شناسهٔ خبر: 63427 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ

فاجعه سرخ، فاجعه سیاه!

غزه/1 همین که در برابر چشمان از حدقه بیرون زده سران روسیاه کاخ سفید و شورای بی‌امنیت سازمان ملل و گزارش‌گر حقوق به‌شرّش یعنی احمد شهید مزدور، انسان‌های آزاده در سراسر عالم به‌پاخاسته‌اند و فریاد حمایت از غزه سر می‌دهند، این خودش یعنی خیلی حرف‌ها!

نماینده ؛ سیده آزاده امامی/ این‌روز‌ها تاریخ دو تصویر متفاوت از دو واقعه مشابهی را به ثبت می‌رساند که در دو جغرافیای متفاوت از جهان اسلام در حال روی دادن است. دو واقعه‌ای که مابه‌الاشتراکشان وحشی‌گری و جنایتی است که در قیاس با آن هر جنایت دیگری در تاریخ رنگ می‌بازد و در برابر کارنامه سیاه عاملان آن حتی جلادان و سفاکان نامداری چون چنگیز و اسکندر و هیتلر هم روسپید از آب درمی‌آیند!


واقعه‌ای در غزه که یک سوی آن رژیم کودک‌کش نحس نجس صهیونیستی است، و سوی دیگر آن مردم رنج‌دیده و مظلوم و مقاوم غزه، و تصویری که رقم می‌خورد تصویری از دو «اوج» است، هرچه وحشی‌گری و جنایت صهیونیست‌ها اوج می‌گیرد، مقاومت و ایستادگی مردم غزه نیز.
آدمی به حیرت می‌ماند در برابر پایمردی این مردم؛ چه می‌توان گفت در عظمت مقاومت مادری که همه فرزندانش شهید شده‌اند، همسر و برادرانش را تقدیم کرده، اما نه پشتش خمیده و نه خمی به ابرویش آمده، با قامتی افراشته فریاد شکر برمی‌آورد و آرزو می‌کند ای‌کاش فرزندان بیشتری داشت تا آن‌ها را هم تقدیم مقاومت می‌کرد.
چه می‌توان گفت در بزرگی پدری که جنازه جگرگوشه‌اش را می‌برند تا به خاک بسپارند، و او به خاک می‌افتد تا سجده شکر به جای آورد.
چه می‌توان گفت در ستایش کودکی که همه خانواده‌اش در این جنگ نابرابر شهید شده‌اند اما می‌گوید بدان امید زنده می‌ماند که روزی به مقاومت بپیوندد.
چه می‌توان گفت...


همین روحیه و همین مقاومت جانانه است که جلادان صهیونیست را بدان درجه از استیصال و درماندگی رسانده که برای رهایی از این مخمصه به هر دری بزنند مگر راه فراری بیابند، که به تعبیر حضرت ولی‌امر امام خامنه‌ای (مد ظلّه‌العالی): «تا همین حالا هم دشمن متجاوز، مثل سگ پشیمان است از کارى که انجام داده است، گیر کرده، نمی‌داند چه کار کند؛ برگردد، آبرویش می‌رود. ادامه بدهد، کار براى او روزبهروز سخت‌تر می‌شود. لذا شما مىبینید آمریکا و اروپا و همه مجرمان عالم دستبهدست هم دادهاند که این آتشبس تحمیلى را بر مردم غزه تحمیل کنند، براى این‌که او را نجات بدهند. تا الان هم گیرکرده، بعد از این هم همین‌ [طور] خواهد بود.» و مگر جز از مقاومت می‌توان از راهکار دیگری چنین اعجازی را انتظار داشت.


این مردم راه‌شان را پیدا کرده‌اند، سال‌هاست دریافته‌اند دیگر برای احقاق حقشان نباید امیدی به شاخه‌های زیتون و پرچم‌های صلح داشته باشند، که هرچه تاکنون از این طریق به کف آورده‌اند آنان را کفایت می‌کند!!! سال‌هاست فهمیده‌اند «حق مسلّم» را تنها و تنها از یک طریق می‌توان به چنگ آورد و آن هم «مقاومت» است، البته راه دیگری هم دارد و آن‌هم «مقاومت». سال‌هاست زندگی باشرافت را برگزیده‌اند و صد البته که می‌دانند زندگی باشرافت هزینه هم دارد، حالا هزینه آن هر چقدر می‌خواهد باشد، اما ملتی که زندگی با شرافت را به عافیت توأم با حقارت ترجیح می‌دهد او را گریزی نیست جز از پرداخت بهای آن شرافت، که بهشت را هم به بها می‌دهند، نه به بهانه!
گرچه این هزینه هنگفت و گزاف شده است، اما آن‌ها راه خود را پیدا کرده‌اند، حالا «احمد شهید» هر قبرستانی که می‌خواهد باشد و برای هر فتنه‌گر و منافق و براندازی که می‌خواهد بیانیه صادر کند، آن‌قدر در این فاجعه روسیاه شد که دیگر حنایش برای هیچ انسان منصفی در هیچ کجای عالم رنگ نداشته باشد. بگذار‌‌ همان روسیاهانی که شعار «نه غزه، نه لبنان» سردادند به او دل‌خوش باشند و برایش کف بزنند و هورا بکشند، که خلایق را هر چه لایق!


این مردم راه‌شان را پیدا کرده‌اند، حالا شورای بی‌امنیت سازمان ملل هر غلطی که می‌خواهد بکند، بگذار سرشان گرم بیانیه صادر کردن برای سقوط هواپیمای مالزیایی در اوکراین و متهم کردن روسیه باشد، خودشان را مضحکه خاص و عام می‌کنند و بصیرت که هیچ، قوه باصره خودشان را به زیر سؤال می‌برند، گیرم که وجدان نداشته‌اشان را سر بریدند و زیر خاک کردند با وجدان‌های بیدار شده دنیای امروز چه می‌کنند؟! همین که در برابر چشمان از حدقه بیرون زده سران روسیاه کاخ سفید و شورای بی‌امنیت سازمان ملل و گزارش‌گر حقوق به‌شرّش یعنی احمد شهید مزدور، انسان‌های آزاده در سراسر عالم به‌پاخاسته‌اند و فریاد حمایت از غزه سر می‌دهند، این خودش یعنی خیلی حرف‌ها!
به درک که رسانه‌های وابسته به استکبار خفقان گرفته‌اند و اخبار غزه را آن‌طور که باید انعکاس نمی‌دهند، خدا اراده کرده است که اخبار مظلومیت غزه و جنایات صهیونیست‌ها از معبری غیر از کانال‌های آلوده رسانه-های شیطانی مخابره شود، همین‌که نه فقط از ایران که ام‌القرای جهان اسلام است، و نه چند کشور اسلامی همین دور و اطراف، حتی از قلب لندن و قلب نیویورک هم فریاد حمایت از غزه بلند است، یعنی دقیقاً زیر گوش BBC وCNN، همین کافی است. این پاداش مقاومت تحسین‌برانگیز این مردم است که اگرچه در اوج مظلومیت، و اگرچه به این بهای گزاف، اما دنیا را به تعظیم در برابر اراده پولادین خود واداشته‌اند. و مگر می‌شود عزمی این‌چنین راسخ باشد و فتح و پیروزی بر او چهره نگشاید؟!


اما کمی این‌سو‌تر و در بخش‌هایی از عراق نیز فاجعه مشابهی در جریان است که همان‌گونه که اشاره رفت در جنایت و قساوت و وحشی‌گری با فاجعه غزه برابری می‌کند. و اگرچه صحنه‌گردانان اصلی این ماجرا هم‌‌ همان صهیونیست‌های سفّاک و شیطان بزرگ‌اند و دست ناپاک وهابیت خنجر به‌دست سعودی هم به وضوح در پس این واقعه نمایان است، اما نمی‌توان گذشت از حماقت و خیانت برخی مسئولان محلی و انفعال و عافیت‌طلبی گروهی از مردمان آن نواحی در باز گذاشتن راه برای ورود تروریست‌های تکفیری داعش به داخل مرزهای عراق!


حالا به تاوان این حماقت و خیانت باید علاوه بر خانه‌هایشان و سرزمین مادری طبق فتوای این خلیفه-های ناخلف دخترانشان را هم برای جهاد نکاح تقدیم این وحشی‌ها کنند و مردانشان حتی مطابق میل آنان لباس بپوشند، وگرنه قتل‌عام می‌شوند! چه حقارتی بالا‌تر از این؟ اگر آنان که با قصور و تقصیر خود بر این فاجعه راهی هموار کرده‌اند سر بر زمین بگذارند و بمیرند ملامتی بر آنان نیست. تا دلاوران ارتش عراق و شیربچه‌های شیعه به این تروریست‌های بی‌همه‌چیز‌‌ همان درسی را بدهند که در سوریه دادند، این تاوانی است که این‌ها باید بابت حماقت و خیانت خود بپردازند! و برخلاف مردم غزه که هم در برابر چشمان پرسش‌گر تاریخ و هم وجدان خود سرافراز و روسپیدند که در این «فاجعه سرخ» به قدر طاقت در دفاع از آرمان و ناموس خود کوشیده‌اند، اینان که با قصور و تقصیر خود دانسته و نادانسته در دسیسه دشمن علیه خودشان و در اصل توطئه علیه جهان اسلام نقش ایفا کردند، در برابر وجدان خود سرافکنده و شرمگین‌اند که حالا باید از این دوراه زنده‌ماندن به چنان بهایی یا چنان مرگ فجیعی یکی را برگزینند! این «فاجعه سیاه» تاوان خوش‌بینی و اعتماد ایشان به وعده‌های مزورانه دشمن است که به عوض عنایت به دوستان مشفق روی خوش به دشمنان منافق نشان دادند و اینک در دام ایشان گرفتار آمده‌اند.
حالا این دوراهی «مقاومت» و «سازش» است که با چنین سرنوشت عریانی بر سر راه مواجهه با دشمن گشوده شده است، فأعتبروا یا اولی الأبصار!!!

نظر شما