«نماینده» - از جمله سیاستمداران کرمانی است که نامش با نام مجلس گره خورده است. بذله گوست و البته بیشتر به توان لابی گری و مدیریت مناسبات پشت پرده مجلس شهره است.
سخن از محمدرضا باهنر است که از ۹ دوره مجلس در هفت دوره آن نماینده بوده است و حالا بعد از درگذشت عسگراولادی دو سالی است که دبیرکلی نیروهای خط امام و رهبری را هم بر عهده دارد.
گفتگو با محمدرضا باهنر را در ادامه می خوانید
بعد از هفت دوره نمایندگی مجلس توصیه می کنید به کسی که نماینده شود؟
اگر نمایندگی را در یک جمله بخواهم خلاصه کنم، باید بگویم آدم برای نماینده شدن باید آبرو و پول خرج کند و در ازای آن دردسر بخرد! نماینده ها سکه دو رو هستند. از یک طرف در فضای حقوقی و رسمی کشور هستند. مشهور است که وقتی می خواهند به نمایندگان متلک بگویند می گویند نماینده ها از آدم و عالم طلبکارند و به هیچ کس هم بدهکار نیستند! اما در فضای درونی خودشان بدهکاری شان به مردم خیلی به چشم می آید و مرتب نقد می شود. یعنی موکلینی که سراغ نمایندگان می آیند عمدتا کسانی هستند که از همه جا ناامید می شوند و همه نوع مراجعه ای هم به نمایندگان دارند. به همین دلیل نمایندگان باید پوستشان کلفت باشد و دنده شان پهن باشد که این مسئولیت را بپذیرند!
مردم هم احساس می کنند مسئولینی که دور و برشان هستند از رفتگر محله تا معلم و استاندار و فرماندار و امام جمعه شان همگی انتصابی هستند و در انتخاب آنها نقش ندارند. فقط در دو سه مورد حق انتخاب دارند. در مورد نماینده شان، رییس جمهور و شورای شهر. مردم دستشان به رییس جمهور نمی رسد اما نمایندگان همیشه دستشان زیر ساطور رای مردم است! بر همین اساس مردم فکر می کنند می توانند همه مراجعات خود را به نماينده شان داشته باشند. از مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تا موضوعات خانوادگی را در این مراجعات مطرح می کنند. بنابراین نماینده باید خود را برای کار پرحجم و پر دردسر آماده کند.
البته از یک طرف هم شاید نماینده یکی از معدود حلقه های واسط خوب بین حاکمیت و مردم باشد. نماینده می تواند خواسته های حاکمیت را به مردم و خواسته های مردم را به حاکمیت منتقل کند. این وضعیت نمایندگی است. حالا انتخاب با خودشان است که می خواهند نماینده باشند یا نه.
شما "لابی من" مجلس هستید. لابی من ها هرچه می گذرد دامنه نفوذشان بیشتر می شود یا آنها هم برای خودشان دوره ای دارند و ممکن است تاريخ مصرفشان تمام شود؟
عموما تاریخ مصرف دارد. اما خوب تاریخ مصرف ها هم با هم فرق می کند! شیر اگر پاستوریزه باشد، ۲۴ ساعت می ماند و استرلیزه باشد یک هفته.
تاریخ مصرف شما که نگذشته است؟
من فکر می کنم خودمان هم کم کم باید فرصت را به جوانان بدهیم. البته هنر این است که یک قهرمان قبل از اینکه مدال طلایش را از دست بدهد خودش تشک را ببوسد و کنار بکشد.
یعنی این دوره کاندید نمی شوید؟
هنوز نمی دانم. معمولا این قبیل تصمیم گیری ها خیلی کم دست خودم است. گاهی خودم اراده ای می کنم و تصمیم می گیرم ولی مجموعه عواملی که در کشور به وجود می آید، تصمیم مارا عوض می کند.
فکر می کنید اگر کاندید شوید این دوره در تهران چقدر رای بیاورید؟
بستگی به میزان مشارکت دارد. در دوره های قبل مشارکت در تهران از ۴۰ درصد تا حدود ۶۵ درصد بوده و در تهران هنوز به میزان مشارکت ۷۰ درصد برای انتخابات مجلس نرسیده ایم. شاید میزان "درصد رای" قابل پیش بینی تر باشد. در دوره های قبل شرط حداقل رای نمایندگان ۲۵ درصد بود، اما این دوره ۲۰ درصد گذاشته ایم. یعنی اگر کسی ۲۰ درصد رای بیاورد در مرحله اول می تواند وارد مجلس شود. اگر این میزان درصد رای مورد نظر باشد، کسانی که در مرحله اول وارد مجلس می شوند، تعدادشان بیشتر خواهد شد.
در این صورت ممکن است نماینده ای در تهران با همان میزان رای به مجلس برود که مثلا نماینده ای در بم.
نه. اصلا اینطور نیست. البته اگر بخواهید محتوایی حساب کنید این حرف درست است. اما در تهران کسی که کمتر از سیصد هزار رای بیاورد باید بگذارد برای دور بعد. سیصد هزار تا کف رای است.
بعد از تجربه چندین دوره نمایندگی مجلس، فکر می کنید اثر گذارترین تصمیمی که شما در دوران نمایندگی تان گرفتید چه تصمیمی بوده است؟
در این مورد خودم نباید قضاوت کنم. بستگی به این دارد که چه کسی این سوال را طرح می کند و چه حساسیت هایی دارد. بالاخره ما خیلی کارها انجام دادیم. به وزرا رای دادیم، استیضاح کردیم، رای تمایل به نخست وزیر داده ایم و... و. . همه این ها در جای خود مهم بوده اند.
از دیدگاه خودتان کدام مهمتر و به یاد ماندنی تر بوده است؟
بعضی از استیضاح ها خیلی جنجالی بود. از جمله استیضاح دو نفر از وزرای آقای خاتمی. البته استیضاح زیاد در مجلس انجام شده است...
کدام بیشتر در ذهن شما مانده؟ استیضاح وزرای آقای خاتمی یا وزرای آقای احمدی نژاد؟
(خنده) وزرای آقای خاتمی جنجالی تر بودند. منظورم استیضاح آقایان مهاجرانی و نوری است. که استیضاح آقای مهاجرانی با یک رای اختلاف، رای نیاورد. اما استیضاح نوری رای آورد.
از وزرای آقای خاتمی، خرم هم استیضاح شد.
بله. اما دلیل استیضاح آن دو مورد بیشتر سیاسی بود اما دلیل استیضاح خرم بیشتر اجرایی. مهاجرانی و نوری در دولت اصلاحات جزء وزرای قوی بودند. اما بحث ها بحث های جدی سیاسی بود.
استیضاح کردان چطور؟
خدا ان شالله درجاتش را متعالی بگرداند. در استیضاح کردان اتفاق خوبی نیفتاد. آقای کردان تا قبل از آن داستان ها جزء افراد استراتژیست کشور بود. آدم سیاسی عمیقی بود و مسائل را خوب می فهمید. این حادثه حادثه خوبی نبود. در کشور ما گاهی مسائلی که خیلی هم مهم و ضروری نیستند، بزرگ می شوند و بعدها وقتی به آن نگاه می کنیم می بینیم خیلی هم مهم نبود. در این قضیه هم ایشان آمد و وزیر شد و بعد هم استیضاح شد و بعد هم با مسئله سرطان، عمرش تمام شد. فکر می کنم خاطرات این سال های آخرش خوب نبود و اتفاقات خوبی نیفتاد.
سرنوشت آقای رحیمی هم به همان اندازه شما را ناراحت می کند؟
حتما. همینطور است.
شما ریاست ۵ نفر را در مجلس تجربه کردید. آقایان هاشمی، کروبی، ناطق نوری، حداد عادل و لاریجانی. مدیریت کدام یک را بیشتر پسندیدید؟ اگر بخواهید مدیریت هر کدام را در یک خط توصیف کنید چه می گویید؟
(خنده) آقای هاشمی توان و اقتدارش بالا بود اما خیلی دموکرات نبود و دموکراتیک برخورد نمی کرد. اگر خودش چیزی به ذهنش می رسید که باید تصویب می شد، خیلی بر این تصمیم اصرار می کرد. آقای کروبی اما خیلی صاف و ساده بود. خودش می گفت من لر هستم! آقای کروبی از این جهت خیلی در اداره مجلس اذیت می شد. حتی دوستان او و هم خطی هایش هم به حرفش گوش نمی دادند و اذیتش می کردند. خاطرم هست یک بار در مجلس سوم ایشان رییس بود و من سخنرانی قبل از دستور داشتم. رفتم پشت تریبون. نقد خیلی شفاف و صریحی علیه آقای کروبی داشتم. آقای کروبی هم بالای سرم نشسته بود. من گفتم الان با گفتن این حرف ها حتما یک لیوان آب یا چیزی که دم دستش باشد، از آن بالا پرت می کند روی سر من. (خنده) ولی ایشان این کار را نکرد. می خواهم بگویم آقای کروبی در مجموع در مدیریت مجلس خیلی اذیت می شد.
آقای ناطق اما مسلط بود و خیلی با نمایندگان رفیق بود. شاید اگر اغراق نباشد بگویم آن کسی که سعی می کرد بر دل نمایندگان ریاست کند آقای ناطق بود و در مجموعه روسایی که بودند و من تجربه کردم شاگرد اول بود. آقای حداد عادل هم به نسبت خودشان بد نبودند. البته ایشان تنها رییسی بود که یک دوره بیشتر ریاستش قد نداد. روسای مجلس معمولا دو دوره ای بودند، اما آقای حداد یک دوره ای بود. آقای لاریجانی با اینکه فرد پارلمانی نبود و دور اول که وارد مجلس شد ما احساس می کردیم پارلمان را نمی شناسد اما بلافاصله بعد از ورود به مجلس، رییس شد. در حالی که آقای حداد یا کروبی یا ناطق همه تجربه نمايندگي داشتند و بعد رئيس شدند. اما آقای لاریجانی بلافاصله که وارد مجلس شد، رییس شد و ما مقداری نگران بودیم که ایشان پارلمانی نیست و شاید به مشکل بربخوریم. اما ایشان خیلی زود مسائل را گرفت و بر اوضاع مسلط شد. الان هم نمایندگان عموما به آقای لاریجانی علاقه دارند و دوستش دارند و به عنوان چهره ای که لیاقت ریاست را دارد پذیرفته اند و قبولش دارند.
شما با این همه سابقه نمایندگی، داد و بیداد و کتک کاری و از این قبیل رفتارها زیاد در مجلس دیده اید. این روزها وقتی چنین اتفاقاتی می افتد شما چطور به موضوع نگاه می کنید؟ این ها برای خبرنگاران جذابیت خبری دارد ولی شما که این همه سابقه در مجلس دارید، چطور به این موضوعات نگاه می کنید؟ چیزی به نمایندگان می گویید؟
من گاهی به نمایندگان چیزی می گویم اما خود من هم حساسیتم کم شده است. شاید اگر بخواهم به یکی از مضرات حضور طولانی در یک مسئولیت اشاره کنم، باید بگویم که حضور طولانی باعث می شود مقداری حساسیت ها کم می شود. یک زمانی بود که وقتی ما می خواستیم وزیری را استیضاح کنیم کمیته ای تشکیل می دادیم و دو هفته بررسی می کردیم. مثلا من یادم هست که در موضوع استیضاح وزرای آقای خاتمی، در جامعه اسلامی مهندسین ۱۰ روز کار کرديم، کارگروه تشکیل داده بودیم، تقسیم کار کرده بودیم که تحقیق و بررسی کنیم، ارتباط برقرار کنیم و مدرک جمع کنیم.
آن زمان که این روش های قرعه کشی برای سخنرانی های قبل از دستور یا سخنرانی به نفع یا علیه وزرا نبود، بعضا پیش می آمد که نماینده ها سه یا چهار شب در مجلس می خوابیدند تا نوبت را از دست ندهند! ما هم از این کارها می کردیم. اما الان یک مرتبه خبر می رسد طرح استیضاح فلان وزیر رسیده است. واکنش من این است که خوب رسیده باشد! یا می گویند طرح استیضاح را پس گرفته اند باز هم واکنش من این است که خوب پس گرفته باشند! یعنی مقداری حساسیت های من کمتر شده است.
در مورد شلوغ بازی های مجلس هم همینطور است. البته تاسف می خورم برای بعضی ها. برخی عصبانیت خودشان را مدیریت می کنند. این ها افراد قدرتمندی هستند. آنها می دانند کی باید درجه عصبانیت خودشان را بالا ببرند و کی پایین بیاورند. اما برخی نمی توانند عصبانیتشان را کنترل کنند. این دسته هم خودشان را ضایع می کنند و هم حرف های بی ربطی از دهانشان در می آید که انسان شرمنده می شود.
این حرف های بی ربط از "چماق لری" گرفته تا "غیرت جوجه خروس" و یا "کدام مسئول بی شرفی فلان دستور را داده است" و ... را شامل می شود. کدام یکی برای شما تاسف برانگیزتر بوده است؟
همه این ها بد است. اینکه فردی را متهم کنند که تو دروغ می گویی یا خائن هستی، این ها حرف های حساب شده ای نیست.
اگر شما جای آقای ظریف بودید و در راهروی سازمان ملل با اوباما برخورد می کردید چه واکنشی داشتید؟
من بازیگر نیستم. من کارگردانم. اگر جای ظریف بودم کاری می کردم که با آقای اوباما برخورد نکنم! این خیلی منطقی تر بود تا اینکه انسان برخورد کند و بعد بخواهد تصمیم بگیرد.