها در حد قابل قبولی به صورت یکسان توزیع نشده باشد طبیعی است که از این شیوه آموزشی نمی شود آن انتظاری که باید برآورد شود را داشت.

 

سومین مطلب اینکه به هر حال منابع انسانی حرفه ای و تخصصی برای تامین کادر آموزشی و پژوهشی مربیان پرورشی در سطح شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها و عشایر یکسان توزیع نشده است و به تبع آن وقتی نیروهای تحصیل کرده و نیروهای کیفی در یک منطقه نسبت به منطقه دیگر کمتر حضور داشته باشند طبیعی است کیفیت آموزش در آن منطقه پایین می آید. آموزش و پرورش و آموزش عالی زمانی که می خواهند نیرو انتخاب کنند با یک محدودیتی روبرو هستند و نمی توانند آن نیروهای کیفی که مورد نظر خود هست را با فراوانی لازم انتخاب کنند و نتیجه این می شود که کیفیت نیروهای شاغل در مناطق مختلف یکسان نخواهد بود. اگر از سیاست جذب نیروهای غیر بومی استفاده کنند نیز همانطور که تجربه شده ماندگاری لازم را نخواهد داشت. وقتی برای روستای دور افتاده ای هم نیرو استخدام می شود؛ نیروی استخدام شده نمی گوید که نمی آییم می آیند وارد سیستم که شدند و موقعیت شغلی که تصویب شد تقاضای مهاجرت به مرکز شهرستان و استان اتفاق می افتد.

 

چهارمین مطلب اینکه به هر حال فرهنگ استفاده از امکانات آموزشی هم در مناطق مختلف فرق می کند ممکن است دسترسی به آموزش در بعضی از مناطق فراهم باشد ولی آن مخاطبی که باید بیاید و در خدمت نظام آموزش و پرورش قرار بگیرد ضرورت نیاز آموزشی را متوجه نشود یا شرایط اقتصادی زندگی اجازه ندهد در اختیار تعلیم و تربیت قرار گیرد خوب نتیجه این می شود که امکانات آموزشی می تواند وجود داشته باشد ولی باز هم درصد بی سوادی و سطوح پایین تحصیلات در جامعه وجود خواهد داشت.

 

علیرضا علی احمدینظام آموزشی چه تلاش هایی برای برطرف کردن این ضعف ها انجام داده است؟

یکی از راه ها تخصیص بودجه بیشتر برای مناطق محروم است برای اینکه بتوانند استخدام نیروی انسانی جدید داشته باشند و بتوانند امکانات آموزشی تامین کنند. شرط لازم برای رفع محرومیت می تواند تخصیص منابع باشد اما شرط کافی وجود افرادی است که دارای توانایی لازم باشند که وقتی به مناطق محروم می روند، برای ماندگاری آنها شرایط رفاهی، امکانات آموزشی و بهداشتی و درمان و شغل برای فرزندانشان فراهم باشد تا بتوانند در آن منطقه بمانند و تقاضای مهاجرت و انتقال به مناطق دیگر نکنند.

 

به طور نسبی  تلاش شده این امکانات فراهم شود ولی کفایت نمی کند. راه چاره دیگر بحث تاسیس مراکز آموزش شبانه روزی برای پوشش روستاییان یا ساکنان مناطقی است که کم جمعیت هستند و پراکندگی جغرافیایی دارند. امکان تاسیس مراکز آموزشی برای تک تک روستاها و مناطق نیست و در این مناطق معمولا یک مجتمع شبانه روزی تاسیس می کنند که این یک حسن را دارد که پوشش تحصیلی را بالا می برد و امکانات رفاهی اولیه را برای فرزندان اقشار کم درآمد جامعه به طور نسبی فراهم می کند. ولی خود همین یک زمینه ای می شود که وقتی از روستا آمدند شهر در یک مدرسه شبانه روزی سکنی پیدا کردند و تحصیل کردند رابطه با خانواده کمتر می شود از روستا دل می برند و به شهر پناه می آوردند. برای این فرد روستایی احتمال برگشت به روستای خودش کم می شود.

 

آیا نمی توان از آموزش های از راه دور برای ارتقای سطح آموزش استفاده کرد؟

به هر حال ما نظام های مختلف را در کشور توسعه داده ایم. نظام آموزش از راه دور، نظام آموزشی مجازی، نظام آموزشی نیمه حضوری، از حیث اینکه دسترسی به منابع آموزشی را بهبود بخشند خوب است اما از حیث کیفیت آموزشی و خصوصا موارد پرورشی دارای محدودیت و نقصان هستند. مطلب دیگر در جهت بهبود مراکز آموزشی این است که در آموزش و پرورش، سهمیه های استخدامی در مناطق محروم در نظر گرفتیم  این برای شروع کار خوب است ولی برای استمرار نیاز به چاره اندیشی بیشتری دارد. هم چنین شبکه آموزش عالی را از طریق دانشگاه پیام نور، دانشگاه علمی کاربردی و بعضا شعبات دانشگاه های مرسوم دولتی توسعه داده ایم خوب این امکان تربیت نیروی انسانی در مناطق کمتر برخوردار را نسبت به گذشته بیشتر می کند ولی خود این نیروها هم الزاماً پایبند به خدمت در آموزش و پرورش نخواهند بود و این موجب می شود دوباره ما با کمبود نیرو در مناطق محروم روبرو شویم. اتفاق دیگری که برای بهبود کیفیت آموزشی انجام شده این است که برای جبران تفاوت هایی که در کیفیت آموزش و پرورش وجود دارد سهمیه توسعه آزمون سراسری را ایجاد کردیم یعنی اگر در بعضی از مناطق کشور کیفیت آموزش محروم تر هستند سهمیه قبولی آنها در دانشگاه را نسبت به مناطق برخوردارتر افزایش داده ایم که از این طریق بتوانیم این موضوع را در مقاطع تحصیلی بالاتر جبران کنیم اما این راهکار موجب می شود فزرندان مناطق برخوردار تر این ذهنیت را پیدا کنند که احساس تبعیض میان دانشجویان مناطق مختلف وجود دارد که این خود نوعی حس بی عدالتی را گسترش می دهد.

 

آیا می توانیم بپذیریم که علت بی عدالتی آموزشی در بی عدالتی اجتماعی است؟

ارتباط تنگاتنگی بین این دو وجود دارد و چون تفاوت ها و تبغیض های اجتماعی در بخش های مختلف وجود دارد به تبع آن تفاوت ها و تبعیض های آموزشی هم به وجود می آید. عکس آن هم وجود دارد یعنی تفاوت ها و تبعیض های آموزشی در گذشته موجب تفاوتها و تبعیض های اجتماعی هم شده است.

 

آیا پذیرش دانشجو بر اساس جنسیت موجب همین ذهنیت بی عدالتی نمی شود؟

روی تحصیل دختران جمهوری اسلامی چه در آموزش و پرورش چه در آموزش عالی سرمایه گذاری گسترده انجام شده است. اگر آمارهای دانشجویان دختر و پسر را  قبل از انقلاب تا الان مقایسه کنید می بینید که چه تفاوت اساسی بین این دو از حیث دسترسی به امکانات آموزشی وجود دارد. الان این گونه شده است که دختران در ورود به دانشگاه در مقطع کارشناسی در بسیاری از رشته ها درصد بالاتری نسبت به آقایان هستند از حیث اینکه راه را جهت ادامه تحصیل باز شده نکته مثبتی است اما از جهت اینکه نظام آموزشی، دختران را برای پاسخگویی به نیازهای زندگی نتوانسته آماده کند و حتی از بسیاری از اهداف زندگی یک دختر دور کرده است دچار ضعف است. نقطه ضعف دیگر این موضوع تحصیل دختران این است که تقاضای کار را به صورت صعودی افزایش داده است، در صورتی که امکانات کشور هنوز در آن حد گسترش پیدا نکرده است. یکی دیگر از راه هایی که برای جلوگیری از بی عدالتی انجام شده این است که توسعه آموزش عالی را در تهران و تعدادی از کلان شهرها تقریبا منتفی کرده ایم برای این که همه به مناطق برخوردار نیایند و نتیجه این می شود که تعدادی از بچه های تهرانی و شهرهای بزرگ باید بروند در دانشگاه آزاد و غیر انتفاعی و فرهنگ شمال تهران و شهرهای بزرگ را ببرند در مناطق کمتر برخوردار و این موجب می شود یک تعارض فرهنگی شکل بگیرد.

 

نقش جمهوری اسلامی را در بهبود وضعیت آموزشی کشور چقدر می دانید؟

به هر حال در جمهوری اسلامی واقعا تلاش زیادی جهت توسعه کمی آموزش و پرورش یا آموزش عالی صورت گرفته است. برای اینکه سطح  تحصیلات اقشار مختلف زنان و کودکان را بالا ببریم زحمت زیادی کشیده شده موفقیت های چشمگیری هم صورت گرفته است. آموزش و پرورش نیز همیشه درصد زیادی از جامعه را به خود مشغول کرده است و تعداد شاغلین که در آموزش و پرورش هستند بیشترین تعداد کارکنان دولت است و بالاترین بودجه دولتی را آموزش و پرورش به خود اختصاص داده است.

 

علیرضا علی احمدیبالاخره در شرایطی که  کشور دچار جنگ بود یا در شرایطی که کشور در تحریم قرار گرفته آنگونه که انتظار می رفت نتوانسته اند منابع آموزش و پرورش را تامین کنند. زمانی که در آموزش و پرورش بودم یک بدهی هفده ساله  مالی وجود داشت و مطالباتی که مرتب معلمین بازنشسته از ما می خواستند. به خاطر این مطالبات عقب مانده به عنوان مسئول به راحتی نمی توانستیم در مدارس برویم و در جمع فرهنگیان سفر استانی از نزدیک با آنها صحبت کنیم. با مشقت توانستم بدهی ۱۷ ساله را به شکلی مدیریت کنم. به خواست خداوند نه تنها این بدهی پرداخت شد توانستیم بودجه آموزش و پرورش را مدیریت کنیم. اگر در ابتدای کار حداقل ۹۵% بودجه صرف حقوق معلمان و کارمندان می شد زمانی که بنده از آموزش و پرورش بیرون آمدم این مبلغ به  ۸۵% رسید و توانستیم حداقل ۲۰% بودجه آموزش و پرورش را به فعالیت های آموزشی برسانیم. چند سال آموزش و پرورش مشکل منابع نداشت. اتفاقا بودجه ها را در قسمت هایی صرف کارهای غیر ضروری کرد مثلا با هدف انتخابات و رای سازی برای بعضی از کسانی که در آموزش و پرورش یا خارج از آن بوده اند.

 

به هر حال اداره کردن آموزش و پرورش نیاز به یک عزم ملی دارد که مجلس و دولت و نظام همه به هم کمک کنند و نیازهای آموزش و پرورش را پاسخگو باشند و راه را برای مشارکت هدایت شده مردم بیش از این چیزی که هست باز کنند. من برنامه این کار را آماده کرده ام اما باید از اصل ۳۰ قانون اساسی تفسیر جدیدی صورت بگیرد و این مستلزم اعتماد بیشتر به مدیران آموزش و پرورش خواهد بود. باید آموزش و پرورش را با مشارکت مردم به گونه ای اداره کنند که واقعا کسی بخاطر نداشتن شهریه از تعلیم و تربیت در مقاطع مختلف تحصیلی محروم نشود و واقعا با یک طیب خاطری مردم به آموزش و پرورش کمک کنند. گرچه الان هم مردم به صورت غیر رسمی به آموزش و پرورش کمک می کنند و اگر کمک های مردمی به این سازمان نبود محدودیت ها بیش از این چیزی بود که الان با آن مواجه هستیم.

 

چه کارهایی می توان انجام داد تا اشتیاق علمی در کشور گسترش پیدا کند؟

جامعه ما یکی از آن جوامعی است که اهتمام خیلی بالایی برای آموزش و توسعه خود داشته و در حد بسیار بالایی هم نسبت به خیلی از جوامع دیگر موفق بوده است. اما نسبت به انتظارات موجود هنوز فاصله داریم. برای اینکه آن نارسایی های احتمالی که در عرصه اشتیاق علمی وجود دارد را برطرف کنیم باید امید به آینده را در کشور بیشتر کنیم. جوانان ما باید به آینده کشور امیدوار باشند تا برای ساختن آینده کشور خود را آماده کنند.

 

نکته مهم این است که در انتصاب ما شایسته سالاری رعایت شود یعنی اگر جوانی ببیند که مدیر جامعه بر مبنای شایسته سالاری و بر اساس صلاحیت علمی انتخاب می شود؛ فکر می کند اگر درس بخواند آینده روشنی خواهد داشت ولی اگر احساس کند که این افرادی که منصوب می شوند مدارک تحصیلی بالایی ندارند و حداکثر این است که فقط مدرک دارند و کیفیت آن مهم نیست ممکن است رقبت به تلاش و کوشش علمی کم شود.

 

باید در جامعه تلاش بیشتری در جهت انتشار اتفاقات علمی داشته باشیم باید بتوان نشان داد که پیشرفت های علمی در خدمت رفع مشکلات جامعه قرار گرفته است جوانان ما ببینند که پیشرفت علمی واقعا می تواند پیشرفت اقتصادی به همراه داشته باشد یا می تواند سطح بهداشت و درمان را بالا ببرد. این آگاهی هر چه بیشتر باشد جوانان و نوجوانان ما با اشتیاق بیشتری تحصیلات خود را ادامه می دهند.

 

یکی دیگر از کارهایی که باید انجام شود این است که باید فعالین عرصه علم و فناوری کشور مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرند. اگر یک دانش آموز ببیند که معلمش مشکل معیشتی دارد یا معلمش چند شغل دارد تا بتواند زندگی اش را بگرداند طبیعی است فکر کند اینکه درس خوانده عاقبتش این گونه شده حالا من برای چه درس بخوانم. اگر همان گونه که ورزشکاران و هنرمندان را در مناسبت های مختلف تشویق می کنیم و مورد حمایت قرار می دهیم اساتید و معلمان هم به مناسبت های مختلف مورد توجه و حمایت قرار دهیم در جامعه منزلت پیدا می کنند و برای جوانان و نوجوانان الگو قرار می گیرند.

نظر شما