شناسهٔ خبر: 88599 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان

مدار نامتوازن / نقدی بر سریال‌های نوروزی سیما

سریال های نوروزی.jpg تصور می‌شد صداوسیما به دلایل مختلف برای تدارک ویژه برنامه‌های نوروزی خود با مشکل مواجه باشد، اما اینطور نشد و برنامه‌هایی همچون سال‌های قبل و در وضعیتی عادی روی آنتن رفتند.

نماینده/آرش فهیم: با اینکه تصور می‌شد، صداوسیما به دلایلی چون همزمانی با ایام فاطمیه و کمبود بودجه برای تدارک ویژه برنامه‌های نوروزی خود با مشکل مواجه می‌شد، اما این گونه نشد و این برنامه‌ها همچون سال‌های قبل و در وضعیتی عادی روی آنتن رفتند. هر چند که فراز و نشیب‌های زیادی در برنامه‌های نوروز 94 دیده شد و این برنامه‌ها بر مداری نامتوازن روی آنتن رفتند. بطور مثال ویژه برنامه‌های «راهیان نور» نسبت به گذشته قابل توجه‌تر بودند و برنامه «قند پهلو» هم همچنان پرفروغ و پر از ارزش‌های طنزآمیز ظاهر شد و درمقابل، مجموعه‌های نمایشی افت کردند. مثل همیشه در نوروز امسال نیز سریال‌های مناسبتی و برنامه‌های طنز سیما، بیش از سایر محصولات رسانه ملی در صدر توجه مردم کشورمان قرار داشتند که در ادامه به آنها پرداخته شده است.
 

فوق سری
فیلم‌ها و سریال‌های پلیسی به‌طور ذاتی جذاب و مهیج هستند و معولا با استقبال خوبی از سوی مردم همراه می‌شوند. مهدی فخیم زاده هم در سریال «فوق سری» علاوه بر استفاده از این استعداد ذاتی، ماجرایی فانتزیک و غیرعادی را نیز به نمایش درآورده؛ اینکه یک باند تبهکار برای پیشبرد اهداف خود به راهکار شبیه‌سازی یک فرد با یکی از سرهنگ‌های مشهور پلیس دست بزند، داستانی است که کنجکاوی و رغبت هر بیننده‌ای را تحریک می‌کند. 
اما همین ماجرا، بدون پشتوانه منطق روایی به نمایش درآمده و باعث شده تا همه اتفاقات این مجموعه، از باورپذیری دور باشند. به عنوان نمونه، چطور ممکن است یک سرهنگ کارکشته و باهوش تا این حد سادگی کند و عکس‌های فرد مبدل خود در کنار همسرش را با خود به خانه ببرد و در دسترس دیگران قرار دهد؟ چگونه می‌توان باور کرد یک مجرم کهنه کار باتجربه، وقتی از دست پلیس فرار می‌کند، لباس خود را تعویض نکند و باعث لو رفتن خودش بشود؟ و مثال‌های دیگری از این دست.
 در «فوق سری» شخصیت‌های پلیس قرار بوده وجهی قهرمان منشانه داشته و آدم‌هایی باشند که مأموریت‌های خطرناک را انجام می‌دهند. اما شخصیت پردازی آنها و همچنین نحوه بازی بازیگران به گونه‌ای است که با این هدف تضاد دارد و «سرهنگ»ها در این سریال استوار نبودند!
کلاه قرمزی
عقبه 20 ساله مجموعه «کلاه قرمزی» و عروسک‌های انسان مانند این برنامه که در سال‌های اخیر هم تکثیر پیدا کرده‌اند همراهی مخاطب با این برنامه را تضمین کرده است. به همین دلیل هم با اینکه مخاطب اصلی «کلاه قرمزی» خردسالان و کودکان هستند اما بزرگسال‌ها بیشتر این برنامه را دنبال می‌کنند! با این حال، برنامه «کلاه قرمزی» در حد یک نمایش رادیویی سرگرم‌کننده و مفرح باقی مانده است. چون شاکله اصلی برنامه را گفت وگوها و شوخی‌های لفظی مجری یا مهمانان با عروسک‌ها تشکیل می‌دهد.‌ای کاش از قابلیت بالای این محصول تلویزیونی در جذب مخاطب برای هدف‌های بهتری هم استفاده می‌شد. ایرج طهماسب (آقای مجری) و همکارانش حتما می‌دانند که نیازهای امروز کودکان و نوجوانان ما فراتر از نصیحت‌ها و پند و اندرزهای خشک و خالی است. آن هم نصیحت‌هایی در حد «بدون اجازه بزرگ‌ترها به چیزی دست نزنید» که در ابتدایی‌ترین شکل ممکن توسط آقای مجری گفته می‌شوند! چیزی که بچه‌های ما به آن نیاز دارند، خودآگاهی و هویت یابی است. تولید کننده‌های برنامه «کلاه قرمزی» حتما با محصولاتی که در آن سوی آب‌ها برای نونهالان ساخته می‌شوند آشنا هستند و می‌بینند که رقبا، چگونه از ابزارهایی مانند انیمیشن و عروسک و بازی‌های رایانه‌ای به عنوان سلاح استراتژیک و ابزار سلطه فرهنگی استفاده می‌کنند. اینکه چرا پربیننده‌ترین برنامه کودک و نوجوان صداوسیمای جمهوری اسلامی این همه خنثی و بی‌خطر است را قبل از هر کسی مسئولان رسانه ملی باید پاسخ بدهند. حتی مهمانان برنامه «کلاه قرمزی» هم بی‌ربط‌ترین آدم‌ها به بچه‌ها هستند. چرا به جای افرادی که همیشه تریبون در اختیار دارند و هر وقت اراده کنند، رسانه‌ها در خدمتشان قرار می‌گیرد، از قهرمانان گمنام ملی که معمولا از رسانه‌ها بی‌بهره هستند و حرف‌های تازه‌ای برای بچه‌ها دارند به این برنامه دعوت نمی‌شود؟ 
درحاشیه
مهران مدیری پس از سال‌ها دوری از تلویزیون، با سریال «در حاشیه» به خانه اول خودش بازگشت. اما بازگشتی نه چندان باشکوه و نه خیلی موفق! چون این سریال نسبت به دوران اوج مدیری به مراتب نازل‌تر است. کافی است تا «در حاشیه» را با آثاری مثل «پاورچین»،«شب‌های برره» و «مرد هزار چهره» مقایسه کنیم. 
«در حاشیه» برپایه الگوهای بارها تجربه شده سریال‌های طنز تلویزیونی ساخته شده است. در این مجموعه هم مثل خیلی دیگر از طنزهای سال‌های اخیر تلویزیون، همه چیز بر کاراکترهای کاریکاتوری و تکیه کلام‌ها متکی است و در عمل، هیچ متن و داستان به خصوصی در آن دیده نمی‌شود. نتیجه اینکه «در حاشیه» ساختاری ضعیف و محتوایی متوسط دارد و تنها در تیپ‌سازی موفق است. به طوری که اگر تیپ‌های اجرا شده توسط مهران غفوریان و جواد رضویان را از این سریال حذف کنیم، دیگر چیزی در آن باقی نمی‌ماند! متن نحیف «در حاشیه» باعث شده تا سازندگان این سریال بر حواشی آن اضافه کنند و در هر قسمت، زمانی طولانی به نمایش پشت صحنه و تمرین بازیگرها اختصاص یافته تا جای خالی لحظات ناب طنزآمیز در آن جبران شود!  
آسمان من
شبکه تازه تأسیس «افق» که پیش از این سریال‌های ترکی و مصری را پخش می‌کرد، نخستین سریال ایرانی خود را هم پخش کرد. سریال «آسمان من» به کارگردانی محمدرضا آهنج به خاطر برخورداری از مضمونی بکر و بیان بخشی از واقعیت‌های تاریخی، قابلیت بالایی در جذب مخاطب دارد. این اولین بار است که امنیت پرواز و هواپیماربایی در یک سریال ایرانی به نمایش درآمده. هسته اولیه داستان این سریال براساس رخدادهای واقعی پدیدار شده است. در سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از توطئه‌های منافقین علیه ملت ایران، هواپیماربایی بود. به همین دلیل هم امام خمینی(ره) طی حکمی مسئولیت تأمین امنیت پرواز هواپیماها را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپردند. از همان زمان و با تدبیر حضرت امام، مسئله هواپیماربایی در ایران حل شد. 
در سریال «آسمان من» جلوه‌های ویژه و فضاسازی جلب توجه می‌کند. تعدد مکان‌ها و استفاده از مناطق مختلف، از دریا و کوهستان و جنگل گرفته تا کشورهای خارجی و همچنین حضور ده‌ها بازیگر مطرح هم بر جذابیت این سریال افزوده است.
اما آنچه به این مجموعه تلویزیونی لطمه وارد کرده، فقدان شخصیت پردازی و خلأ حس و حال است. با توجه به اینکه «آسمان من» یک مجموعه اکشن است و محور درام در آن، تقابل دو جبهه خیر و شر است، حضور روح حماسی و سلحشورانه در آن لازم بود. اما نبود این روح در کالبد این سریال باعث شده تا حس و حال آن کمی افسرده و ناراحت به نظر برسد. 
سر به راه
این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی سعید سلطانی در قالب یک درام خانوادگی و عاطفی به آسیب شناسی نهاد خانواده و برخی از روابط اجتماعی می‌پردازد. حرف جدید این سریال، تغییر نگاه به جوان‌های بزهکار بود و اینکه برای اصلاح این نوع آدم‌ها، بهترین راه فراهم کردن زمینه شکوفایی استعدادهای آن هاست. با این حال ضعف در داستان پردازی و قابل پیش بینی بودن وقایع سریال، موجب کاهش کیفیت دراماتیک این أثر تلویزیونی شد.
مشکل اصلی سریال «سر به راه» قابل پیش بینی بودن همه اتفاقات داستان آن است. از همان ابتدا مخاطب می‌داند که شهاب قرار است متنبه و سر به راه شود، پروین از رفتارهای بد خودش پشیمان شده و خودش را تغییر دهد، شهاب و خانم دادرس با هم ازدواج کنند، منصور به سزای اعمالش برسد و ... از اول هم می‌شد حدس زد که همه این اتفاقات در قسمت آخر رخ می‌دهند!

نظر شما