نماینده/حامد حاجی حیدیری: طرح مبحث «رکود حس و حال سياسي» برخي معتقدند که هم در پايان قرن نوزدهم و هم در فرجام سده بيستم، حسي از بي تفاوتي «از سر سيري» يا «از سر توهم سيري» همه گير شد. اين بي تفاوتي، مانع از فعاليت مثبت ميشد، و پس از مدتي، اين تحليل را نزد شمار ديگري از تحليلگران اجتماعي پديد آورد که يک تمدن از سر سيري و از فرط بي تحرکي، در حال گنديدن و مضمحل شدن است.
در واقع، بينش ها و تکنيکهاي زيست انساني و اجتماعي، همواره تا حدي از فعاليت انساني را ميتواند هضم کند، و پس از رسيدن به اين حد و حدود، رکود و رخوت فراگير ميشود.
اين وضع و حال رکود فعاليت اجتماعي و سياسي، به قدري هر چند کمتر به جامعه ما هم رسيده است، و مردم ديگر مانند گذشته پيگير و مشتري بحث ها
و گفتگوها و افکار و خط مشيهاي سياسي نيستند. اين يک روند جهاني و همه جانبه است، و در کشور ما هم با ميزان کمتري در حال روي دادن است. جهاني و همه جانبه است، به اين معنا که محدود به ملت ما نيست، و هم چنين تنها در سياست نمود ندارد. ما با نحوي رکود سراسري در فعاليتهاي انساني مواجهيم که خود را در اقتصاد، علم، سياست، اخلاق، هنر، و... نشان ميدهد. مجموع شرايط و دانش و تکنولوژي زمانه، مردم روزگار ما را به نتايجي رسانده که انگار گمان ميکنند که ديگر کار چنداني براي بهبود نميتوان کرد.
کار تشکلهاي سياسي، تجميع توقعات و خواستهاي مردم و پمپاژ آن ها بر تارک هرم قدرت است. تجميع توقعات در دوران رکود فکر سياسي، کاملاً متفاوت از زمانههاي انقلابي و پر رونق فعاليت سياسي است.
موضوع کاوش اين گفتار اين است که واکنش احزاب و تشکل ها در قبال ورود جامعه به دوران رکود حس و حال سياسي چه ميتواند باشد؟
واکنش سنخ اول: ابتذال فکر سياسي
تنها قانوني که هيچ کس نميتواند آن را از بين ببرد، قانون عرضه و تقاضا است، و کساني که بخواهند با اين قانون مبارزه کنند، خود را به دردسر بزرگي افکندهاند.
وقتي زندگي مردم از فکر سياسي خالي شد، بر وفق قانون عرضه و تقاضا، برخي گروههاي سياسي، تصميم ميگيرند تا از سياست، سياست زدايي کنند؛ اخلاق زدايي کنند؛ سياست زدايي و اخلاق زدايي کنند، تا توجهات دور شده از امر سياسي را به سمت خود معطوف دارند، و از اين توجهات، بموقع، و در وقت انتخابات استفاده کنند؛ تنها يک استفاده ابزاري.
اين جا است که رقابت اهميت مييابد، زيرا، ممکن است که ابتدا شما به ابتذال تن ندهيد، اما، رقباي شما براي حفظ رأي دهندگان دست به اين کار بزنند. در گام بعد، بوضوح مسابقه ابتذال راه ميافتد.
برخي از روندهاي سياسي جاري را ميتوان در اين راستا تحليل کرد.
واکنش سنخ دوم: تمايز بخشي
به طور کلي، براي يک فعاليت سياسي در دوران بي حسي سياسي مردم، يا اين که به ابتذال تن دهيد، يا اين که متفاوت باشيد. اگر نميتوانيد به ابتذال تن دهيد که نبايد تن دهيد، براي فرار از ابتذال، بايد متفاوت باشيد.
متفاوت بودن، يعني، اينکه ايده و خط مشي سياسي کارآمدتري در قياس با رقبا به مردم ارائه دهيد، طرح ها و سناريوهاي حساب شده تر و شفاف تري ارائه دهيد و از اين طريق ريسک کمتري را به جامعه تحميل کنيد.
واکنش سنخ سوم: تجميع توقعات مردم در عمق زندگي روزمره
اغلب رهبران سياسي، تجميع توقعات مردم را جدي نميگيرند. آنها بيشتر به طراحي شعارهاي رأي آور يا ايدئولوژيهاي متعالي گرايش دارند؛ اين در حالي است که تجميع توقعات مردم است که بقاي سازمان و تشکل سياسي ها را تضمين ميکند. و در شرايطي که مردم از فعاليت سياسي، به سوي عمق زندگي روزمره خود عقب نشيني کردهاند، واکنش برازنده يک تشکل سياسي ميتواند اين باشد که دستور کارهاي سياسي را از اعماق زندگي روزمره طوري استخراج کند تا مردم و دولت مردان دريابند که چطور اتحادهاي اجتماعي ميتواند مسائل عميق زندگي روزمره را بهتر حل نمايد.
در دوران رکود فکر سياسي، هر کسي ميتواند سطح فکر و عمل سياسي خود را به حدي از ابتذال نازل سازد و فکر سياسي خود را در مقابل رأي بفروشد، ولي اين نازل سازي حد و حدودي دارد. وقتي نازل سازي از حد تجميع توقعات مردم پايين تر رفت، آن وقت به ضد خود تبديل ميشود. نازل سازي فکر و راهبرد سياسي، طريقه پايداري براي جلب مشارکت سياسي به نفع احزاب و تشکلها نيست. مهارت رهبران سياسي آن است که بتوانند در تجميع توقعات مردم با حذف حشو و زوايد، وجه اخلاقي ايدهها و خط مشيهاي اصولي در سياست را حفظ کنند، و نحوي از آموزش سياسي را هم پي بگيرند. اگر با لحاظ شرايط، تجميع توقعات مردم، به عنوان کارکرد پايدار احزاب و تشکلهاي سياسي بهتر انجام شود، معلوم خواهد شد که اين کارکرد، براي مردم اين زمانه هم مهم و مهم تر شده است؛ زيرا، اينجا همان جايي است که اگر درست شود، اتحاد مردم براي حل دشواريهاي فزاينده عميق زندگي روزمره ميسر ميشود؛ و اين اتحاد، همانا جوانههاي نوين امر سياسي خواهد بود، و گفتن ندارد که امر سياسي، بالاترين افق زيست متمدنانه انساني است. به رغم اهميت دو جانبهاي که مبحث تجميع توقعات مردم براي تشکلهاي سياسي و همچنين مردم تک افتاده در گوشه و کنار زندگي شهري دارد، درک درستي از اين بحث نزد اصحاب فعاليت سياسي وجود ندارد، و نگاه به مراودات مردم و احزاب بسيار ساده انگارانه و آمرانه است.
الحاصل، در يک موقعيت غـلـيان علايق انقلابي به امر سياسي، کمتر کسي به کارکرد نهادهاي سياسي در تجميع توقعات مردم فکر ميکرد؛ در اين نحو موارد کار تشکلهاي سياسي توليد ايدههاي سياسي «خوب» و خواست همراهي مردم بود؛ اما، با پيچيدگي فزاينده راه حل ها و همچنين مسائل فراروي مردم، فکر سياسي اسير رکود بي سابقهاي ميشود، و مردم تقاضاي کمتري به سمت امر سياسي روانه ميکنند، شايد از آن رو که راه حلهاي سياسي، زيادي کلي هستند، و به مسائل ملموس زندگي آنان نميپردازند.
نظر شما