شناسهٔ خبر: 94120 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن امروز

یادداشت روز وطن امروز:

سران فریب‌خورده عرب و افول آمریکا

اوباما و ولیعهد ابوظبی

نماینده: آیا امپراتوری آمریکا در حال افول است؟ این پرسشی است که بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان را در سراسر جهان به خود مشغول کرده و تمام تحلیل‌ها در قبال یک واقعیت از اشتراک نظر برخوردارند و آن، اینکه افول آمریکا به‌عنوان یک قدرت جهانی مدت‌هاست آغاز شده و بازگشتی از این مسیر وجود ندارد.
شکست‌های امپراتوری آمریکا در صفحات تاریخ نقش بسته است.
کدام امپراتوری را می‌توان یافت که شکستی نداشته باشد؟ دهه‌های ۱۹۶۰، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ همگی یادآور شکست‌های متعدد آمریکاست. بسیاری بر این باورند شکستی که آمریکا در جنگ ویتنام در سال ۱۹۷۵ متحمل شد، نفرینی است که تا ابد ادامه خواهد یافت و همه شکست‌هایی که آمریکا طی دهه‌های اخیر مواجه شده، ریشه در این شکست دارد، چرا که تابوی آمریکا به‌عنوان یک قدرت شکست‌ناپذیر را فروریخت و دیگر این کشور هیمنه و شکوه گذشته خود را ندارد.
با این حال با وجود آنکه همه ما می‌دانیم امپراتوری آمریکا در سطح جهانی چگونه عمل می‌کند، سران این کشور توجهی به نظریات واقع‌گرایانی چون «چالمر جانسون» یا «جان مرشایمر» نمی‌کنند که بر این باور بودند آمریکا باید پایگاه‌های خود را در سراسر جهان برچیده و صرفا زمانی در سطح جهانی اقدام کند که واقعا به‌عنوان یک کشور مورد تهدید واقع شده باشد.
بسیاری از نظریه‌پردازان در آمریکا اینگونه استدلال می‌کنند که این عقب‌نشینی ضروری است، با این حال اگرچه برخی دیدگاه این افراد را ناشی از ضعف می‌دانند، کمتر موردی یافت می‌شود که یک کشور امپریالیستی بتواند بار دیگر خود را احیا کرده و به دوران طلایی‌اش بازگردد و در این میان شماری از تحلیلگرانی که به افول آمریکا به‌عنوان یک قدرت جهانی اعتقاد دارند، اینگونه استدلال می‌کنند که تمام امپراتوری‌ها در نهایت دچار فروپاشی می‌شوند.
اگرچه مخالفان این دیدگاه اینگونه ابراز عقیده می‌کنند که فروپاشی امپراتوری آمریکا در کوتاه‌مدت روی نخواهد داد، چرا که این کشور قدرت نرم خود را بر تمام جهان اعمال کرده و حتی قلب رقبای اقتصادی خود را نیز تحت کنترل دارد و قدرت سخت آن نیز همچنان بی‌رقیب به نظر می‌رسد و به این کشور توانایی اشغال کشورهایی را داده که آن‌ها را به‌عنوان دشمن خود می‌نگرد و قدرت ایدئولوژیک آن در اروپا و دیگر مناطق هنوز هم از کارآیی برخوردار است اما نشانه‌های بسیاری وجود دارد که سرمایه‌داری دیگر قطب جذاب و مقتدر همیشگی نیست. نگاهی به شکست‌های آمریکا در آمریکای جنوبی ـ که عمدتا سیاسی و ایدئولوژیک بوده تا اقتصادی ـ و زنجیره پیروزی‌های احزاب سیاسی چپ در ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوئه، اکوادور و بولیوی از این واقعیت حکایت دارد که جایگزینی در درون سرمایه‌داری ظهور کرده است و در این رابطه نیز می‌توان به نمونه اروپایی این تحول اشاره کرد که طی آن احزاب رادیکال در این قاره ظهور کرده‌اند.
اما نظام اقتصادی نولیبرال تحمیلی از سوی سرمایه‌داری جهانی به هیچ وجه اصلاحات سوسیال ـ دموکرات‌ها را تحمل نمی‌کند و کسانی که سرمایه‌داری جهانی را در سیطره خود دارند، صرفا با ساختار سیاسی‌ای موافقت می‌کنند که هیچ چالشی برای نظام سرمایه‌داری ایجاد نکند.
ارتقای تروریسم به جایگاه «تهدید» ـ که امروز معادل تهدید کمونیسم برای غرب است- استفاده خاص خود را برای کاپیتالیسم جهانی دارد. استفاده مکرر از واژه «تروریسم»، لوایحی که در پارلمان‌ها و کنگره برای خفه کردن مردم به منظور جلوگیری از ابراز عقیده تصویب می‌شود، تجویز عقاید به دانشگاهیان که چگونه درباره مسائل سخن بگویند، بهره‌گیری از امپراتوری رسانه‌ای برای پیشبرد اهداف نظام سرمایه‌داری و حتی توجیه بمباران و اشغال یک کشور، همگی نشانه‌های دردناک درباره عصری است که در آن به سر می‌بریم. هر آنچه دستگاه تبلیغاتی نظام سرمایه‌داری- که یاوری چون صهیونیسم جهانی را نیز در کنار خود می‌بیند ـ به خورد مردم جهان می‌دهد، به دنبال دستیابی به این امر است که نظام سرمایه‌داری را تنها نظام مقبول و مطبوع به تصویر کشد.
اگر کسی این دیدگاه را نپذیرد و به دنبال روشنگری و آگاه‌سازی مردم درباره دروغ‌ها، نیرنگ‌ها و پوچ بودن «آرمانشهر» ی باشد که سرمایه‌داری جهانی برای مردم جهان به تصویر می‌کشد، با سرنوشتی دردناک روبه‌رو خواهد شد.
بسیاری از رای‌دهندگان بویژه جوانان در قبال همه احزابی که به اسم‌ها و ایسم‌ها و گرایش‌های مختلف در اروپا مشغول فعالیت هستند؛ از چپ و راست، چپ متمایل به مرکز و راست متمایل به احزاب میانه یک احساس دارند و آن اینکه حضور در انتخابات هیچ تفاوت و تمایزی دستکم در راستای منافع جامعه ایجاد نمی‌کند بلکه شاهدیم راستگرایان افراطی جنگ‌افروزی می‌کنند، از اقدامات ریاضتی حمایت و از نظارت‌ها حتی بر زندگی شخصی مردم دفاع می‌کنند و آن را برای شکست دادن تروریسم ضروری می‌دانند بی‌آنکه حتی بپرسند چرا تروریسم روی می‌دهد! چه؛ اگر کسی این پرسش را مطرح کند، خود به‌عنوان تروریست مشمول انواع مجازات‌ها خواهد شد.
چرا تروریست‌ها دست به جنایت می‌زنند؟
اساسا چه عاملی باعث شکل‌گیری تروریسم می‌شود؟ و پرسش‌هایی از این دست، بی‌معنی است و کمکی به حل مشکل نمی‌کند. اگر در راستای منافع قدرت‌ها نباشد، اگر کسی بپرسد سیاست‌های امپریالیستی آمریکا یا سیاست خارجی انگلیس و فرانسه تا چه میزان در شکل‌گیری تروریسم نقش داشته‌ است، مورد حمله قرار می‌گیرد اما قطعا سازمان‌های جاسوسی و سرویس‌های امنیتی بهتر از هر کسی می‌دانند به چه دلیلی فردی بی‌منطق می‌شود و دست به اسلحه می‌برد یا با انفجار کمربند انفجاری شماری بیگناه را به خاک و خون می‌کشد و در اینجاست که برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات، پای مذهب به میان می‌آید تا تروریست فردی مذهبی(عمدتا مسلمان) به تصویر کشیده شود که براساس عقاید مذهبی خود دست به انفجار و کشتار زده است. حال کدام مذهبی است که دستور به کشتار بیگناهان می‌دهد؟ صرفا مذهب ساخته‌شده از سوی سرویس‌های امنیتی و جاسوسی غربی است که دقیقا در راستای اهداف قدرت‌ها ایفای نقش می‌کند.   عراق قبل از تجاوز سال ۲۰۰۳ آمریکا، بالاترین سطح تحصیل را در غرب آسیا داشت. در بغداد و موصل ـ که در حال حاضر جولانگاه تروریست‌های داعش است ـ کتابخانه‌هایی وجود دارد که قدمت آنها به قرن‌ها پیش بازمی‌گردد. قدمت کتابخانه موصل به قرن هشتم بازمی‌گردد و دستنوشته‌ای به زبان یونانی کهن در آن نگهداری می‌شد اما به لطف بمباران‌ها و غارتگری صورت‌گرفته، اکنون هزاران کتاب و نسخه‌ خطی باارزش این کتابخانه‌ها نابود شده است. دنیای سعادتمندی که غرب و در راس آن آمریکا برای عراق به تصویر کشیده بود، جز بدبختی و تباهی برای مردم این کشور به دنبال نداشت و هنوز هم مردم ستمدیده عراق با تروریست‌هایی دست و پنجه نرم می‌کنند که مخلوق سرویس‌های امنیتی غربی تحت حمایت عربستان، رژیم صهیونیستی و شماری از کشورهای عربی هستند.
هر آنچه در عراق روی داده است، نتیجه یک جنگ فاجعه‌بار است که نام آن را باید  نسل‌کشی گذاشت. شمار کشته‌شدگان مورد مناقشه است، چرا که ائتلاف متجاوز به عراق نمی‌خواهد شمار دقیق تلفات غیرنظامیان در کشوری که اشغال کرده، روشن شود. اشغال عراق یکی از مخر‌‌ب‌ترین رویدادها در تاریخ مدرن جهان است. غرب نظام آموزشی و سلامت عراق را به نابودی کشید و بسیاری از اساتید دانشگاه‌ها به قتل رسیدند. حال که دولت شیعه هم می‌خواهد این کشور را بسازد، آمریکا و تروریست‌های دست‌سازش نمی‌گذارند.
درباره افغانستان نیز همه می‌دانند چه هدفی در پس حمله به این کشور وجود داشت؛ هر علتی جز «مدرن» کردن این کشور جنگ‌زده که از سوی آمریکا و انگلیس در بوق و کرنا شده بود. افغانستان نه‌تنها «مدرن» نشده بلکه در ابتدایی‌ترین نیازهای انسانی نظیر بهداشت، سلامت و آموزش نیز دچار مشکل شده است. غرب هر جا پا گذاشته جز ویرانی و تباهی ارمغانی بر جای نگذاشته است.
این دو جنگ، خیری برای هیچ‌کس جز غرب و رهبران غربی به دنبال نداشت که از همان ابتدا ایجاد شکاف بین جهان اسلام و جهان عرب را دنبال می‌کردند. هدف اصلی غرب، ‌ درگیر کردن مردم منطقه به مسائل خود بود و اکنون می‌بینیم اقدامات برخی کشورهای عربی نظیر عربستان در حمله به یمن دقیقا براساس طرحی است که طراحان غربی و در راس آنها آمریکایی‌ها، برای ایجاد شکاف و اختلاف بین اعراب و مسلمانان طرح‌ریزی کرده بودند و اکنون منطقه خاورمیانه بیش از آنکه درگیر اشغالگری‌ها و حضور متجاوزان باشد، درگیر اختلافات خونین بین خود است و تا زمانی که برخی رهبران فریب‌خورده منطقه، در چارچوب نقشه‌ها و سناریوهای غرب ایفای نقش کنند، جنگ‌ها و درگیری‌ها و برادرکشی‌ها ادامه خواهد یافت و جالب آنکه این رژیم غاصب صهیونیستی است که از اختلاف میان مسلمانان و اعراب بیشترین سود را برده و به جنایات خود در سرزمین‌های اشغالی ادامه می‌دهد؛ بی‌آنکه احساس ناامنی کند. حل مسائل غرب آسیا تنها زمانی امکانپذیر خواهد شد که رهبران منطقه به جای درگیر شدن با یکدیگر، اتحاد را سرلوحه قرار داده و زمینه حضور اشغالگران غربی را از بین ببرند. آمریکا دیگر قدرت گذشته نیست و این افول ناشی از بیدار شدن ملت‌هاست و اگر بیداری اسلامی که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را درنوردیده بود، از سوی برخی سران فریب‌خورده عرب تحت بازی حساب‌شده غرب، از مسیر اصلی خود خارج نشده بود، اکنون شاهد حمله عربستان به یمن نبودیم و این همه بیگناه به خاک و خون کشیده نمی‌شدند. نسخه‌ای که آمریکا و متحدانش برای منطقه غرب آسیا می‌پیچند، جز تباهی و ویرانی ارمغانی به دنبال نخواهد داشت.
ملت‌ها بیدار شده‌اند و با جنگ و خونریزی نیز نمی‌توان مانع آن شد. سیل جاری‌شده از خون جوانانی که در برابر اشغالگری‌های برخی دولت‌های عرب منطقه ایستاده‌اند، کاخ ظلم و جور را با خود خواهد برد؛ ان‌شاءالله.

نظر شما