شناسهٔ خبر: 95846 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

روزنامه آرمان: عباس عبدی دیگر «عبدی» گذشته نیست و چند «جامه» دارد!

عباس عبدی 4 روزنامه نزدیک به خانواده آیت‌الله رفسنجانی نوشت: عبدی که به‌تدریج به ۶۰ سالگی نزدیک می‌شود می‌خواهد همان مردی باشد که شاید سال‌ها در اندیشه تبدیل به آن بود اما فرصت آن را نیافت؛ منتقدی که نوک پیکانش تنها به یک سمت نشانه می‌رود؛ آن هم به سمت اصلاح‌طلبان!

به گزارش نماینده، در شماره امروز ۴ خرداد ۱۳۹۴ خود در گزارشی به قلم مطهره شفیعی، مواضع عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو سابق حزب مشارکت را به چالش کشید و وی را متهم کرد که نوک پیکان انتقاداتش را به سمت اصلاح طلبان نشانه گرفته است. آنچه در پی می آید متن کامل این گزارش است:


آرمان – مطهره شفیعی: عباس عبدی؛ عباس عبدی و باز هم عباس عبدی. همان دانشجویی که نامش برای نخستین‌بار در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا به گوش‌ها رسید، اما عباس عبدی امروز دیگر آن عباس عبدی سال ۵۸ نیست. او امروز چند جامه دارد که بنا به شرایط یکی از آنها را بر تن می‌کند؛ تئوریسین، پژوهشگر اجتماعی، تحلیلگر مسائل سیاسی، تحلیلگر مسائل اقتصادی و... و. عبدی محبوب بود؛ استاد دانشگاهی که دانشجویان برای نشستن در کلاس درس او حاضر بودند هر اقدامی انجام دهند. بسیاری موارد از او به عنوان مشاوری امین و آگاه به امور دعوت می‌شد تا در جلسات سیاسی حضور پیدا کند که او هم برای این حضور مانعی احساس نمی‌کرد. عبدی محبوب بود و سوت و کف‌های زیادی برای او زده شد اما عبدی، عبدی نماند. عبدی که به‌تدریج به ۶۰ سالگی نزدیک می‌شود می‌خواهد همان مردی باشد که شاید سال‌ها در اندیشه تبدیل به آن بود اما فرصت آن را نیافت؛ منتقدی که نوک پیکانش تنها به یک سمت نشانه می‌رود و آن هم به سمت اصلاح‌طلبان!  
 
  تفسیری از تسخیر سفارت آمریکا
عبدی متحول شده است چنانکه در مورد سفارت آمریکا هم تحلیلی دوگانه ارائه می‌دهد. او روزی به فارس گفته است که «به نظرم می‌آید که اگر شرایط به همان زمان برگردد نیازی نیست که ما و دیگران باشیم، شما هم در همان شرایط قرار بگیرید و رفتاری که با شما بشود، شما هم همین اقدام را انجام می‌دهید.»  اما در چنین شرایطی رویکرد خود را چنان تغییر می‌دهد که خبرنگار نیویورک تایمز در آبان ۹۱ می‌نویسد: «عبدی در سی‌وسومین سالگرد تسخیر سفارت آمریکا و درحالی که مردم ضمن تظاهرات مقابل سفارت، این روز را جشن گرفتند، ملاقات کرده است. عباس عبدی ۵۵ ساله به جای پیوستن به جمعیت حاضر در تظاهرات، در کتابخانه اش در زیرزمین آپارتمانی شیک که دو سال پیش آن را ساخت، خواهد بود». برداشت این رسانه خارجی تغییر دیدگاه عبدی نسبت به اقدامی بود که در سال ۵۸ انجام شد و او یکی از متولیان آن بود.

عبدی بر مذاکره با آمریکا هم اصرار دارد. همین نشریه پس از دیدار با عبدی نوشت: «نیویورک تایمز که چند هفته پیش شایعه مذاکرات پنهان میان ایران و آمریکا را در قالب عملیات روانی موردنیاز دولت اوباما منتشر کرد، از قول عبدی نوشت: بهترین راه حل، مذاکرات پنهانی است و این دقیقا همان چیزی است که دارد اتفاق می‌افتد(!؟)» این علامت تعجب در متن نیویورک‌تایمز هم احتمالا بوده است چون آنها از زبان کسی رویکرد مسالمت‌آمیز با آمریکا را می‌شنیدند که چندین سال پیش دست کارمندان همان کشور را بسته بود. نیویورک‌تایمز همچنین می‌نویسد: «او می‌گوید مشخص است که ایالات متحده و ایران همانطور که نیویورک تایمز ماه گذشته نوشت، در حال سبک و سنگین کردن اوضاع برای مذاکره هستند»! طرف ملاقات با روزن دیپلمات جاسوس آمریکایی در پاریس، در حالی که بی هیچ سندی مدعی بودند مذاکرات در جریان است، اذعان کرد: «رهبران ما پیش بینی می‌کنند مصالحه با آمریکا فایده‌ای ندارد».

او در نشستی که با روزن داشت هم شنونده اظهارات تلخ او بود اما خود روایت دیگر داشت. تاریخ ایرانی نوشت؛ عبدی گفت: «آنچه را که باید در اینجا بگویم این است که با توجه به احساسات آن موقع مردم ایران علیه شاه و شناختی که از رابطه شاه و آمریکا داشتند، تصرف سفارت آمریکا، مسالمت‌آمیزترین و کم‌هزینه‌ترین اقدامی بود که علیه ایالات متحده در ایران انجام شد و اگر آن واقعه رخ نمی‌داد، دیر یا زود گروه‌های دیگری به صورت مسلحانه به آنجا حمله می‌کردند و کمترین نتیجه‌اش قتل تعداد زیادی آمریکایی بود.» اما روزن در این نشست گفت: «فارغ از آنچه در رسانه‌ها مطرح می‌شود و آنچه طی این دو دهه درباره گروگان‌گیرها مطرح شده من، او (عبدی) را تنها به عنوان فردی می‌شناسم که به صدمه دیدن زندگی شخصی عده‌ای بی‌گناه کمک کرده است. نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که ما برای بخشیدن و فراموش کردن چیزی اینجا نیستیم. من شخصاً برای این به اینجا آمدم که برگ گروگان‌گیری ۴۴۴ روزه را در تاریخ ورق بزنیم و برگی تازه را در روابط ایران و آمریکا بنویسیم». یعنی گروگان آمریکایی از موضع خود کوتاه نیامد و عبدی با به حاشیه بردن بحث، اختلافات ایران و آمریکا را بازگویی نکرد.


چرخ و فلکی که عبدی در آن نشست
او زمانی عضو موسس معروفترین حزب اصلاح‌طلب بود و در پذیرش آرمان‌های اصلاح‌طلبانه گامی به عقب بر نمی‌‌داشت، زمانی حاضر نبود نقدی بر اصلاح‌طلبان وارد شود و در مواجهه با نقادی رقیب سکوت را جایز نمی‌دانست. او درحالی در چرخ و فلک تغییر نشست که روزی دست به قلم برد و عبدا... نوری را به این سبب مورد نقد قرار داد. در سال ۸۷ بود که برخی از کاندیداتوری نوری در انتخابات سخن گفتند و اما عبدی نوشت؛ «آقای نوری کمابیش موضع خود را از خلال روزنامه خرداد و اظهاراتش در دادگاه و رفتارش در زندان و پس از آن با نظام حقیقی موجود روشن کرده است. گرچه ممکن است درباره نظام حقوقی هم نظراتی داشته باشد، اما اجمالاً تصور می‌کنم که در صورت قبول هرگونه مسئولیتی متعهد و مقید به اجرای مسئولیت خود در قالب نظام حقوقی است و چون متعهد به نظام حقوقی است، طبعاً نمی‌تواند از خلال نظام حقیقی و با دور زدن نظام حقوقی اهداف خود را و به‌طور مشخص تایید صلاحیتش را پیش ببرد و تردیدی نیست که در حال حاضر (ماه‌های دیگر را نمی‌دانم) اگر ایشان نامزد شود، نظام حقیقی صلاحیت وی تأیید نمی‌شود». اگرچه نوری هیچگاه خود را کاندیدای ریاست جمهوری نکرد اما عبدی زودتر از هر مجرای قانونی رای به ردصلاحیت شخصیتی داد که در گذشته نه چندان دور با او همنشینی داشت.


  پیش‌بینی‌هایی که درست نبود!
در همان سال البته او بر مسند دیگری نشست؛ مسندی که برازنده رقبای سنتی و مدرن اصلاحات است؛ مسند فرصت‌طلب‌خوانی اصلاح‌طلبان. در بزنگاه تصمیم‌‌گیری اصلاح‌طلبان برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ بود که عبدی اینچنین نگاشت: «آقای ... که تاکنون درباره آمدن و نیامدن خود اظهارنظر صریح نمی‌کند، به این دلیل است که با وجود شرایط حاضر و هزینه‌های ورود و شانس کم بیرون آمدن از صندوق قطعاً وارد انتخابات نخواهد شد، اما وی به شدت امیدوار است که طی ماه‌های آینده اتفاقاتی بیفتد که موازنه جدید شرایط را برای ورود مناسب کند، در این صورت این پرسش پیش خواهد آمد که اگر چنان شرایطی رخ دهد، دیگران از درون اصلاح‌طلبان چنین فرصتی را در اختیار آقای نوری قرار خواهند داد؟ مسلماً خیر، آنان در پی استفاده از فرصت برای نامزد دیگر خواهند بود و اگر این فرصت هم فراهم نشود، نه آقای نوری و نه فرد دیگر نامزد نخواهد شد». در این مورد بار دیگر عبدی پیش بینی اشتباهی داشت؛ تغییری که مد نظر عبدی و به اذعان او مطلوب اصلاح‌طلبان بود رخ نداد اما اصلاحات با دو کاندیدا در این انتخابات حضور یافت! او در بهمن ۹۱ هم یک پیش‌بینی اشتباه داشت چنانکه گفت: «اگر در انتخابات، اصلاح‌طلبان حضور حداقل و قابل قبولی داشته باشند که بتوانند برخی از اهداف دولت را خنثی کنند به نظر من انتخابات حالت سه قطبی پیدا می‌کند. در آن صورت اصولگرایان مخالف دولت می‌توانند با حداقل رایی که دارند قطب جدی شوند اما چنانچه اصلاح‌طلبان را در حداقل‌ها تحمل نکنند در این صورت اگر نیروهای دولتی بتوانند نامزدی جدی بیاورند و حضور سیاسی جدی داشته باشند در غیاب اصلاح‌طلبان انتخابات تا حدودی یک‌قطبی می‌شود و دولتی‌ها برنده می‌شوند و اگر دولتی را هم مثل انتخابات مجلس رد صلاحیت کنند در این صورت انتخابات کم رمقی در پیش خواهد بود و باید ببینیم کدام یک از اصولگرایان خوش‌شانس‌تر خواهد بود.» در آن انتخابات اصلاح‌طلبان به پشت کاندیدایی رفتند که میانه رو بود اما از حضور کاندیدای نزدیک به دولت یا سعید جلیلی هراسی به دل راه ندادند و بر خلاف تصور عبدی پیروز هم شدند.  


  عبور از رئیس دولت اصلاحات؛ عبور از اصلاحات
عباس عبدی به نام طراح پروژه عبور از رئیس دولت اصلاحات هم شناخته می‌شود اما او بعدتر این موضوع را رد و درباره سناریوی عبور از رئیس دولت اصلاحات مدعی شد که علیه این ایده موضع‌گیری کرده «هر چند بعدها گروهی دیگر با دنده عقب از رئیس دولت اصلاحات عبور کردند و صدایش را در نیاوردند. زیرا منظور از رئیس دولت اصلاحات شعارهایش بود و نه شخص آن، و در این صورت خود انسان هم می تواند از خودش (به معنای شعارش) عبور کند». البته طولی نکشید که روایت دیگری را برای فارس تعریف کرد و آن هم عبور رئیس دولت اصلاحات از خودش بود! عبدی گفته است که «شعار عبور از رئیس دولت اصلاحات را افراد دیگری دادند  سال ۱۳۷۹، یک سال پس از حادثه ۱۸تیر ۱۳۷۸، در استنفورد ایالت متحده آمریکا، کنفرانسی با حضور تعدادی از استراتژیست‌ها، پالسی میکرها و برخی از چهره‌های برجسته اتاق فکر آمریکا مثل برژینسکی، کونتی مدمن و خانم رایس برگزار شد. یکی از سخنرانان این کنفرانس خانم گیلی لاپیدوس از طراحان فروپاشی شوروی سابق بود. او در سخنرانی‌اش گفت: «آنچه در این مدت از ریاست‌جمهوری اصلاحات دریافته‌ایم این است که او نمی‌تواند در پیشبرد پروژه اصلاحات در ایران موفق باشد. نقش او در ایران، نقش گورباچف در شوروی است و ما برای پیشبرد اصلاحات در ایران باید دنبال یک یلتسین باشیم. رئیس دولت اصلاحات می‌خواهد در ایران هم پاپ باشد و هم مارتین لوتر. اینها با هم جمع نمی‌شود. بنابراین باید از او عبور کنیم» هم‌زمان با این تصمیم، روزنامه‌های زنجیره‌ای «جامعه»، «توس» و «خرداد» طرح عبور از رئیس اصلاحات را مطرح کردند.

از جمله اصلاح‌طلبانی که در سال های اصلاحات گوی انتقاد از دولت اصلاحات را از همه ربوده بود و حتی موجودیت آن را زیر سوال برده بود، عباس عبدی بود که اوج انتقاد وی از رئیس دولت اصلاحات در مخالفت وی در سال ۸۰ ظاهر شد که عبدی در آن سال با نامزدی رئیس دولت اصلاحات در انتخابات ریاست‌جمهوری مخالفت کرد و حتی  ایده «خروج از حاکمیت» را نیز مطرح ساخت. عباس عبدی حتی دامنه انتقاد را از این نیز فراتر نمود و با ارسال نامه‌ای اذعان داشت که در دوره دوم ریاست‌جمهوری رئیس دولت اصلاحات، هیچ دستاورد مثبتی وجود نداشته است و آنچه به‌دست آمده بدون حضور او هم می‌توانست عملی شود. عبدی اگر عبور از رئیس دولت اصلاحات که به نام او رقم خورده است را نپذیرد اما به طور حتم عبور از اصلاحات را خواهد پذیرفت. انتقادات گاه و بیگاه او از تصمیمات اصلاح‌طلبان گویای این واقعیت است که ظاهرا عبدی نمی خواهد به نام عضوی از اردوگاه اصلاح‌طلبان شناخته شود. او زمانی در مناظره روبه‌روی سلیمی‌نمین اصولگرا نشست و درباره آنچه اشتباه اصلاح‌طلبان که منتهی به انتخابات ۸۴ شد می‌نامید، گفت: اشتباهی که تقصیر آگاهانه بود بی‌توجهی به قیمت نفت بود. وقتی او رئیس جمهور شد درآمدهای نفتی حدود ۱۵ میلیارد دلار بود اما از سال ۷۸ درآمد نفتی با شیب روشن به سمت افزایش رفت و در سال اول تا ۴۰ میلیارد هم رسید. همان موقع نامه‌ای نوشتم که اگر برای این موضوع فکری نکنید این درآمدها اصلاحات را زمین‌گیر می‌کند. ایجاد دولت سال ۸۴ را چیزی غیر از افزایش شدید درآمدهای نفتی نمی‌دانم و این دو مورد تقصیر اصلاح‌طلبان بوده است با علم به اینکه می‌دانستند این دو مورد مهم است اما آن را نادیده گرفتند. شعارهایی که احمدی‌نژاد داده است را بدون توجه به درآمدهای نفتی نمی‌توانید حس کنید، اصلاح‌طلبان نباید در مورد نفت و حاکمیت قانون از مواضع اساسی خود کوتاه می‌آمدند».

انتقاد دیگر او زمانی رقم خورد که  تخطئه احمدی‌نژاد و میراث وی توسط  اصلاح‌طلبان را مورد سرزنش قرار داد و با نابخرد خواندن آنها گفت: آنان که گمان می‌کردند آن دولت از لپ‌لپ بیرون آمده، به بیراهه رفتند. نه بیرون آمدنش از دل اصلاحات و نه تداومش در سال ۸۸ و نه رفتارش در این هشت سال اتفاقی نبوده و موجب رفع مسئولیت از دیگران نمی‌شود. اگر دیگران (اصلاح‌طلبان)  که این همه ادعا دارند هیچ نقشی در این اتفاقات نداشتند، بهتر است همه ادعای خود را پس بگیرند و اقرار کنند که نیروهایی ضعیف و فاقد اثرگذاری هستند و اگر این ادعا را پس گرفتند، به تبعات آن نیز ملتزم باشند. عبدی ادامه می‌دهد: رفتار غلط نیروهای اصلاح‌طلب و نابخردی آنان در سال‌های ۸۴ و ۸۸ و حتی پیش از آن، یعنی از سال ۸۱ منشا این مشکلات بوده است. مساله مملکت احمدی‌نژاد‌ها نیستند، مساله مملکت اصلاح‌طلبان هستند که باید هشت سال بگذرد تا به اشتباه سال ۸۴ اقرار کنند ولی هنوز هم نمی‌گویند که آن اشتباه راهبردی بود یا تاکتیکی؟ و باید چهار سال دیگر هم درباره اشتباهات ۸۸ سخن بگویند و هشت سال دیگر هم درباره اشتباه سال ۹۲ و معلوم نیست که چگونه می‌توان با این اشتباهات سخن از تجربه احمدی‌نژاد زد؟»

عبدی پا را چنان فرا گذاشت که اردیبهشت امسال درباره نقش‌آفرینی آیت‌ا... هاشمی گفت: «برای اینکه اصلاح‌طلبان بی‌خاصیت هستند. اصلاح‌طلبان اگر قوی بودند کسی به آقای هاشمی این حد که الآن هست کاری نداشت. رفقای ما با اولین شکست شبیه لشکر شکست‌خورده شدند و به‌جای این که به گذشته برگردند با همدیگر دعوا کردند، شروع کردند علیه رئیس مجلس حرف زدن و این مسیر تا انتخابات ۸۴ ادامه پیدا کرد. منشأ شکست ۸۴ رفتن به کار غیرجبهه‌ای بود». 


 روحانی واس ماس!
عبدی مواضع اصلی اصلاح‌طلبان را هم به زیر سوال می‌برد چنانکه وقتی سعید حجاریان گفت «باید از روحانی دفاع کنیم. چاره‌ای نداریم. ما از او حمایت کردیم تا رئیس‌جمهور شود، حالا هم باید حمایتش کنیم تا ادامه دهد. شکست روحانی شکست ما نیست. او اصلاح‌طلب نبوده است». عبدی بلافاصله در مقاله ای اینچنین پاسخ داد: «به طور کلی ذهنیت موجود در پس این گفتار که شکست روحانی را شکست اصلاح‌طلبان نمی‌داند، ناشی از همان فقدان راهبردی است که در بخش دیگر سخنان جناب سعید حجاریان وجود دارد. در واقع چگونه می‌توان گفت نیرویی که دچار بحران در راهبرد است، می‌تواند نسبت خود را با دولت موجود بدان حد دقیق تعریف و مرزبندی کند که با قاطعیت، شکست آن را شکست خود نداند؟»

عبدی می‌خواهد دیده شود چرا که روزی اعلام سکوت کرد  اما زیاد طول نکشید و  گفت: «من بیش از ۶ ماه است که هیچ گفت‌وگو و یادداشتی به نام خود منتشر نکرده‌‌ام. دلیل آن نیز این بود که به این نتیجه رسیدم. نوشتن یا بیان برخی نکات موجب رنجش خاطر دوستان می‌شود. لذا بهتر است مدتی سکوت کنم بلکه حساسیت‌های آنان کمتر شود»  اینکه روحانی کاندیدای اصلی اصلاحات در سال ۹۲ نبود را نباید شک داشت چرا که همگان حتی میانه روهای طیف رقیب چنین ادعایی ندارند اما امثال عبدی خود را وامدار رایی می‌دانند که در سال ۹۲ از سوی اصلاح‌طلبان به نام روحانی به صندوق ریخته شد. عبدی، عبدی است اما نه عبدی سال ۵۸ و حتی نه عبدی دهه نخست سال ۷۰. عبدی می‌خواهد از گذشته عبور کند و ابزار او هم جز کنایه های تلخ نیست.  

نظر شما