نماینده/ محمدهادی صحرایی: سال ۸۸ در ایران انتخاباتی برگزار گردید که هنوز از نظر کمی و کیفی در دنیا کمنظیر بود. انتخاباتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «نصاب تازهای در سلسله طولانی انتخابهای ملی پدید آورد» حضور بیش از هشتاد درصدی مردم از همه طیفها و سلیقهها و در نهایت سلامت و آرامشی که کیمیای دموکراسیخواهان جهان است. انتخاباتی که رهبری نظام آن را به خاطر این شور حضور، یک جشن واقعی خواندند و مردم نیز پس از این نشاط اجتماعی در تدارک برپایی جشنی بزرگ بودند که در آن، تنها مردم برنده واقعی بودند. جشنی که نماد بلوغ فکری جمهوریت نظام و اوج اقتدار انقلابی که تاریخ تولدش با انتخابات همراه بود و سالهای عمرش با تعداد دفعات آن. همه چیز مهیای این اتفاق بزرگ بود و مردم همیشه در صحنه ایران میخواستند این پیروزی را روی میز افتخاراتشان به جهانیان نشان دهند که آن مولود نامبارک به دنیا آمد.
از چندی قبل نهادهای تصمیم ساز خارجی مثل نظرسنجیهای داخلی به این نتیجه رسیده بودند که به احتمال زیاد رئیسجمهور دهم همان رئیسجمهور نهم خواهد بود و خودشان گفته بودند اگر این اتفاق بیفتد ایران تا سال ۲۰۲۰ یکی از کشورهای توسعه یافته و مرکزی جهان میشود. و این، آن چیزی نبود که به پسند آنان و تشنگان قدرت داخلی باشد پس میبایست سقوطی درخور این صعود پیش میآمد تا این افتخار و اقتدار محقق نگردد. لذا حرکت خزنده و موذیانهای که از ماهها قبل زمینهسازی شده بود آهسته آهسته بروز و ظهور پیدا کرد. این شیوه نامردانه استکبار است که کشورهای در حال شکوفایی را گاهی با میکروب سارس و گاهی با شایعه آنفلوآنزای مرغی و گاهی با جنگی که به بهانه مبارزه با تروریسم راه میاندازند، سالها به عقب میاندازند، گاهی هم با ادعای تقلب در انتخابات و همه اینها در یک کلام یعنی دروغ. دروغی که در ذات و DNA سیاستمداران بیخدای غربی است که هر که را و هر چه را که نخواهند با دوز و دغل از سر راه برمیدارند. به جز ایران را که نمیتوانند.
در ماههای منتهی به انتخابات، شبکه بیبیسی فارسی برنامههای خود را شبانهروزی کرد. فیس بوک و یوتیوب و امثال آن ماموران جدید مدیریت افکار عمومی شدند. نیروهایی که در برخی از کشورهای همسایه، آموزش شارلاتانی دیده بودند آرام آرام وارد ایران شدند و لانهگزینی کردند. در داخل گروهی که منافع و مصلحت خود را در خطر میدید در صدد انتقام گرفتن از نظام و انقلاب و مردم برآمد. کسانی از آنها از تشکیل شورای صیانت از آراء سخن میگفتند و دیگرانی، مردم را به قانونشکنی و «ریختن در خیابانها» در صورت رای نیاوردن نامزد مورد نظر هزار فامیل قدرت و آنانی که خود را قیم مردم میدانند دعوت میکردند. ورشکستگان سیاسی، مطرودین مردم و صاحبان ثروتهای حرام و بادآورده و آنها که با خانوادههایشان از گردههای مردم و پشتههای شهدا به پستهای بالا رفته و رسیده بودند و اکنون لگد میزنند و در کنار همه اینها دشمنان نشاندار اسلام، انقلاب و مردم همچون منافقان، سلطنتطلبان، بهاییها و... در صفی واحد علیه نظام مقدس و مظلوم ایران متحد شدند و با هزینهکرد تمام نیروهای نفوذی و چراغ خاموش خود، فتنه تحمیلی ۸ ماهه علیه انقلاب و جمهوریت را با جدیت تمام در سال هزار و سیصد و هشتاد و اشک پیش میبردند. غافل از اینکه اراده خداوند بر عزت مردم ایران و جمهوری اسلامی قرار گرفته و کان امرالله مفعولا. (۱)
حین شمارش آراء و زمانی که کمکم شمار ارادهها برای تداوم آرمانهای نظام و حفظ شعارهای انقلاب زیاد میشد، جنگ احزاب علیه خواست مردم ایران آغاز شد و کلید آن با اعلام پیروزی قبل از اتمام شمارش آراء توسط میرحسین موسوی زده شد و فتنه آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی که طراحی آن سالها قبل انجام شده و در تداوم فتنه ۷۸ بود متولد شد. مهدی کروبی که در رقابتی چهار نفره پنجم شده بود و محبوبیتی پایینتر از آراء باطله کسب کرده بود نیز مدعی شد که «تقلب شده ولی نمیدانم در کجا» و اینگونه بود که با خیانت، خودخواهی و دنیاپرستی برخی از خواص و غفلت برخی دیگر، و تحیر گروهی از مردم، کشور درگیر چالشی شد که نتیجه آن هرچند عبرتآموز ولی دردناک و سخت قابل تامل است.
زمینهسازی برای ترور دانشمندان هستهای، وضع تحریمهای پی در پی علیه ایران، ایجاد مانع جدی برای پیشرفت چشمگیر علمی، اقتصادی، عمرانی، رواج دروغگویی در جامعه به گونهای که برای زندهها هم مجلس ختم برگزار کردند، رودر رو قرار دادن مردم با یکدیگر، قبحشکنی از اسائه به مقدسات و قانون همچون آتش زدن مسجد و اموال و مغازه مردم و اموال دولتی، امیدوار کردن دشمن ناامید و جسور کردن آن، هتک آبروی نظام، ریختن خون شهروندان بیگناه و... و از همه مهمتر توهین و جسارت به مقدساتی همچون عاشورا و عزاداران حسینی و حضرت امام خمینی از جمله هزاران خسارت و خیانت سران فتنه بود. آنها که نه تنها معرفت حر را نداشتند که با وقاحتی ابن زیادگونه، حرمتشکنان عاشورا را مردانی خداجوی خواندند و شعار نه غزه نه لبنان را با سکوت تایید کردند و ای کاش که به اندازه همین شعار جانم فدای ایران غیرت ملیگرایانه داشتند.
آنها در روز روشن دروغ تقلب را با زور اردوکشی خیابانی در بوق میکردند و بدون هیچ شرم و حیایی نظام نجیب اسلامی را به تقلب متهم کردند. آنها که خود سالیانی را بر گرده نظام سپری کرده بودند و از نظام آبرو گرفته بودند و با نظام به نام و نان رسیده بودند اکنون که در بر پاشنه دیگری چرخیده به صورتش چنگ کشیدند و بزرگترین نقض حقوق شهروندی را در دستور کار خود قرار داده و شورش اقلیت بر اکثریت را راهبری نمودند. اوباما که سال ۸۷ در سه کنج گیر افتاده بود اکنون برای میرحسین آرزوی موفقیت و ایران را با بمب اتم تهدید میکرد. سران نحس و نجس اسرائیل، فتنهگران را بهترین سرمایه و دوستان خود معرفی میکردند. انگلیس، آلمان، فرانسه و غیره نیز همینگونه.
در این میان تدابیر نظام و در راس آن روشنگری و شجاعت به یاد ماندنی رهبر عظیمالشأن انقلاب بود که نظام را از لبه پرتگاه سقوطی که فتنهگران کینهتوز و عنود و دشمنان شرور برای نظام تدارک دیده بودند نجات داد. بصیرت و صبری که حمل علم انقلاب را تنها زیبنده رهبری آن کرده بود باعث شد بسیاری از مردمی که فریب فتنهگران را خورده بودند، حقیقت را دریابند و به مرور حساب خود را از آنان جدا کنند و در یومالله ۸ و ۹ دی به صورت میلیونی به دفاع از اسلام و انقلاب بپردازند و با شور حسینی خیابانها را از لوث جرثومههای استکبار پاک نمایند و تا ابد ننگ را بر چهره ناپاک دشمنان اسلام و انقلاب و اذناب آنان بنشانند و دشمنان را ادب کنند و از نهم دی سنجهای بسازند که تا سالیان سال با آن بتوان اهل بصیرت را از اهل رذیلت تمیز داد که در اصل نهم دی نه یک روز که یک فصل است برای جدا کردن سره از ناسره و مرد از نامرد و دوست از دشمن.