به گزارش نماینده در خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری می خوانیم :
جریانی در خیابانها راه افتاد به عنوان امر به معروف و نهی از منکر که من معتقد بودم یک جریان سیاسی است. به همین دلیل به محض اینکه از وزارت کشور کنار رفتم، این باب هم تعطیل شد، گویا همه مسلمان و عابد و زاهد شدند و دیگر احتیاجی به آن نبود. در این رابطه هم با امام صحبت کرده بودم و ایشان فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر این نیست که در خیابان بریزند و رعب ایجاد کنند و بزنند»، چون واقعا هم میزدند. یک دفعه جوانی را پدرش به وزارت کشور آورده بود که لباس او خونین بود. پدرش گفت: «بچهی من را لب جوی خیابان خواباندند و چون موهای او بلند بود، با ماشین اصلاح، مو و پوست سر او را کندهاند، بنابراین امام فرمود: «با اینها اساسا برخورد کن، اولا این امر به معروف نیست ثانیا این هرج و مرج ایجاد کردن در کشور است».
خود من هم با این افراد برخورد میکردم، آن موقع آقای منتظری قائم مقام رهبری بود و با من مخالفت میکرد که تو چرا این بچهها – نیروهای خودسر حزباللهی – را میگیری. البته این موضوع برای من خیلی گران تمام شد. در طول تاریخ انتخابات دوم و سوم و میان دورهای و چهارم و پنجم، علیه من جوسازی شده بود که یادتان باشد، این همان کسی است که با حزبالله برخورد میکرد و آنها را میگرفت، این طرفدار بیحجابها بود و... که البته در انتخابات ریاست جمهوری هفتم این به عکس شد و من شدم طالبان.