«نماینده»- نور و صدا و عکس و متن را به خوبی میشناسد، به همین دلیل مصاحبه باکسی که خودش به رسانه و ابعاد فنی آن کاملاً تسلط دارد کمی سختتر از همیشه است.
«جای من خوب است، صدا را چک کنید، نور عکستان از این زاویه بهتر است، بهتر است کتابخانه پشت سرمان باشد» اینها دیالوگهای رئیس سابق رسانه ملی است که پیش از آغاز مصاحبه سعی میکند فضایی مطلوب برای مصاحبه فراهم کند.
ساعت ۱۸:۰۰ برای مصاحبه با مهندس ضرغامی وقت داریم، باران به تندی میبارد، وقتی میرسیم اذان داده است و منتظر میمانیم ضرغامی نمازش را اقامه کند، وارد دفترش که میشویم به گرمی استقبال میکند و مصاحبه را بعد گپوگفت کوتاهی شروع میکنیم.
وی که یکی از پرچمداران تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸ است، در اسفند ماه سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شده است؛ او فارغ التحصیل مقطع کارشناسی رشته مهندسی عمران از دانشگاه امیر کبیر و مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت است.
ضرغامی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود را از سالهای قبل از انقلاب آغاز کرد. او به تدریس و تبیین اندیشه های شهید مطهری در قالب کلاسهای آموزشی می پرداخت. وی از دانشجویانی بود که در اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ شرکت داشتند.
او که در کارنامه خود معاونت امور مجلس و استانها، معاونت امور سینمایی، معاون وزیر دفاع، معاون رئیس سازمان صداو سیما را بر عهده داشته است در سال ۱۳۸۳ طی حکم از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به ریاست صداو سیما به مدت ۵ سال انتخاب شد که این حکم در سال ۱۳۸۸ از سوی رهبری برای یک دوره ۵ ساله دیگر تمدید شد.
تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۷ به دست چریکهای فدایی، انگیزه دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸، بررسی ابعاد سیاسی و بینالمللی رابطه ایران و آمریکا بعد از تسخیر لانه جاسوسی، بخشهایی از این مصاحبه است.
اجتهاد رسانهای در فتنه ۸۸ و نقش رسانه ملی در مدیریت فتنه و نیز برنامهریزی صداو سیما در روز انتخابات ریاستجمهوری از دیگر بحثهای این مصاحبه است.
مشروح گفتگو با رئیس سابق رسانه ملی بدین شرح است:
با توجه به اینکه سفارت آمریکا برای اولین بار در ۲۵ بهمن ۵۷ توسط چریکهای فدایی خلق تسخیر شد، لطفاً بفرمایید این تسخیر چگونه اتفاق افتاد و چرا حضرت امام (ره) این اقدام آنها را تأیید نکردند؟
ضرغامی: سؤال شما سؤال خوبی است چراکه تاکنون کمتر به مسئله اشغال لانه جاسوسی پرداختهشده است، در روزهای اول انقلاب چریکهای فدایی خلق به لانه جاسوسی هجوم برده و چند ساعتی در محل لانه جاسوسی حضور پیدا کردند اما این حضور تداوم نداشت و اصلاً چنین حرکتی رسمیت نیافت.
*علت شکست برنامه مارکسیستها در تسخیر سفارت آمریکا
به نظر شما چرا اقدام اثرگذاری نبود و بنا به فرمایش خودتان رسمیت نیافت؟
ضرغامی: دو علت داشت، یک علت این بود که گروهکها و به ویژه گروههای مارکسیستی پایگاه مردمی نداشته و ندارند؛ آنها در یک فضای بسته روشنفکری سیر میکردند و تصور داشتند این حرکت میتواند تبعاتی به دنبال داشته باشد و در واقع آنها به دنبال هدف سیاسی از این کار بودند، نکته دیگری که در این زمینه حائز اهمیت است بحث رقابت گروهکها در آن مقطع زمانی است، گروههای مسلحانه که هم سازمان منافقین و همگروههای چپگرا بودند دچار بحرانهای زیادی بودند و تصفیههای زیادی در آنها انجامشده بود.
فکر میکنم اوج این مسائل از سال ۵۴ به بعد بود؟
ضرغامی: بله؛ از سال ۵۴ به بعد که سازمان منافقین به یک مجموعه مارکسیستی استحاله شد، چریکهای فدایی خلق نیز که یک گروه مهم طرفدار مشی مسلحانه بود که در سال ۵۷ به دو گروه اقلیت و اکثریت تبدیل شدند، اقلیت آنها تندرو و طرفدار مشی مسلحانه بودند و از همان روزهای اول به کردستان رفتند و در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایستادند، و گروه اکثریت به اصطلاح به مبارزه پادگانی روی آورد. مسعود رجوی نیز که از سال ۵۴ به بعد به دنبال ساماندهی جدیدی برای باقی کادر سازمان منافقین بود، عملاً به همان مشی مسلحانه اعتقاد داشت اما چون حرکت مردم را حرکت مذهبی میدیدند باهمان نگاه منافقانه سعی داشتند بهصورت همسو با مردم حرکت کنند و در زمان لازم ضربه بزنند.
*حرکت تسخیر سفارت توسط چریکهای فدایی در سال ۵۷ دیده نشد
یک رقابت دیگر بین سازمانهای سیاسی که پایگاه مردمی نداشتند شکلگرفته بود و بقیه آنها نیز به دنبال این بودند که یک حرکت اینچنینی ترتیب داده و پیشدستی کنند اما نهتنها پایگاه مردمی نداشتند بلکه امام (ره) هم به آنها اعتماد نداشت. این گروهکها چون از این دو بُعد یعنی مردم و امام (ره) فاصله داشتند بههیچوجه حرکتشان دیده نشد؛ از خیلیها که سؤال کنید حتی یادشان هم نمیآید که چریکهای فدایی چند ساعتی لانه جاسوسی را تسخیر کرده باشند.
پس به عقیده شما آنها تصور نمیکردند روزی به ۲۲ بهمن ۵۷ برسیم؟
ضرغامی: به اعتقاد من از همینجا میتوان نتیجه گرفت، کلاً سابقه روشنفکری در ایران بهویژه در سازمانها و گروههای سیاسی نشاندهنده این است که آنها همیشه از مردم عقب بودند و به خاطر فضای بستهای که همیشه برای خود تصویر میکنند فکر میکنند در بیرون نیز همین فضا حاکم است خیلی از آنها پیشبینی وقوع انقلاب با رهبری روحانیت مذهبی و دینی در ۲۲ بهمن ۵۷ را هم نمیکردند؛ بنابراین طبیعی بود آنها پس از انقلاب مثل همیشه در موضع انفعال قرار بگیرند.
آیا در تسخیر اول سفارت در ۲۵ بهمن اسنادی هم به دست آوردند؟
ضرغامی : تا آنجا که خاطرم هست، یکی دو موضوع دمدستی و پیشپا افتاده که اصلاً مطرح نبود و جایگاهی نداشت را مطرح کردند اما در حال حاضر نه یادمان هست و نه نکته قابلتوجه و تأثیرگذاری بود.
آقای مهندس مشابهت آن ایام با امروز رو چطور ترسیم میکنید؟
ضرغامی: اگر بخواهم مشابهت آن ایام با امروز را برای شما بگویم باید به فتنه ۸۸ اشاره کرد، درباره سال ۸۸ نیز همین تحلیل صادق است، یک عده روشنفکر تصورشان این بود رأی تهران باید بهکل کشور تعمیم یابد، یعنی یک تفکر غیر تودهای و غیرمردمی داشتند؛ از نظر اینها یک عده شهروند تر هستند و واقعاً نمیتوانستند تصور کنند که اگر در تهران آرای رقیب رئیسجمهور منتخب یک مقدار بیشتر است، در کل کشور اینطور نیست و ازاینرو نتوانستند نتیجه را تحمل کنند. لذا جریانهای مارکسیستی یک تصور اشتباهی داشتند و به همین دلیل در حرکت خود موفق نبودند.
*۱۳ آبان ۵۸ ناشی از تحلیل دقیق دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود
آقای ضرغامی اصلاً به عقیده شما فلسفه ۱۳ آبان چیست و چرا در این روز تعدادی از دانشجویان به سمت سفارت آمریکا حرکت کردند و لانه جاسوسی را تسخیر کردند؟ علت تفاوت تسخیر سال ۵۸ با تسخیر اول سال ۵۷ چه بود؟
ضرغامی: اقدامی که در ۱۳ آبان ۵۸ صورت گرفت ناشی از تحلیل دقیقی بود که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام داشتند یعنی مجموعهای از دانشجویان چهار دانشگاه امیرکبیر، شریف، فنی دانشگاه تهران و شهید بهشتی که در جریان مبارزات انقلابی همکاریهای خوبی با یکدیگر داشتند و به این جمعبندی رسیدند که سفارت آمریکا پایگاه و قرارگاهی برای هماهنگی اقدامات ضدانقلابی و براندازی نظام است که بهطور رسمی و طبیعی از محل سفارت آمریکا هدایت میشود.
*دانشجویان احساس کردند باید مانع از تکرار کودتای ۲۸ مرداد شوند
آن زمان کارهایی انجامگرفته بود که قابلتحمل نبود. بعد از جنایات بسیار ازجمله کشتار وسیع و خیانت به کشور که متوجه شاه بود آمریکا از شاه پشتیبانی کرد و تحمل این مسئله برای مردم واقعاً سخت بود، دانشجویانی که از دل مردم بلند شده بودند میخواستند مخالفت خود را بهطور صریح باسیاستهای آمریکا اعلام کنند. مسئله دوم تجربهای بود که از پیشینه تاریخ در ذهن داشتیم، کودتایی که در ۲۸ مرداد سال ۳۲ اتفاق افتاد بسیار مؤثر بود تا دانشجویان احساس کنند باید حرکتی انجام دهند که آن حادثه دوباره تکرار نشود، ما برای ایجاد هماهنگی اشغال لانه جاسوسی سه جلسه مشترک داشتیم تا دانشجویان احساس کنند باید حرکتی انجام دهند که آن حادثه (کودتای ۲۸ مرداد) دوباره تکرار نشود و میخواستند شرایط را تغییر دهند؛ البته دانشگاهها مستقل عمل میکردند اما جلسات هماهنگی بین دانشجویان این چهار دانشگاه برگزار میشد.
آیا حضور ذهن دارید در آن جلسات چه گذشت؟
ضرغامی: دقیقاً خاطرم هست چهحرفهایی در آن جلسات مطرح شد تا توانستیم به این جمعبندی برسیم و همه قبول کنند؛ مسئله این بود که اگر شاه با پشتیبانی آمریکا بخواهد مثل کودتای سال ۳۲ به کشور بازگردد خون شهدا پایمالشده و زحماتی که برای به ثمر نشستن این انقلاب انجامشده از دست خواهد رفت، لذا این تجربه ما از گذشته اهمیت زیادی داشت که میدانستیم باید اقدامی صورت بگیرد تا مداخله خارجی از بین برود. کلاً سفارت آمریکا چند کار را خیلی صریح انجام میداد؛ اولاً آنها تولید تئوری کرده و کار لجستیک پیشرفته انجام میدادند و از سوی دیگر به جمعآوری اطلاعات میپرداختند، این سه اقدام آمریکا کاملاً بروز و ظهور داشت، اخبار آشکاری که در سطح کشور بود و به دلیل ماهیت لیبرالی دولت موقت، وقتی اسناد لانه درآمد اولین متهم «عباس امیر انتظام» بود؛ لذا سعی کردند او را چند روزی تغییر مسئولیت دهند اما چون امکان نداشت از صحنه انقلاب حذف شد. بنابراین این مسئله نشان داد که آنها با عوامل بیگانه همکاری دارند.
یعنی پیشبینی میکردید که در جریان تسخیر ابزار و اسناد جاسوسی کشف کنید؟
ضرغامی : یک پیشبینی کلی بود که این اقدامات آمریکاییها طوری است که خود را مجهز کردهاند تا بتوانند بهعنوان یک قرارگاه عمل کنند، وسعت جغرافیایی سفارت خیلی گسترده است لذا پیشبینی اینکه حوزههای مختلف در آنجا تدارکات دیده باشند وجود داشت اما در این ابعاد و چیزهایی که بعداً کشف شد به لحاظ تجهیزاتی که جزو فناوری پیشرفته در آن زمان بود و هم درباره تدارک و تجهیزی که برای خود اعضای سفارت در آنجا کرده بودند و امکان ارتباطات وسیع که وجود داشت، خیر این پیشبینینشده بود.
*ماجرای استحاله برخی از تسخیرکنندگان لانه
البته برخی افراد نیز که در سفارت بودهاند در حال حاضر بحث عذرخواهی از آمریکا را بابت انقلاب دوم مطرح میکنند آیا این افراد هم در گرفتن سفارت نقش اساسی داشتند؟
ضرغامی: با توجه به بحثی که درباره استحاله برخی از اعضای مؤثر تسخیر لانه مطرح است باید بگویم، نظرات آنها بعداً متفاوت شد البته این جمعی که دور یکدیگر جمع شدند صددرصد ازنظر همه مواضع مانند یکدیگر نبودند و اختلافات دیدگاهی و تمایزات فکری داشتند و در خود لانه جاسوسی وقتی ما نشستهایی داشتیم و درباره تسخیر لانه جاسوسی صحبت میکردیم و از افراد و مهمانهایی نیز دعوت کرده بودیم، شاهد این اختلافنظرها بین دانشجویان بودیم، آنچه بر همه این اختلافات برتری داشت، انقلابی بودن و اعتقاد عمیق بچهها به امام (ره) بود. این دو اصل در کنار هم باعث شد تا بچهها یک وحدت راهبردی پیدا کنند و حرکت خود را پیش ببرند.
درنهایت چرا امروز برخی از آنها عذرخواهی میکنند که نباید سفارت آمریکا را تسخیر میکردیم؟
ضرغامی: در مورد لانه جاسوسی اولین نشانهها و علامت اشغال لانه جاسوسی جلساتی بود که در چهار دانشگاه بین دانشجویان مسلمان و پیرو خط امام گذاشته شد، چون تشکلهای مسلمان و مذهبی متکثر شده بودند. البته بعدها وقتی لانه اشغال شد تعدادی از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی از نظر فکری آدمهای منحرف و غیر خط امام از آب در آمدند.
در جلسات کل بحث این بود که بعد از فرمایشات معروف ضدآمریکایی حضرت امام(ره) ما دانشجویان انقلابی باید چکار کنیم که به جامعه نشان دهیم ما به حرف امام توجه داریم و حاضریم هر کاری بهعنوان دانشجویان انقلابی و پیشگام بکنیم تا نشان دهیم مردم از آمریکا نفرت دارند و همه بدبختیهای ما زیر سر آمریکاست.
چپیها چه ...
ضرغامی: چپیها کاملاً انحرافی بحث آمریکا را مطرح میکردند. آنها بحث امپریالیسم و آموزشهای مارکسیستی و بعد هم جریان چپ و مارکسیست را جا میانداختند. همیشه در واقع متوجه این موضوع بودیم و لزومی نداشت هر وقت مرگ بر آمریکا میگفتیم ۱۰ مطلب هم راجع به شوروی بگویم. هر جا که مناسب بود این کار را میکردیم. منتها امام چنان مواضع صریحی راجع به آمریکا گرفتند که همه چپیها از دور عقب ماندند و قرار شد دانشجویان کاری کنند. قرار بر این شد که تسخیر سفارت آمریکا بهعنوان یک نماد عملی و یک کار نمادین انجام گیرد و به این بهانه یکی، دو روز یک فضای ضدآمریکایی ایجاد کنیم و حرفهایمان را راجع به آمریکا بزنیم. دقیقاً با همین نیت.
ابعادش بررسی شد و جلساتی گذاشته شد و دانشگاههای دیگر هم همین بحث را کردند و با جمعبندی روز ۱۳ آبان بهعنوان یک جریان دانشآموزی تظاهرات که از جلوی لانه رد میشد در آن فضای انقلابی انتخاب شد. همه باهم قرار گذاشتیم و قرار شد که حتی به خانوادههایشان هم نگویند. بهطوریکه فردای آن روز که لانه اشغال شد و در قسمتی که مشغول انجام کارهایی بودیم، خواهرم را دیدم. خواهرم در دانشگاه تهران رشته پزشکی میخواند و همدیگر را دیدیم و از هم پرسیدیم که تو چرا اینجایی!؟ از هم گله کردیم که چرا دیشب به هم نگفتیم که قرار است این کار را انجام دهیم. این موضوع نشان میداد که چقدر به این بحثهای اطلاعاتی اولیه توجه میکردیم و مانند الآن نبود که در یک اتاق دربسته مسئولی یک حرف سری را به عدهای بگوید و بخواهد که کسی نفهمد اما فردا ببینیم که همه سایتها زدهاند! واقعاً همینطور بود و نه من شب قبل به خواهرم گفته بودم و نه او به من ولی دوتایی همدیگر را آنجا دیدیم.
با همان روشی که دیدید، لانه فتح شد و هرکسی مسئولیتی داشت. بچههای پلیتکنیک بیشتر به قسمت ویزا و بچههای دیگر هم بهتناسب کارشان در جاهای دیگر بودند. بههر حال ۶ ماه از زندگیمان را آنجا سر کردیم، شبها جلسه و بحثهای ضدآمریکایی داشتیم. یک حرکت دانشجویی را شروع کردیم ولی دیگر هرگز خاتمه دهندهاش نبودیم. میخواستیم دو، سه روز آنجا باشیم و بعد دیدیم که تمام زندگیمان آنجاست. اصلاً زندگیهایمان عوض شد و خیلی از دانشجویان هم در لانه ازدواج کردند. خاطرات زیادی از لانه جاسوسی دارم. افراد، شخصیتها میآمدند. مرحوم آیتالله منتظری میآمد که آن زمان مواضع خیلی اصولی داشت.
*بعد از سه روز میخواستیم لانه را خالی کنیم اما دیگر مردم اجازه نمیدادند
بعد از دو، سه روز فکر کردیم که باید لانه را خالی کنیم اما این دیگر مردم بودند که لانه را رها نمیکردند و ۲۴ ساعته جلوی لانه تظاهرات بود. اینیک مورد عجیب است. یعنی شب ساعت ۱۲ که خوابمان نمیبرد و باید پست میدادیم، تمام بچهها در هر مسئولیتی که بودند باید روزانه ۳ ساعت پست فیزیکی میدادند. سپاه ازآنجا حفاظت نکرد و داخل لانه ۵۰، ۶۰ محل داشت و ما آموزش دیدیم و پست میدادیم. آن موقع سرما خیلی بیشتر بود و برف تا لبه پنجرههای ویلا را میگرفت. آب سرد بود اما با شور دانشجویی و جوانی اصلاً متوجه اینمسایل نبودیم و زندگی میکردیم.
ساعت ۱۲، یک یا دو شب به درب جنوبی لانه که در خیابان طالقانی واقع بود، میآمدیم و مردم را میدیدیم که با حرارت شعار میدادند که «دانشجوی خط امام بر تو درود بر تو سلام» و گروههای جدید میآمدند تا صبح و همه ۲۴ ساعت آنجا اجتماع برقرار بود. بعضی روزها که جدی میشد از آنطرف چهارراه تا خیابانهای دیگر هم کشیده میشد اما جلوی لانه همیشه فعالیت بود، مردم نشان دادند که موضعشان در مقابل آمریکا جدی است و امام فرمودند که انقلابی بزرگتر از انقلاب اول است و دیگر ما به این راه هدایت شدیم و واقعاً آن ۶ ماه بهترین فرصت بود تا سخنرانیها و روشنگریهای مختلف مطرح شود؛ اسناد هم خود سوژه شده بود و مرتباً اعلام میشد.
* جریان عظیم ضدآمریکایی انقلاب ما را بیمه کرد
به انقلاب خودمان که نگاه میکنیم میبینیم چه چیز انقلاب ما را بیمه کرد؟ آن جریان عظیم ضدآمریکایی. مردم با پوست و گوشت خود فهمیدند که قصه آمریکاست. امام قویترین سخنرانیهایش را در مورد آمریکا داشت؛ مثل همان جمله که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» را در دیدار با نانوایان قم گفتند.
چپیها که در دانشگاه کلاس میگذاشتند و ما در کلاسهایشان مینشستیم و سؤال میکردیم. بلد نبودند که جواب دهند، دعوا میشد و ادعا میکردند که شما آمدهاید به هم بزنید. کلاس فلسفه و سیاسی مینشستیم و سؤال میکردیم درحالیکه نمیتوانستند جواب دهند.
بعدها خیلی از بچهها در جریانات سیاسی افتادند و به نحوی اظهار برائت کردند؛ البته از دوران تندی که یکسری برائت جستند کمی گذشته است. اگر تب تجدید نظر طلبی و یکجور بازگشت بگوییم، میبینیم کسانی که خیلی تند سعی میکردند اظهار برائت کنند و تجدید نظر در نگاهشان به حرکتهای آن موقع داشتند، الآن اینطور نیستند. الآن میبینیم واقعیات درستی که آن زمان بوده و عملی شد را قبول میکنند و در مصاحبههایشان میگویند.
آقای مهندس چرا کسانی که تا دیروز مدعی تسخیر سفارت آمریکا بودند امروز بحث عذرخواهی از آمریکا را مطرح میکنند، این روند استحاله به چه صورت است آیا اینها واقعاً از اول اعتقاد نداشتند یا بهمرور جزء ریزشهای انقلاب شدند.
ضرغامی: در آن مقطع تاریخی آن ۴۰۰ نفری که جمع شدند کاملاً همدل و همراه بودند البته ما افرادی را داشتیم که حدود ۳-۲ نفر اینگونه نبودند فکر میکنم از دانشگاه ملی آن موقع بودند که بهصورت مخلوط آمده بودند که همخوانی نداشتند و خط امامی نبودند.
مثلاً اخیراً خانم ابتکار که آن زمان بهعنوان خواهر مری مطرح بود در مصاحبهای با بیبیسی عنوان کرده است که برنامه ما در آن زمان چیز دیگری بود یا آقای اصغر زاده معتقد است اشغال سفارت اشتباه بود و ما باید به خاطر این تسخیر از آمریکا عذرخواهی کنیم.
ضرغامی: من نشنیدم که تاکنون خانم ابتکار اصل اشغال سفارت آمریکا را زیر سؤال برده باشد.
اخیراً در مصاحبه با بیبیسی اعلام کردند که این کار اشتباه بوده و گفته است «بسیاری از چیزهایی که اتفاق افتاد، ازجمله آنچه در رابطه با روابط ایران با غرب و آمریکا رخ داد، دانشجویان مستقیماً در آن مداخله نداشتند و بعداز آن دانشجویان اصلاً مداخلهای نداشتند و بخشی از روند تحولات نبودند. درنهایت نیز آنها ممکن است از برخی سیاستها که در سالهای بعد دنبال شد، انتقاد کنند».
ضرغامی: اینکه اعتقاد نداشتند که اینهمه طول بکشد این را راست میگوید، یک موقع اعتقاد است و یک موقع باور همه این است. چراکه کسی فکر نمیکرد که قصه اینهمه طولانی شود و اصلاً کسی فکر هم نمیکرد که این حرکت تا این حد جایگاه پیدا کند، خود ما فکر میکردیم که لانه جاسوسی را اشغال میکنیم و دو روز آنجا هستیم و سپس دنبال درسو مشق خود میرویم و فکر نمیکردیم اینهمه طولانی شود اما این حرکت آنقدر با پشتیبانی مردم ابعاد جدیدی پیدا کرد که دیگر این مردم بودند...
*اشغال لانه جاسوسی در افزایش بصیرت مردم بخصوص نسبت به استکبار فوقالعاده مؤثر بود
و البته پیام تأثیرگذار حضرت امام (ره).
ضرغامی: امام پشتیبانی کردند و تسخیر سفارت آمریکا را انقلاب دوم خواندند، اشغال لانه جاسوسی در آگاهی بخشی و افزایش بصیرت مردم بخصوص نسبت به استکبار یعنی آمریکا فوقالعاده مؤثر بود، در آن زمان مردم تا آن موقع شاه و حکومت طاغوت را سمبل و نماد میدانستند نه اینکه ندانند نقش آمریکا چیست اما آنچه مقابلشان بود شاه و رژیم پهلوی بود و مردم باید نسبت به ماهیت استکبار که شاه آلت دست و عروسک خیمهشببازی آنها بود آشنا میشدند.
پدر شاه -رضاخان- که اینهمه ادعای قلدری میکرد روزی که باید کشور را ترک میکرد فقط به او پیغام دادند که شما باید کشور را ترک کنید که او نیز مانند بچه آدم سرش را پایین انداخت و پذیرفت؛ این را در فیلم آقای جوزانی با عنوان «در چشم باد» بسیار خوب نشان دادهایم که بازیگر نقش رضاخان مدام قدم میزند و به سرداران نظامی خود فحش میدهد و میگوید «آنها که هرچه گفتند ما گفتیم چشم پس چرا میگویند ما برویم»، همینطور است آنچه اصالت داشت آمریکاییها و استکبار جهانی بود و شاه صرفاً آلت دست آنها بود. وقتی دیدند که دیگر عملاً نمیتوانند مقابل این مردم بایستند، شاه به آن سرنوشت فضیحتبار دچار شد؛ در همین اعترافاتی که فرح دیبا میکند او با یک قصد دیگری این حرفها را میزند اما خوب که نگاه میکنیم ذلت خاندان پهلوی را که فرح دیبا میگوید و شبکههای خارجی هم با آبوتاب پخش میکنند بهخوبی میبینیم که سرنوشت شاه چه شد؛ حادثه لانه جاسوسی باعث شد که مردم به ماهیت اصلی آمریکا پی ببرند و با تسخیر سفارت آمریکا آگاهیهای مردم خیلی بالا رفت و سخنرانیها و تحلیلهای زیاد در مقابل سفارت به آن آگاهی کمک کرد.
تا آنجا که من میدانم خانم ابتکار هم همراهی داشتند و کتابی نوشتند که قرار بود این کتاب در آمریکا نیز چاپ شود و به رهبر انقلاب نیز عرض کردند که هیچ ناشری در آمریکا حاضر نمیشود این کتاب را چاپ کند که نشان میدهد اینگونه حکومت دیکتاتوری خود را تثبیت میکنند و اجازه نمیدهند مخالف واقعی حرف خود را بزند؛ اینکه بعد از مدتی یک عده معدودی دچار تغییر شوند، طبیعی است.
*اصغرزاده از طرف خودش عذرخواهی کرد نه دانشجویان تسخیر
البته پیشازاین نیز ابراهیم اصغر زاده که از وی به عنوان یکی از طراحان تسخیر سفارت آمریکا یاد میشود در گفتوگویی انقلاب دوم را حاصل بزرگنمایی «تندروها» دانسته و گفته بود «از هیچ تلاشی که در چارچوب منافع ایران، به حلوفصل کدورت میان ایران و آمریکا بر سر ماجرای گروگانگیری بیانجامد، فروگذار نمیکند، حتی اگر متضمن عذرخواهی باشد.»، نظر شما درباره این اظهارات چیست؟
ضرغامی: آقای اصغر زاده یک فرد بود. بخش اعظمی از دانشجویان بعد ها به دفاع مقدس پیوستند. بنابر این ایشان به عنوان خودش حق دارد موضع بگیرد نه کل دانشجویان.
از میان این دانشجویان ۳۰ و چند نفر شهید شدند و برخی فرماندهان در سطح بالا در جنگ شدند، اخیراً مصاحبهای راجع به شهید بسطامی کردم که او هم از بچههای تسخیر لانه بود. یکی از همدورههای سردار جعفری که شهید شد و اخیراً بزرگداشتی برایشان برگزار کردند.
شبی در لانه تمرین میکردیم که اسلحه «ژ ۳» را باز و بسته کنیم و همه دورهم بودیم. یکبار باز میکردیم و میبستیم. برای اینکه مکانیسمش را بفهمیم نوبت بسطامی که رسید گلوله «ژ ۳» را داخل گذاشت و توضیح داد که چگونه شلیک میکند اما فکر کرد وقتی درپوش ندارد شلیک نمیکند. همینطور که نشسته بودیم، ماشه را کشید. گلوله «ژ ۳» وحشتناک صدا دارد. در انقلاب تمام شهدا صورت و سینههایشان با اصابت گلوله منهدم میشد. وقتی ماشه را کشید شلیک شد. نفهمیدیم این گلوله از میان ما چگونه رد شد که به ما نخورد! ازبین ما رفت و به دیوار خورد و دیوار هم سنگ بود و سوراخ کرد و تکههای سنگ به سروصورتمان خورد و برخی کمی دستشان زخم شد.
آقای بسطامی بیهوش افتاد. این خاطره را از شهید بسطامی داشتم و باکمی حواشی برای بچهها بازگو کردم. کمحرف و خوشقیافه بود. یکزمان عکسهای چه گوارا زیاد شده بود و هر فردی در مغازهاش عکسی از او میزد. مجموعهای جمع کرده بود که ما را چه به «چه»؟ بعضی مطالبش را خواندم. قیافه چه گوارایک جاذبه ای داشت؛ آن ریش خاص و سیگار برگ در مقالاتش گفته بود که برخی دنبال تیپ چه گوارا هستند.
آقای بسطامی یک جوان بسیار زیباروی فتوژنیک، بور، مثل قهرمانان فیلمهای هالیوودی بود. یک آدم خاص، بسیار پاک، متقی و در حرف زدن، محبت و دوستی سرآمد بود. او گمنام در عملیاتهای مختلف شرکت کرد و در سوسنگرد به شهادت رسید درحالیکه کسی به آن صورت شهید بسطامی را نمیشناخت. شهید رضوانی و شهید بسطامی، شهید رجببیگی و خیلی از شهدای دیگر. در اتاقک بالای لانه این شهید رجببیگی است که شعر آمریکا را میخواند و سالی یکی، دو بار پخش میکردیم. این را خودم تدوین کردهام. وقتی مردم بودند آن تریبون همیشه کار میکرد و پایکارش شهید رجببیگی بود. منافقین او را شهید کردند. اگرچند نفر به دلایل جهتگیریهای سیاسی حرفهایی میزنند نهتنها نمایندگی لانه را نمیکنند بلکه عکسش است و تسخیر لانه جاسوسی تأثیر خود را گذاشت.
به بحث لانه اشاره کردید از ازدواجهایی که صورت گرفت هم بفرمایید.
ضرغامی: خانم ابتکار با آقای محمد هاشمی و خیلیها با یکدیگر ازدواج کردند.
شما آن زمان مجرد بودید؟
ضرغامی: بله.
خواهرتان هم در تسخیر سفارت نقش داشتند، ایشان در حال حاضر مشغول چهکاری هستند؟
ضرغامی: خواهرم رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد و بعداز اینکه پزشک شدند در حوزه رادیولوژی تخصص گرفتند و الان کلینیک و مطب دارند.
چطور وارد حوزه سیاسی نشدند؟
ضرغامی: بعضی وقتها مصاحبههایی راجع به تسخیر لانه دارند. کسانی که وارد لانه شدند الآن در حال خدمت هستند. در دولت، در کارهای تخصصی، جبهه انقلاب اصلاً داعیه اینکه بگویند «ما بودیم» را ندارند و مشغول خدمت هستند.
درباره نقش موسویخوئینیها در جریان تسخیر سفارت آمریکا توضیح دهید چراکه ایشان بهعنوان رهبر معنوی دانشجویان و رابط بین دانشجویان و امام مطرح بوده و برخی از بررسیها نیز نشان میدهد بسیاری از اسناد لانه جاسوسی توسط موسویخوئینیها به بیرون از سفارت انتقال دادهشده و تا امروز خبری از آنها نیست.
ضرغامی: آقای موسویخوئینیها روحانی ای بود که با دانشجویان ارتباط بیشتری داشت و ایشان در مسئله اشغال لانه جاسوسی حضور داشت و همفکری میکرد؛ اما اینکه اینها به اطلاع حضرت امام رسیده باشد و در واقع حاکمیت در جریان این اتفاق باشد خیر اینگونه نبود، اتفاقاً برخی تلاش دارند تسخیر لانه جاسوسی را یک حرکت حکومتی نشان دهند و بگویند این مسئله در حاکمیت هماهنگ شده بود درحالیکه واقعاً اینگونه نبود و غیر از مخالفت جدی دولت موقت که دولت رسمی کشور بود و با تسخیر بهصورت جدی مخالفت کرد و نهایتاً منجر به استعفای آنها شد، مخالفت دیگری به این شکل وجود نداشت.
البته خود آیتالله مهدوی کنی نیز که از شخصیتهای برجسته انقلابی و از مسئولان امنیتی کشور بودند در وهله اول از تسخیر سفارت نگران شدند و موافق نبودند و حتی برداشت ایشان از تسخیر سفارت آمریکا یک اقدام ضد امنیتی بود و ازاینرو علاقهمند نبودند که این اتفاق رخ دهد، همین موضوع نشان میدهد تسخیر سفارت آمریکا یک حرکت حاکمیتی نبوده است؛ اما بعداز اینکه حضرت امام در جریان قرار گرفتند و ماهیت دانشجویان برای همه مشخص شد که دانشجویان تسخیرکننده افرادی مسلمان، انقلابی و طرفدار امام هستند، از تسخیر سفارت حمایت شد.
*تمام اسناد لانه جاسوسی منتشر شد
درباره اسنادی که گفته میشود توسط آقای موسویخوئینیها از سفارت خارج و ناپدیدشده توضیح ندادید؟
ضرغامی: تا آنجایی که بنده مطلع هستم تمام اسناد لانه جاسوسی منتشر شد، تمام اسنادی که در دستگاههای کاغذ خردکن ریخته شده و بهصورت رشتهای درآمده بود، با یک کار طاقتفرسا توسط دانشجویان کنار هم قرار گرفت و اصل سند را درآوردند؛ در این زمینه نیز تعداد زیادی کتاب منتشر شد. برخی در سندها به دنبال آدمهای خاص میگردند که افراد خاصی نیز مطرح شدند که ازجمله آنها «امیر انتظام» و «متین دفتری» و «رحمتالله مقدم مراغهای» بودند، تیمسار مدنی نیز بسیار با آنها ارتباط داشت و جلسه میگذاشت و اطلاعات به آنها میداد اما آنچه مهم است تحلیلهایی بود که آنها داشتند یعنی اطلاعاتی که از سطح کشور جمعآوری میکردند و بر اساس آن دست به برنامهریزی برای به انحراف کشیدن مردم میزدند که اینها اسناد بسیار مهمی بود که صرفنظر از افراد این سیاستهای آمریکا قابلتوجه است.
در صحبتهای خود به دولت آقای بازرگان اشاره کردید، علت این استعفا از نظر شما چه بود آیا همراهی و همفکری با آمریکا در این استعفا پس از تسخیر سفارت آمریکا مؤثر بود؟
ضرغامی: یادی کنیم از مرحوم مهندس بازرگان، ایشان خودشان بارها این را اشارهکرده بود که من مثل یک خودروی ژیان هستم و امام مانند بولدوزر، یعنی به بیان ساده تفاوت مشی رفتاری و انقلابی خود با حضرت امام را بیان میکرد، به هرحال دولت موقت یک دولت لیبرال مسلک بود که از سیاسیون قدیم و از پیرمردهایی که در نهضت آزادی سابقه سیاسی داشتند تشکیلشده بود، من فکر میکنم حضرت امام با انتخاب دولت موقت یک تدبیر بسیار تاریخی به خرج دادند، اولاً ما خودمان جزء کسانی بودیم که قبل از ۲۲ بهمن به خیابان آمدیم و در حمایت از دولت مهندس بازرگان شعار دادیم و حمایت کردیم و حتی شعارها نیز یادم هست که میگفتیم «نخستوزیر ایران، مهندس مهدی بازرگان» و همه مردم نیز پشتیبانی کردند تا مهندس بازرگان بتواند قبل از پیروزی انقلاب مسئولیت اداره کشور را به عهده بگیرد.
*دولت موقت و تفکر بازرگان تفکری نبود که انقلاب را جلو ببرد
امام هم میدانستند که از اینها کار زیادی بر نمیآید اما بعدها امام در سخنرانیهای خود و وصیتنامهشان مواضعشان را اعلام کردند که نشان میداد برای امام کاملاً روشن بود که دولت موقت و تفکر بازرگان تفکری نبوده است که انقلاب را جلو ببرد؛ یک تحلیل بسیار روشن حاکی از این است که همه اینها فرصت پیدا کردند تا در این کشور مسئولیت بگیرند.
آقای بازرگان به خاطر مشی لیبرالی که داشت تصور میکرد انقلاب و نهضت تمامشده و ازآنجا به بعد وارد فاز اداره کشور و نظام دیوانسالاری شده است که با شاخصههای انقلابی تمایز دارد. صرفنظر از مشی این دوستان لیبرال این تحلیل اشتباه بود، چراکه انقلاب اسلامی جرقهای بود که دنیا را تکان داد، ازاینرو وقتی وزیر امور خارجه آقای ابراهیم یزدی گفت ما به دنبال صدور انقلاب نیستیم. امام بهصراحت فرمودند که این انقلاب صادر شد، یعنی ما در جایگاهی قرار داریم که این حرکت عمومی مستضعفین و امت اسلامی را در مقابل استکبار قرار میدهد و انقلاب اسلامی رهبری آن را بر عهده دارد و ما امروز هم شاهد این رویکرد هستیم.
بنده درباره بحث مذاکره با آمریکا توضیح خواهم داد که چرا رهبری عزیز راجع به مذاکره با آمریکا حساسیت دارند و در واقع این تجربه ذیقیمت گذشته رادارند که حاکی از این است که ماهیت انقلاب اسلامی بهگونهای بود که برای اداره مردم و مستضعفین منطقه انجاموظیفه میکرد و دولت موقت با نگاهی که داشت قاعدتاً نمیتوانست در این زمینه بهخوبی عمل کند.
در حال حاضر فیلم و مستندهای بسیاری ساخته میشود با این مضمون که ما نباید سفارت کشور دیگری را اشغال میکردیم و این حرکت دانشجویان را اشتباه میدانند و ازاینرو رفتار خصمانه آمریکا بعد از اشغال سفارت را کاملاً طبیعی میدانند، آیا چنین تصوری درست است؟
ضرغامی: من معتقدم درباره وقایع تاریخی قضاوت پسینی درست نیست، یعنی وقایع تاریخی در شرایط وظرفی اتفاق میافتد که باید در همان مقطع تحلیل شود و کسانی که سعی میکنند بعد از سالها با عوض شدن شرایط آن را تحلیل کنند، کار غیرعلمی انجام میدهند؛ در آن ظرف خاص و آن حرکت عمومی مردم علیه آمریکا با آن سابقه و خیانتهایی که آمریکا علیه کشورمان داشت، درست در اوج رشد انقلاب اسلامی که خیابانها مملو از حضور مردم بود، آمریکاییها از شاه حمایت میکردند و به او امکانات و تجهیزات میدادند، نهفقط آمریکا، بلکه شرق و غرب هم همین کار را انجام میدادند؛ چراکه آنها معتقد بودند یک نوزاد جدیدی متولد میشود که ماهیت آن متفاوت از شرق و غرب است، حتی چینیها نیز چنین تفکری داشتند؛ در بین مارکسیستها تفکرات مختلفی وجود دارد و برخی طرفدار شوروی بودند، حتی برخی برای اینکه لازم نباشد، توجیه کنند و کارهای خلاف انسانی شوروی آن زمان را گردن مارکسیستها بیندازند یا کارهای خلاف و اشتباه مائوئیستها در چین را توجیه نکنند، میگفتند ما چین و شوروی را قبول نداریم و طرفدار نظام مارکسیستی آلبانی میشدند که رهبر آن «انور خوجه» (دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی) بود؛ آنها اصلاً چه جایگاهی در یک نظام سیاسی تأثیرگذار در دنیا داشتند؟ آنها میدیدند که شوروی با این همه ادعایی که دارد از شاه حمایت میکند.
*ماجرای پخش اعترافات گلسرخی در صداوسیما پس از انقلاب
من تحلیلی درباره پخش مستقیم دادگاه خسرو گلسرخی دارم، ما در آن زمان تلویزیون نداشتیم و همسایهمان گفت بیایید دادگاه او را که زنده در حال پخش شدن از طریق تلویزیون است، ببینید. برای خود ما مهم بود که شاه چقدر آزادی میدهد و از کسی که مبارزه مسلحانه کرده، فیلم پخش میکند، درحالیکه مشخص شد تحلیل روشنی دارند، آنها میخواستند ماهیت اسلامی انقلاب را بگیرند، یعنی به دنیا بگویند آنهایی که به دنبال تغییر رژیم هستند، کمونیستاند، کمونیست هم یک سرش یا به چین وصل است یا به شوروی و چون حزب توده قوی بود، سر آنها به آخور شوروی وصل بود، لذا شاه با تبلیغات فراوان دادگاه خسرو گلسرخی را نشان داد تا ادعا کند که آزادی داده و درعینحال نشان دهد، آنهایی که مبارزه مسلحانه میکنند، مسلمان نیستند، البته این پیشبینی شاه غلط از آب درآمد و جنایات آنان در زندان ها برای مردم بیشتر روشن شد و ما در حال حاضر نیز سالی چند بار بعداز آن انقلاب اسلامی دفاعیات گلسرخی را پخش میکنیم.
فکر میکنم برای اولین بار اعترافات خسرو گلسرخی بعدا از انقلاب در دوره مدیریتی شما پخش شد.
ضرغامی: یک بار این اعترافات اول پیروزی انقلاب پخش شده بود که با تحلیلهای نادرست درباره آن، این فیلم کنار گذاشته شد.
در دوره شما نسبت به آرشیو صدا و سیما نیز اقدامات جدیدی صورت گرفت.
ضرغامی: کاملاً درست است. از روزهای اول بنده اهمیت این گنجینه آرشیوی را که در سازمان بود را متوجه شدم و به کارشناسان امینی در آنجا مأموریت دادم تا هر نواری که از نظر مدیران قبل محرمانه بوده، همه را بیاورید تا من ببینم، آنها نیز نوارها را دستهبندی کرده و برای من میآوردند و من هم آنها را میدیدم و متوجه شدم چه تصاویر ارزشمندی در اختیار ماست که باید به مردم نشان داده شود، اما بیجهت به بخش محرمانه رفته است و حتی برنامه سازانی که میخواهند از آن استفاده کنند باید یک سیر عجیب و غریبی طی کنند تا به یک پلان آن دست پیدا کنند.
لذا من در آرشیو را باز کردم و گفتم نباید چیز ممنوعی در آن وجود داشته باشد؛ دولت وقت نیز در جلسات مختلف خیلی از این اقدام حمایت کردند، یعنی آقای خاتمی و وزرای ایشان و حتی شورای امنیت وقتی بخشهایی از این آرشیو پخش شد، بسیار حمایت کردند که چقدر پخش این آرشیوها به مردم آگاهی میدهد.
این فیلمهای طبقهبندی و محرمانه شده، شامل چه مستندها و اطلاعاتی بود؟
ضرغامی: مثلاً راهپیماییهای مربوط به چپیها در دانشگاه تهران که ما از آن تصویری داشتیم که هیچگاه پخش نمیشد، چپیها در این تظاهرات شعار میدادند «کارگر، برزگر، ما باهم متحد میشویم» و بعد دستهای خود را به یکدیگر میدهند و میگویند «درود- درود بر خمینی» و این جمله را که میگفتند خمینی ما تو را به رهبری قبول داریم، ترجیعبند آنها بود.
من به دوستان میگفتم ما الآن چقدر باید به لحاظ رسانهای کار کنیم تا نشان دهیم که چپیها و مارکسیستها جمع میشدند و میگفتند که ازنظر ما هم، خمینی رهبر است و پخش این فیلم دیگر نیاز به هیچگونه تبلیغ و تحلیلی نداشت؛ چراکه هژمونی و برتری حضرت امام آنقدر عیان بود که حتی چپیها نیز در تظاهرات خود اعلام میکردند که خمینی رهبر ماست.
در موضوع گلسرخی نیز که یک بار ابتدای انقلاب پخش شده بود و دیگر پخش نشد، ما میخواستیم مجدد آن را پخش کنیم و برای آنکه برخی تندروها ما را اذیت نکنند و بگویند چرا این اظهارات را پخش کردید از آقای رحیمپور ازغدی خواهش کردم بیاید تا با یکدیگر مشورت کنیم؛ به او گفتم این فردی که علیه شاه حرف از مارکسیست میزند، در حرفهای خود دائم از حضرت علی (ع)، دین و عدالت علوی و قیام امام حسین (ع) سخن میگوید و این نشان میدهد که آنها مارکسیست به آن معنا نبودند.
شهید مطهری کتاب ارزشمندی با عنوان «علل گرایش به مادیگری» دارند که کتاب بسیار خوبی است و نشان میدهد که چرا مردم و جوانان به سوی مارکسیست گرایش پیدا کردند این کتاب در حال حاضر نیز قابل استفاده است، یک علت آن این است که اولاً از دین بیاطلاع بودند و دینهای مبتنی بر خرافه و ذلت و حقارت را که برخی مبلغان در ذهن جوانان میکردند و تبلیغات مسیحیت فراوان بوده و باعث شده جوامع به سمت مارکسیست بروند و نگاه انقلابی را انتخاب کنند، شهید مطهری آن را در این کتاب تحلیل میکنند.
آقای رحیمپور ازغدی این موضوع را بهخوبی تحلیل کردند و ما اولین بار این دو را با یکدیگر پخش کردیم تا درواقع به نوعی یک ضربهگیر داشته باشد، اما دفعه دوم که اعترافات گلسرخی را پخش کردیم، دیگر صحبتهای آقای رحیمپور را حذف کردیم، همین الآن نیز سالی چند بار دفاعیات گلسرخی از تلویزیون پخش میشود و درواقع یکی از بهترین برنامهها برای کسانی است که ادعای حقوق بشری دارند تا بدانند شاهی که آنقدر از او حمایت میکردند، چه جنایتی انجام داده است، آن هم از زبان یک مارکسیست.
اعترافات گلسرخی در بخش محرمانههای اسناد سازمان قرار داشت، درست است؟
ضرغامی: بله اینها همه جزو مواردی بود که قابلیت پخش شدن نداشت.
*هیچ فیلمی از آرشیو صداو سیما به سرقت نرفته است
در این زمینه مطرح است پس از باز شدن درب آرشیو بسیاری از مستندات آرشیوی مربوط به انقلاب و اوایل انقلاب در اختیار رسانه های بیگانه قرار گرفته تاجایی که گاها خودمان برخی از آنها را هم دیگر نداریم؟
ضرغامی: این یک اخبار نادرستی بود که حدود یکی، دو سال قبل و بعدازآنکه چند مستند از شبکههای ماهوارهای پخش شد، در چند رسانه مطرح شد که تصاویر آرشیوی صدا و سیما که خودش آنها را پخش نکرده، در اختیار شبکههای ماهوارهای قرار گرفته است. درحالیکه این اخبار کاملاً غلط و نادرست است، دلیلش نیز این بود که ما هرچه تصویر قابل قبول و ازنظر کیفی مناسب داشتیم، آنها را پخش کردیم، مگر یک یا دو مورد خاص که شاید ازنظر اخلاقی مصلحت ندانیم آن را پخش کنیم که مصداق آن بسیار کم و محدود است. آنچه بود کاملاً پخش شد و همان مستندهایی که شبکههای ماهوارهای پخش کردند، من همه آنها را دیدم و اگر ما آنها را داشتیم، حتماً آنها را پخش میکردیم، پس تصاویر موجود تماماً پخش شده است.
البته ممکن است آنها تصاویر ما را از روی ماهواره گرفته باشند و دوباره پخش کرده باشند؛ چراکه شبکههای ما همه روی ماهواره نیز قرار دارند؛ بنابراین اشکالی ندارد و ما هم آنها را به خاطر همین کار و دیده شدن آنها منتشر میکنیم. در بخشی از فیلمهایی که خارجیها پخش کردند، کیفیتهای خوبی هم داشت. مثلاً یک مورد مربوط به سفر خانوادگی شاه به سوئیس بود که باهمسر و فرزندان خود تفریح میکرد، ما این تصاویر را نداشتیم، ولی اگر داشتیم برای روشنگری خیلی خوب بود که آن را نشان میدهیم.
بخش زیادی از این تصاویر دست شبکههای انگلیسی بود و برخی از آنها آرشیو خوب و غنی دارند و حتی از خود مجموعههایی که عکسهای شخصی داشتند، تصاویری را جمعآوری کردند که اگر پخش میشد ازنظر ما جدید بود؛ بنابراین این طور نبود که در آرشیو ما باشد و ما آنها را نشان نداده باشیم و این تصاویر توسط دشمنان ما منتشر شده باشد.
در صحبتهای خود به اجتهاد رسانهای در باز کردن آرشیو صدا و سیما اشاره کردید، آیا در فتنه ۸۸ اجتهاد شخصی رسانهای کردید یا با کسی مشورت کردید؟
ضرغامی: ما در فتنه ۸۸ از تجربه خوبی برخوردار شده بودیم و تحلیل درستی درباره ماهیت جریان براندازبهدست آورده بودیم و مشی رسانههای بیگانه را بهخوبی تشخیص می دادیم، البته تعارضهای زیادی در بین آنها دیده میشد، تعارضهایی که به ماهیت این حرکت پوچ و بیاساس بازمیگشت که هدف همه آنها براندازی نظام بود؛ بنابراین بهرهبرداری رسانهای خوبی صورت گرفت و این به خاطر هوشمندی همکاران ما در سازمان بود که توانستند این تعارضات را خیلی خوب نشان دهند.
اینکه رهبری نیز به سران فتنه فرمودند اگر شما حرفی دارید، مرزبندی خود را با کسانی که اصلاً انقلاب را قبول ندارند روشن کنید، بسیار مهم بود، مانند آن جمله معروف رهبری که فرمودند با ضد انقلاب، با مطرب فراری و با جریانهای برانداز مرزبندی کنید تا مشخص شود شما از جنس آنها نیستید، اما سران فتنه هیچگاه مرزبندی نکردند، البته به زعم خودشان چرا باید این کار را میکردند وقتی بخش زیادی از حمایتها مربوط به آنها بود!؟
ما به فیلمها و گزارشهای خبری که از شبکههای ماهوارهای پخش میشد نیز توجه داشتیم، یعنی اگر سبزها اعلام میکردند که تجمعی دارند و فکر میکردند که الآن چند هزار نفر میآیند -درحالیکه در قبال مردم، چند هزار نفر تعداد زیادی نیست، اما باز هم نهایتاً میدیدیم حتی چند ده نفر نیز نیامدهاند- افراد را که نگاه میکردید از گوگوش تا اکبر گنجی برای حمایت از سبزها میآمدند و دستبند سبز میبستند و همان جا با یکدیگر سلام و احوالپرسی میکردند. آخر چه قرابتی بین گنجی و گوگوش، مطرب فاسد فراری وجود دارد؟ ما این تصاویر را از خود شبکههای ماهوارهای تأمین میکردیم چراکه دسترسی نداشتیم، البته ما آنجا خبرنگار داشتیم و تا جایی که میتوانستند فیلم تهیه میکردند، اما باز میدیدیم که آنها تولیدات خوبی را روانه آنتن میکنند، این حقیقتی را نشان میدهد مبنی بر اینکه با وجود اینهمه تهدیدات و پژوهشها و شرقشناسی و ایرانشناسی، تشخیص نمیدهند اگر جریان اهانت به امام حسین (ع) را پخش کنند، به ضرر خودشان است و خیال میکنند به نفع آنهاست.
به همین دلیل من بارها این را اشاره کردهام که تصاویری که از حادثه عاشورا در زیر پل کالج پخش کردیم بخشی از آن متعلق به ما بود و بخش زیادی از آن مال شبکههای ماهوارهای بود، من خودم بعدازظهر عاشورا که به محل کار آمدم این فیلمها را دیدم، خیلی ناراحت شدم که این جمعیت میلیونی عزاداری میکنند اما یک جمعیت محدود مانند اینها اهانت میکنند ولی شبکههای خارجی معروف به جز یکی دو تا از آنها تصاویر مشابهی از حرمتشکنی عاشورا و کف زدن و هورا کشیدن و شعار علیه نظام در روز عاشورا را پخش کردند؛ درحالیکه فکر میکردند این کار به نفعشان است و میخواستند با این کار نشان دهند که مردم -یعنی آن عده قلیلی که آنها جز مردم حساب میکردند- مقابل نظام ایستادهاند درحالیکه این امر نتیجه عکس داد و به محض اینکه ما این تصاویر را پخش کردیم، این موضوع اثر خود را در ۹ دی نشان داد.
من نمیخواهم بگویم که صدا و سیما و رسانه ملی ۹ دی را خلق کرد بلکه رهبری و امت حزبالله و مظلومیتی که انقلاب گرفتار آن شد، این حماسه را خلق کرد، مردم نیز کاملاً متوجه شدند که چطور امکان دارد که یک طرف که ادعا میکند که انقلابی و طرفدار مردم است اینگونه به تکیه امام حسین (ع) اهانت کند و آن را آتش بزند و سپس اطلاعیه بدهند و از آنها دفاع هم بکنند.
و آنها را مردان خداجوی لقب بدهد.
ضرغامی: بله، آنها دفاع کردند لذا پخش این تصاویر کمک کرد که بصیرت مردم بالا برود و ۹ دی یک اتفاق بسیار عجیب، تاریخی و به معنای حقیقی کلمه خودجوش بود.
بعد از حادثه عاشورای ۸۸ قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، آقای آبخضر به من زنگ زد و گفت که پیشنهاد میشود یک راهپیمایی برگزار کنیم چراکه مردم که این تصاویر را دیدهاند حالشان بد است و میخواهند به خیابان بریزند منتهی ما باید یک روزی را اعلام کنیم، من گفتم که موافق هستم اما گفتیم ممکن است در یک روز نشود و ازاینرو در ۸ دی شهرستانها آمدند و ما تصاویر ۸ دی و خیانت فتنهگران را پخش کردیم و به این ترتیب مردم در ۹ دی در تهران به خیابانها آمدند. عکسهایی که در راهپیمایی ۹ دی دست مردم بود نشان میداد که مردم به دنبال هیچ جناح و فرد خاصی نیستند و فقط برایشان انقلاب و رهبری انقلاب مطرح است.
*تجمع ۲۵ خرداد ۸۸ اصلا در شهرستانها مطرح هم نبود
شما اشاره کردید به وقایع عاشورای ۸۸ و این جریانی که در روز عاشورا به حرمت شکنی پرداختند که درواقع آنها تهماندههای جریان فتنه بودند، اما سؤال من مربوط به راهپیمایی ۲۵ خرداد است که برخی ها معتقدند رسانه ملی میتوانست با پوشش تصاویر مربوط به تظاهرات ۲۵ خرداد تا حدودی به آرامش فضا و رونقنگرفتن رسانههای بیگانه در آن مقطع خاص زمانی کمک کند، نظر شما درباره این مسئله یعنی زمانی که هنوز مطالبات زمان فتنه صفر و صدی نشده بود چیست؟
ضرغامی: ببینید! راهپیمایی دوشنبه ۲۵ خرداد ابتدا غیرقانونی اعلام شد اما این راهپیمایی برگزار شد و ماگزارش و خبر از این راهپیمایی رفتیم البته بعد از این راهپیمایی اتفاقاتی افتاد که حدود ۳۰ نفر در آن شب کشته و شهید شدند، در واقع اینها یک اقدامات کاملاً تحریککننده بود و زمانی که این اتفاقات افتاد نگاه ما دیگر به این راهپیمایی عوض شد و حرکتی صورت گرفته بود که در ادامه آن منجر به اینهمه خسارت شده بود؛ حق باید بدهید وقتی که در انتخابات یک فردی با رأی بالا انتخاب میشود، نمیتوان تجمع طرف مقابل را با آبوتاب گزارش داد، مثلاً وقتی در انتخابات ۷۶ آقای خاتمی پیروز شد اگر طرفداران آقای ناطق میآمدند و یک تجمع بزرگ میکردند و ما نیز آن تجمع را با آبوتاب گزارش میکردیم کدام عقل سلیم میپذیرفت؛ بنابراین ۲۵ خرداد ۸۸ مربوط به تهران و تنها در طول چند چهارراه و خیابان بود، بنابراین اگر این را در سطح ملی اشاعه میدادیم چه میشد؟ درحالیکه اصلاً در شهرستانها چنین مسئلهای مطرح نبود و فتنه تنها در چند خیابان تهران خلاصه میشد.
*به موسوی گفتم به تلویزیون بیایید و حرفهای خود را بزنید که حاضر نشد
یکی از درخواستهای موسوی بعدازآنتخابات هم سخن گفتن مستقیم با مردم از رسانه ملی بود. توضیح دهید چرا این درخواست را داشت و درنهایت شما با آن موافقت نکردید؟ چون آقای علی مطهری معتقد است رسانه ملی باید از روز بعد انتخابات موسوی و کروبی را به تلویزیون دعوت میکرد تا ببیند چه میگویند.
ضرغامی: حرفی که من به آقای موسوی زدم و اصلاً قبول نداشت این بود که گفتم شما اگر حرفی دارید امشب به تلویزیون بیایید و حرفهای خود را بزنید که حاضر نشد که بیاید و شخص دیگری نیز کنار او بنشیند تا اگر مطلبی میگوید او هم توضیح دهد، میگفت من یک بیانیه دارم میخواهم آن را برای ملت بخوانم! کجای دنیا این کار را میکنند؟ اگر این کار را کرده بودیم آیا خیانت بزرگی به ملت نشده بود؟ آیا این یک خطای بزرگ راهبردی نبود؟ چون آقای موسوی اصلاً فکر هم نمیکرد که پیروز نشود، چون شب قبل به او گفته بودند که شما رأی آوردهاید و تمام است و ساعت ۱۱ شب آمد اعلام کرد که من برنده شدهام.
یکی دیگر از انتقادات به صدا و سیما نیز این بود که چرا شما نتایج را زودتر اعلام کردید، البته شائبه دیگری که وجود دارد این است که چرا از یک تایمی به بعد صدا و سیما دیگر آمارها را اعلام نکرد؟ چون آقای دانشجو وزیر کشور وقت درباره علت این تاخیر گفته بود، «ساعت ۱۰ صبح نتایج فقط ۶۰۰ یا ۷۰۰ هزار اضافه شده است که گفتم تعداد زیاد نیست و ارزش اعلام ندارد بنابراین به استراحت ادامه دادم و ساعت ۱۱ نتایج را اعلام کردم و از همان ساعت تا ساعت ۳ دوباره یک ساعت به یک ساعت نتایج را اعلام کردم.»
ضرغامی: آیا ما باید تا فردا ساعت ۸ صبح منتظر میماندیم؛ این سؤال خیلی خوبی است؛ ما ساعت ۱۲ شب جلسه گذاشتیم و گفتیم صندوقها تا همینجا که خوانده شده اعلام شود اما همین نکتهای که شما میگویید نیز مطرح بود، دیدیم از آنطرف شبکههای ماهوارهای اعلام آمادگی کردهاند و تا صبح برنامه داشتهاند که معلوم شد طراحیهای خاصی صورت گرفته است، آنها تا صبح برنامههای خود را بهصورت زنده پخش کردند و بلافاصله پوشش داده شد که موسوی برنده انتخابات است، همه شبکههای خارجی آن را پخش کردند، با این وضعیت اگر ما میگذاشتیم در بین همه مردم این خبر اشاعه پیدا میکرد و ۸ صبح که مردم میخواستند سر کار بروند تازه بگوییم خیر نتیجه اینگونه نشده است، خسارت رسانهای بود بنابراین تصمیم گرفتیم هر مقدار صندوقی که خوانده شده است رسما اعلام میشود به مردم اعلام کنیم، ازاینرو بهصورت بخشبخش آراء را اطلاعرسانی کردیم.
در تکمیل سؤال قبلی اینکه میگویند در بحث دادگاه فتنه ۸۸ رویکرد صدا و سیما اشتباه بود و به همین خاطر دیگر پخش دادگاهها ادامه پیدا نکرد، دراین باره نظر شما چیست؟
ضرغامی: ما براساس همان روالی که داشتیم اطلاعرسانی کردیم و دادگاهها را نیز آنطور که بر اساس قانون بود و میتوانستیم آن را منتشر کنیم آن را پخش کردیم، ما سخنرانی آقای احمدینژاد که رئیسجمهور وقت کشور بود را نیز پخش کردیم و ایشان در آن شرایط کلمه خس و خاشاک را به کار برد که در آن شرایط نادرست بود چراکه در فضای ملتهبی که یک عده معترض هستند کلمات بار خاص خود را دارد البته آقای احمدی نژاد توضیح دادند که منظورشان از خس و خاشاک عده قلیلی بود که اموال عمومی را آتش زدند اما به نظر بنده بار رسانهای یک کلمه در فضای خاص میتواند نتیجه دیگری داشته باشد
از سوی دیگر یک عده شعار تند دادند، چون برنامه بهصورت مستقیم پخش میشد علیه آقای هاشمی رفسنجانی نیز شعار داده شد و علیرغم تلاش همکاران ما این شعارها از تلویزیون پخش شد، بلافاصله رهبری معظم انقلاب به ما پیغام دادند که این کار درست نبوده و شما حتما این را تصحیح کنید ازاینرو من متن را عذرخواهی را خودم نوشتم و در آخرین لحظه به بخش ۲۱ خبری اعلام کردیم که همان اول عذرخواهی و تاکید کنند این مطلبی که درباره آقای هاشمی پخش شده مورد تأیید ما نیست، یعنی ما شاهد عذرخواهی رسانه ملی هم بودیم؛ با اینکه مواضع آقای هاشمی و خانواده ایشان و کارهایی که همسر ایشان انجام دادند و نقش خانواده ایشان در کف خیابان برای تحریک مردم کاملاً مشخص بود و مردم هم بر آن اساس شعار دادند اما با این حال ما رسما از آقای هاشمی عذرخواهی کردیم و گفتیم که نگاه ما نگاه بیطرفانه است و این بحثها را نمیپسندیم.
اگر اجازه دهید به بحث تسخیر سفارت آمریکا بازگردیم. برخی معتقدند آن طور که باید برای تسخیر سفارت آمریکا فیلم و مستند ساخته نشده است، درحالیکه غرب بسیار روی این مسئله مانور داده است. دلیل این مسئله چیست؟
ضرغامی: من معتقدم هر میزان درباره استکبار و توطئههای آن کار شود، به نسبت اهمیت موضوع کم است، اما باید به شما بگویم که در طول ۱۰ سال گذشته، تولید فیلمهایی با موضوع انقلاب و بهویژه انقلاب ۵۷ که نقش تخریبی آمریکا در آن برجسته است، بسیار زیاد شد، طوری که ما میزان آن را کنترل کردیم؛ چراکه اگر بیشتر از آن ساخته میشد ممکن بود اثر منفی بگذارد. بهطور مثال سریال «یک مشت پر عقاب» یکی از بهترین سریالهای تلویزیون بود که از لحاظ قصه و کشش به توطئههای سفارت آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی باز میگردد؛ صحنه آخر این فیلم که سکانسی به یادماندنی است، این است که آن مأمور آمریکایی با ساواک رو در رو قرار میگیرد و او دستور میدهد که تو باید حتماً این کار را انجام دهی و نظر آمریکا این است؛ آن فرد ساواکی میگوید دیگر از آن عقابی که میگویید، امروز جز یک مشت پر چیزی باقی نمانده است.
* برای تسخیر سفارت آمریکا مستندات زیادی تولید کردیم
بهصورت اخص برای تسخیر سفارت آمریکا چه فیلم و مستندهایی تولید شده است؟
ضرغامی: کار مستند زیاد صورت گرفته است و ما برای تسخیر سفارت آمریکا مستندات زیادی تولید کردیم، مثلاً هر سال به تعداد این مستندها نیز اضافه میشود.
در سالهای گذشته مستندسازی سیاسی ما رشد قابلتوجهی کرده است، بهخصوص در فتنه، مستندهای سیاسی ۱۲-۱۰ قسمتی تولید میشد بدون آنکه بودجه خاصی برای آنها در نظر گرفته شود. ما در حال حاضر دهها مستند قابلتوجه و تأثیرگذار درباره اشغال سفارت آمریکا داریم.
*نقش اکبر گنجی در اختلاف پادگان ولیعصر
آقای مهندس شما در یکی از پستهای اینستاگرام خود به ماجرای پادگان ولیعصر اشاره کرده بودید، با توجه به استحالهای که در بین برخی از اعضای آن پادگان یعنی مشخصاً اکبر گنجی رخ داد میخواستیم نظر شما را بدانیم که روند این استحاله در بین سیاسیون ما چگونه بوده است؟
ضرغامی: بله اکبر گنجی که رفیق بنده بود. در سپاه مربی عقیدتی سیاسی بود و من نیز اخیراً در یکی از پستهای اینستاگرام خود به اختلاف پادگان ولیعصر و درگیریهایی که در اوج جنگ در این پادگان ایجاد شد شهید کریمی، شهید رستگار، شهید بهمنی، شهید شیری در آنجا با فرمانده وقت سپاه دچار اختلاف شدند، این موضع باعث شد حضرت امام مستقیماً ورود و برخورد کنند و شهید محلاتی در مراسم صبحگاه پادگان ولیعصر فرمایش امام را قرائت کردند؛ لذا کسانی که جبههای و انقلابی بودند -یعنی این سه نفر- شبانه به جبهه رفتند.
من در تجلیل از داود کریمی و این سه شهید بزرگوار عکس آنها را در اینستاگرام گذاشتم و توصیف کردم؛ آنها چون عاشق، پاک و رزمنده بودند به عملیات رفتند و هر سه در یک جبهه باهم به شهادت رسیدند، شهید داود کریمی رئیس همه اینها و رئیس ما و فرمانده سپاه تهران بود. ایشان در نازیآباد بود و ما با یکدیگر ارتباط نزدیکی داشتیم اما شهید داود کریمی از سپاه بیرون آمد و در مغازه تراشکاری مشغول به کار شد، در دوران بیماری ایشان ناشی از مجروحیت جنگ، نمایندهای از سوی مقام معظم رهبری به عیادت شهید داود کریمی رفت و پیام آقا را به ایشان ابلاغ و از وی تجلیل کرد، خود من نیز به دیدن ایشان رفتم و گزارش مفصلی از شهید داود کریمی زمانی درسانه ملی پخش شد.
مسئله اصلی در درگیری پادگان ولیعصر سوء استفاده -اکبر گنجی- از این مسئله بود؛ لذا اکبر گنجی آن حرکت را به یک اقدام سیاسی تبدیل و بلوا ایجاد کرد، شخصی مثل اکبر گنجی در آن سطح اینکار را انجام داد، من فکر میکردم امکان بازگشت او وجود دارد چراکه وقتی دفعه اول به زندان رفت بنده از آقای یزدی رئیس وقت قوه قضائیه خواهش کردم که به زندان بروم و با آقای گنجی صحبت کنم و ببینم چرا افکارش اینگونه شده و شاید تغییر کند، آقای یزدی نیز لطف کردند و حکم مکتوبی به بنده دادند و من نیز به زندان رفتم و مفصل با ایشان دیدار کردم، آن زمان ارتباط خانوادگیاش قطع شده بود اما چون تازه موبایل آمده بود، او با خانوادهاش صحبت کرد و فضای عاطفی خوبی ایجاد شد؛ من تلاش خود را کردم که به اکبر بگویم تو اشتباه میکنی ولی ایشان مسیر خود را جدا کرده بود و در حال حاضر جزء تئوریسینهای درجه یک مخالفین است.
*عوض شدن خط چند نفر ربطی به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ندارد
بنابراین در قضیه اشغال سفارت آمریکا نیز اینکه مسیر چند نفر عوض شده باشد هیچ ربطی به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ندارد و این استحالهای است که در خیلی از آدمها اتفاق میافتد؛ درباره هنرمندان نیز این قضیه صادق است اما برخی به ما خرده میگیرند که فلان هنرمند فرار کرد و بیحجاب شد، من هم میگویم خوب صد البته اما اگر نمیرفت و بهتر بود؛ اما به جامعه هنرمندان نگاه کنید و ببینید برای چند نفر این اتفاق افتاده است و آن را با سیاسیون، انقلابیون و کسانی که زندان رفتهاند و از همراهی با امام سابقه داشتند مقایسه کنید که واقعاً قابل مقایسه نیست؛ تاریخ نیز پر است از این استحالهها.
از آقای اکبر گنجی بهعنوان اکبر پونز یاد میشود، آیا خاطرهای هم از این موضوع داریم؟
ضرغامی: در یک فیلم سینمایی نیز به این موضوع اشاره شده است، من کاری ندارم که آیا اکبر گنجی مشخصا پونز در پیشانی کسی کرده است یا خیر ولی بچههای شبیه اکبر گنجی جزء تندروترین بچههای سپاه بودند؛ اما حتما کسانی که از رهبرشان جلو افتاده و حرکتهایی کردند که آنها را عرف انقلاب نمیپسندید و مشخص بود که این رفتارها برخلاف مشی دین است، افراطی بودند، بچههایی در سپاه بودند که واقعاً تندروی میکردند، همین آدم الآن از راهماندگانی است که همه ارزشهای انقلابی را نفی میکند و طرفدار هرچیزی که بگویید هست؛ بنابراین برخی از اینها همچون اکبر گنجی جزء تندروها بودهاند، از آنطرف نیز آقای حشمتالله طبرزدی همینطور است، ما در دانشگاه امیرکبیر با یکدیگر همکاری میکردیم، مواضع طبرزدی بهگونهای بود که حرفهای بسیار عجیب و غریبی میزد و به ما میگفت شما نمیدانید من میدانم، ولایت چنین و چنان است، امام خامنهای اینگونه است، آن موقع که اصلاً چنین واژهای جا نیفتاده بود لفظ امام خامنهای را به کار میبرد و بعد سرانجام آقای طبرزدی را هم دیدیم؛ همه اینها تحلیل و تاویل دارد.
شما سرگذشت آقای نوریزاد و مستنداتی را که ساخته است ببینید کارهای ارزشی که انجام داده نگاه کنید مستندهای جنگ و نریشنهایی که او روی این مستندها دارد ببینید، آخرین مواضع آقای نوریزاد را هم ببینید، بحث انقلاب و فتنه را هم کنار بگذارید و ببینید به کجا رسیده است؟ آن چند نفری هم که در جریان تسخیر لانه جاسوسی بوده و امروز استحاله شدهاند ربطی به جریان اصلی ندارند.
*هیچگاه پیشنهاد تسخیر سفارت شوروی را ندادهام
یک شبههای درباره حمایت شما از تسخیر سفارت شوروی منتشر شده بود که شما پیشنهاد دادید که این سفارت به جای سفارت آمریکا اشغال شود، البته در اینستاگرام به اختصار توضیحی در این باره دادهاید اما ریشه این حرف از کجا بود؟
ضرغامی: سالهاست چنین خبری مطرح میشود که پیشنهاد اشغال سفارت شوروی را عدهای ازجمله بنده داده بودند درحالیکه من هرگز یادم نمیآید کسانی پیشنهاد اشغال سفارت شوروی را داده باشند و اگر هم بوده من مطلع نیستم و درباره خود نیز این موضوع را تکذیب میکنم. در ویکیپدیا درباره بنده نوشته شده که ضرغامی جزء کسانی است که از اشغال سفارت شوروی حمایت کرده است درحالیکه ما یک مدت پیگیری کردیم که برخی از اغلاط را تصحیح کنند اما بعد دیدیم بد هم نیست که میزان وثاقت پایگاههای اطلاعرسانی جهانی روشن شود چراکه من خودم بارها گفتهام که چنین چیزی صحت ندارد و آنها چیزی که خودشان میخواهند در پایگاه اطلاعرسانی منتشر میکنند.
آقای مهندس حرف از اینستاگرام شد سوالی درباره یکی از پستهایتان بپرسم، شما یک بار تصویری از اردوگاه بردگان در اینستاگرامتان گذاشتید. چه اتفاقی افتاده که غرب با اینهمه جنایت مدعی حقوق بشر است؟ به نظر شما رسانه های ما برای افشای این جنایت کم کاری کرده اند؟
ضرغامی: من واقعاً فکر نمیکردم چنین جایی وجود داشته باشد، آنجا جزیرهای به نام جزیره گوره وجود دارد که توریستها از آنجا بازدید میکنند، چون سنگال غربیترین کشور، لب آب است و بعداز آن به سمت اقیانوس و امریکا و اروپا میرود، محلی است که انسان های بی دفاع را از همه کشورهای آفریقایی جمع میکردند و به سنگال میآوردند و از آنجا به غرب برای برده داری میبردند. اصل خانه بردگان توسط هلندیها در سال ۱۷۷۶ ایجاد شده است یعنی ۲۰۰ سال پس از پرتغالیها برای آمادهسازی و انتقال بردهها به آمریکا این خانه بردگان را درست کرده است، آنها را از خانهها و مزارعشان میدزدیدند و ۲۰ میلیون نفر از این محل راهی آمریکا شدند، در همین فیلم کوتاه ۱۵ ثانیهای که در اینستاگرام گذاشتم و کاملتر آن حدود ۱۰ دقیقه است که آن را در آپارات منتشر کردهام، نشان داده است که در آنجا زنجیرهای قطوری به پای این بردگان میبستند و در سلولهای تنگ و تاریک میگذاشتند که هیچ نوری داخل آن نمیشد، مردان قوی را برای استفاده از فیزیکشان جدا می کردند و زنان و دختران جوان را برای استفادههای دیگربه جای جداگانهای میبردند و هر کس که بیمار و پای آنها زنجیر میبستند و آنها را در دریا میریختند، آنها را سوار کشتی نمی کردند که دوباره به سنگال برگردند درحالیکه تنها ۱۵ دقیقه راه است یعنی در این حد هم به خود زحمت نمیدادند، آنجا طوری است که حتی محل فروش احشام و طویلهها هم اینگونه نیست این محل انسان را فوق العاده متاثر میکند آنها چند صد سال انسانهای بیگناه را به این محلها آوردهاند و برای بیگاری به غرب بردهاند اما آمریکاییها هنوز حاضر نیستند که عذرخواهی کنند.
بزرگترین حادثههای ضد حقوق بشر صورت گرفته است اما آنها بازهم عذرخواهی نمیکنند، خود نلسون ماندلا که مدتی اینجا بوده است وقتی آمد به یکی از سلولهایی که یک متر در یک متر است و محل نگهداری بردگان شورشی بود رفت، در آنجا آنقدر برده را نگه میداشتند که اگر به قول خودشان اهلی نمیشدند همانجا میمردند، نلسون ماندلا به اینجا رفت مدتی گریه کرد، کلینتون بهعنوان آثار تاریخی از این محل بازدید کرد اما حاضر نشده در آنجا بگوید این کار غرب غلط بود و ما عذرخواهی میکنیم.
در الجزایر، فرانسه نیز دست به چنین استثماری زده است، آنجا یک غاری وجود دارد که دیگر الآن موزه شده است، به افرادی که به آنجا پناه برده بودند دستور میدهند بیرون بیایید اما چون بیرون نیامدند آنجا را آتش زدند و همه هزارنفری که در غار زندگی میکردند سوختهاند همه اسناد آن نیز وجود دارد، از اینطرف اسم هولوکاست را میآورند اما کسی حرفی از هزاران انسانی که در یک غار با بدترین وضعیت کشته میشوند حرفی نمیزند و نکته جالب این است که اخیراً نقشههای محلههایی که فرانسویها در مزارع، روستاها و خیابانهایشان مینگذاری کردهاند را بعد از فشار زیاد دادهاند که کدام مکانها مینگذاری شده است اما با اینوجود حاضر نیستند که عذرخواهی کنند. اینها در هنر و تصویرسازی قوی هستند و هالیوود میتواند تأثیرگذار باشد اما الآن آنقدر دروغ گفتهاند که تأثیرگذاری خود را دیگر ازدستدادهاند.
در دولت کارگزاران آقای هاشمی بنده به مدت حدود یک سال و نیم مسئول سینمای کشور بودم، و در همان ایام فیلم «بازمانده» مرحوم سیفالله داد را با آقای هاشمی دیدیم و ایشان با تعریف از این فیلم گفت که فیلم خوبی برای روشنگری در حوزه صهیونیستها ساخته شده است به ایشان گفته با این وجود تا شما فیلم «فهرست شیندلر» را نبینید متوجه اهمیت این سرمایهگذاری که برای بازمانده شده است نمیشوید و سیدی فیلم «فهرست شیندلر» را به آقای هاشمی دادم.
آقای هاشمی فیلم «فهرست شیندلر» را دیدند؟
ضرغامی: نمیدانم آن را دید یا خیر اما وقتی آن فیلم را میبینید آنقدر هنرمندانه یهودیان را مظلوم جلوه میدهد و هولوکاست را واقعی معرفی میکند که اگر ندانیم قصه چیست، آخر فیلم گریه میکنید که چه ظلمی به یهودیان میشود و با خودتان میگویید آنها حق دارند به خاطر این ظلم تاریخی یک سرزمین داشته باشند و آنجا زندگی آرامی داشته باشند و بعد هم جایزهها را همینطور درو میکنند؛ جایزهی اسکار را میدهند و یک فیلم را برجسته میکنند و در واقع مردم دنیا را تحمیق میکنند.
* آمریکاییها دنبال تصویرسازی از مذاکرات هستند
آقای مهندس به بحث استکبارستیزی برسیم، سوالی که درباره مبارزه با آمریکا در دوران جدید دارم این است که چرا به نظر شما مقام معظم رهبری برای مذاکره در خصوص پرونده هستهای مجوز دادند اما دیگر موارد و مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کردند؟
ضرغامی: قطعاً مقام معظم رهبری ادله مختلفی دارند که این دستور را صادر کردند؛ اما بنده به عنوان یک کارشناس رسانهای عرض میکنم که غربیها و آمریکاییها دنبال تصویرسازی از مذاکرات هستند.
آقای مهندس این موضوع را به آقای ظریف و روحانی هم گفتید؟
ضرغامی: بله، من با سه دولت متوالی کار کردهام، تجربه هر دولت را هم سعی کردم به دولت بعدی منتقل کنم. بنده ۳-۲ بار در جلسات دولت به آقای روحانی اطلاعاتی دادم و به خود آقای ظریف هم گفتم من فکر میکنم متوجه شدند که حرفهای من، حرفهای کارشناسی است.
به آقای ظریف گفتم وقتی شما به ملاقات آقای کری میروید، وقتی آقای کری در اتاق را برای شما باز میکند، از نظر تصویرسازی این خوب نیست و به همین دلیل همه شبکههای خبری غربی این تصویر را نشان دادند اما ما نشان ندادیم و ما فیلم دیگری از آقای ظریف در راهرو گرفتیم و نشان دادیم.
اما در ملاقاتی که آقای ظریف با کری در اتاقش دارد دوربین پشت سر آقای کری میرود و قد او هم بلند است، کری حتی عینک ذرهبینی خود را هم بر نمیدارد، به این معنا که من در دفتر کار خود مشغول کار هستم و حالا یک نفر به داخل اتاق آمد و دوربین هم از بالاست، وقتی آقای ظریف وارد اتاق میشود دوربین طوری کار میکند که انگار یک نفر خدمت آقای کری آمده است، البته تصویر را با زیرکی روتوش میکنند و بَک همه اینها میشود و نشان می دهد ایرانی که اینگونه مقابل آمریکا ایستاده ببیند اینطوری است و وزیر خارجهاش خدمت کری آمد!
من همین جا برای اینکه حرفم کامل شود از آقای ظریف دفاع میکنم چرا که ایشان خدمت کردند و زحمت کشیدند و از مواضع جمهوری اسلامی دفاع کردند ولی آقای ظریف را بنده به عنوان کارشناس رسانه متوجه میکنم که دوربینی که آنجا ایستاد دنبال تحقیر وی و تحقیر انقلاب اسلامی بود اما ما نگذاشتیم این تصاویر پخش شود.
یا وقتی آقای ظریف جلسهای با خانم اشتون و کری داشتند، همین اتفاق افتاد، آقای کری وسط نشست و آقای ظریف و خانم اشتون در طرف او ایستادند به آقای ظریف گفتم این تصویر به این معناست که یک بزرگتری وسط دو نفر نشسته و کدخدایی و وساطت میکند، گفتم این تصویر از شما به دنبال چنین مفهومی است که آقای ظریف گفت «دور هم هستیم»؛ به ایشان گفتم خیر دور هم نبودید، دفعه بعد ایشان توجه کردند و خانم اشتون وسط نشست و این دو نفر (ظریف و کری) کنار او نشستند، به هر حال رسانه های غربی دنبال تصویرسازی هستند که نشان دهند انقلاب اسلامی تمام شد، من انتقادی که به صحبتهای آقای روحانی بعد مذاکرات ژنو داشتم، البته به مشاور ارتباطی ایشان گفتم آقای روحانی کار خوبی کرد، اجازه نداد سخنرانی اوباما تمام شود و همان اوایل صحبت اوباما آمد و صحبت کرد.
چون اوباما مشخص بود که چطور دارد با انقلاب ما برخورد میکند، لذا آقای روحانی در دقایق اول صحبت اوباما آمد صحبت کرد اما گفتم اشکال این بود که ایشان هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است، اعلام کردند این شروع یک رابطه و یک گفتمان و یک رفتار جدید است که با دنیا در همه امور حرف بزنیم؛ در حالی که رهبری فقط در مسئله هستهای آن هم در چارچوب اجازه دادند که با آمریکا مذاکره شود، وقتی آقای روحانی این را گفت با فاصله کمی سخنگوی کاخ سفید مصاحبه کرد و این مسئله نفی کرد خیلی بد شد، چرا آنها دنبال این تصویرسازیها هستند، اینکه رهبری گفتند با دنیا مذاکره میکنیم اما با آمریکا مذاکره نمیکنیم چون آمریکا نماد است، امروز ما به روسها هم قدرت دادیم؛ روسها که همیشه خود را ذیل آمریکاییها میدیدند و از آمریکا وحشت داشتند و در مذاکرات نیز ما را میترسانند که بیایید با آمریکا توافق کنید و نمیشود با آنها درگیر شد، وقتی دیدند ایران اینگونه با شجاعت مقابل آمریکا ایستاده است حالا آنها هم به میدان آمدهاند و امروز در سوریه همکاری میکنند
در یکی از پست های اخیر خود در اینستاگرام نوشتم که شبکههای خبری اعلام کردند که بعد از شهادت سردار همدانی و شهادت چند نفر دیگر از سپاه انصار فرماندهان دیگری نیز شهید میشوند و گفته بود چرا این فرماندهان کشته میشوند؟ کارشناس آنها آمد توضیح دهد که چرا فرماندهان ایرانی در سوریه کشته میشوند اینطور تحلیل کرد که «ما از دوره جنگ هشت ساله به یاد داریم که همیشه فرماندهان ایرانی همپای بسیجیان در خط مقدم میجنگیدند و به همین دلیل تلفات فرماندهان ایرانی قابل مقایسه با فرماندهان عراقی نبود» این حرف او به قول طلبهها ذم شبیه مدح است؛ خواست یک چیز دیگر را بگوید اما یک واقعیت دیگر را گفت.
فرماندهان سپاه عاشق شهادتاند، من هم در اینستاگرام عکس فرماندهان را گذاشتم و گفتم در این عکس خرازی و کاظمی، همت، باکری رفتهاند و بقیه فرماندهان نیز در نوبت هستند و غبطه میخورند، اگر اتفاقی برای کشور ایجاد شود خیلیها در میدان هستند.
آنها هم این نکته را میدانند که به ایران حمله نمیکنند، توان نظامی و عشق و شوری که در ایران برای مبارزه با استکبار وجود دارد را می دانند، دیگر هیچ وقت گزینه حمله نظامی روی میز آنها نیست ما علیرغم همه بلوفهایی که میزنند، همه چیز روی میزشان برای توطئه هست اما هیچ وقت حمله نظامی نیست.
*سرنگونی کارتر به خاطر مواضعش مقابل انقلاب اسلامی بود نه تسخیر لانه
به جمعبندی بحث اشغال سفارت آمریکا بپردازیم، آقای ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت شائبهای درباره «تاثیرگذاری اشغال سفارت آمریکا بر روی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا» و همچنین «قرار دادن دولت وقت در یک عمل انجام شده» را مطرح کرده بود، میخواستیم نظر شما را در این باره بدانیم.
ضرغامی: سوال خوبی است، اولا این تحلیل که بخواهند حرکت لانه را زیر سوال ببرند و بگویند این حرکت لانه باعث سرنگونی کارتر شد و جمهوری خواهان که تندروتر بودند سر کار بیایند یا از آن طرف اعلام شود که کشور در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفت، ناشی از نداشتن تحلیل است و در خود نیز دچار تناقض است.
اگر کارتر سرنگون شد به خاطر مواضعی بود که مقابل انقلاب اسلامی گرفت. کارتر علیرغم اینکه دموکرات و به ظاهر دنبال حقوق بشر بود اما با انقلاب اسلامی خوب برخورد نکرد، وقوع زلزله عظیم انقلاب اسلامی ایران که دنیا را هم تکان داد، به عنوان یک نقطه سیاه در کارنامه زمامداران آمریکا است که فراتر از بحث جمهوری خواهان و دموکراتها است در واقع آنها کارتر را مقصر این حادثه میدانند، این حادثه بزرگ در زمان کارتر اتفاق افتاد و نتوانست ماهیت انقلابی و اسلامی و عمق حرکت آن را درک کند و تا آخرین لحظه از شاه حمایت کرد و حیثیتی که آمریکا نداشت و میخواست به ظاهر در قالب حقوق بشر آن را حفظ کند، آن را هم از بین بردند.
بنابراین درست است که سقوط کارتر به ایران بازمیگردد اما به ماهیت انقلاب اسلامی باز میگردد که البته اشغال لانه جاسوسی و ناتوانی کارتر به خصوص در حادثه طبس که برنامهریزی مفصلی کردند و مثل فیلمهای هالیوودی خواستند بگویند که ما میتوانیم برویم و گروگانها را نجات دهیم، آنطور با شکست مواجه شدند و دیگر چیزی از کارتر باقی نماند.
اما درباره اینکه ابراهیم یزدی گفته اشغال سفارت ما را در مقابل عمل انجام شده قرار داد با این حرف خود یک اعتراف بزرگ کرد، او در واقع میگوید که این حرکت به یک معنا هماهنگ شده و حساب شده نبوده است که این حرف از این جهت خوب است.
در واقع نفی حاکمیتی بودن اشغال سفارت آمریکاست.
ضرغامی: بله، چون خیلیها دنبال این بودند که بگویند حاکمیت خودش میخواست این کار را انجام دهد و هماهنگ بود در حالی که اصلا این طور نبود منتهی چون در این حرکت اخلاص بود و حرکت سالمی هم بود، بسیار مهم است، کسانی که این کار را انجام دادند از بن دندان به امام و انقلاب اعتقاد داشتند و خداوند هم به این حرکت برکت داد.
با توجه به اینکه اشغال سفارت آمریکا از مناقشه برانگیزترین اتفاقات سه دهه اخیر در روابط آمریکا و ایران بوده است. ارزیابی شما از حدود تاثیرگذاری این حرکت در روابط دو کشور چیست؟
ضرغامی: به اعتقاد من حرکت لانه جاسوسی آگاهیهای عمومی را بالا برد، بسیار مهم است و مردم شاه را محور میدانستند اما باید نسبت به آمریکا اطلاعات سیاسیشان افزایش پیدا میکرد و این اتفاق افتاد و در طول این چند دهه انقلاب اسلامی مقابل توطئه عوام فریبی آنها بیمه شد.
گاهی اوباما پیام نوروزی میفرستد و آنقدر به حال مردم دلسوزی میکند که اگر کسی آنها را نشناسد خیال میکند، دلسوز مردم ما هستند، ولی مردم با ماهیت آمریکا آشنا شدند و این تا حد زیادی به حرکتی که در لانه جاسوسی صورت گرفت، برمیگردد.
رهبر انقلاب فرمایش بسیار مهمی دارند که در پاسخ به همین سوال شما عرض میکنم، ایشان میفرمایند «جوانان انقلابی امروز ما از جوانان انقلابی اول انقلاب، آگاهتر و اهل تحلیل و تحقیق و بصیرت هستند»، استدلال آقا این است که جوانان آن موقع آمریکا را کاملا میدیدند در مقابل خود یعنی شاه و فساد و کشتار مردم را میدیدند و زمانی که انقلاب کردند لازم نبود برای مبارزه با آمریکا، استدلالهای عمیقی صورت بگیرد و خودشان حاضر و ناظر ماهیت شاه و نظام استکباری آمریکا بودند؛ اما امروز جوانانی که حکومت پهلوی را ندیدند اینها امروز با تحلیل، بصیرت، مطالعه و آگاهی مقابل آمریکا ایستادهاند و ارزش اینها به لحاظ کیفی بالاتر است. به هر حال حادثه لانه جاسوسی باعث شد تا ماهیت ضد استکباری و ضدآمریکایی نظام و انقلاب تعمیق پیدا کند و این تعمیق در سالهای بعد توانست خود را بیشتر نشان دهد.
درباره بحث نفوذ در دوران جدید و پسابرجام هم میخواستیم نظر شما را بدانیم، چون رهبر انقلاب از نیمه اول سال تاکنون بیش از ۷۰ بار با استفاده از کلمه نفوذ نسبت به این خطر هشدار دادهاند و علت اینکه آمریکا را از مذاکره استثناء کردند، دلیلش چیست؟
ضرغامی: ما از گفتوگو نگرانی نداریم، دیدهایم که برخی مواقع یک عده میگویند ما چه وحشتی از آمریکا داریم، حتی برخی مسئولان و سیاستمداران درجه یک این صحبت را میگویند که «ما چه وحشتی از آمریکا داریم ما با آنها مذاکره میکنیم و سر یک میز مینشینیم، ما حرف داریم» اصلا مسئله این نیست؛ انقلاب اسلامی در طول این ۳۷ سال بالاترین سختیها را تجربه کرده، ما از نظر گروههای تروریستی منافقین را تجربه کردیم که بزرگترین سازمان تروریستی جهانی است و ۱۶ هزار شهید ترور در کشور داریم، از رئیس جمهور و نخست وزیر تا رئیس دستگاه قضا و بزرگان کشور ما را به شهادت رساندند و اعدام کردند اما آمریکا هنوز از آنها پشتیبانی میکند.
*امپراتوری رسانهای آمریکا از مذاکرات حقیقت دیگری میسازد
ما جنگ هشت ساله، محاصره اقتصادی شدید را تجربه کردیم، شاهد توطئه های براندازی بودیم که اکثرا توسط آمریکاییها طراحی شد، در براندازی فتنه ۸۸، آمریکاییها با همه وجود حمایت کردند، لذا استدلال ما قوی است، منطق ما هم قوی است، وقتی ما سر میز مذاکره بنشینیم و پخش جهانی شود و بخواهیم درباره خیانتها و جنایتهای آمریکا حرف بزنیم، آنها مقابل ما حرفی برای گفتن ندارند اما موضوع اینها نیست، موضوع این است که با استفاده از قابلیتهای تبلیغاتی، تصویرسازی ایجاد میکنند و از یک حادثه کوچک با امپراتوری رسانهای خود بزرگنمایی میکنند و بلافاصله از کوچکترین مذاکره موقعیت دیگری غیر از حقیقت را مطرح میکنند.
*نفوذ یک مرحله عمیقتر از مسئله مرزبندی است
من فکر میکنم نفوذ یک مرحله عمیقتر از مسئله مرزبندی است که رهبر انقلاب سال ۸۸ مطرح کردند، وقتی سال ۸۸ فتنه همه جا را گرفت، برخی داخل این غبار فتنه، راه را گم کردند، ویژگی فتنه این است که حق و باطل آمیخته میشود و عدهای راه گم میکنند و توصیه امام علی (ع) در فتنه نگاه کردن به رهبر عادل و شجاع است؛ در غیر این صورت گردباد فتنه خیلی از مدعیان را میبرد. رهبری در دوره فتنه یک کلید واژه معرفی کردند و فرمودند «مرز بندی کنید».
برخی خیلی حرفهای غیرقانونی میزدند، گفتند عیبی ندارد اما با دشمن مرزبندی کنید، با ضدانقلاب، آمریکاییها فاسد و مطربهای فراری مرزبندی کنید، اما این کار را نکردند و تکلیفشان روشن شد، لذا رهبری امروز در این حوزه یک پله جلوتر رفتهاند و موضوع را عمیقتر بررسی میکنند، در واقع به مردم میگویند که غیر از قصه مرزبندی، یک جاهایی ممکن است مرز مشخصی نباشد، برخی مواقع مرزها تخفیف پیدا میکند و دیگر واضح نیست و آنجاها دیگر نفوذ اتفاق میافتد، یعنی بعد از یک مدت میبینید دشمن در همه بخشهای انقلاب «نفوذ» کرد و دارد عملیات می کند و ما متوجه نیستیم، برای این نفوذ استکبار تجربه دارد و کار کرده است؛ اتفاقا طرحهای روی میزی که میگویند همینهاست.
*نامه ۹ بندی رهبری جان و چکیده نگاه انقلاب به رفتار آمریکاست
اخیراً رهبر انقلاب در نامهای ۹ بندی به رئیسجمهور الزامات اجرای برجام را مشخص کردند، ارزیابی شما از این نامه چیست و چه مختصاتی برای مبارزه در فصل نوین استکبارستیزی را این نامه مشخص کرده است؟
ضرغامی: رهبری هشدار میدهند. نامهای که رهبر انقلاب به رئیس جمهور محترم نوشتند و آن ۹ بند معروف را به عنوان منشور نظام و حاکمیت و دولت در پیگیری مسئله برجام مطرح کردند، در همان متن همه چیز روشن است، یعنی هشدارهایی که رهبری میدهند هم در باب اصل برجام است و هم برای آینده نظام است؛ به اعتقاد من رهبری جان، عمق و چکیده نگاه انقلاب به رفتار آمریکاییها را در این نامه ۹ بندی مطرح کردند که از این رو بر جام یک موضوع آن است.
ایشان نسبت به آمریکا هشدار میدهند و آن کسانی که بعد از فرمایش رهبری آن را تخفیف میدهند یا میگویند «همه اینها انجام شده است و تحلیل، کنند که مشخص است این فرمایشات در برجام آمده است»؛ اتفاقا به دلیل همین تحلیلها بود که رهبری چنین پیامی دادند؛ چون برخی به اشتباه میگویند «اینها در متن برجام آمده یا نگران نباشید اینها انجام میشود»؛ لذا به دلیل همین سادهانگاریهاست که بسیار بهموقع و بهجا مانیفست رابطه با استکبار به بهانه برجام از سوی رهبری صادر شد.
آقای مهندس به عنوان آخرین سوال خاطرهای از روی کار آمدن آقای روحانی و اولین حضورتان در جلسه هیات دولت با دولت یازدهم دارید؟
ضرغامی: بله، در روزهای اول دولت یازدهم، در جلسهای آقای روحانی به بنده ایراد گرفت که چرا صداو سیما که از هیچ دولتی تقدیر نکرده است از آقای احمدینژاد تقدیر کردید، بنده به ایشان گفتم بعد از دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی هم ما از ایشان تقدیر کردیم، آقای روحانی ابتدا نپذیرفت، و برخی وزرا حرف مرا تایید کردند.