نماینده/محمد بلوری: در جریان حادثه تروریستی هفته گذشته پاریس- که در نهایت با مرگ ۲۰ نفر، از جمله دو عامل تروریست پایان یافت- و همچنین روزهای پس از آن، رسانهها و مقامات غربی و حتی رژیم صهیونیستی، سر و صدای «بسیار زیادی» به پا کرده و مردم تحت تاثیر قرار گرفته از تبلیغات سرسام آورشان را، به مشارکت در یک تظاهرات میلیونی در قلب فرانسه کشاندند تا بدینترتیب نشان دهند، مخالف «خشونت» و «تروریسم» و طرفدار «آزادی بیان» هستند.
غرب با محکومیت «شدید» این حادثه تروریستی، به شکلی غیرمعمول، بر لزوم چارهاندیشی برای جلوگیری از وقوع مجدد حملات تروریستی و کشته شدن مردم تاکید میکند. حتی آمریکا و اروپا توافق کردهاند، طی روزهای آینده، با شرکت در یک جلسه مشترک در واشنگتن، راههای تکرار چنین جنایاتی را ببندند. این فضای ملتهب برای ملتهبتر شدن، فقط «اعلام آمادهباش کامل نظامی» را کم داشت که مقامات امنیتی آمریکا، انگلیس و ایتالیا وظیفه اجرای آن را بر عهده گرفتند.
غرب با دفاع تمامقد از توهین یک نشریه گمنام و کم تیراژ به نام شارلی ابدو، توهین به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان را عین آزادی بیان دانست. در اینجا به هیچ وجه قصد دفاع از اقدام تروریستی داعش در حمله به این نشریه را نداریم و فقط به دنبال این هستیم که اثبات نماییم، دول غربی- اگر خود در این حادثه دست نداشته باشند هم- از وقوع چنین حادثهای نه تنها ناراحت نیستند، چه بسا خیلی خوشحال هم هستند! و اینکه دغدغه غرب، نه حقوق بشر است، نه آزادی بیان است و نه حتی مبارزه با تروریسم. بخوانید؛
۱- درست در بحبوحه حادثه پاریس، خبری در برخی رسانهها منتشر شد که هم در «عمق» و هم در «بُعد» جنایت، بسیار وحشتناکتر از حادثه شارلی ابدوی پاریس بود. خبری که شاید حتی به گوش خیلیها نرسید. شاید بسیاری ندانند، یکی دو روز پس از حادثه پاریس، تروریستهای بوکوحرام در نیجریه ۱۶ شهر و روستا را به آتش کشیده و دست کم ۱۰۰ نفر را به وحشیانهترین شکل به قتل رساندند! اما نه رسانهها و نه مقامات غربی، به صورت زبانی هم که شده علیه آن یک موضع خشک و خالی هم نگرفتند.
طبق گزارشهای رسمی، طی ماههای گذشته فقط در نیجریه، تعدادی بالغ بر ۲۰۰۰ نفر به دست تروریستها قتل عام شدهاند. غیرنظامیانی که در افغانستان، یمن، لیبی، سوریه، عراق و ... از سوی تروریستها قتل عام میشوند، بماند. در مواجهه با این جنایات ضد بشری، غربیها در بهترین حالت ممکن، اقدام به انتشار خبر آن کرده و از کنار آن گذشتهاند. در جاهایی هم که ورود کردهاند، نه برای ریشهکنی تروریسم که برای رسیدن به اهداف استعماری خود وارد شدهاند. یعنی، برای بهرهبرداری سیاسی، ترجیح دادهاند ضمن انتصاب این جنایات به اسلام، از آن در راستای سیاست کهنه اسلامهراسی بهرهبرداری کنند. غرب حتی در موارد فراوانی اقدام به حمایت، تسلیح، آموزش و تجهیز این جنایتکاران کرده است. بنا بر این بدیهی است که شعار مبارزه با تروریسمِ غرب را نمیتوان پذیرفت.
۲- دو روز پس از تظاهرات ضد تروریستی و میلیونی پاریس، که با مشارکت غیرمعمول رهبران چهل، پنجاه کشور جهان برگزار شد (البته این رهبران از ترس حملات تروریستی در خیابانی جدا و دور از مردم، تحت تدابیر شدید امنیتی تظاهراتی برگزار کردند)، عدهای با مشاهده دوروییهای غرب در مواجهه با مسئله تروریسم و حقوق بشر، در پاریس با شعار مرگ بر شارلی ابدو تظاهرات کردند. پلیس فرانسه ضمن سرکوب این عده، شماری از آنها را دستگیر کرد تا بدینترتیب معنی آزادی بیان موردنظر غرب بهتر درک شود. باید پرسید این چگونه آزادی بیانی است که اجازه هتاکی به پیامبر همه خوبیها را میدهد، اما اجازه تظاهرات علیه یک نشریه هتاک را نمیدهد!؟
لااقل در همین کشور فرانسه، میتوان موارد زیاد دیگری برای زیر سوال بردن ادعای آزادی بیان برشمرد. مثلا محدودیتها و قوانین عجیب و سخت درباره تحقیق درباره هولوکاست؛ تاکید میشود، «تحقیق» درباره هولوکاست که بررسی این موارد از حوصله این یادداشت خارج است. فقط برای نمونه به گزارش دیروز فارین پالیسی اشارهای کوتاه میکنیم:
«آزادی قلم در فرانسه علیه مسلمانان آری اما علیه یهودیان نه... در فرانسه ۶ میلیون مسلمان زندگی میکنند که آزادی بیان ندارند اما برای ۵۰۰ هزار یهودی این کشور، آزادی به وفور یافت میشود... د. انکار هولوکاست در فرانسه جرم است و انکار نسلکشی ارامنه از سوی امپراتوری عثمانی نیز در سال ۲۰۱۲ نزدیک بود که جرم تلقی شود. تاریخ قضایی فرانسه پر است از این موارد و... و.»
بنابراین، اینکه گفته شود، دلیل واکنشهای بسیار گسترده غرب علیه حادثه تروریستی پاریس، به خاطر دفاع از «آزادی بیان» و «حقوق بشر» یا مبارزه با تروریسم است هم پذیرفتنی نیست.
اما اگر هدف غرب از این همه سروصدا برای بیش از حد برجسته کردن این حادثه، آنچه میگوید نیست، پس چیست؟
یافتن پاسخ این سوال کار سختی نیست. کافی است ببینیم، موضعگیریها و اقدامات غرب در مواجهه با این حادثه، افکار عمومی دنیا- به ویژه غرب را- به چه سمتی میبرد. پاسخ همانجاست. نفس وقوع این حادثه، واکنشها و اقدامات غرب و «نتایج» حاصل از این سه، میتواند به خوبی در یافتن پاسخ این سوال مهم راهگشا باشد. پررنگترین نتیجه واکنشهای عملی و رسانهای غرب و حتی داعش، به «اسلامهراسی» و «جلوگیری از افزایش گرایشات به اسلام در غرب» ختم میشود. ماموریتی که غرب در طول صدها سال سیاست استعماری خود نتوانست به تنهایی از عهده آن برآید و امروز داعش و تروریستها - خواسته یا ناخواسته- به کمک آنها آمده است.
نتیجه دیگر این حادثه که- در خدمت اسلامهراسی و جلوگیری از گسترش گرایش به اسلام قرار دارد- وضعیتی است که این نشریه پس از حادثه، با حمایتهای مالی و سیاسی غرب در آن قرار گرفت.
طبق برخی گزارشها، تیراژ فکاهی شارلی ابدو، پیش از حمله تروریستها، حداکثر ۶۰ هزار نسخه بود اما پس از این حادثه تعداد ۳ میلیون و بنا به برخی گزارشها، ۵ میلیون نسخه از آن در حالی که کاریکاتور موهن علیه پیامبر اسلام(ص) را روی جلد آن باز نشر دادهاند به چاپ رسیده است، آنهم به ۱۶ زبان!
داستان شارلی ابدو، به رغم همه تلخیها، داستان همیشگی غرب است در مواجهه با اسلام، و از دشمنان خونی اسلام نیز همین انتظار میرود. اما این داستان وقتی تلختر و دردناکتر میشود که عدهای «مسلماننما» در کشور، به اشکال مختلف از این سیاست کثیف غرب پیروی کنند. عدهای که با در اختیار داشتن تریبون و رسانه، و با شعار فریبنده «دانستن، حق مردم است» در پوشش حوادثی همچون حادثه پاریس، دانستن را حق مردم نمیدانند و دقیقا همان خطی را میروند که غرب میرود.
این قماش حتی بدون اینکه هتاکی به پیامبر اکرم(ص) را محکوم کنند، در ژستی روشنفکرمآبانه، فقط حادثه تروریستی را محکوم کردند و یکی از همین نشریات زنجیرهای زرد، حتی، حرف دل خود را از زبان امثال «جرج کلونی» ها تیتر کرد که: «من شارلی هستم»!