به گزارش نماینده به نقل از هفته نامه پنجره، مذاکرات وین ۴ شکست خورده است یا نه؟ این سوالی اساسی است که این روزها در تحلیلهای مختلف صاحبنظران به آن پرداخته میشود. اظهار نظرها و مواضع طرفهای مذاکره بعد از سه روز گفتوگو نشان از آن داشت که مذاکرات وین ۴ به نتایج مطلوب و ملموسی دست نیافته است.
همین مسئله سبب شد تا نگارش متن توافق جامع با اخلال مواجه شود. در گفتوگو با آقای مهدی محمدی، کارشناس مسائل هستهای به بررسی ابعاد مختلف مذاکرات اخیر هستهای و چشماندازهای پیش روی مذاکرات آتی پرداختهایم.
مذاکرات وین ۴ بدون نتیجه خاصی پایان یافت. برخی از تحلیلگران معتقدند این مذاکرات شکست خورده است. تحلیل شما از این مذاکرات چیست؟ آیا میتوان آن را شکست خورده دانست؟
معتقدم به دو دلیل عمده، استفاده از تعبیر شکست خورده برای این دور از مذاکرات نادرست است. دلیل اول این است که اساسا مذاکراتی شکست خورده به حساب میآید که طرفین در مورد ادامه آن با یکدیگر به توافق نرسند. اگر طرفین یک مذاکره در پایان با هم توافق کنند که مذاکرات را ادامه دهند و در یک فرصت مقرر دیگری، مجددا دور یک میز بنشینند، نمیتوان از لحاظ شکلی به این مذاکرات تعبیر شکستخورده اطلاق نمود.
مذاکرات هستهای میان ایران و گروه ۵+۱ ادامه خواهد داشت ولی طرفها در مورد ادامه آن مشکلاتی با یکدیگر دارند که بهدنبال کم کردن این مشکلات هستند. دومین دلیلی که وجود دارد این است که در پایان مذاکرات وین ۴، هم طرف ایرانی و هم طرف غربی تاکید کردند که از نظر آنها رسیدن به یک توافق امکانپذیر است و این توافق پیش از موعد ۲۰ جولای قابل دستیابی خواهد بود. صرف اینکه دو طرف بر امکان رسیدن به توافق تاکید میکنند نشاندهنده این واقعیت است که سخن گفتن از شکست مذاکرات، کاملا غیرمنطقی است. لذا باید منتظر آغاز دور جدیدی از مذاکرات سخت میان طرفین باشیم که قطعا پیشرفت در دور جدید مذاکرات همانند گذشته نخواهد بود.
قرار بود در این مذاکرات نگارش متن توافق جامع آغاز شود. چرا این اتفاق نیفتاد؟ چه موانعی سبب شد تا نگارش متن به تاخیر بیفتد؟
در پاسخ به این سوال، باید به دو دسته از عوامل توجه کرد. دسته اول به عوامل شکلی و تکنیکی مذاکرات برمیگردد. در اینگونه مذاکرات، اساسا هنگامی که طرفین در نقطه آغاز چانهزنیها و بده بستانها قرار میگیرند، با رویکردهای حداکثری خود حاضر میشوند. بدین معنا که مواضع اعلامشده در ابتدای مذاکرات از سوی طرفهای حاضر، بهگونهای نیست که طرفها بخواهند تا پایان مذاکرات بر آن اصرار ورزند و به احتمال خیلی زیاد، در لحظات آخر مذاکره این دیدگاههای حداکثری و رادیکال کنار گذاشته خواهد شد.
هدف از طرح این دیدگاهها گرفتن امتیازات بیشتر از طرف مقابل در جریان مذاکرات است. مانند فروشندهای که در ابتدا قیمتی کاملا حداکثری را برای کالای مورد معامله عنوان میکند تا بتواند در جریان چانهزنی، بهازای کوتاه آمدن از قیمت پیشنهادی در انتها به معاملهای مطلوب برسد. به همین دلیل کاملا طبیعی خواهد بود که مذاکرات تا لحظات آخر دور ششم مذاکرات وین در تیرماه، هیچ پیشرفت قابل توجهی نداشته باشد و همه پیشرفتها در لحظات آخر و دقایق ۹۰ و ۹۱ مذاکرات وین ۶ رخ دهد. این طبیعت مذاکرات اینچنینی است که طرفها تا لحظه آخر مطالبات حداکثری خود را ادامه میدهند و در لحظه آخر که مذاکرات در حال شکست خوردن است، دیدگاه واقعی خود را مطرح میکنند.
یکی از اشتباهات راهبردی که طرف ایرانی در مذاکرات انجام داده این است که در طرف مقابل این تلقی را بهوجود آورده که ضرورتی برای امتیاز دادن و کوتاه آمدن وجود ندارد. اعتقاد آمریکاییها این است که میتوانند در مذاکرات موضع حداکثری بگیرند و از این موضع خود هم کوتاه نیایند و در مقابل ایران هم با این موضع موافقت خواهد کرد. زیرا ایران چارهای جز پذیرفتن توافق ندارد. سیگنالهایی که متاسفانه طی ماههای گذشته از داخل کشور برای طرف غربی ارسال شده، طرف مقابل را دچار این اشتباه محاسباتی کرده که ایران به هر قیمتی حاضر به توافق است و بهجز این، چاره دیگری ندارد. آقای روحانی هفته گذشته در اظهار نظری اعلام کردند که توافق با غرب قطعی است. همه اینها برای طرف آمریکایی حاوی این پیام است که ایران هیچ سناریویی برای زمانی که مذاکرات شکست بخورد، نخواهد داشت. در این شرایط طبیعی است که طرف آمریکایی موضع سرسختانهای داشته باشد. لذا بهنظر من بخشی از عدم پیشرفت مذاکرات وین۴، محصول موضعی است که طرف ایرانی در عالیترین سطح اتخاذ نموده است.
دومین عامل به توافق ژنو برمیگردد که این مذاکرات اخیر هم بر پایه آن استوار شده است. توافق ژنو اساسا بستر مناسبی برای مذاکرات یک توافق جامع نیست. عامل دیگری که سبب شده مذاکرات پیشرفت مناسبی نداشته باشد، به موضوعات مورد مذاکره برمیگردد. این موضوعات بهگونهای مورد اختلاف طرفین است که رسیدن به یک توافق مرضیالطرفین در مورد همه آنها قطعا آسان نخواهد بود.
چرا توافق ژنو بستر مناسبی برای توافق جامع نیست؟
به این دلیل که توافق ژنو براساس مبانی ای شکل گرفته است که تیم ایرانی امروز نمیتواند براساس آنها مبانی مذاکره کند. در واقع خطوط قرمزی که تیم ایرانی امروز به آن رسیده و میخواهد آن را در مذاکرات اعمال نماید، با تعهداتی که در توافق ژنو داده در تناقض است. بهعنوان مثال، یکی از خطوط قرمزی که تیم مذاکرهکننده ایرانی برای خود ترسیم کرده، این است: تنها چیزی که ظرفیت غنیسازی ما را تعیین خواهد کرد، نیازهای ما در حوزه غنیسازی است. براساس تحلیل سازمان انرژی اتمی از میزان نیاز ما به غنیسازی در آینده، مابین ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزار سو (واحد غنیسازی) خواهد بود، آن هم برای تامین سوخت رآکتور اتمی بوشهر. این در حالی است که تیم ایرانی در توافق ژنو تعهد داده است که غنیسازی را در سطح، حجم و... محدود نماید. بنابراین از یک طرف نیازهای عملی ما میگوید که نیاز به گسترش غنیسازی داریم و از طرف دیگر توافق ژنو میگوید باید غنیسازی محدود شود. با این مبانی متناقض معلوم است که نمیتوان پیشرفت جدی داشت.
موضوعات مورد اختلافی که شما به آن اشاره کردید، چیست؟
نخستین موضوع مورد اختلاف، مفهوم میزان غنیسازی در ایران است. بدین معنا که در طول گام نهایی ایران تا چه اندازه میتواند غنیسازی کند. نگاه طرف غربی این است که غنیسازی در ایران باید به نزدیک صفر برسد و تنها میزان کمی از غنیسازی آن هم برای حفظ آبروی طرف ایرانی باقی بماند. نگاه طرف ایرانی ـ لااقل نگاه جدیدـ این است که میزان غنیسازی ایران بر مبنای نیازهای عملی تعیین میشود. مفهومی که بهعنوان مبنا از سوی طرف غربی مطرح میشود، مفهوم افزایش زمان گریز هستهای ایران است و در مقابل، مفهوم مورد نظر ایران موضوع نیازهای عملی است. این دو مفهوم در تناقض جدی با هم قرار دارند.
موضوع دیگر، مسئله تحریمهاست. طرف ایرانی معتقد است تحریمها باید بهصورت واقعی برداشته شوند. این در حالی است که طرف مقابل به برداشتن زیرساختهای حقوقی و زیرساختهای حقیقی تحریمها اعتقادی ندارد. این را در ماههای بعد از توافق ژنو هم دیدیم که آمریکاییها تحریمها را لغو نکردند و همچنان بهدنبال این هستند که از ابزار تحریم برای تغییر رفتار در سایر حوزههای غیرهستهای استفاده نمایند؛ حرفی که غربیها میزنند مبنی بر اینکه تحریمها در طول ۱۰ سال آینده رفع نخواهد شد و طبعا در این مدتزمان ایرانیها نباید ما به ازای خاصی را در مقابل تعهدات خود طلب کنند.
مسئله رآکتور اراک یکی از موضوعات مورد اختلاف است. ایران معتقد است که اراک باید آب سنگین باقی بماند و آمریکاییها میگویند اراک باید تعطیل شود و به آب سبک تبدیل شود. مسائل نظامی هم از موضوعات مورد اختلاف است. موضوع تاسیسات موشکی از مسائلی جدی است که طرف ایرانی به هیچوجه نباید در مورد آن وارد مذاکره شود.
موضوع مورد اختلاف دیگر، بحث تحقیق و توسعه است. غربیها معتقدند تحقیق و توسعه غنیسازی در ایران باید تعطیل شود و در مقابل، ایران بهدنبال تجهیزات مدرن و تاسیسات غنیسازی است و مدرنسازی هم مستلزم تحقیقات است. اگر تحقیقات تعطیل شود، قطعا مدرنسازی هم انجام نخواهد شد.
شما در یادداشتی که اخیرا نوشتید، از رفتار تیم هستهای در مذاکرات وین ۴ استقبال کردید. بهنظر شما رفتار اخیر تیم هستهای چه مولفههایی داشت و چه تفاوتی با رفتار گذشته تیم هستهای دارد؟
معتقدم اگر مراقبتهای داخلی نباشد، روحیات تیم مذاکرهکننده ایرانی بهگونهای است که در مورد این موضوعات حاضر است درخواستهای طرف غربی را بپذیرد. لذا مراقبتهای داخلی بهویژه از سوی جامعه نخبگان کشور میتواند تاثیرگذار باشد. همین مراقبتها سبب شده که رفتار تیم هستهای امروز تغییر کند. بهنظر من نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی به این جمع بندی رسیده است که باید در موضوع هستهای با غرب به توافق برسد. لذا لزوم رسیدن به یک توافق، تصمیم نظام است و ربطی هم به دولت کنونی یا دولت دیگری ندارد. اگر هر دولت دیگری غیر از دولت آقای روحانی بر سر کار بود هم همین مسیر رسیدن به توافق را با تفاوتهایی طی میکرد. اما نکته قابل توجه این است که اگرچه نظام بهدنبال توافق است، اما هر توافقی را نمیپذیرد. بدین معنا که نظام توافق نکردن را بهتر از توافق بد میداند. بهنظر من تیم هستهای در تلاش است تا تعریف خود را از یک توافق خوب تغییر دهد. در ابتدای مذاکرات، تعریف تیم هستهای از یک توافق خوب، تعریفی حداقلی بود. در شرایط کنونی تیم هستهای واقعبینتر شده و خطوط قرمزی که برای خود تعریف کرده، قابل قبول شده است.
البته نگاه تیم مذاکرهکننده به خطوط قرمز باید واقعی باشد و نه ابزاری برای چانهزنی. معتقدم اگر تیم مذاکرهکننده این خطوط قرمز را به شکل واقعی مورد توجه قرار دهد، ایران آنقدر قوی هست و آمریکا نیز آنقدر ضعیف است که رسیدن به یک توافق قابل قبول امکانپذیر خواهد بود؛ توافقی که در آن تحریمها واقعا برداشته شود و برنامه هستهای ایران هم آسیب جدی نبیند.
البته نسبت به این موضوع بدبین هستم که تیم ایرانی به همان اندازه که در وین ۴ ایستادگی کرد، در دورهای بعدی هم ایستادگی کند. ممکن است یکی از انگیزههای رفتار خوب تیم ایرانی در وین ۴، پاسخ به فشارهای منتقدان داخلی باشد. البته حتی اگر اینطور هم باشد، باز هم این رفتار پسندیده و درخور تحسین است.
مسئله تاسیسات موشکی ایران به شکل جدی از طرف آمریکا بهعنوان موضوع مورد مذاکره مطرح میشود. بهنظر شما این موضوع با چه انگیزهای مطرح شده و تا کجا مورد توجه قرار خواهد گرفت؟ آیا طرف غربی به قیمت شکست خوردن مذاکرات حاضر است مسئله موشکهای ایران را پیگیری کند؟
طرح موضوع موشکی به دو دلیل صورت گرفته است. عامل اول اینکه نگاه طرف غربی این است که الان که ایران حاضر به امتیازدهی شده است، نباید حوزه مذاکرات را تنها به موضوع هستهای محدود کرد و باید امتیازگیری از ایران را به سایر حوزهها هم گسترش داد. لذا معتقدم فرایند طرح درخواستها و مطالبات غیرهستهای از سوی غربیها ادامه خواهد داشت. عامل دوم، فشاری است که از طرف اسرائیل و کنگره مبنی بر لزوم روی میز گذاشتن موضوع تاسیسات موشکهای بالستیک ایران بر دولت آمریکا وارد میشود.
این فشار فشاری واقعی است و نباید غیرواقعی تلقی شود. اما معتقدم این تاکید تند و تیزی که امروز آمریکا در مورد مسائل موشکی ایران دارد، تا انتهای مذاکرات ادامه نخواهد داشت و آمریکاییها توافق جامع را فدای مسئله موشکی نخواهند کرد. خود آمریکاییها هم میدانند که مسئله موشکهای ایران در مذاکرات فعلی موضوعی عمده در مورد مذاکره به حساب نمیآید. هدف اصلی آمریکا این است که با طرح جدی موضوع موشکهای ایران در مذاکرات، به ازای کوتاه آمدن از این مسئله، از ایران امتیازات بیشتری بگیرند. ما باید بدانیم که نباید در مذاکرات بهخاطر مسئله موشکی امتیاز بدهیم. این مسئله جدی نیست و آمریکاییها در آخر کار از این موضوع کوتاه خواهند آمد.
همین مسئله سبب شد تا نگارش متن توافق جامع با اخلال مواجه شود. در گفتوگو با آقای مهدی محمدی، کارشناس مسائل هستهای به بررسی ابعاد مختلف مذاکرات اخیر هستهای و چشماندازهای پیش روی مذاکرات آتی پرداختهایم.
مذاکرات وین ۴ بدون نتیجه خاصی پایان یافت. برخی از تحلیلگران معتقدند این مذاکرات شکست خورده است. تحلیل شما از این مذاکرات چیست؟ آیا میتوان آن را شکست خورده دانست؟
معتقدم به دو دلیل عمده، استفاده از تعبیر شکست خورده برای این دور از مذاکرات نادرست است. دلیل اول این است که اساسا مذاکراتی شکست خورده به حساب میآید که طرفین در مورد ادامه آن با یکدیگر به توافق نرسند. اگر طرفین یک مذاکره در پایان با هم توافق کنند که مذاکرات را ادامه دهند و در یک فرصت مقرر دیگری، مجددا دور یک میز بنشینند، نمیتوان از لحاظ شکلی به این مذاکرات تعبیر شکستخورده اطلاق نمود.
مذاکرات هستهای میان ایران و گروه ۵+۱ ادامه خواهد داشت ولی طرفها در مورد ادامه آن مشکلاتی با یکدیگر دارند که بهدنبال کم کردن این مشکلات هستند. دومین دلیلی که وجود دارد این است که در پایان مذاکرات وین ۴، هم طرف ایرانی و هم طرف غربی تاکید کردند که از نظر آنها رسیدن به یک توافق امکانپذیر است و این توافق پیش از موعد ۲۰ جولای قابل دستیابی خواهد بود. صرف اینکه دو طرف بر امکان رسیدن به توافق تاکید میکنند نشاندهنده این واقعیت است که سخن گفتن از شکست مذاکرات، کاملا غیرمنطقی است. لذا باید منتظر آغاز دور جدیدی از مذاکرات سخت میان طرفین باشیم که قطعا پیشرفت در دور جدید مذاکرات همانند گذشته نخواهد بود.
قرار بود در این مذاکرات نگارش متن توافق جامع آغاز شود. چرا این اتفاق نیفتاد؟ چه موانعی سبب شد تا نگارش متن به تاخیر بیفتد؟
در پاسخ به این سوال، باید به دو دسته از عوامل توجه کرد. دسته اول به عوامل شکلی و تکنیکی مذاکرات برمیگردد. در اینگونه مذاکرات، اساسا هنگامی که طرفین در نقطه آغاز چانهزنیها و بده بستانها قرار میگیرند، با رویکردهای حداکثری خود حاضر میشوند. بدین معنا که مواضع اعلامشده در ابتدای مذاکرات از سوی طرفهای حاضر، بهگونهای نیست که طرفها بخواهند تا پایان مذاکرات بر آن اصرار ورزند و به احتمال خیلی زیاد، در لحظات آخر مذاکره این دیدگاههای حداکثری و رادیکال کنار گذاشته خواهد شد.
هدف از طرح این دیدگاهها گرفتن امتیازات بیشتر از طرف مقابل در جریان مذاکرات است. مانند فروشندهای که در ابتدا قیمتی کاملا حداکثری را برای کالای مورد معامله عنوان میکند تا بتواند در جریان چانهزنی، بهازای کوتاه آمدن از قیمت پیشنهادی در انتها به معاملهای مطلوب برسد. به همین دلیل کاملا طبیعی خواهد بود که مذاکرات تا لحظات آخر دور ششم مذاکرات وین در تیرماه، هیچ پیشرفت قابل توجهی نداشته باشد و همه پیشرفتها در لحظات آخر و دقایق ۹۰ و ۹۱ مذاکرات وین ۶ رخ دهد. این طبیعت مذاکرات اینچنینی است که طرفها تا لحظه آخر مطالبات حداکثری خود را ادامه میدهند و در لحظه آخر که مذاکرات در حال شکست خوردن است، دیدگاه واقعی خود را مطرح میکنند.
یکی از اشتباهات راهبردی که طرف ایرانی در مذاکرات انجام داده این است که در طرف مقابل این تلقی را بهوجود آورده که ضرورتی برای امتیاز دادن و کوتاه آمدن وجود ندارد. اعتقاد آمریکاییها این است که میتوانند در مذاکرات موضع حداکثری بگیرند و از این موضع خود هم کوتاه نیایند و در مقابل ایران هم با این موضع موافقت خواهد کرد. زیرا ایران چارهای جز پذیرفتن توافق ندارد. سیگنالهایی که متاسفانه طی ماههای گذشته از داخل کشور برای طرف غربی ارسال شده، طرف مقابل را دچار این اشتباه محاسباتی کرده که ایران به هر قیمتی حاضر به توافق است و بهجز این، چاره دیگری ندارد. آقای روحانی هفته گذشته در اظهار نظری اعلام کردند که توافق با غرب قطعی است. همه اینها برای طرف آمریکایی حاوی این پیام است که ایران هیچ سناریویی برای زمانی که مذاکرات شکست بخورد، نخواهد داشت. در این شرایط طبیعی است که طرف آمریکایی موضع سرسختانهای داشته باشد. لذا بهنظر من بخشی از عدم پیشرفت مذاکرات وین۴، محصول موضعی است که طرف ایرانی در عالیترین سطح اتخاذ نموده است.
دومین عامل به توافق ژنو برمیگردد که این مذاکرات اخیر هم بر پایه آن استوار شده است. توافق ژنو اساسا بستر مناسبی برای مذاکرات یک توافق جامع نیست. عامل دیگری که سبب شده مذاکرات پیشرفت مناسبی نداشته باشد، به موضوعات مورد مذاکره برمیگردد. این موضوعات بهگونهای مورد اختلاف طرفین است که رسیدن به یک توافق مرضیالطرفین در مورد همه آنها قطعا آسان نخواهد بود.
چرا توافق ژنو بستر مناسبی برای توافق جامع نیست؟
به این دلیل که توافق ژنو براساس مبانی ای شکل گرفته است که تیم ایرانی امروز نمیتواند براساس آنها مبانی مذاکره کند. در واقع خطوط قرمزی که تیم ایرانی امروز به آن رسیده و میخواهد آن را در مذاکرات اعمال نماید، با تعهداتی که در توافق ژنو داده در تناقض است. بهعنوان مثال، یکی از خطوط قرمزی که تیم مذاکرهکننده ایرانی برای خود ترسیم کرده، این است: تنها چیزی که ظرفیت غنیسازی ما را تعیین خواهد کرد، نیازهای ما در حوزه غنیسازی است. براساس تحلیل سازمان انرژی اتمی از میزان نیاز ما به غنیسازی در آینده، مابین ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزار سو (واحد غنیسازی) خواهد بود، آن هم برای تامین سوخت رآکتور اتمی بوشهر. این در حالی است که تیم ایرانی در توافق ژنو تعهد داده است که غنیسازی را در سطح، حجم و... محدود نماید. بنابراین از یک طرف نیازهای عملی ما میگوید که نیاز به گسترش غنیسازی داریم و از طرف دیگر توافق ژنو میگوید باید غنیسازی محدود شود. با این مبانی متناقض معلوم است که نمیتوان پیشرفت جدی داشت.
موضوعات مورد اختلافی که شما به آن اشاره کردید، چیست؟
نخستین موضوع مورد اختلاف، مفهوم میزان غنیسازی در ایران است. بدین معنا که در طول گام نهایی ایران تا چه اندازه میتواند غنیسازی کند. نگاه طرف غربی این است که غنیسازی در ایران باید به نزدیک صفر برسد و تنها میزان کمی از غنیسازی آن هم برای حفظ آبروی طرف ایرانی باقی بماند. نگاه طرف ایرانی ـ لااقل نگاه جدیدـ این است که میزان غنیسازی ایران بر مبنای نیازهای عملی تعیین میشود. مفهومی که بهعنوان مبنا از سوی طرف غربی مطرح میشود، مفهوم افزایش زمان گریز هستهای ایران است و در مقابل، مفهوم مورد نظر ایران موضوع نیازهای عملی است. این دو مفهوم در تناقض جدی با هم قرار دارند.
موضوع دیگر، مسئله تحریمهاست. طرف ایرانی معتقد است تحریمها باید بهصورت واقعی برداشته شوند. این در حالی است که طرف مقابل به برداشتن زیرساختهای حقوقی و زیرساختهای حقیقی تحریمها اعتقادی ندارد. این را در ماههای بعد از توافق ژنو هم دیدیم که آمریکاییها تحریمها را لغو نکردند و همچنان بهدنبال این هستند که از ابزار تحریم برای تغییر رفتار در سایر حوزههای غیرهستهای استفاده نمایند؛ حرفی که غربیها میزنند مبنی بر اینکه تحریمها در طول ۱۰ سال آینده رفع نخواهد شد و طبعا در این مدتزمان ایرانیها نباید ما به ازای خاصی را در مقابل تعهدات خود طلب کنند.
مسئله رآکتور اراک یکی از موضوعات مورد اختلاف است. ایران معتقد است که اراک باید آب سنگین باقی بماند و آمریکاییها میگویند اراک باید تعطیل شود و به آب سبک تبدیل شود. مسائل نظامی هم از موضوعات مورد اختلاف است. موضوع تاسیسات موشکی از مسائلی جدی است که طرف ایرانی به هیچوجه نباید در مورد آن وارد مذاکره شود.
موضوع مورد اختلاف دیگر، بحث تحقیق و توسعه است. غربیها معتقدند تحقیق و توسعه غنیسازی در ایران باید تعطیل شود و در مقابل، ایران بهدنبال تجهیزات مدرن و تاسیسات غنیسازی است و مدرنسازی هم مستلزم تحقیقات است. اگر تحقیقات تعطیل شود، قطعا مدرنسازی هم انجام نخواهد شد.
شما در یادداشتی که اخیرا نوشتید، از رفتار تیم هستهای در مذاکرات وین ۴ استقبال کردید. بهنظر شما رفتار اخیر تیم هستهای چه مولفههایی داشت و چه تفاوتی با رفتار گذشته تیم هستهای دارد؟
معتقدم اگر مراقبتهای داخلی نباشد، روحیات تیم مذاکرهکننده ایرانی بهگونهای است که در مورد این موضوعات حاضر است درخواستهای طرف غربی را بپذیرد. لذا مراقبتهای داخلی بهویژه از سوی جامعه نخبگان کشور میتواند تاثیرگذار باشد. همین مراقبتها سبب شده که رفتار تیم هستهای امروز تغییر کند. بهنظر من نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی به این جمع بندی رسیده است که باید در موضوع هستهای با غرب به توافق برسد. لذا لزوم رسیدن به یک توافق، تصمیم نظام است و ربطی هم به دولت کنونی یا دولت دیگری ندارد. اگر هر دولت دیگری غیر از دولت آقای روحانی بر سر کار بود هم همین مسیر رسیدن به توافق را با تفاوتهایی طی میکرد. اما نکته قابل توجه این است که اگرچه نظام بهدنبال توافق است، اما هر توافقی را نمیپذیرد. بدین معنا که نظام توافق نکردن را بهتر از توافق بد میداند. بهنظر من تیم هستهای در تلاش است تا تعریف خود را از یک توافق خوب تغییر دهد. در ابتدای مذاکرات، تعریف تیم هستهای از یک توافق خوب، تعریفی حداقلی بود. در شرایط کنونی تیم هستهای واقعبینتر شده و خطوط قرمزی که برای خود تعریف کرده، قابل قبول شده است.
البته نگاه تیم مذاکرهکننده به خطوط قرمز باید واقعی باشد و نه ابزاری برای چانهزنی. معتقدم اگر تیم مذاکرهکننده این خطوط قرمز را به شکل واقعی مورد توجه قرار دهد، ایران آنقدر قوی هست و آمریکا نیز آنقدر ضعیف است که رسیدن به یک توافق قابل قبول امکانپذیر خواهد بود؛ توافقی که در آن تحریمها واقعا برداشته شود و برنامه هستهای ایران هم آسیب جدی نبیند.
البته نسبت به این موضوع بدبین هستم که تیم ایرانی به همان اندازه که در وین ۴ ایستادگی کرد، در دورهای بعدی هم ایستادگی کند. ممکن است یکی از انگیزههای رفتار خوب تیم ایرانی در وین ۴، پاسخ به فشارهای منتقدان داخلی باشد. البته حتی اگر اینطور هم باشد، باز هم این رفتار پسندیده و درخور تحسین است.
مسئله تاسیسات موشکی ایران به شکل جدی از طرف آمریکا بهعنوان موضوع مورد مذاکره مطرح میشود. بهنظر شما این موضوع با چه انگیزهای مطرح شده و تا کجا مورد توجه قرار خواهد گرفت؟ آیا طرف غربی به قیمت شکست خوردن مذاکرات حاضر است مسئله موشکهای ایران را پیگیری کند؟
طرح موضوع موشکی به دو دلیل صورت گرفته است. عامل اول اینکه نگاه طرف غربی این است که الان که ایران حاضر به امتیازدهی شده است، نباید حوزه مذاکرات را تنها به موضوع هستهای محدود کرد و باید امتیازگیری از ایران را به سایر حوزهها هم گسترش داد. لذا معتقدم فرایند طرح درخواستها و مطالبات غیرهستهای از سوی غربیها ادامه خواهد داشت. عامل دوم، فشاری است که از طرف اسرائیل و کنگره مبنی بر لزوم روی میز گذاشتن موضوع تاسیسات موشکهای بالستیک ایران بر دولت آمریکا وارد میشود.
این فشار فشاری واقعی است و نباید غیرواقعی تلقی شود. اما معتقدم این تاکید تند و تیزی که امروز آمریکا در مورد مسائل موشکی ایران دارد، تا انتهای مذاکرات ادامه نخواهد داشت و آمریکاییها توافق جامع را فدای مسئله موشکی نخواهند کرد. خود آمریکاییها هم میدانند که مسئله موشکهای ایران در مذاکرات فعلی موضوعی عمده در مورد مذاکره به حساب نمیآید. هدف اصلی آمریکا این است که با طرح جدی موضوع موشکهای ایران در مذاکرات، به ازای کوتاه آمدن از این مسئله، از ایران امتیازات بیشتری بگیرند. ما باید بدانیم که نباید در مذاکرات بهخاطر مسئله موشکی امتیاز بدهیم. این مسئله جدی نیست و آمریکاییها در آخر کار از این موضوع کوتاه خواهند آمد.