شناسهٔ خبر: 78984 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن امروز

یادداشت وطن امروز:

جنگ جهانی سوم آغاز شده است

نماینده/شروین طاهری: سال ۲۰۱۴ که دیشب به آخر رسید، تنها ۱۰۰ساله شدن نخستین جنگ جهانسوز را به یاد ما نمی‌آورد بلکه رخدادهای مهم آن به ما درباره آغاز آشوبی به مراتب بزرگ‌تر بر کره خاکی نهیب می‌زند؛ جنگ سوم جهانی! همان برخورد مهیبی که بشریت از فردای پایان جنگ جهانی دوم در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ در وحشت آن به سر می‌برد اما امروز دیگر دلیلی برای وحشت وجود ندارد چون سومین جنگ مدتی است آغاز شده است، حتی پیش از ۱۰۰سالگی جنگ اول و پیش از آنکه کودتای یخبندان سال گذشته کی‌یف، جنگ سردی دیگر میان دشمنان سنتی شرق و غرب؛ روسیه و آمریکا را باعث شود و قطعا پیش از آنکه وحوش داعش وحشتی دروغین و گذرا را در جنگی نیابتی از سوی کمپانی‌های صهیونیستی به جان مسلمانان- چه شیعه و چه سنی- و غیرمسلمانان عراق و شام بیندازند و صدالبته پیش از جنگ نفتی‌ای که آمریکا و نوکران سعودی‌اش با کاهش شدید بهای نفت به راه انداخته‌اند. جنگی که دیروز با اجازه صادرات نفت و میعانات گازی ایالات متحده وارد مرحله‌ای خطرناک‌تر شد. این در حقیقت حمله‌ای است از جانب غول نفتی آمریکا، شورون و غول نفتی سعودی‌ها یعنی آرامکو که آن را زیر چتر سهام خود دارد، بر پایه توافقی پنهان در ماه‌های اخیر برای مستاصل کردن رقبای هژمونیک نفتی آمریکا از یکسو و ایجاد رشد موقت در بازار مصرف ینگه دنیا از سوی دیگر. همه این اقدامات به مثابه اقدام جنگی علیه دشمنان غرب است نه صرفا مقدماتی برای جنگ.
اما چگونه و کجا وارد خود جنگ جهانی سوم شدیم؟ یادآوری این نکته ضروری است که اگرچه جنگ اول جهانی با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراتوری پروس(اتریش و مجارستان) در ۱۹۱۴ آغاز شد و جنگ دوم جهانی با عملیات پرچم دروغین و ورود ارتش نازی به خاک لهستان در ۱۹۳۹ اما در آن سال‌ها و در لحظه وقوع این رخدادها و حتی تا چند ماه بعد، هنوز کسی باور نداشت آتش نزاع میان متفقین و متحدین به تمام دنیا سرایت کند. جنگ سوم جهانی نیز در میان ناباوری ما آغاز شده است. البته احتمال برخورد پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ هرگز غیرقابل پیش‌بینی نبوده و بزرگان دو طرف نیز بارها درباره آن پیش‌آگاهی داده بودند. آتش جنگ سوم از زمانی برافروخته شده که آمریکا و متحدانش از حدود ۴سال پیش در تقاطع زمانی بیداری اسلامی در منطقه غرب‌آسیا و شمال آفریقا و بحران اقتصادی غرب، علاوه بر بن‌بست زمانی، به یک بن‌بست تمدنی برخورد کردند. آن هم در کانون انرژی جهان، خاورمیانه. مختصات بن‌بست مزبور سرزمین شام (سوریه) بود، جایی که یک اتحاد راهبردی سیاسی _ جغرافیایی میان محور مقاومت (ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین) و رقبای جهانی آمریکا یعنی روسیه و چین به وجود آمده بود. بیداری اسلامی از سوی حاکمیت سایه صهیونیستی آمریکا و اروپا به منزله حمله‌ای خودجوش اما خطرناک به مبانی فکری نظام سلطه سرمایه‌داری تلقی شد چنانکه امواج آن تا پایتخت‌های اروپایی و وال‌استریت نیویورک هم سرایت کرد. آنها به درستی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی را منشأ اصلی تهدید مزبور می‌دانستند. طبق تعریف روس‌ها و چینی‌ها که می‌خواستند هژمونی خاص خود را در این تقابل تعریف کنند، صرفا معادلات نفتی و گازی بود که جنگ در سوریه را به عنوان مسیر اصلی خطوط نفت و گاز خاورمیانه به اروپا توجیه می‌کرد.
اما اگر این جنگ صرفا ملاحظات فسیلی داشت می‌توانست با حمله احتمالی تابستان ۲۰۱۳ آمریکا و ناتو به سوریه به بهانه حمله شیمیایی جبهه النصره به مردم قوطه، شکل آشکارتری به خود گیرد در حالی که دیدیم ضرورت‌های قرن بیست و یکمی همراه با وحشت غرب از مواجهه مستقیم با جبهه مقاومت اسلامی ایجاب کرد غرب به جای حمله مستقیم نسل دوم به نسل سوم جنگ‌ها متوسل شود. با توجه به تفاوت‌های آشکار عصر حاضر با نیمه اول قرن بیستم، جنگ جهانی سوم مقتضیات خاص خود را دارد که از مزیت‌های طرفین این برخورد تمدنی نشأت می‌گیرد.
به خاطر مجهز بودن هر دو طرف متفقین و متحدین به سلاح‌های بازدارنده هسته‌ای، بیولوژیک (به‌جز ایران) و موشکی در کنار امکانات وسیع هوایی، دریایی، مغناطیسی و شبکه‌ای (مجازی) در کنار ابزارهای جنگ رسانه‌ای و تقابل اقتصادی مثل تحریم‌های یکجانبه یا بازی با نرخ‌های جهانی، جنگ سوم جهانی در فازهای نخست تا مدت‌ها به شکل محتاطانه جنگ نیابتی در زمین سوم صورت می‌گیرد. اگرچه طبق چشم‌انداز ۲۰۳۰ سازمان سیا که ۲ سال پیش منتشر شد، حمله‌های مستقیم تروریستی و زیرساختی (مجازی، بیولوژیک و مغناطیسی) به طرف مقابل و دیگر انواع حمله‌های با منشأ مبهم نیز در نسل سوم جنگ‌ها به کار می‌رود. آغاز جنگ سوم جهانی با حمله تروریست‌های دست‌پرورده غرب به شام و سپس عراق و لبنان بوده اما در عین حال می‌تواند فلسطین، صحرای سینا، اردن، اوکراین، مولداوی، حوزه دریای بالتیک، قفقاز، لیبی، شمال آفریقا، عربستان، یمن، سودان، خلیج‌فارس، افغانستان، پاکستان، شبه قاره هند و سرزمین‌های پیرامون چین تا اقیانوس آرام را دربرگیرد. در فاز‌های بعدی ممکن است شرکای متحدین و متفقین در منطقه آسیا - پاسیفیک، آمریکای لاتین و آفریقای سیاه نیز به غائله بپیوندند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جنگ‌های اول و دوم جهانی گسترش نزاع از قلب غائله یعنی اروپا به دیگر مناطق جهان و به‌وجود آمدن تقسیم‌بندی‌های فراقاره‌ای بود. امروز نیز با آغاز جنگ سوم جهانی این پدیده را کمابیش در قالب تقسیم‌بندی‌های فراقاره‌ای قطب غربی-صهیونیستی شامل ناتو، شورای همکاری خلیج فارس، نظامات تحریم علیه ایران و روسیه، پیمان فراآسیا- پاسیفیک در مقابل قطب شرقی- اسلامی شامل محور مقاومت، اتحادیه بریکز و پیمان‌های اوراسیا و شانگهای مشاهده می‌کنیم که با گذشت زمان قطبیت و تضاد عناصر دو طرف درگیری شکل واضح‌تری به خود می‌گیرد.
با مرور گزارش‌های چند سال اخیر «مرکز اقدام پیشگیرانه» در «شورای روابط خارجی» سنای آمریکا - که از زمان جنگ دوم جهانی عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری درباره ورود آمریکا به جنگ‌های مختلف به حساب می‌آید- متوجه می‌شویم چین و روسیه و برخی همسایگانشان همانند ویتنام و اوکراین از سال ۲۰۱۲ ناگهان به عنوان تهدید‌های خارجی درجه دوم و سوم منافع کاخ سفید در کنار ایران قرار می‌گیرند و در گزارش پیش‌بینی اولویت‌های مداخله نظامی درجه تهدید آنها سال به سال در حال افزایش است. این در حالی است که چین و روسیه تا پیش از سال ۲۰۱۲ با عنوان شرکای آمریکا خطاب می‌شدند و این تغییر موضع ناگهانی نشانه شرایط غیرعادی ناشی از آغاز روندی است که به جنگ سوم جهانی تعبیر می‌شود.

نظر شما