شناسهٔ خبر: 57498 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ

برگی از خاطرات آیت الله مهدوی کنی ؛

نظر آیت الله مهدوی کنی درباره رئیس جمهور شدن «روحانی» چه بود؟!

آیت الله مهدوی کنی من اعتقادم این بود «الان هم همین اعتقاد را دارم» که رئیس جمهور اسلامی ایران حتی الامکان یک روحانی باشد؛ گر چه آن موقع اصرار من برای برخی از دوستان مورد اشکال و اعتراض بود.

نماینده - در ادامه بازخوانی خاطرات آیت الله مهدوی کنی به نظرات ایشان درباب انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم و ریاست جمهوری یک روحانی می رسیم .

در خاطرات آیت الله مهدوی کنی در این رابطه آمده است :

در اینجا، جای این سوال هست که آقای ناطق نوری چه ویژگی هایی داشت که شما اینقدر محکم به میدان آمدید و از ایشان حمایت کردید؟ ملاحظه کنید ما در اثر تجربه های گذشته از اول انقلاب در ریاست جمهوری دو شرط را لازم می دانستیم؛ شرط اول صلاحیت و شرط دوم روحانی بودن.

من اعتقادم این بود «الان هم همین اعتقاد را دارم» که رئیس جمهور اسلامی ایران حتی الامکان روحانی باشد؛گر چه آن موقع اصرار من برای برخی از دوستان مورد اشکال و اعتراض بود. حتی در همان زمان، جناب آقای موسوی اردبیلی از قم به تهران تشریف آوردند؛ با اینکه ایشان بیمار بودند و راه رفتن برایشان سخت بود به دانشگاه امام صادق (ع) آمدند. ایشان شنیده بودند ما آقای ناطق را می خواهیم مطرح کنیم. در آن وقت آقای خاتمی مطرح نبود، ولی آقای میر حسین موسوی بیشتر مطرح بود. ایشان آمدند گفتند: شما چرا بر نامزدی آقای ناطق اصرار دارید؟ اگر آقای میر حسین باشد، چه اشکالی دارد؟ ایشان مرد خوبی است، امتحانش را هم داده، نخست وزیر بوده، بهتر این است که ایشان باشد. مردم هم به ایشان رای می دهند.

من به ایشان عرض کردم که من نمی گویم که آقای میر حسین بد است، ولی معتقدم در اوضاع کنونی ترجیح با روحانی است. ایشان گفتند: مگر ما انقلاب کردیم که بر مردم حکومت کنیم؟ مگر امام نفرمودند که ما برای حاکمیت انقلاب نکردیم؟ من عرض کردم که تجربه ی گذشته نشان داده که ترجیح با روحانی است، گر چه امام فرمودند مجلس در راس امور است و حقیقت هم همین است، ولی تجربه نشان داده که دولت در راس امور است.

تاریخ هم این را نشان داده که مجلس را هم دولت به وجود می آورد، شوراها را هم دولت درست می کند. بالاخره این مسائل چیزی نیست که فقط در ایران ما باشد، بلکه در دنیا اینطور است. درست است که ایران ما در جهت دموکراسی گام برمی دارد، ولی دوران کودکی را طی می کند و به بلوغ نرسیده است. آنها هم که ادعای بلوغ می کنند باز دولت ها در انتخابات دخالت می کنند. من این را روی تجربه می گفتم. می گفتم واقعا ما یک انقلاب دینی مبتنی بر ولایت فقیه به وجود آوردیم. اگر دولتی سر کار بیاید و آرام آرام بخواهد راه را کج کند می تواند، ولی روحانی معمولا بیشتر قابل اعتماد است. بالاخره ما شناختی از او داریم و از قبل به افکار او آشنایی داریم؛ دیگر اینکه یک روحانی صالح و عادل، به خاطر معلومات دینی و احساس مسئولیت بیشتر نسبت به دین، دیانت و ولایت، قهرا از پاسداری از دین و ارزشهای دینی حساس‌تر است و کمتر دچار انحراف می شود و تاریخ ایران و انقلاب های آن بهترین گواه است بر این موضوع که کنار گذاشتن علمای دینی از کارها و مسئولیت های کلیدی، انقلاب را از درون می پوساند. من نمی گویم تمام مسئولیت ها را در اختیار روحانیون بگذاریم، ولی می گویم به بهانه های گوناگون روحانیت را منزوی نکنید و به عذر پاک ماندن دامن علما و روحانیون آنها را از صحنه بیرون نرانید که آنها تنها نظاره گر باشند و حداکثر فریادی بزنند، که البته «آن چه به جایی نرسد فریاد است».

اما چرا آقای ناطق را انتخاب کردیم؟ آقای ناطق را انتخاب کردیم برای اینکه ما در آن زمان کسی را بهتر از او سراغ نداشتیم. البته من به آقای ناطق احترام می گذارم، دوست ماست، ولی ما در آن زمان اگر در میان روحانیون برای این کار کسی را بهتر از ایشان پیدا می کردیم آن را انتخاب می کردیم. ما نسبت به شخص ایشان تعصبی نداشتیم، گرچه من از این جهت ضربه هم خوردم، ولی به خاطر عقیده ام ایستادم و تا آخرین قدم در صحنه بودم؛ ولی ایشان رای نیاوردند. خیلی هم کم رای آوردند.

ما تصور نمی کردیم که انتخابات به این صورت دربیاید. می گفتیم اگر تفاوتی باشدکمی بالاتر یا کمی پایین تر است و این فاصله واقعا در ذهن ما نبود، ما دنبال آمار گیری و نظر سنجی و این حرف ها هم نبودیم. علاوه، به نظرسنجی ها و آمار هم چندان اعتمادی نداشتیم.