شناسهٔ خبر: 61621 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ

بحران کردستان از آغاز تا فرجام - ۱۴

اولین بحران سیاسی برای جمهوری اسلامی چگونه رقم خورد!؟

آیت الله طالقانی

نماینده تلاش دارد که تحولات پس از انقلاب شکوهمند اسلامی را در حوزه های گوناگون سیاسی و امنیتی به بحث بنشیند . در اولین گام می کوشیم تا رخداد ها و تحولات کردستان پس از انقلاب اسلامی را به صورت روزانه و از روزی که این بحران آغاز شد ، ادامه یافت و به پایان رسید بررسی کنیم .

امیدواریم بتوانیم گامی هر چند کوچک در بازخوانی تاریخ انقلاب و اثبات مظلومیت انقلاب شکوهمند اسلامی که از اولین روز پیروزی گرفتار جدایی طلبان و حمایت های بین المللی ابرقدرت ها از آنان شد برداشته باشیم .

شاید برای تعدادی از دوستان و مخاطبان بزرگوار این نوشتار سوال باشد که در شرایط کنونی چه الزام ونیازی به پرداختن به تاریخ کردستان احساس می شود ؟ که این سوال را می توان از منظرهای مختلفی به بررسی نشست و به آن پاسخ گفت . 

آن چه که در این مجال ضروری است بدان پرداخته شود ضرورت بازخوانی تاریخ انقلاب اسلامی است . رهبر معظم انقلاب ۶ خرداد ماه سال گذشته طی سخنانی در دانشگاه امام حسین (ع) اظهار داشتند : تاریخ انقلاب را بدانید. این انقلاب مثل خیلی از حرفهای دیگری که در دنیا معمول است، صِرف ادعا نیست؛ یک دامنه‌ی وسیعی از تجربه و عمل در مقابل آن است. این انقلاب آزموده است، تجربه‌شده است. این حرفها، حرفهائی است که در میدان عمل، صدق خود را ثابت کرده است. اگر امام عزیز ما به ما یاد میداد که به خدا توکل کنیم، اعتماد کنیم، حسن ظن داشته باشیم، تلاش کنیم، و میگفت اگر این کار را بکنید، پیروز خواهید شد، این اتفاق افتاد؛ همچنان که در صدر اسلام اتفاق افتاد؛ که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در نهج‌البلاغه فرمود: «فلمّا رأی اللّه صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر». این ملت صدق خود را نشان داد، راستگوئی خود را نشان داد؛ وارد میدان شد و در میدان عمل، این فکر و این اندیشه و این مبانی نظری تجربه شد. این را باید شما در تاریخ انقلاب ببینید.

آن چه از فرمایشات آیت الله خامنه ای می توان استنباط کرد این واقعیت بسیار مهم است که باید برای فهم داشته ها به تاریخ انقلاب مراجعه کرد تاریخی که پر است از نشانه ها ؛ از نشانه های مظلومیت تا نمادهای اقتدار و عظمت یک ملت در برابر دشمنان .

کردستان را شاید بتوان نقطه عزیمتی دانست برای دو مقوله ای که ذکر آن رفت . جمهوری اسلامی هم در کردستان مظلوم واقع شد و هم اقتدار و قدرت خود را به جهانیان نشان داد. امروز با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب تاریخ کردستان پس از انقلاب مرور نشده است . کسی نمی داند که در آن برهه تاریخی و در آن خطه از سرزمین کهن ایران چه گذشت و این ندانستن زمینه ساز آن شده که دشمنان انقلاب و ایران برای ما تاریخ سازی کنند ...روزی به بهانه قومیت ها و روزی دیگر به بهانه مذاهب و ...

اگر ما تاریخ مظلومیت و اقتدار خود را در کردستان سرافراز مرور نکنیم و نگوئیم که فرزندان معنوی حضرت روح الله برای آزادی و سرافرازی این خطه چه ها که نکشیدند فردا روزی شرمنده تاریخ خواهیم شد ...شرمنده از آن روی که قلم به دستان مزدور اجانب تاریخ را خواهند نوشت و به دربار افاعنه تقدیم خواهند نمود و بسیار سخت است تاریخی که نوشته شده است را تغییر داد مگر آن که واقعیت ها و حقیقت ها را آن گونه که هست مرور و به مردم ارائه کرد تا کسی را یارای تحریف نباشد ...

از این رو است که ما ضرورت مرور تاریخ انقلاب به صورت عام و تاریخ کردستان پس از انقلاب به صورت خاص را احساس کرده و بر آن استمرار داریم و امیدواریم که این تلاش مختصر مورد رضایت حضرت حق قرار گرفته و روح ملکوتی امام خمینی را شاد نماید ...انشاء الله 

۲۶  فروردین ۱۳۵۸

سوء استفاده ضد انقلاب همچنان ادامه دارد

به دنبال دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی و در فضای غبارآلود کنونی سوء استفاده گروه های معاند همچنان ادامه دارد. در این راستا چریک های فدایی خلق، مجاهدین خلق، جبهه ملی ایران، سازمان اسلامی شورا (ساش)، حزب جمهوریخواه و نیز جبهه دموکراتیک ملی ایران هر کدام در بیانیه های جداگانه ای با تحریک مردم به آشوب و اعتراض سهم عمده ای در شعله ور شدن آتش یک فتنه گسترده بازی می کنند.

در این میان بیانیه عزالدین حسینی که رفراندوم جمهوری اسلامی را تحریم کرده و در اغتشاشات کردستان سهم عمده ای ایفا کرده بود قابل توجه است. [۱]

عزالدین حسینی در بخشی از بیانیه ای که به همین مناسبت انتشار داده است از آیت الله طالقانی می خواهد به کردستان رفته و در آنجا اقامت کند : با تقديم سلام و اكرام،   مردم مبارز كردستان همدردي خود را با آن حضرت در قبال رفتار ناجوانمردانه كه نسبت به توقيف فرزندان گرامي شما شده ابراز و برادرانت در كردستان با آغوش باز آنحضرت و همراهان مجاهدش را مي پذيرد و تمامي كردستان خانه خودتان است. »[۲]

جبهه دموکراتیک ملی : به اعتراضات باید برمبنای آئین نامه رسیدگی شود

با انجام انتخابات شورای موقت شهر سنندج جبهه دموکراتیک ملی ایران در پیامی خطاب به مهندس بازرگان نخست وزیر از وی خواست که اعتراضات مطرح شده در مورد انتخابات در چارچوب آئین نامه مه مورد رسیدگی قرار گیرد.

در این پیام آمده است : اطلاعات موثقی از سنندج وجود دارد که گروهی به عنوان اعتراض به انتخابات با به راه انداختن سر و صدا و جنجال می خواهند آرای ماخوذه را مخدوش اعلام دارند.

این گروه در ادامه تصریح کرد : این قبیل اعتراضات در نخستین آزمایش دموکراسی با انتخابات شورای موقت شهر سنندج از نظر آینده ی دموکراسی بسیار مخاطره انگیز است لذا تقاضا داریم به وزارت کشور و استاندار دستور اکید داده شود که به اعتراضات در قالب آئین نامه جدید رسیدگی شود. [۳]

اطلاعیه کردهای مقیم مرکز در مورد دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی

جمعیت موسوم به کردهای مقیم مرکز در اطلاعیه ای تاکید کرد : با شناخت مستقیمی که نسبت به نظرات آیت الله طالقانی در جریان حوادث سنندج داریم معتقدیم این اقدامات دسایسی است که هدف اصلی آن تضعیف دستاوردهای انقلاب می باشد. [۴]

یونسی خواستار اعزام هیئتی به سنندج شد

با اعلام دعوت شورای شهر سنندج و تعطیلی مغازه ها و تحصن در مسجد جامع به خاطر اعتراض بع کیفیت برگزاری انتخابات شورای بازاریان شهر سنندج اعلام کرد که خواستار استقرار نظم در شهر و پایان اختلاف بین گروه های مختلف بر سر مسئله انتخابات هستند.

احمد مفتی زاده نیز در جمع متحصنین گفت : اختلاف نظرها و مسائل موجود باید از طریق مسالمت آمیز و راه حل های سیاسی حل شود زیرا توسل به خشونت باعث دامن زدن به اختلافات می شود.

یونسی استاندار کردستان نیز در مورد اعزام هیئتی برای رسیدگی به وضع فعلی سنندج و نحوه برکزاری انتخابات گفت : در تماسی با سیدجوادی وزیر کشور بر لزوم برقراری و حفظ نظم شهر تاکید شد.

استاندار کردستان همچنین از مردم خواست در شرایط موجود از احساسات خود پیروی نکنند زیرا هر برخوردی باعث از بین رفتن عده ای بی گناه خواهد شد. [۵]

جمعیت کردهای مقیم مرکز نیز در نامه ای سرگشاده به وزیر کشور که به امضای شخصی به نام صارم الدین وزیری رسیده است با اشاره به اختلافاتی که در اولین تجربه انتخاباتی در سنندج روی داد از وزیر کشور خواست دستور موکد به استاندار کردستان صادر گردد تا با قاطعیت از تحریکات عوامل نفاق افکن جلوگیری کنند و اجازه ندهند که این قبیل عوامل بار دیگر محیط را متشنج کنند. [۶]

پی نوشت ها

[۱] اطلاعات، ۲۶فروردین ۱۳۵۸، صفحه ۸ ، در روز نگار حوادث ۲۵ فروردین ۱۳۵۸ خواندیم : «دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی همه حوادث و وقایع کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است ، ابوالحسن و مجتبی طالقانی که پنج شنبه گذشته [۲۳فروردین ] توسط پاسداران انقلاب دستیگر شده بودند روز جمعه آزاد شدند ولی امروز گروه های چپ بخصوص مجاهدین خلق و چریک های فدایی با انتشار بیانیه هایی با آیت الله طالقانی اظهار همدردی کرده و مردم را به آشوب تحریک کردند .

از سوی دیگر آیت الله طالقانی در اعتراض به مسائل روی داده تهران را به مقصد نامعلومی ترک کرده است .

-مجتبی فرزند آیت الله طالقانی مارکسیست بوده و در سال ۵۵با نگارش نامه ای خطاب به پدر به صراحت اعلام کرده است به زندگی پس از مرگ و معاد اعتقادی ندارد و بایستی اسلام را کنار گذاشت ...»

یکی از راه‌های شناخت و تحلیل انقلاب اسلامی، بررسی سیره‌ی عملی و نظری رهبران آن است. طالقانی از زمره‌ی شخصیت‌هایی بود که با رهبری امام خمینی  هم در تکوین مبانی فکری انقلاب و هم در بسیج مردم و سازمان‌دهی مبارزان انقلابی، نقش بسزایی داشت. او در مرحله‌ی پس از پیروزی نیز از هیچ تلاشی در راه استقرار ثبات سیاسی، نهادینه کردن انقلاب و به ثمر رساندن مبارزات مردم ایران باز نایستاد.

با این حال، از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، جریانات لیبرال و منافقین همواره سعی می‌کردند که با ادعای نزدیکی به وی، خود را حامی آیت‌الله طالقانی جلوه دهند و سعی کنند ایشان را در مقابل امام  قرار دهند. یکی از مقاطعی که منافقین تلاش کردند تا آیت‌الله طالقانی را در مقابل امام قرار دهند، دستگیری فرزندان وی و به دنبال آن، تعطیلی دفاتر و مهاجرت اعتراض‌آمیز طالقانی به خارج از تهران بود.

**دستگیری فرزندان طالقانی

در شب بیست‌وسوم فروردین ۵۸، از دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین با طالقانی تماس گرفتند که پیامی از سوی یاسر عرفات برای شما داریم. به دنبال این تماس، طالقانی فرزند خود مجتبی و همسرش هدی را، که او نیز فلسطینی‌الاصل بود، برای مذاکره به دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین فرستاد. فرزندان طالقانی بعد از گرفتن پیام در زمان بازگشت، در خیابان شادمان، به وسیله عده‌ای که مدعی بودند پاسدار هستند، توقیف و دستگیر شدند.

به فاصله‌ی چند ساعت از این اتفاق، با حضور سرهنگ امیر رحیمی، فرمانده‌ی دژبان مرکز و کمیته مستقر در ضرابخانه و دکتر یزدی، وزیر امور خارجه‌ی وقت، این مسئله در خانه‌ی آیت‌الله طالقانی ابعادی گسترده پیدا می‌کند. در این حال، با دخالت سید احمد خمینی، هدی و مجتبی و ابوالحسن آزاد می‌شوند. ساعتی بعد آیت‌الله طالقانی به اتفاق همسر و سه فرزندش به سوی شمال می‌رود. انتشار این خبر در تهران و شهرها ولوله‌ای به راه می‌اندازد.

**منافقین وارد ماجرا می‌شوند

به دنبال این ماجراها، منافقین که با تصویب نظام جمهوری اسلامی در رفراندوم ۱۲ فروردین، خود را شکست‌خورده می‌دیدند، این مسئله را به مثابه‌ فرصتی برای عقده‌گشایی علیه انقلاب اسلامی تلقی کردند. از این رو، آن‌ها چندین تظاهرات در تهران و برخی از شهرستان‌ها به بهانه‌ی هواداری از طالقانی و اعتراض به دستگیری فرزندان وی به راه انداختند.

جبهه‌ی ملی ایران، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و فداییان خلق، جبهه‌ی دموکراتیک ملی ایران و حزب جمهوری‌خواه، طی اعلامیه‌هایی، خواستار بازگرداندن آیت‌الله طالقانی شدند.

در این زمان منافقین نه تنها با راه‌اندازی تظاهرات در صدد بر هم زدن نظم کشور و اختلال در نظام نوپای اسلامی برآمدند، حتی اعلام کردند که حاضر هستند نیروی نظامی خود را در اختیار آیت‌الله طالقانی قرار دهند. به دنبال این ماجراها، حاج احمدآقا، فرزند امام (رحمت الله علیه)، در صدد برآمد به منظور خنثی‌سازی نقشه‌ی گروه‌های ضدانقلاب، آیت‌الله طالقانی را پیدا کند.

**ارتباط فرزند طالقانی با گروه پیکار

این تحولات در شورای انقلاب مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت. در این جلسه‌ی شورا، افرادی نظیر قطب‌زاده و سحابی اعتقاد داشتند که طالقانی نسبت به نحوه‌ی دستگیری و عملکرد برخی از مراکز غیرقانونی معترض است، اما هاشمی رفسنجانی با اشاره به پیوستگی مجتبی طالقانی به گروه پیکار گفت که دخالت تبلیغاتی مجاهدین در این موضوع شبهه‌انگیز است. به هر حال، شورای انقلاب خواستار بازگشت وی شد.

در واقع موضوع مطرح‌شده در شورای انقلاب، اشاره به اتفاقات سال ۵۴ سازمان مجاهدین خلق داشت. در اردیبهشت ۱۳۵۴، بیشتر رهبران سازمان که آزاد بودند، به پذیرش مارکسیسم و مارکسیست‌لنینیست سازمان رأی دادند. کادر رهبری سازمان در جزوه‌ای با عنوان «بیانیه‌ی اعلام مواضع ایدئولوژیک» اعلام کرد که پس از ده سال زندگی مخفی، چهار سال مبارزه‌ی مسلحانه و دو سال بازاندیشی ایدئولوژیکی گسترده، به این نتیجه رسیده است که نه اسلام، بلکه مارکسیسم ایدئولوژی رستگاری و رهایی طبقه‌ی کارگر است.

واکنش به‌موقع آیت الله طالقانی و اعلام اطاعت از امام خمینی توسط وی، باعث شد تا نقشه‌ی منافقین با شکست مواجه شود. ضمن اینکه طالقانی در این ماجرا نشان داد با وجود توطئه‌ی دشمن برای خارج کردن وی از خط امام، حاضر به سرپیچی از ولی فقیه زمان خود نیست و همواره اطاعت از رهبری را اولویت انقلابیون می‌داند.

از این به بعد سازمان مجاهدین به دو گروه تقسیم شد: مجاهدین مسلمان با همان نام و عنوان اصلی و دیگری مجاهدین مارکسیست با نام سازمان مجاهدین خلق که از آرم خود، آیه‌ی قرآن را حذف کرد و مشت گره‌کرده را به آن افزود. این سازمان در اوایل سال ۱۳۵۷ به نام بخش مارکسیست شناخته می‌شد و در جریان انقلاب، با مائویست‌ها ادغام‌ شد و سازمان «پیکار در راه آزادی طبقه‌ی کارگر» را تشکیل داد و به «پیکار» معروف شد.

اعضای مارکسیست سازمان مجاهدین بعد از اینکه رسماً گرایش خود به این مکتب را اعلام کردند، به منظور تمکین دیگر اعضا، به ترور و قتل اعضای مسلمان روی آوردند؛ مسئله‌ای که باعث شد تا بعد از انقلاب اسلامی، تقی شهرام، رهبر گروه پیکار، دستگیر و محاکمه شود.

ارتباط مجتبی، فرزند طالقانی، با این گروه و به خصوص نامه‌ای که در آن زمان به پدرش نوشته و رسماً گرایش خود را به مارکسیست اعلام کرده بود، باعث شده بود تا برخی از انقلابیون نسبت به نقش وی در اقدامات گروه پیکار مشکوک شوند و در صدد برآیند تا این موضوع را بررسی نمایند؛ موضوعی که به ماجرای دستگیری مجتبی طالقانی انجامید.

در نهایت بعد از اینکه احمدآقا موفق می‌شود مکان اسکان آیت‌الله طالقانی را پیدا کند، به وی می‌گوید که امام فرمودند که به طالقانی بگو هر کجا هستند زودتر بیاید، منافقین در تهران شلوغ کرده‌اند و گفته‌اند حاضریم نیروهای مسلح خود را در اختیار طالقانی قرار دهیم.

**بیعت دوباره با رهبر انقلاب

طالقانی که تحت تأثیر پیام امام  قرار گرفته بود، درنگ را جایز ندانست و بلافاصله آماده‌ی بازگشت به قم شد. وی صبح روز ۲۹ فروردین، پیامی خطاب به ملت ایران فرستاد و از همگان خواست از تظاهرات و راهپیمایی خودداری کنند.

طالقانی بعد از دیدار با امام خمینی در قم، اقدام به انتشار پیام مفصلی خطاب به مردم کرد و در این پیام تأکید نمود که ضدانقلاب داخلی و استعمار خارجی در صدد القای اختلاف میان رهبران دینی و بهره‌گیری از آن هستند. طالقانی در این پیام، با اشاره به شخصیت بی‌نظیر امام، شجاعت و قاطعیت ایشان، مراتب تقوا و صلابت ایشان، تأکید کرد که همواره از راه امام خمینی (رحمت الله علیه) پیروی می‌کرده و همچنان پیرو این راه است.

طالقانی در این پیام به صراحت پیروی خود را از امام اعلام می‌دارد و تأکید می‌کند که هیچ گاه از خط امام خارج نشده است: «این مخلص که نسبت به رهبری ایشان بارها و بارها نظر داده‌ام و رهبری قاطع ایشان را برای خود پذیرفته‌ام و همیشه سعی کرده‌ام که مشی من از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد.»

در این زمان، امام خمینی  در جمع مسئولان کمیته‌های انقلاب، ضمن حمایت از آیت‌الله طالقانی، به بررسی سوءاستفاده‌ی منافقین از این ماجرا پرداختند و تأکید کردند که آن‌ها نیت خیری نداشته‌اند. امام در این باره فرمودند: «این مردمی که جلو افتادند و این تظاهرات را کردند، این‌ها برای خاطر آقای طالقانی این کار را کردند؟! یعنی این‌ها علاقه دارند به آقای طالقانی؟! آن کسی که خدا را قبول ندارد، با آقای طالقانی که خدا را قبول دارد و عرض می‌کنم که شخص روحانی است و متعبد به اسلام است، برای او این کارها را کردند؟! یا برای اینکه نگذارند یک محیط سالم باشد؟!»

«خود آن‌ها با آقای طالقانی مخالف‌اند. هر روزی که دستشان برسد، سر او را می‌برند و سر امثال او را! لکن حالا بهانه دستشان افتاده است که مثلاً آقای طالقانی رفته‌اند بیرون! این بهانه دستشان افتاده و آن بساط را در مدرسه‌های ما و در خیابان‌ها درست کردند. همه‌ی این مسائل به ما این مطلب را نشان می‌دهد که یک عده‌ای مأمورند از طرف خارجی‌ها، مأمورند از طرف این‌ها که نگذارند ایران آرام باشد.»

در نهایت ماجرای دستگیری فرزندان آیت‌الله طالقانی با دخالت امام خمینی و اطاعت آیت الله طالقانی از فرمایشات ایشان به عنوان ولی فقیه زمان، با رفتن طالقانی به قم و اعلام پیروی وی از امام، به پایان رسید و باعث شد نقشه‌ی منافقین نقش بر آب شود.

**فرجام سخن

برای ریشه‌یابی این ماجرا باید به سال‌های قبل از انقلاب اسلامی و زمانی اشاره کرد که گروهک منافقین برای تأیید گرفتن، نزد امام به نجف رفتند. در سال ۱۳۵۱، نماینده‌ی مجاهدین خلق (منافقین) طی ملاقات با امام خمینی  در صدد بود که تأییدیه‌ای از ایشان برای سازمان بگیرد، اما امام خمینی با شناخت هوشیارانه از این گروه وانحرافات آن‌ها، سازمان مجاهدین را تأیید نکردند.

این مسئله باعث شد تا این سازمان کینه‌ی امام امت را به دل بگیرد. از این رو، بعد از پیروزی انقلاب، همواره از راه‌های مختلفی در صدد تضعیف خط امام برآمد. یکی از این راه‌ها ایجاد اختلاف در بین رهبران مذهبی جامعه و تلاش برای القای اختلاف در بین آن‌ها بود تا ازاین طریق بتوانند آلترناتیوی برای امام در جامعه ایجاد کنند.

یکی از اقداماتی که این گروه برای تحقق این هدف خود انجام داد، برگزاری چندین تظاهرات گسترده بعد از ماجرای دستگیری فرزند طالقانی بود تا از این طریق سعی کنند تا طالقانی را در مقابل امام قرار دهند. با این حال، واکنش به‌موقع طالقانی و اعلام اطاعت از امام خمینی توسط وی باعث شد تا نقش منافقین با شکست مواجه شود. ضمن اینکه طالقانی در این ماجرا نشان داد با وجود توطئه‌ی دشمن برای خارج کردن وی از خط امام، حاضر به سرپیچی از ولی فقیه زمان خود نیست و همواره اطاعت از رهبری را اولویت انقلابیون می‌داند.

[۲] اطلاعات، ۲۷فروردین ۱۳۵۸، صفحه ۳

[۳] کیهان، ۲۶ فروردین ۱۳۵۸، صفحه ۲

[۴] کیهان، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸، صفحه ۳

[۵] کیهان، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸، صفحه ۷

[۶] کیهان، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸، صفحه ۸

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۳-۰۵-۰۵ ۱۶:۳۰ 0 0

    همه می دانند که امام با دستگیری مخالف بود و نیروهای خود سر دستگیری را صورت داده اند .....شما دستورات امام بعد از اطلاع از این حادثه را بخوانید
                                

نظر شما