شناسهٔ خبر: 84221 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن امروز

یادداشت روز وطن امروز:

مصلحت نظام و تحلیل‌های سفارتی!

هاشمی رفسنجانی

نماینده/مجتبی اصغری: هاشمی‌رفسنجانی در اجلاس سالانه اخیر دانشگاه آزاد با اشاره به ضرورت «آینده‌پژوهی و آینده‌نگری» از الزامات جهانی شدن گفت و تلویحا گروه‌هایی را که با سیاست‌های حکومت جهانی هماهنگ نیستند «سلفی» خطاب کرد! سپس با خلط اصول نئولیبرالیسم و سیاست جهانی‌سازی با ذکر قدرت گرفتن نهادهای بین‌المللی، در یک نتیجه‌گیری مغشوش، سلب قدرت حاکمیت‌ها توسط برنامه جهانی سازمان‌های بین‌المللی را نمادی از قدرت گرفتن جوامع بشری و «مردم» معرفی کرد!
اصلی‌ترین اشکال این تحلیل درهم، برآمده از همان تزی است که خود هاشمی در سخنانش به آن اشاره کرده است. وی گفت: «هیچگاه نباید خیال کنیم فرهنگ را می‌توان با منبر، موعظه و کتاب تامین کرد بلکه فرهنگ در درون انسان‌ها و با آموزش‌های جانبی و اطلاعاتی که امروز همچون باران بر سر انسان‌ها می‌بارد، ایجاد می‌شود(!)» تحلیل هاشمی متاسفانه برآمده از اطلاعات خام و بررسی نشده وایبری و احتمالا نقل‌قول‌های سفرا و وزرای خارجی و بعضی عوامل داخلی است که با هدف تاثیرگذاری بر حریف و تغییر برآوردهای وی عرضه می‌شود. ظاهرا ایشان نیز سال‌هاست مطالعه متون دست اول و منبع، همچون «کتاب» را ترک گفته‌اند، اگرنه میان سیاست «جهانی‌سازی» و «جهانی شدن اسلامی» فاصله‌ای عمیق و طولانی وجود دارد.
اصل ماجرا که در تحلیل رئیس مجمع تشخیص مصلحت مغفول مانده و در کتاب «میان دوعصر» برژینسکی قریب به ۵۰ سال پیش منتشر شده این است که سرانجام دوره افول هر ابرقدرتی فراخواهد رسید! هر هژمونی براساس اصول ژئوپلیتیک، دوره‌ای از برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی را طی کرده و پس از مدتی به واسطه رشد سایر اعضای بلوک و سایرینی از بلوک‌های احتمالی متقابل، در سراشیبی افول خواهد افتاد.
آمریکایی‌ها طرح «حکومت جهانی» را برای دوره افول خود پیش‌بینی کرده‌اند تا مسیری برای تقسیم قدرت میان اعضای «بلوک مشترک» یافته و در فضای کاهش شدید قدرت، هزینه مطالبات بی‌جواب مانده جهانی در حوزه بحران‌های امنیتی و اقتصادی را به صورت مشترک پرداخت کنند. با توجه به افزایش قابل توجه شکست‌های آمریکا درمنطقه خاورمیانه و آمریکای‌جنوبی و درنوردیده شدن مرزهای قدرت اقتصادی آمریکا توسط چین، پیش‌بینی می‌شود بزودی مرزهای ژئوپلیتیک جهان دستخوش تغییراتی اساسی شود. اروپایی‌ها تلاش می‌کنند با استفاده از باقیمانده قدرت آمریکا و سهم‌بخشی به چین و روسیه و ۲ کشور از آمریکای‌جنوبی «حکومت جهانی» را تشکیل دهند اما پیش از آن باید تکلیف همه اعضای باشگاه جدید قدرت جهان معین شود. در خاورمیانه جنگی محسوس میان «عربستان» و «ایران» برای تکیه‌زدن بر کرسی قدرت غرب و جنوب آسیا وجود دارد. پیشروی‌های اخیر ایران توام با عضوگیری منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، کار را به جایی رسانده که دل بستن به آل مفلوک سعود را در خوشبینانه‌ترین شرایط نیز برای همپیمانان فرامنطقه‌ای مساوی با «تکیه بر باد» می‌کند. علاوه بر اینکه ایدئولوژی سعودی‌ها، «وهابیسم» نیز با نفرتی جهانی دست و پنجه نرم می‌کند و صدای فروپاشی پایه‌های متزلزلش آشکارا به گوش می‌رسد. در مقابل، ایدئولوژی اسلام ناب محمدی(ص) با ارسال نامه هوشمندانه رهبرحکیم انقلاب خطاب به جوانان جهان، دوره شکوفایی خود را آغاز کرده است.
در حقیقت در یک جمله می‌توان گفت، نظم قدیم جهان در حال فروپاشی است و ناظمان جدید جهانی در حال معرفی مظاهر قدرت خود به سایرین هستند.
در چنین فضایی، شرکت‌های بزرگ چندملیتی در کنار نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل مدیریت و برنامه‌ریزی برای نقش‌آفرینی در آینده «حکومت جهانی» را آغاز کرده‌اند. براساس اصول اعلام شده، سیاست‌های جهانی‌سازی به سمت تسخیر و تسلط بر حوزه‌های عمومی همچون برودکست یا صدا و سیما، حوزه بهداشت و درمان، محیط‌زیست و منابع و آموزش‌وپرورش؛ شیفت پیدا کرده است.

آیا رئیس مجمع تشخیص مصلحت که با اعتماد به نفسی مجازی از لزوم «جهانی شدن» و هماهنگی با سیاست‌های آینده جهان سخن گفته‌اند، توجه دارند علت پیشنهاد سازمان‌های بین‌المللی به مدیران دانشگاه آزاد برای همکاری‌های بیشتر، تسلط‌یابی بر آینده حاکمیتی این نهاد است؟   هم‌اکنون در شرایطی که غرب حوزه‌های حاکمیتی خود را بشدت در درون افزایش داده است، سیاست خصوصی‌سازی نهادهای حاکمیتی در کشورهای در حال توسعه و فقیر را بشدت دنبال می‌کند. آیا کارگزارانی‌ها فراموش کرده‌اند چند سال قبل‌تر طرح خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش کشور را به علت «هزینه‌بر» بودن خدمات تربیت نسل آینده در پیش گرفته بودند که با مخالفت مجلس، متوقف شد؟ هم اکنون صحبت از خصوصی‌سازی زیرمجموعه‌های وزارت بهداشت و محیط‌زیست و مدارس و حتی وزارت فرهنگ  با مشتریانی از پیش معلوم شده، در ایران مطرح است. هیچ تشابهی میان «مردم» و «نهادهای بین‌المللی» وجود ندارد و تجربه نیز نشان می‌دهد در صف خصوصی‌سازی نهادهای حاکمیتی هیچ گاه «مردم» حاضر نبوده‌اند چرا که بالذات به قول کارگزارانی‌ها مردم خریدار وزارتخانه‌های هزینه‌ساز نیستند.   اینجاست که «کتابخوان نبودن» و دل سپردن به دانش پایش نشده سفارتی بر تحلیل‌های رئیس مجمع تشخیص مصلحت تاثیر می‌گذارد و بصیرت تشخیص «مردم» از شرکت‌های چندملیتی را از وی می‌ستاند.   آیا همین ایده‌پردازی‌های فاقد پشتوانه علمی نبود که در قریب به ۲ سال اخیر، رشد علمی و صنعتی کشور را به بهانه جلب همراهی آمریکا، به تاخیر انداخت؟ مهم‌ترین وظیفه تحلیل‌سازان جبهه دشمن، خوراک‌سازی انحرافی برای ایجاد خطای راهبردی و تغییر محاسباتی در اذهان موثرین نظام است. سیاست غلط امید بستن به آمریکای در مسیر افول برای رفع تحریم‌ها موجب شد به مفاد توافقنامه ژنو با خاصیت ذاتی تاخیراندازی در مسیر توسعه و پیشرفت درون‌زا، تن دهیم. پس پذیرش تحلیل‌های غلط و تنظیم عملکرد کشور براساس آنها هزینه‌ساز است! آسوشیتدپرس نوشت: «در جهانی که آمریکا هیچ امکانی برای ورود به یک مناقشه نظامی دیگر را در منطقه خاورمیانه ندارد و روسیه و چین دیگر حاضر به همکاری در تحریم اقتصادی ایران نیستند، توافق هسته‌ای بهترین گزینه است». البته این رسانه غربی وضعیت جانکاه آمریکا در جهان را با ملاحظه یادآور شده  اگرنه حقیقت این است که اتحادیه اروپایی به علت همه‌گیری بحران اقتصادی در مرز فروپاشی است و در میانه این موقعیت اسفناک، هزینه تحریم ایران را نیز به واسطه فرمان آمریکا از جیب پرداخت می‌کند. در چنین فضایی، آمریکا به علت فقدان توانایی لازم برای حل بحران اقتصادی اروپا تضعیف شده و اتحادیه اروپایی نیز از توان لازم برای وضع قوانین اقتصادی از بالا به پایین برخوردار نیست. حتی تصور جریمه کشوری مثل آلمان به واسطه افزایش مبادلات تجاری با ایران برای اتحادیه اروپایی و آمریکا میسر نیست و هر آنچه در حال حاضر نیز دست نخورده باقی مانده به احترام «مذاکرات هسته‌ای» است. پایان دادن به مسیر مذاکرات بی‌نتیجه، آغازی بر پذیرش رسمی ایران در باشگاه قدرت‌های جهانی خواهد بود، چرا که ایران در دوئل تحریم‌های فلج‌کننده با آنچه «قدرت‌های جهانی» خوانده می‌شد، پیروز از میدان به در آمد. بدیهی‌ترین نتیجه این دوئل این است که تنها یک «قدرت جهانی» صاحب سبک می‌تواند از پس فشارهای جدی اقتصادی و سیاسی مجموعه‌ای از قدرت‌های جهانی برآید. اینجاست که سال‌ها تحلیل هاشمی
و سایر پراگماتیست‌های حامی غرب نقش برآب می‌شود.
 

نظر شما