شناسهٔ خبر: 72988 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

تحلیل وضعیت کنونی جریان اصلاح‌طلب؛

کنکاشی بر رویکردگزینی‌های اصلاح‌طلبان

اصلاح طلبان/1 حزب منحله‌ی مشارکت قصد دارد با نام جدید «حزب اتحاد ملت ایران» و حزب منحله‌ی سازمان مجاهدین که جمعی از افراد پابه‌سن‌گذاشته را شامل می‌شود و سعید حجاریان از ایشان به‌عنوان سازمان فولکس‌واگنی که همه‌شان با هم در خودرو فولکسی جا می‌شوند یاد می‌کرد، در تلاش است با نام «حزب جوانان اصلاح‌طلب ایران اسلامی» از وزارت کشور اخذ مجوز نمایند.

نماینده؛ علی خضریان/جریانی که روزی در فضای سیاسی ایران با عنوان جناح چپ شهرت داشت و در هفتمین دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری ناامید از حضور نفرات اصلی خود در عرصه‌ی انتخابات، با کاندیدایی نه چندان نام‌آشنا از مجمع روحانیون مبارز، به حضور حداقلی می‌اندیشید تا ضمن حفظ اعتبار و آبروی خود، به دنبال تقویت جناح چپ در سال‌های آینده باشد، اما اختلافات درون جناح راست (جامعه‌ی روحانیت مبارز با دولت هاشمی رفسنجانی) و ائتلاف کارگزاران سازندگی با مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین انقلاب، به‌همراه نقش‌آفرینی ویژه‌ی حلقه‌ی کیان، خصوصاً پیرامون برنامه‌ی تبلیغاتی و شعارهای بدیع کاندیدای جریان چپ و ایجاد انگاره‌ی عمومی که کاندیدای رقیب آن‌ها در جریان راست (علی‌اکبر ناطق نوری) به دلیل آنکه به‌همراه هاشمی رفسنجانی از اعضای شورای مرکزی جامعه‌ی روحانیت محسوب می‌شدند، از سوی دولت مورد حمایت قرار می‌گیرد و ادامه‌ی سیاست‌های دولت سازندگی است و در مقابل، کاندیدای جناح چپ (سید محمد خاتمی) رویکردی انتقادی و اصلاح‌طلبانه نسبت به اکبر هاشمی رفسنجانی دارد، سبب شد تا سید محمد خاتمی با رأی بالا به‌عنوان پنجمین رئیس‌جمهور ایران انتخاب شود و از این پس واژه‌ی جدیدی با عنوان «اصلاح‌طلبان» در ادبیات سیاسی رایج گردد و تبدیل به یکی از جریان‌های اصلی سیاسی کشور شود.

 

 

اصلاح‌طلبان با وجود منافع مشترک که منجر به همسویی‌های زیادی در عرصه‌های نظری و عملی آنان گردیده است، در برخی از تصمیمات و رویکردها، با هم اختلافات مهمی داشته و دارند و دقیقاً بر همین اساس است که از ابتدایی‌ترین روزهای به قدرت رسیدن‌شان در دوم خرداد سال ۷۶، در درون این جریان، طیفی به‌مرور نسبت به مواضع دیگر اصلاح‌طلبان فاصله گرفت که معتقد بود نظام سیاسی ایران نیازمند یک‌سری اصلاحات ریشه‌ای است که با برخی تغییرات و همچنین تصمیم‌گیری‌ها ظرفیت ایجاد یک نظام سیاسی براساس تفکرات اصلاح‌طلبی وجود ندارد و دقیقاً بر همین مبنا، با حمایت جریان دانشجویی همسو با خود نیز که آن روزگار در قالب شاخه‌ی مدرن طیف علامه‌ی دفتر تحکیم وحدت بروز و ظهور عینی داشت، طرح عبور از خاتمی را کلید زدند.

 

جریان اصلاح‌طلبان رادیکال طی سال‌های گذشته، خصوصاً پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم در سال ۸۸، در حالی همچنان اصرار بر حضور در جبهه‌ی اصلاح‌طلبی دارد که از منظر تعریف واژگان سیاسی، امروز از بدنه‌ی جریان اصلاح‌طلبی به بدنه‌‌ی اپوزیسیون پیوسته است و عملکردهای آن بیش از آنکه نشانی از اصلاح داشته باشد، دارای رنگ‌وبوی براندازانه است.

 

اما در این بین، بدنه‌ی جریان اصلاح‌طلبان، ضمن داشتن همراهی‌هایی با جریان موسوم به سبز پس از انتخابات سال ۸۸، به دلایل مختلفی همچون حضور در بخش‌هایی از بدنه‌ی نظام و یا عدم اعتقاد قلبی به جریان مذکور، فاصله‌ی خود را نسبت به فضای ایجادشده توسط بخش رادیکال اصلاح‌طلب مشخص کردند و با تبیین استراتژی کلان عدم تأیید و یا رد صریح رفتار ساختارشکنانه‌ی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، با هدف حفظ پایگاه اجتماعی خود در بین ساختارشکنان، همچنان در فضای سیاسی کشور ادامه‌ی فعالیت می‌دهند. البته پس از چندین دوره شکست در آزمون انتخاب مردم، حال پس از انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، با استراتژی اجماع بر روی یک گزینه با سابقه‌ی راست سنتی (که به رَحِم اجاره‌ای معروف گردید) از گوشه‌نشینی خارج شده‌اند و بر امیدواری آن‌ها برای حضور جدی‌تر در عرصه‌ی سیاسی افزوده شده است.

 

البته این‌ها در حالی است که باید توجه داشته باشیم جریان اصلاح‌طلبان امروز همچون سال‌های ابتدایی فعالیتش پس از دوم خرداد سال ۷۶، فاقد لیدری فردی همچون خاتمی است؛ چراکه در عین حضور و تلاش وی جهت بروز و ظهور اجتماعی و حفظ جایگاه گذشته‌اش، به دلایل گوناگونی همچون تعلق خاطر بیشتر خاتمی به طیف رادیکال اصلاح‌طلبان همچون انتخابات نهم ریاست‌جمهوری که منجر به حمایت از مصطفی معین در مقابل دیگر گزینه‌ی اصلاح‌طلبان گردید و با طیف مذکور در سال ۸۸ تا مرز ضدانقلاب پیش رفت و پس از آن ترجیح به عدم همراهی دیگر چهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان همچون موسوی خوئینی‌ها در ایستادگی بر موضع عدم مشارکت سیاسی در انتخابات مجلس نهم و از سویی دیگر نیز اقدام به تنها گذاشتن یگانه گزینه‌ی اصلاح‌طلب در انتخابات ۹۲، امروز تنها به‌عنوان نماینده‌ی بخشی از اصلاح‌طلبان توان و ظرفیت اعلام موضع دارد.

 

اصلاح‌طلبانی همچون خاتمی نمی‌توانند نگرانی خودشان از بروز بحران هویت حاصل از تعریف اصلاح‌طلبی ذیل جریان تکنوکرات یا همان راست دولتی دوران سازندگی (که روزی با شعارهای اصلاح‌طلبانه و انتقادی نسبت به آن‌ها در فضای سیاسی ایران شکل گرفتند) را پنهان کنند و این رفتار ارتجاعی برخی اصلاح‌طلبان را با هدف رسیدن به قدرت حتی به قیمت فراموشی گفتمان اصلاحات بپذیرند و این خود آغاز بروز اختلافات در میان جریان اصلاح‌طلبی خواهد بود.

 

جریان اصلاح‌طلبان امروز در حالی که دارای فرصت‌های مناسبی برای حضور در فضای سیاسی کشور است، اما با چالش‌های مهم و جدی نیز روبه‌روست که قطع یقین یکی از مهم‌ترین آن‌ها انشعاب در بدنه‌ی نخبگانی باقی‌مانده در چارچوب نظام است که البته توجه به تجربه‌ی گران‌قیمت آن‌ها در انتخابات سال ۸۴، به‌خوبی به آن‌ها یادآور خواهد شد که با وجود چند گروه مجزا، نخواهند توانست به موفقیت در انتخابات مجلس شورای اسلامی امیدوار باشند. اما از سویی دیگر، مسئله‌ای به نام «بحران هویت» خصوصاً در بدنه‌ی همسو با اصلاح‌طلبان رادیکال، به دلیل تعریف شدن آن‌ها ذیل سیاست‌های دولت یازدهم و پرداخت هزینه‌های آن بدون بهره‌مندی مورد انتظار از مزایا و توجه به اینکه در دولت یازدهم تنها طیف کارگزاران از اصلاح‌طلبان نقش اساسی یافته‌اند، باعث شده است تا این چالش طی یک سال اخیر، علی‌رغم وجود تجربه‌ی انشعاب، مجدداً و برخلاف دیدگاه‌های بزرگان اصلاح‌طلب، کلید بخورد.

 

مسئله‌ی «بحران هویت» آنجایی بیش از گذشته خودنمایی می‌کند که خاتمی در طی روزهای گذشته و در دیدار با دانشجویان اصلاح‌طلب، تلاش دارد تا ضمن یادآوری «هویت اصلاحات» به نسل جدید، با گذشت بیش از هفده سال از ترویج واژه‌ی «اصلاح‌طلبان» در ادبیات سیاسی ایران، به‌نوعی ضمن تأیید تلویحی رنج از این بحران با بیان اینکه «هر جریانی باید تعریف واضحی از چیستی و کیستی خود داشته باشد و نقش این چیستی و کیستی را در رفتار، مواضع و رسالت‌های خود بشناسد. همه‌ی جریانات باید گفتمان خاص خود را داشته باشند و با آن گفتمان شناخته شوند. گفتمان مجموعه‌ای از اندیشه و رویکرد است و در مورد اصلاح‌طلبی باید مشخص کنیم که این گفتمان چیست؟ » خواستار تأمل بیشتر آن‌ها در این خصوص شود.

 

این‌ها حاکی از آن است که اصلاح‌طلبانی همچون خاتمی نمی‌توانند نگرانی خودشان از بروز بحران هویت حاصل از تعریف اصلاح‌طلبی ذیل جریان تکنوکرات یا همان راست دولتی دوران سازندگی (که روزی با شعارهای اصلاح‌طلبانه و انتقادی نسبت به آن‌ها در فضای سیاسی ایران شکل گرفتند) را پنهان کنند و این رفتار ارتجاعی برخی اصلاح‌طلبان را با هدف رسیدن به قدرت حتی به قیمت فراموشی گفتمان اصلاحات بپذیرند و این خود آغاز بروز اختلافات در میان جریان اصلاح‌طلبی خواهد بود.

 

اصلاح‌طلبان ممکن است برخی اخبار و مسائل موجود در بدنه‌ی نخبگانی خود را با هدف دمیدن روح امید در بدنه‌ی اجتماعی خود انکار کرده و محصول توهمات ذهنی و رسانه‌ای جریان رقیب خود بدانند، اما نمی‌توانند فعالیت‌های اخیر محمدرضا عارف در قالب «بنیاد امید ایرانیان» (که همراه با طرح گلایه و انتقاداتی نسبت به برخی از چهره‌های اصلی اصلاح‌طلب پیرامون انتخابات سال ۹۲ بود) و آغاز به کار تشکیلاتی تحت عنوان «ندا» (نسل دوم اصلاح‌طلبان) از سوی نزدیکان صادق خرازی (که با انتقادات جریان رسانه‌ای اصلاح‌طلب و برخی پدرخوانده‌های اصلاح‌طلب همراه بود) را به گردن رقبای خود بیندازند و واقعیات موجود را انکار کنند.

 

این‌ها در حالی است که در این میان، بخش مهمی از اصلاح‌طلبان، خصوصاً در جریان کارگزاران، با سیاست‌های جریان روحانی و برمبنای استراتژی انتخاباتی هاشمی رفسنجانی اقدام خواهند کرد و این جریان نیز به‌خوبی به علت اقبال بخشی از بدنه‌ی اجتماعی اصلاح‌طلبان به خود واقف است و خوب می‌داند که بر سر کار آمدن چهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان به معنای به حاشیه رفتن آن‌ها و عملیاتی شدن پروژه‌ی «رَحِم اجاره‌ای» خواهد بود.

 

بر این مبنا، می‌توان پیش‌بینی کرد که انشعاب در اصلاح‌طلبان تحت چهار رویکرد ذیل صورت‌بندی شود:

 

رویکرد اول) فاصله گرفتن از جریان رادیکال و همسو با فتنه‌ی ۸۸ با هدف حفظ ماهیت جریان اصلاحات و امکان فعالیت در فضای سیاسی کشور به‌عنوان یک جریان سیاسی درون دایره‌ی نظام.

 

می‌توان تشکیلات «ندا» و «بنیاد امید ایرانیان» را ذیل این رویکرد دانست. گفتنی است ریاست فرشید گل‌زاده کرمانی (که از اعضای اصلی ستاد انتخاباتی عارف بوده و همچنین عضو هیئت مؤسس «بنیاد امید ایرانیان» است) بر فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفاه که منابع مالی و شبکه‌ی اداره‌ی گسترده‌ای را داراست و از آن به‌عنوان سهم انتخاباتی عارف در انتخابات یاد می‌شود، این جریان را بیش از پیش قدرتمند نموده و امکان چانه‌زنی بیشتر در بدنه‌ی اصلاحات را برای ایشان فراهم خواهد کرد. با توجه به فشارهای وارده از سوی پدرخوانده‌های جریان اصلاحات و افرادی نظیر بهزاد نبوی، باید منتظر ماند و دید که صاحبان این رویکرد به چه میزان تاب پافشاری بر رفتار خود را خواهند داشت.

 

رویکرد دوم) استفاده از ظرفیت دولت یازدهم و همراهی با آن در انتخابات آتی مجلس حتی به قیمت ائتلاف با برخی چهره‌های راست و تحلیل گفتمان اصلاح‌طلبی ذیل دیدگاه‌های حسن روحانی با هدف ماندگاری در قدرت و بهره‌مندی از مزایای دولت.

 

می‌توان جریان «کارگزاران سازندگی» و البته تک‌چهره‌هایی همچون علی یونسی را ذیل این رویکرد تحلیل نمود.

 

رویکرد سوم) تلاش در جهت حضور در عرصه‌ی سیاسی کشور و به فراموشی سپردن فتنه‌ی ۸۸ بدون اعلام توبه از اشتباهات، ادعاهایی همچون تقلب در انتخابات و همراهی فتنه تا مرز ساقط کردن نظام اسلامی، با هدف حفظ بدنه‌ی اجتماعی باقی‌مانده از فتنه‌ی ۸۸ و حفظ پرستیژ اپوزیسیون بدون پرداخت هزینه‌های آن.

 

رفتار سید محمد خاتمی را می‌توان ذیل این رویکرد دانست. وی خودخواسته با اقداماتش در سال ۸۸، امروز در میانه‌ی راه بحران هویت اصلاح‌طلبی نشسته است.

 

رویکرد چهارم) تلاش در جهت جریان فتنه و استفاده از ابزار لازم (قانونی یا غیرقانونی) در راستای مقابله با جمهوری اسلامی و همچنین تلاش در جهت ترمیم چهره‌ی افراط‌گرایانه و رادیکال خود در افکار عمومی با شگردهای متنوع.

 

می‌توان احزاب منحله و غیرقانونی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را ذیل این رویکرد دسته‌بندی نمود. گفتنی است این دو حزب غیرقانونی در تلاش‌اند با تغییر نام و دریافت مجوز از وزارت کشور با نام‌های جدید، فعالیت‌های قانون‌ستیزانه‌ی خود را از سر بگیرند. در این میان، حزب منحله‌ی مشارکت قصد دارد با نام جدید «حزب اتحاد ملت ایران» و حزب منحله‌ی سازمان مجاهدین که جمعی از افراد پابه‌سن‌گذاشته را شامل می‌شود و سعید حجاریان از ایشان به‌عنوان سازمان فولکس‌واگنی که همه‌شان با هم در خودرو فولکسی جا می‌شوند یاد می‌کند، در تلاش است با نام «حزب جوانان اصلاح‌طلب ایران اسلامی» از وزارت کشور درخواست صدور مجوز نمایند.

 

* علی خضریان، کارشناس مسائل سیاسی

منبع: برهان

نظر شما