نماینده - شیخ علی تهرانی از جمله افرادی است که در تاریخ انقلاب نام او با تند روی و افراط گره خورده است . شخصیتی که بعد از انقلاب به دلیل حسادت به آیت الله خامنه ای و شهید مظلوم بهشتی و از آن رو که امام خمینی به این دو شخصیت انقلابی بیشتر بها می دادند سیر جدایی خود از انقلاب را تسریع بخشید و در نهایت به دامان صدام پناه برد و سال ها علیه انقلاب در رادیو بغداد به لجن پراکنی مشغول گردید !
برای تحلیل و بازشناسی رفتاری -اخلاقی افراد باید به نحوه تعامل آنها با محیط اطراف و رخداد های اجتماعی که ماهیت انسانی استوار توجه کرد در بازخوانی عدم ثبات رفتاری شیخ علی تهرانی به این مطلب از لسان آیت الله مهدوی کنی توجه کنید:
«...درس مکاسب آقای سلطانی را در قم مباحثه می کردیم که بعد ایشان به نجف مهاجرت کردند. قسمتی را هم با آقای شیخ علی تهرانی ـ که خدا هدایتش کند ـ مباحثه می کردیم."
در اینجا خاطره ای را در رابطه با شیخ علی تهرانی بیان می کنم. ایشان از شش هفت ماه یا یک سال بعد از اینکه من طلبه شدم به مدرسه لرزاده آمدندو مشغول تحصیل شدند...ایشان ۱۹ ساله بودند و من ۱۴ ،۱۵ سال داشتم.....حجره من پهلوی حجره یایشان بود. یک شب آخرهایش دیدم که دیوار حجره ی ما کوبیده می شود گویا کسی محکم به دیوار می کوبد،آمدم ببینم چه شده ،دیدم که شیخ علی کله اش را به دیوار می زند. گفتم علی آقا چه کار می کنی ؟ گفت : من حاشیه های کتاب جامه المقدمات را که می خوانم درست نمی فهمم ،سرم را به دیوار می زنم تا مغزم باز شود!!!!و بفهمم . البته ما آن وقت به عمق مطلب پی نبردیم ،می گفتیم شیخ علی آقا خوب درس می خواند،واقعا هم خوب و زیاد درس می خواند، ولی بعد ها که این جریان ها پیشامد فهمیدیم که این آقا از اول غیر عادی بود.بله ما با شیخ علی آقا سال ها مباحثه می کردیم ،ولی غالبا بحث های ما به مجادله می کشید و ایشان در مدرسه فیضیه داد و فریاد زیاد می کرد و کلمات تندی می گفت.»
کتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی ، تدوین : دکتر خواجه سروی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صفحه ۶۹-۶۶