شناسهٔ خبر: 84154 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

نقد رمان پلیسی ایرانی

درگیری امروزی فردوسی و شخصیت‌های شاهنامه در یک رمان پلیسی

کتاب پلیسی سین مثل سودابه «سین مثل سودابه» رمان ۲۷۲ صفحه ای کاوه میرعباسی است که پاییز امسال چاپ و رونمایی شد و یک رمان پلیسی تمام عیار است که شخصیتهایش از دل تاریخ و شاهنامه برآمده و در زمان حال با هم درگیر شده اند.

نماینده/ رمان «سین مثل سودابه» تمام مولفه ها و مشخصات رمان پلیسی را دارد و به عبارت دیگر، یک رمان پلیسی تمام عیار است. این جمله را نباید تعریف یا تمجید در حق این رمان تلقی کرد بلکه باید توصیفی صرفا واقعی از آن دانست. دلایل بیان این توصیف در ابتدای این نوشتار، در ادامه آن بیشتر مشخص خواهد شد.

کاوه میرعباسی در ترجمه رمان های پلیسی دارای تجربه و صاحب نظر است؛ سبک نوشتاری پلیسی نویسان را می شناسد و با فراز و فرود رمان پلیسی به خوبی آشناست. نکته اولیه درباره «سین مثل سودابه» این است که رمان پلیسی به معنای کلاسیک آن است. رمان پلیسی، طی چند سال اخیر، شکل نوینی به نام تریلر هم پیدا کرده است که گونه مدرن تر این ژانر است.

در تریلر ماجرا تقریبا از ابتدای کار مشخص است و راز مرموزی به آن معنی که در رمان پلیسی کلاسیک سراغ داریم، در آن وجود ندارد. بلکه از ابتدا مشخص است که قهرمانش که عموما از میان مردم عادی یا پلیس خسته و بازنشسته انتخاب شده، دنبال چه چیزی است و باید چه سرنخی را دنبال کند. اما در رمان های پلیسی کلاسیک که در دهه های مختلف قرن بیستم به مدد نویسندگانی چون سر آرتور کانن دویل، آگاتا کریستی، پی یر بوالو و توماس نارسژاک، ژرژ سیمنون، دشیل همت، ریموند چندلر، فردریک دار و... شکوفا شد، کارآگاه و پلیسی وجود دارد که باید از نقطه‌ای شروع کرده و پرونده معما را در نقطه‌ای دیگر ببند.

رمان کاوه میرعباسی، شروع و پایان مشخصی دارد و قهرمانش نیز، کارآگاه فردوس قاسمی است؛ نامی که با جلوتر رفتن در مطالعه کتاب، شوخی موجود در این نام بر ما مشخص می شود: فردوسی، شاهنامه و ... همه از اسامی و عناوینی هستند با خواندن سطر به سطر رمان در ذهن مخاطب، طنین پیدا می کنند. نام کارآگاه هم یکی از ۱۰ ها ارجاعی است که در این رمان با آن ها روبرو می شویم و در ادامه این نوشتار به آن‌ها اشاره می کنیم.

ارجاعات بینامتنی

یک نکته مهم درباره این کتاب، ارجاعات و مطالب بینامتنی آن است. اشاره شد که «سین مثل سودابه» یک رمان پلیسی تمام عیار است. پس درون متنی‌هایش کاملا با مشخصات و مولفه‌های رمان پلیسی مطابقت دارند و همگی در جای خود در قالب یک طرح مهندسی شده منجسم، قرار گرفته اند. اما ارجاعات بینامتنی رمان، از اسطوره ها و مطالب تاریخی گرفته تا اشعار شاهنامه و رمان های پلیسی گسترده هستند. بسیاری از این ارجاعات به نظر می‌رسد، اندوخته و آرزوهای خود نویسنده هستند که از زبان کارآگاه مخلوقش بیان می‌شوند.

میرعباسی در «سین مثل سودابه» یک رمان پلیسی معمولی ننوشته بلکه با استفاده از قریحه و ذوق، کمی آن سوتر از محدوده رمان پلیسی قدم برداشته و از داشته های ادبی و پیشینه ایرانیان استفاده کرده است. اسامی شخصیت ها و دیگر نام ها، دارای مفهوم و معنی خاص هستند. ابتدای رمان، خواننده در ذهن با چنین تصوری روبرو می شود که در حال خواندن یک اثر طنز اجتماعی است و قرار است شوخی هایی با رستم شاهنامه بشود اما پس از دیباچه اثر، متوجه این معنی می‌شود که با یک دغدغه بزرگ، که ورود شخصیت ها و اساطیر گذشته ایران و ایضا دغدغه های شخصیتی شان به زمان حال روبروست. سیاوس، سودابه، کیکاووس، افراسیاب، گرسیوز و رستم همگی با نوعی تناسخ، از گذشته آمده و ویژگی های شخصیتی شان، خود را در آدم های امروزی این رمان نشان می دهد.

به این ترتیب، این رمان هم پلیسی، هم سمبولیستی، هم مدرن و هم اجتماعی جلوه می کند. سیاوش این رمان، آینه دار همان سیاوش شاهنامه بود که اسیر وسوسه زنانه سودابه نشد و نماد جوانان پاک و بی گناه است. گرسیوز برادر حقه باز افراسیاب است. کاووس شاه یا همان کیکاووس هم پدر سیاوش شاهنامه بود که با اشتباهات خود موجب فراری شدن سیاوش به توران و در نهایت کشته شدنش با فتنه های گرسیوز و افراسیاب شد. سودابه همان زنی است که موجب شد سیاوش برای اثبات بی گناهی اش(و این که دامنش را به دام سودابه آلوده نکرده) از میان آتش بگذرد. سودابه این رمان هم عاشق سیاوش شده و با وجود این که مردان زیادی را اسیر خود کرده، خودش اسیر عشق سیاوش می شود.

اسامی افراد و نام خانوادگی شان (مانند تورانی و کیانیان) هم با شخصیت های شاهنامه فردوسی تطابق دارند. نکته مهم این است که خواننده این رمان، باید از سطح خواننده معمولی رمان پلیسی کمی بالاتر باشد. چون رمان سراسر، مملو از ارجاعات مربوط به اساطیر ایرانی، غربی و اشعار و کنایه های مختلف کارآگاه های داستانی است. بنابراین برای برقراری ارتباط بیشتر با آن باید با منابع این ارجاعات آشنا بود.

ادای دین به تاریخ رمان پلیسی

در عین مستقل بودن و هویت داشتن این رمان، میرعباسی با نوشتن اش، ادای دینی به اسلاف رمان پلیسی کرده است. روح جاری در این کتاب، همان روحی است که در رمان پلیسی سراغ داریم. بسیاری از ارجاعات بینامتنی اثر نیز، درباره نویسندگان رمان پلیسی یا شخصیت های آثارشان هستند. چون کارآگاه فردوسی قاسمی در فرازهایی از داستان، از قصه بیرون آمده و حضورش را به طور کامل به رخ می کشد و به مخاطب گوشزد می کند که مشغول خواندن داستانی است که راوی اش، اوست.

در برخی سطور کتاب، این ارجاعات کاملا مستقیم هستند و کارآگاه قاسمی با سرمشق گرفتن از دیگر کارآگاه های داستانی از جملاتی مانند «همکار نازنینم فلیپ مارلو هم در فلان ماجرا فلان کار را کرد...» استفاده می کند. مثلا مجرد بودن کارآگاه قاسمی هم در عین میان سال بودنش، از دیگر شباهت هایش با کارآگاهی داستانی مانند فلیپ مارلو است. از طرف دیگر، میرعباسی، رمان پلیسی اش را کاملا به روز و معاصر با شرایط همین سال ها که در آن ها زندگی می کنیم، نوشته است. یعنی برای خلق یک اثر پلیسی در ایران، سراغ دوران پیش از انقلاب که کلاه های شاپو و اتومبیل های قدیمی و کافه ها پردود وجود داشت، نرفته بلکه داستانش در همین سال های می گذرد و بسیار به روز هم هست؛ تا جایی که از ترانه های مختلف خواننده های جوانی چون بنیامین بهادری هم در فضاسازی بهره برده است.

زن خوب در مقابل زن بد

یکی دیگر از مشخصه های رمان پلیسی که این رمان دارد، وجود فتنه های زنانه در آن است. پیشرانه «سین مثل سودابه» هم جلوه گری های شیطانی سودابه است. خیلی از رمان های پلیسی که می شناسیم، این وجه از وجود زنان را به صورت تک بعدی نشان می دهند و تفاوتی که «سین مثل سودابه» با جریان اصلی رمان پلیسی های معمول دارد، این است که در مقابل زنان فتانه و عشوه گر منفی، زنان وفادار و خوب را هم با نقشی نسبتا پررنگ به تصویر می کشد. فرنگیس زنی است که از نظر شخصیت و اعتقاد، در جایگاهی کاملا مقابل سودابه ایستاده است. زنان دیگر ِ قصه هم به اندازه این ۲ پررنگ و تاثیرگذار نیستند.

معرفی عشق‌های خوب و عشق های بد

از طرف دیگر، میرعباسی از زبان کارآگاهش به معرفی عشق های خوب و بد پرداخته است. این هم رویه ای خلاف جریان معمول رمان پلیسی است. چون در رمان های معروفی که از نویسندگانی چون فردریک دار، سیمنون، بوالو و نارسژاک یا چندلر و همت و ... سراغ داریم، یک نوع عشق به تصویر کشیده شده و سرنوشت محتوم و تاثربرانگیزش به مخاطب نشان داده می شود. اما میرعباسی انواع عشق ها را در یک رمان خود به تصویر کشیده است. در فرازهای پایانی رمان، فردوس قاسمی بعد از تمام شدن ماجرا می گوید: به خودم چنین فرمودم: عشق بر اقسام مختلف است، عشق ویرانگر که مذموم ترین آن است و نمونه اش عشق افراسیاب و رستم نکره به سودابه است. نوع نادرتر عشق، شیفتگی هنرمندانه است که نمونه اش عشق کاووس کیانیان به سودابه است و مقبول ترین، مطلوب ترین و پسندیده ترین نوع دلدادگی، بی شک «عشق موزون» است که نمونه اش عشق بین فرنگیس و سیاوش است.

با بازگشت به بحث رمان پلیسی، اشاره می شود که «سین مثل سودابه» مانند رمان های پلیسی کلاسیک، دارای مراحل مقدمه، گره افکنی و در نهایت بازگشایی گره است. این که میرعباسی رمانش را با طنز و لحن روایت شوخ و شنگ شروع کرده (و فراموش نمی کند که آن را در طول رمان هم ادامه دهد) برگ برنده ای برای داستانش است. گره افکنی بزرگ رمان هم در نوع خود، مناسب و خوب است و وقتی مخاطب به فرازی می رسد که هویت واقعی سودابه و نازنین افشا می شود، لذت خواهد برد.

«سین مثل سودابه» اولین گام از یک هفتگانه پلیسی است که قرار است میرعباسی نوشته و راهی بازار نشر کند. در پایان رمان هم جمله «پایان روایت اول» درج شده است. میرعباسی قدم اول از هفت قدم خود را به خوبی برداشته است. حالا باید منتظر قدم های بعدی او بود.

نظر شما