شناسهٔ خبر: 40476 - سرویس مجلس
نسخه قابل چاپ

پرونده ای درباره وضعیت آموزش در ایران (۲)

«انسان»، گمشده ی نظام آموزشی کشور

آموزش 1 پس از ذکر کلیات، در دومین بخش از این پرونده، گزارشی از اوضاع آموزشی کشور را از زبان دو نفر از نخبگان و فعالان آموزشی کشور ارائه میکنیم.

آموزش 1نماینده؛ برای بررسی وضعیت نظام آموزشی کشور باید به این مراکز توجه کرد: مهد کودک و پیش دبستانی، آموزش و پرورش، آموزشگاه های فنى و حرفه‏ اى، آموزش عالى و دانشگاه ها.

 

اما بررسی وضعیت آموزشی در این مراکز نشان می دهد که اوضاع آموزشی در کشور چندان به سامان نیست. در مهد کودک ها آموزش رقص و موسیقی، در آموزش و پرورش هزینه های سنگین شهریه مدارس و بی کفایتی سازمان آموزش و پرورش در توانمندسازی فکری و پرورش خلاقیت نوجوانان، در دانشگاه هم دروس غربی که ذهن جوانان مارا آلوده می کنند و عدم آزاد اندیشی که روح جوان را آزرده می کند.

 

 

ما ... نگاه ...

فارغ التحصیلان مقاطع بالای تحصیلی نیز به سیستم آموزشی کشور انتقادات جدی وارد می کنند. نظرات یکی از دانشجویان دکتری دانشگاه تربیت مدرس که سابقه حضور در دانشگاه های مختلف را همراه با تدریس در مدارس کشور داشته است و نگاه جامعی به سیستم آموزشی کشور دارد جالب توجه است.

 

وی با بیان اینکه دید کلی سیستم آموزشی ما این است که به فکر خروجی کار خود نیست یعنی افرادی که چندین سال از عمر خود را در این سیستم می گذرانند قرار است به چه چیزی تبدیل شوند؟ بعد از دیپلم چه فردی تحویل داده می شود؟ چرا باید همه به دانشگاه بروند؟ سیستم آموزشی ما باید به گونه ای باشد که فردی تربیت کنیم که هم درس بخواند هم کار کند و هم ازدواج کند؛ در حالی که سیستم آموزشی فعلی، انسانی را تربیت می کند که فقط درس می خواند. اگر هم هر سه را دارد یک زندگی فشل و نا هماهنگ است نه یک زندگی درست و هماهنگ.

 

او یکی از مشکلات نظام آموزشی را بی توجهی به نهاد خانواده می داند که تعلیماتش بر اساس فرد محوری انسان را تربیت می کند نه یک عضو خانواده. در سیستم آموزشی ما مهارت زندگی آموزش داده نشده است و دانش آموز فرصتی ندارد تا مهارت زندگی را بیاموزد. زمانی که فرد فقط نظریه بیاموزد و احساس کند شخصیت علمی شده است غرور در او بیشتر می شود و سیستم آموزشی نیز خشوع را به او آموزش نداده لذا علیه جامعه طغیان می کند. یک فرد مغرور و با منیت چطور می تواند با یک فرد دیگر با همین مشخصات زیر یک سقف زندگی کند؟!

 

این معلم مدرسه بیان کرد: یکی از مشکلات سیستم آموزشی ما «زبان انگلیسی» است. محوریت آموزش زبان در مراکز آموزشی ما بیشتر فرهنگ ساز است تا کاربردی باشد. شروع این کار از دوره مهدکودک بر روی سیستم فرهنگی کودک اثر می گذارد و غربگرایی را به وی می آموزد. زبان را هر فرد باید به فراخور نیازش آموزش ببیند. ولی ما به فراخور نیاز آموزش نمی بینیم بلکه ما فرهنگ پنهان در زبان انگلیسی را یاد می گیریم. چند درصد کودکانی که از مهدکودک زبان خواندند بعدا از آن استفاده می کنند؟ پیامد آموزش زبان این است که به کشورهای انگلیسی زبان مهاجرت کنید.

 

ما حتی در آموزش زبان هم اشتباه کرده ایم یعنی به جای آموزش بر اساس فرهنگ خودمان زبان را به عنوان یک سیستم فرهنگی ارائه می کنیم. همان تصاویر و همان متون. مثلا واژه دوست دختر و دوست پسر را در همین متون زبان آوردیم و قبح آن را شکستیم در حالی که بسیاری از اصطلاحاتی که به ملت و حقوق اجتماعی و ملی ما برمی گردد را هیچ وقت آموزش نمی بینیم. حتی تحصیل کرده های ما نیز به زبان لزوما نیاز ندارند مترجم زبان در کشور برای چه داریم؟ کارکرد او در کشور چه بوده که چنین رشته ای تعریف شده؟! بنابراین یک انرژی اضافه را به زبان اختصاص دادیم. هرچه در مقالات دانشگاهی از منابع زبان خارجی بیشتری استفاده کنیم آن را علمی تر می دانیم. این به نوعی خودباختگی است. در مورد اسلامی سازی هم هرجا خواستیم دانشگاه ها را اسلامی کنیم به منابع عربی روی آوردیم.

 

وی با تاکید بر اشتباه بودن یادگیری زبان از دوران کودکی گفت: برای هرچیزی که انسان تلاش کند آن چیز قیمتی و باارزش می شود. در ناخود آگاه هر فردی اینگونه است. فرد برای یادگیری زبان مادری تلاشی نکرده است اما برای یادگیری زبان خارجی تلاش کرده است. بنابراین آن برایش ارزشمند است. بنابراین هر متنی که به زبان خارجی باشد را ذی قیمت می داند.

 

این دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه منابع درسی هم مشکل دارد ولی اگر قبل از مطالعه این منابع ذهن انتقادی را پرورش دهیم زمانی که این منابع مطالعه شود خود فرد آن را نقد می کند، به لزوم آزاد اندیشی تاکید کرد و گفت: بحث دیگر عدم آزاد اندیشی و عدم رویکرد انتقادی است. متون را به عنوان وحی مُنزل به بچه ها می دهیم حفظ می کنند. حفظ محوری از آزاد اندیشی جلوگیری می کند. در بحث دانشگاه به طور ویژه بحث نظریه محوری را داریم. هرکس بیشتر نظریه حفظ کرده باشد او را عالم تر می دانیم نه فردی را که قدرت تحلیل بالاتری دارد. چند درصد افرادی که کارشناس هستند و مدارک تحصیلی بالایی دارند قدرت تحلیل بالایی هم دارند؟! ذهن افراد کاملا حفظی است در واقع ذهن حفظ محور یک ذهن تقلید گر است. این موضوعی است که خود حجاریان آمد و به آن اذعان داشت که در فتنه ۸۸ نظریه ای که در همه جا جواب داده در مورد ایران جواب نداد. ذهن تحلیلگر از دوران کودکی باید پرورش پیدا کند. واکنش ها نسبت به ذهن آزاد در دانشگاه ها این است که این فرد چون به فلان نظریه انتقاد دارد پس آن را درست نفهمیده و بی سواد است.

 

وی درباره شیوه تدریس در دانشگاه ها گفت: شیوه تدریس در دانشگاه استاد محور است. هم چنین این قدر که درگیر ظواهر تحقیق شدیم درگیر محتوا و نتیجه تحقیق نشدیم. مشکل روش تحقیق داریم. کسانی که پایان نامه می نویسند این قدر که به ظاهر و شکل آن توجه می کنند به محتوای آن توجه نمی کنند. اساتید در دانشگاه چون کار فهمی نمی کنند و فقط کتاب را تدریس می کنند احساس نیاز به حضورشان وجود ندارد. زمانی که فهم درکار نباشد می توان آن کتاب را دانشجو خودش بخواند و نیازی به استاد احساس نمی شود.

 

این دانشجوی نخبه پیرامون مواد آموزش دینی تصریح کرد: ما حتی در آموزش خدا شناسی نیز درست عمل نکردیم. درس دینی را همیشه یک درس خشک و حفظی قرار داده ایم درحالی که در قرآن آمده طبیعت را نگاه کن تا به خدا برسی، اما در آموزش ما از مبانی فلسفی و نظری شروع می کنند به جای اینکه از مشاهده طبیعت شروع کنند؛ خداشناسی را نهادینه نکردیم. در سیستم آموزشی افراد را در نظر نگرفتیم و آنها را ماشین هایی فرض کردیم که به زور باید هرکاری انجام دهند. اگر حال روحی تو به هم ریخته است و آمادگی حضور در کلاس را نداری ارتباطی به سیستم آموزشی ندارد تو باید حتما امتحان بدهی و سر کلاس حاضر شوی وگرنه تنبیه می شوی. کرامت انسانی مدنظر نیست ماشینی فرد را تربیت می کنند.

 

وی درباره مواد درسی همچنین گفت: در این سیستم مبانی اعتقادی جمهوری اسلامی در نظام آموزشی آموزش داده نشده است بنابراین فارغ التحصیل ما به درد جامعه ما نمی خورد. شاید برای غرب مفید باشد ولی دلبستگی به اعتقادات و مبانی نظام آموزشی ندارد به همین دلیل مهره غرب می شود. متناسب با نیاز پیش نمی رویم یعنی اینکه الان که جنگ فرهنگی شده نتوانسته ایم افراد را متناسب آن تربیت کنیم.

 

این دانشجوی دکتری در پایان تاکید کرد: فرآیند آموزشی نیازمند مهندسی فرهنگی است نه این که چند مقاله و کتاب تولید کنیم و احساس کنیم فرد متناسب با فرهنگ تربیت شد.

 

استعدادهای بر باد رفته

یکی از مشکلات سیستم آموزشی ما بی عدالتی است. این بی عدالتی در همه دوره های تحصیلی و در همه جا وجود دارد.

 

یکی از اساتید دانشگاه آزاد که در اردوهای جهادی نیز شرکت کرده و به دانش آموزان یکی از روستاهای کرمان نیز مشاوره تحصیلی ارائه می دهد از بی عدالتی آموزشی که در این روستا به چشم دیده شکایت دارد.

 

وی با بیان اینکه دانش آموزان کنکوری در همه جا مورد توجه ویژه هستند درحالی که در روستاها اینگونه نیست اظهار کرد: حتی مدیر مدرسه روستا هم گفت دانش آموزان من خنگ هستند و نمی توانند در کنکور قبول شوند! به همین دلیل هیچ تلاشی برای پیش رفت آنها نمی کنند. در حالی که در همین مدرسه بدون هیچ گونه کلاس و کتاب کنکوری دانش آموزی موفق به کسب رتبه ۳۰۰ در کنکور شد. معلمین هم از سطح علمی پایینی برخورداند و چون در مدارس محروم تدریس می کنند فقط به فکر حقوق و مزایای خود هستند. به همین دلیل بسیاری از فصول اصلی کتاب را تدریس نمی کنند. در روستایی با درآمد بسیار پایین که افراد با تلاش زیاد نانی برای خوردن پیدا می کنند معلمین با حقوقی که از تدریس در مدارس محروم می گیرند با پرشیا به مدرسه می آیند!

 

وی با بیان اینکه در این مدارس استعدادهای خوبی هست که متاسفانه به دلیل فقر از ادامه تحصیل بازمی مانند گفت: در همین مدرسه دانش آموزی بود که آرزویش این بود که مثل شهید احمدی روشن شود.

 

این استاد دانشگاه آزاد در مورد وضعیت دانشجویان دانشگاه آزاد گفت: در بسیاری رشته ها فقط تلاش شده واحدهایی تعریف کنند وگرنه چه نیازی وجود دارد که دانشجوی هنر، شش واحد فیزیک بخواند؟ درحالی که ریاضیات ساده را هم بلد نیست!

برچسب‌ها:

نظر شما