شناسهٔ خبر: 75471 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ

دومین نشست از سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب»

ماجرای نخستین کتابی که نشر معین چاپ کرد/ وقتی انتشارات امیرکبیر سکوی پرتاب شد

تاریخ شفاهی کتاب/1 محمدقاسم لیماصالح رامسری (مدیر نشر معین) در دومین نشست از سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» از ماجرای چگونگی ترک انتشارات امیرکبیر و تاسیس نشر معین سخن گفت و کار در انتشارات امیرکبیر را سکوی پرتاب خود دانست.

به گزارش نماینده به نقل از ایبنا، دومین نشست از سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» با حضور محسن بخشی خوانساری (مدیر نشر آگاه)، محمدقاسم لیماصالح رامسری (مدیر نشر معین) و نصرالله حدادی (تهران‌شناس و دبیر نشست)، دوشنبه (سوم مهرماه) در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.

در این نشست ضمن قدردانی از محسن بخشی‌خوانساری، به بحث و بررسی وضعیت نشر معین در گفت‌و‌گو با صالح رامسری پرداخته شد و این ناشر درباره مسائل و مشکلات مختلفی که در حوزه نشر ایران وجود دارد دیدگاه‌هایش را ارائه داد.

در این نشست که به صورت پرسش و پاسخ برگزار شد، نصرالله حدادی پرسش‌‌هایی را مطرح ‌کرد و محمدقاسم لیماصالح رامسری نیز به آنها پاسخ‌ ‌داد که جزئیات آن را در ادامه می‌خوانید:
 
در ابتدا لطفا خود را معرفی کنید  و درباره چگونگی واردشدنتان به حرفه نشر  توضیح فرمایید.

همان‌طور که از پسوند فامیلی من بر می‌آید اهل رامسرم و «لیما» هم نام روستایی در رامسر (لیماکش) است. ماجرای نخستین گام من در حوزه نشر به زمانی بر می‌گردد که از کلاس چهارم یا پنجم به درخواست پدرم در کتابفروشی مدرنی به نام «کتابفروشی دانش» که متاسفانه درحال حاضر پویایی آن زمان را ندارد مشغول به کار شدم. در شهرهای ساحلی آن و زمان نسل ما طوری بود که بچه‌ها نمی‌توانستند تابستان‌ها بیکار بمانند و بسیاری از آنها به جذب مسافر یا کارهای دیگر می‌پرداختند. من نیز در کتابفروشی همسایه‌مان مشغول به کار شدم. بعد از آن در سال‌های 55-56 که آزادی نسبی در مطبوعات ایجاد شد در تهران برای ادامه تحصیل با مجله «فردوسی» همکاری کردم و در آن زمان بود که پای من به انتشارات امیرکبیر باز شد.

به عبارتی من در سال 1356 از طریق فردی با نام رحیم پازوکی (رئیس فروشگاه خوارزمی) به عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار و مدیر نشر امیرکبیر معرفی شدم و بعد از آن به استخدام آنجا در آمدم و کار رسمی خود را شروع کردم. بعد از پیروزی انقلاب ماجرای اعتصاب تولید امیرکبیر پیش آمد و آقای جعفری تولید کتاب را تعطیل کرد. پس از آن بود که من را از قسمت فروشگاه به بخش تصحیح کتاب‌ها و کار فنی نشر فرستادند و رسم‌الخط‌های مختلف را در آنجا (برای کار غلط‌گیری کتاب‌ها) به من آموزش دادند. از آن به بعد هرچه از کارهای فنی نشر آموختم به دلیل حضور محمدرضا جعفری در مقام ریاست این انتشارات و کار در آنجا بود.

یادم می‌آید نخستین کتابی را که برای نمونه‌خوانی به من دادند کتاب «سنجش خرد ناب» نوشته کانت بود. در آن زمان ناشران رسم‌الخط درستی نداشتند و هر مولفی برای خود رسم‌الخط ویژه‌ای داشت اما انتشارات امیرکبیر در ابتدا جزوه‌ای را به کارمندان خود می‌داد که براساس همان شیوه باید غلط‌گیری‌ها انجام می‌شد.

چه شد که انتشارات امیرکبیر را رها کردید و به دست تاسیس  نشر معین زدید؟

باید در نظر داشت که انسان موجودی ذاتا استقلال‌طلب است. با این حال، جریان تاسیس نشر معین قصه دراز دارد. زمانی‌که در انتشارات امیرکبیر با ریاست جعفری کار می‌کردم، هرگز به این فکر نمی‌کردم که روزی مستقل شوم، اما بعد از رفتن جعفری فضای خاصی در امیرکبیر حاکم شد که کارکردن در آن مشکل بود. مدیران و مسئولان سلایق خاص خود را اعمال می‌کردند و سیاست‌های امیرکبیر را ادامه نمی‌دادند. در واقع جرقه استقلال من عبدالحسین زرین‌کوب بود. زمانی‌که وی به علت بیماری آب مروارید مجبور بود برای درمان به فرانسه سفر کند و به علت نیاز مبرمی که به پول داشت روزی با انتشارات امیرکبیر تماس گرفت و به ما گفت که یک تا یک و نیم میلیون پول برای کتاب‌هایی که قرار است از او چاپ یا تجدید چاپ شود، می‌خواهد. در واقع، این درخواست وی که باعث بگومگو و اصرار من به مدیر عامل امیرکبیر شد، هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت و وی حاضر نشد مبلغی از پول پیش کتاب‌های زرین‌‌کوب را بدهد. این بود که من از انتشارات امیرکبیر جدا و درصدد استقلال برآمدم؛ چراکه دیگر اقدامات مدیران آنجا را شایسته انتشارات امیرکبیر نمی‌داستم و از آنجا که نخستین چاپ ما در مقام ناشر مجموعه مقالات «محمد معین» بود، به احترام وی اسم انتشارات را معین گذاشتیم.
 
زمانی‌که انتشارات معین راه افتاد کتاب‌های مختلفی به چاپ رسانده شد اما یکی از شاخص‌ترین و مشهورترین فعالیت معین تا به حال انتشار کتاب‌های نویسندگان مشهوری چون جعفر شهری، هوشنگ مرادی کرمانی و احمد محمود است. از
چگونگی آشنایی خود با آنها بگویید و این‌که چه شد که آنها انحصار چاپ و انتشار کتاب‌هایشان را به شما دادند؟

 
یادم هست که 10 سال پیش مجله کتاب هفته که مطالب آن بسیار پربارتر از امروز بود، مطلبی با این تیتر از رسول آبادیان خواندم که در موردم به این مضمون نوشته بود که انتشارات امیرکبیر، باعث سکوی پرتاب من شد. من این جمله را می‌پذیرم و خودم نیز به آن اقرار می‌کنم. من با بیشتر نویسندگان و بزرگانی که بعد از تاسیس نشر معین ارتباط داشتم و کتاب‌هایشان را به چاپ رساندم، در ابتدا، آشنایی من با آنها در انتشارات امیرکبیر صورت گرفته بود. به راستی انتشارات امیرکبیر به ریاست جعفری سکوی پرتابم در آن سال‌ها بود و من از دست قضا با آنها آشنا شدم. البته به غیر از هوشنگ مرادی کرمانی که نصرالله حدادی دست او را در دستم گذاشت، آشنایی‌ام با این افراد مشهور را مدیون امیرکبیر هستم.

علت اعتماد این افراد به انتشارات معین چیست که انتشار کتاب‌های آنها را به صورت انحصاری در اختیار دارید؟

اساسا نگه‌داشتن مولف مشهور کار سختی است اما داشتن صداقت تنها علت اعتماد این افراد به این انتشارات بوده است؛ چراکه این تنها عاملی است که می‌توان هر شخصی را با خود تا مدت‌های طولانی همراه داشت.
 
اجازه دهید الان وارد سوال‌های تلگرافی‌ با شما شویم. تا به حال نشر معین چند کتاب را به چاپ رسانده است؟

حدود 600 جلد کتاب.

آیا تا حالا شده که از انتشار کتابی پشیمان شوید؟

بله. کتاب‌هایی بودند که در طی این سال‌ها چاپ کردم که بعد از آن پشیمان شدم و به این نتیجه رسیدم که اگر چاپ نمی‌شدند بهتر بود؛ چراکه چیزی را به معلومات مردم جامعه اضافه نکردند. البته نمی‌خواهم از آنها نام ببرم.
 
هیچ ناشری را رقیب خود می‌دانید؟

بله. به قول جعفر شهری همه همکاران می‌توانند رقیب باشند. طبیعتا همکاران رقیب هستند اما بیشتر از آن‌که رقیبم باشند دوستانم هستند.

شما عضو اتحادیه ناشران هستید. نظر شما درباره نشر دولتی چیست؟

اصولا من معتقدم اگر دولت در هر عرصه‌ای حضور پیدا کند کار سامان نمی‌گیرد. به عنوان مثال ما هر ساله در نمایشگاه کتاب شاهد آن هستیم که یک کتاب با عناوین مختلف از سوی ناشران دولتی چاپ می‌شوند.

شما موافق یارانه کاغذ یا خرید کتاب از سوی وزارت ارشاد هستید؟

تجربه‌ای که از خرید کتاب از سوی وزارت ارشاد دارم آن بوده که کاملا این حرکت تبعیض‌‌آمیز است. خرید کتاب خوب است اما به شرطی که تبعیضی در خرید کتاب‌ها نباشد.

آیا شده آرزو کنید کتابی از فرد خاصی چاپ کنید اما تا به حال نتوانسته‌اید؟

بله. مثلا از افرادی مثل شفیعی کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب.
 

شما به عنوان یک ناشر علت پایین‌آمدن شمارگان کتاب‌ها را در دو دهه گذشته چه می‌دانید؟ آیا با برخی که می‌گویند فضای مجازی بزرگترین علت این رویداد است، موافقید؟

خیر. همان‌طور که جمعیت زیاد می‌شود درخواست‌ها برای کتاب هم افزایش پیدا می‌کند. همیشه کتاب جایگاه خودش را دارد. کتاب حرمتی دارد که انسان را به خلوت می‌کشاند و این فرصتی است که با فضای مجازی نمی‌توان به دست آورد. در واقع، آن چیزی که باعث افت کتاب شده، در گام نخست آموزش و پرورش و در گام دوم وزرات ارشاد است. ما از کلاس اول دبستان بچه‌ها را با کتاب انس نمی‌دهیم و فرهنگ مطالعه را نهادینه نمی‌کنیم. موضوع انشاهای بچه‌ها کتاب نیست بلکه عناوینی تکراری با موضوعاتی کلیشه‌ای‌ است.

عامل دوم آن است که وزارت ارشاد اعتماد مردم به کتاب را گرفته و برخی اعمال نظرهای سلیقه‌ای لطمه بزرگی به نشر وارد کرده است. چیزی که در وزارت ارشاد اِعمال می‌شود ممیزی نیست بلکه سلایق افراد مختلف است. در حالی‌ که اگر وزارت ارشاد سعه صدر بیشتری از خود نشان دهد و سیاست‌های خاصی را به خرج ندهد، شاهد وضعیت بهتر کتاب و نشر ایران در آینده خواهیم بود.

نظر شما