شناسهٔ خبر: 58687 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ

با شهر آشوب های ۸۸ بیشتر آشنا شویم ؟ - ۶

شیر درازگوش چگونه «شاگرد مکتب ماکیاولی» را به دنیای سیاست کشاند؟!

مهاجرانی

۵سال گذشت ! به همین سادگی ...و چه تلح بود زمانی که حماسه ماندگار و ۴۰ میلیونی مردم پیش پای هوای و هوس عده ای دل به بیگانه داده قربانی شد و انتخاباتی که می توانست حلال بسیاری از مشکلات شود با فتنه از پیش طراحی شده به معظلی بدل گشت ...معظلی که اگر نبود وجود رهبر عزیز انقلاب امروز ایران بدل به اوکراین و دیگر قربانیان انقلاب های رنگین شده بود . سخن را کوتاه کنیم  فتنه در شبانگاه ۲۲ خرداد و با سخنان از پيش نوشته شده ميرحسين موسوي فاز عملي خود را به صورت جدي شروع كرد و در روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و عاشورا با هدايت اصحاب فتنه بر جسارت خود افزود.حماسه به يادماندني و تاريخي ۹ دي فتنه گران را در اغما فرو برده و يوم الله ۲۲ بهمن سرنوشت مختوم مرگ خفت بار را براي آن رقم زد.
دوران شاگردان مكتب ماكياولي ديگر به سر رسيده است و اين مكتب انبيا است كه با عزت به راه خود تا رسيدن به قله كمال در حكومت منجي آخرالزمان مهدي موعود(عج) ادامه مي دهد.

سایت نماینده تلاش دارد تا از امروز و به مناسبت پنجمین سالگرد انتخابات حماسی ۲۲ خرداد به معرفی اصحاب و رجال تاثیر گذار فتنه بپردازد به این امید که گامی هر چند کوچک در راه مقابله با تلاش های صورت گرفته در به فراموشی سپردن جنایت ها و خیانت های اصحاب فتنه برداشته باشد ...

 

سخن گفتن از عطاءالله مهاجراني بي اختيار انسان را به خاطره اي رهنمون مي سازد كه وي در آن فلسفه گرايش خويش به سياست را توضيح مي دهد.

«سياست در كام من در اين ميانسالي طعم شير درازگوش مي دهد! كه جرعه هايي از آن را در دهه اول عمر نوشيده ام و پيرزني كولي و طالع بين در جام جهان نماي چشمان كبودش انگار مثل پيرزني كه نقش خشت خام را مي خواند از پيشاني ام خواند كه وكيل و وزير مي شوم.»

وي در مصاحبه با داريوش سجادي اين چنين گذشته و آينده خود را تصوير كرده است:

«۲۵ سال اول عمرم را صرف آموختن كردم . ۲۵سال دوم را صرف كار سياسي كردم و آنچه كه باقي مانده را اميدوار هستم صرف رمان كنم.[۱]

با اين حال كه مهاجراني سياست را همچون دامي مي دانست كه به ناچاري در آن گرفتار شده است و در روزهاي آخر حضور در دفتر مركز گفتگوي تمدن ها در گفتگو با خبرنگاران گفته بود كه «به گمانم ۲۵سال خدمت و حضور در عرصه سياست كافي باشد.» شهد «شير درازگوش» دوباره بر كام وزير اسبق شيريني كرده و تمام قد وارد مناقشات سياسي شده است.

از اين مقدمه كوتاه كه بگذريم به جا است كه مختصري از زندگي سياسي عطاءالله مهاجراني را با هم مرور كنيم.

مهاجراني در مرداد ماه سال ۱۳۳۳ و در روستاي مهاجران از توابع شازند در استان مركزي متولد شد. وي تحصيلات عالي خود را در رشته تاريخ در دانشگاه هاي اصفهان (كارشناسي)، شيراز (كارشناسي ارشد) و تهران (دكترا) پي گرفت.

زماني كه مبارزات عليه رژيم ستمشاهي به اوج خود رسيده بود مهاجراني علاقه اي به برخوردهاي تند و تيزانقلابي نداشت.

وي در اين زمينه مي گويد: «اهل مبارزه به اين معني كه در حوزه مباحث نظري و فرهنگي بودم. البته در تظاهرات دانشجويي شركت مي كردم. منتها به گونه اي نبود كه به فرد شاخصي براي برخوردهاي تند و تيز تبديل شوم و چون در منظر سازمان دهنده تظاهرات نبودم دستگير هم نشدم.»

مهاجراني در سن ۲۵سالگي، زماني كه فقط چهار ماه از سن حداقلي براي نمايندگي مجلس بيشتر داشت، در مجلس اول نماينده شيراز شد.

وي كه در آن زمان دانشجوي مقطع ليسانس رشته تاريخ دانشگاه شيراز و اصالتاً از اهالي يكي از روستاهاي اراك و نيز ساكن همان جا بود صرفا به سبب پذيرفته شدن در دانشگاه شيراز به آن شهر رفته بود.

او در شيراز، از طريق حضور در جلسات سخنراني آيت الله سيدعبدالحسين دستغيب به تدريج خود را به ايشان نزديك كرده به طوري كه در نهايت شگفتي، توانسته بود در اولين دوره انتخاباتي مجلس شوراي اسلامي از شيراز نامزد نمايندگي مجلس شود، و حمايت شخص آيت الله دستغيب- به عنوان امام جمعه و از برجسته ترين شخصيتهاي مذهبي و اجتماعي آن شهر- را نيز در اين امر براي خود كسب كند كه دقيقا به سبب همين حمايت نيز توانست به عنوان نماينده شيراز به مجلس شوراي اسلامي راه يابد.

مهاجراني در مجلس اول در جمعي قرار داشت كه بني صدر را كنار زدند.

او در اين راستا مقاله اي نيز عليه بني صدر با عنوان تضاد در چنبره تناقض نگاشت. مواضع انقلابی مهاجرانی در این دوره شهره آفاق بود .

وی اسفندماه ۱۳۵۹در مصاحبه با روزنامه کیهان در وصف انقلابیون پشیمان می گوید : به هرتقدیر غیر انقلابیون به بهانه نظم همواره سد حرکت های انقلابی می شوند و آنان که در واقع هیچگاه در مسیر انقلاب نبوده اند ، بلکه حداکثر ماهی در پشت سر توده ها لنگان و گام به گام خود را کشانده اند وقتی که حرکت های انقلابی را می بینند تحملشان تمام می شود و از این که انقلاب کرده اند ، غلط کردن می فرمایند به عبارت دیگر اینان به واژگونی نظام شاهنشاهی اعتقادی نداشتند ...این آقایان وقتی منافع گروهیشان در خطر باشد دست به انقلاب هم می زنند ...[۲]

وی چندی بعد در مورد گروه های محارب از جمله منافقین نیز می گوید : دشمن گروه های محارب که ایادی پیدای آمریکایند همین مردم هستند .[۳]

در آن روزها مهاجرانی جوانی انقلابی بود که به شدت با لیبرال ها مرزبندی داشت

وی در مقاله مرگ سادات و توطئه جدید آمریکا می نویسد : آمریکا در کشورهای تحت سلطه اش دنبال کسانی است که چپ ترین مواضع را در حرف برای فریب مردم و راستترین مواضع را در عمل برای منافع آمریکا داشته باشند . [۴]

وقتي مهاجراني روي كرسي هيئت رئيسه مجلس نشست نشان داد كه علاقه ندارد جاي خودش را از دست بدهد. به علت كمي سن يكي از اعضاي هيئت رئيسه سني مجلس اول و بعد از مدتي نيز عضو هيئت رئيسه دائمي شد.

مهاجرانی

. در همین ایام وقتی روزنامه ی میزان –ارگان نهضت آزادی – توسط دادستانی کل انقلاب توقیف شد مهاجرانی به همراه جمعی از جمله سید محمد خاتمی و محمد موسوی خوئینی ها در نامه ای سرگشاده اقدام به حمایت از این اقدام دادستانی نمود . [۵]

در مرداد سال ۶۲ هنگامی که مهدی بازرگان دبیرکل نهضت آزادی با نطقی چالشی در مجلس رویه نظام را استبداد ، انحصار و تخلف از قانون اساسی دانست ، عطاء الله مهاجرانی از نخستین کسانی بود که پاسخ تندی به او داد  و نوشت :  عراق جبهه ها را بمباران می کند و بازرگان پشت جبهه ها را  [۶]

این در حالی است که وی در حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری طی مقاله ای مدعی شد : بازرگان از عصر خود فراتر بود... به گمانم یکی از مبانی شخصیت و منش او، که به بازرگان مجال می داد تا از زاویه و یا تماشاگه درست و دقیق و فرازمانی بنگرد و داوری کند، نگاه قرآنی او بود. [۷]

 مهاجراني در مجلس اول و به صورت همزمان در سه كميسيون فعاليت مي كرد ، رياست كميسيون بازرگاني، نايب رئيس كميسيون خارجي و مسئول كميته اطلاعات و اخبار كميسيون دفاع بر عهده وي بود.

مهاجراني در پاسخ به اين سؤال كه چگونه به صورت همزمان در اين سه كميسيون فعاليت داشتيد و نيز چرا در حالي كه تخصصي در زمينه بازرگاني نداشته و نداريد رياست اين كميسيون را برعهده گرفتيد مي گويد:

«آن موقع اين امكان بود. در ضمن اينكه كار ديگري جز مجلس نداشتم... رياست كميسيون بازرگاني نيز سفارش رئيس مجلس بود و چون متقاضي نداشت به توصيه رئيس پذيرفتم.»[۸]

مهاجراني با خواندن گزارش ها تخصص لازم براي رياست كميسيون بازرگاني را كسب و در سن ۲۵سالگي و به صورت همزمان در سه كميسيون تخصصي مجلس فعاليت مي كند.

بدين ترتيب بود كه وي دخالت در حوزه هاي غيرتخصصي خود را براي اولين بار در مجلس اول تجربه كرد و اين خود چراغي شد براي اقدامات بعدي وي در معاونت پارلماني نخست وزير و رئيس جمهور و مهمتر از آن در مديريت وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامي.

او مدتي پس از پايان دوره نمايندگي از سوي وزارت ارشاد به پاكستان رفت و بعد به ايران برگشت تا براي مدتي طولاني در پست معاونت پارلماني نخست وزير وقت رابطه پارلمان و دولت را تنظيم كند.[۹] همزمان با اين وقايع مهاجرانی از مهرماه سال ۱۳۶۴نوشتن جدي و روزانه در ستون نقد حال روزنامه اطلاعات را آغاز کرد .

در اين ستون نيز بود كه مقاله «مذاكره مستقيم با آمريكا» را نگاشت تا بحث هاي فراواني را در جامعه ايجاد كند.

پيشگام در مذاكره با شيطان

مسئله ارتباط با آمريكا، كه از پيش مورد توجه برخي از دست اندركاران بود، در دوران دولت سازندگي بروز بيشتري يافت. در اين دوره كه مهاجراني در سمت معاون پارلماني رئيس جمهور مشغول فعاليت بود با نوشته اي در روزنامه اطلاعات با عنوان مذاكره مستقيم به اين موضوع پرداخت.

وی در این مقاله نوشت : مذاکره در تاریخ عالم و آدم همواره به عنوان امری بسیار بدیهی که نیاز به برهان و توجیه ندارد به کار گرفته شده است . مذاکره به معنی پذیرش سلطه و انقیاد نیست . اگر در شرایط ویژه ای که هستیم مصالح کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم بهره اش از دست رفتن فرصت ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش می خواهند فرصت های او را بگیرند و سال ها پس از سال ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار مثل بازی با یخ متوقف بمانیم . [۱۰]

وي ۸سال  پيش و در توضيح چرايي اين پيشنهاد و در تائيد آن گفت: «زماني كه من آن مقاله را نوشتم، شرايطي طلائي براي گفتگوي ايران با آمريكا فراهم بود. در آن مقطع ما شاهد يك وحدت و همدلي در كشور بوديم، جنگ تمام شده بود و ما در موقعيت خيلي خوب و مثبتي قرار داشتيم. از سوي ديگر در آن مقطع پيشنهاد گفتگو با ايران را جورج بوش پدر، رئيس جمهور وقت آمريكا مطرح كرده بود.»[۱۱]

مهاجرانی

رهبر معظم انقلاب بعد از اين پيشنهاد طي سخناني در جمع معلمان و مسئولان امور فرهنگي كشور با اشاره به اين مقاله و پيامدهاي آن فرمودند:«من معتقدم، آن كساني كه فكر مي كنند ما بايد با رأس استكبار- يعني آمريكا-مذاكره كنيم، يا دچار ساده لوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كرده ام كه استكبار، بيش از اين كه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مي خورد. اصلا استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است.»[۱۲]

در پي اين سخنراني و روشن شدن برخي مسائل پشت پرده مهاجراني با موجي از موضع گيري هاي ملت مسلمان ايران مواجه شد كه اين بار نيز رهبر معظم انقلاب كه همواره اخلاق اسلامي را به عنوان راهنماي مسير سياستمداران مي داند موضوع را خاتمه داده و از هجوم بيشتر به مهاجراني جلوگيري مي كند.

در نامه رهبر معظم انقلاب به مهاجرانی آمده بود :  من شما را دهسال است به صدق و صفا و طهارت می شناسم و مطمئنم جز دلسوزی و خیر خواهی نظری نداشته اید[۱۳]

مهاجراني خود در اين باره و در جلسه رأي اعتماد مجلس شوراي اسلامي به وي مي گويد: من از اين جهت بسيار شرمنده و افسرده شدم كه به هر حال چرا مي بايستي اين مسئله به جايي برسد كه ايشان (رهبر معظم انقلاب) تعابيري را در يادداشت خودشان به كار ببرند كه منتهاي بزرگواري و كرامت و رفعت شأن ايشان هست و بنده خودم را شايسته نمي ديدم و وقتي كه بلافاصله ملاقاتي ترتيب دادند و من خدمت ايشان رسيدم... بنده آن مطلب را (رابطه با آمريكا) به عنوان يك نظر مطرح كردم اما سخنان و مواضع رهبر معظم انقلاب يا مقام ولايت امر را فصل الخطاب [۱۴]همه سخنان و مواضع مي دانم[۱۵]

موضع گیری قوی رهبر معظم انقلاب در این موضوع نشان دهنده کرامت در برخورد و استقامت در رای بود که می تواند راهنمای مسیر سیاستمداران و نویسندگان قرار گیرد .

واکنش ها به مقاله مهاجرانی

در پی انتشار مقاله «مذاکره مستقیم» مهاجرانی وی با هجم گسترده ای از انتقادات مواجه شد . علی اکبر محتشمی پور در پاسخ به مهاجرانی در مقاله ای با عنوان «مذاکره مستقیم یا انتظار ترحم از شیطان» می نویسد : مذاکره مستقیم عنوان نوشتار غیر مسئولانه ای است که امت حزب الله و شیفتگان امام و انقلاب را بشدت خشمگین کرد ، به زعم نویسنده آمریکا حلال مشکلات است و دراز کردن دست تکدی به سوی او رواست .

وی ادامه داد : محتوای این مقاله به مفهوم سقوط آزاد نظام و مرگ انقلاب اسلامی است ، این مقاله حلقه زنجیره جریانی است که از ابتدای پیروزی انقلاب همچون آفتی در نظام نفوذ کرده است ، جریانی که به اصول کفر ستیز انقلاب اسلامی و تفکر حضرت امام (ره)باور نداشته است .

محتشمی پور اینگونه ادامه داده بود که : مگر حکومت موقت بازرگان چه جرمی مرتکب شد که مستوجب سقوط دولتش و مطرود حضرت امام و امت حزب الله و منفور تاریخ گردید ؟ جز مذاکره مستقیم با آمریکا از طریق برژینسکی توسط بازرگان و یزدی؟ بی تردید درج اینگونه مطالب لکه ننگی است بر جایگاه مقدس تغذیه افکار عمومی که با آب زمزم هم پاک نمیشود و امت و امام این جریان فکری را نمی بخشد و از نظر مردم فاقد اعتبار است ولو توبه کند . [۱۶]

روزنامه اطلاعات هم ۴روز بعد از انتشار مقاله مهاجرانی در ستون سخن روز مقاله ای دیگر بدون ذکر نام نویسنده منتشر کرد. این مقاله با عنوان«اول تکلیف مذاکره با دوستان را روشن کنید » مدعی شده بود : بعضی از ما قائل به مذاکره میان خودمان هم نیستیم تا چه رسد به مذاکره با دشمنان ...گویی ما بدون دشمن نمی توانیم زندگی کنیم .[۱۷]

همسر اول مهاجرانی نیز در دفاع از وی نوشت : از خدا بخواهیم که به همگی ما شرح صدری عطا کند تا قادر به پذیرش اندیشه های مخالف با نظرات خودمان باشیم ، باید بپذیریم که اندیشه و نظریه را تنها با برهان و ارائه طریق می توان پاسخ گفت [۱۸]

اما هادی غفاری عضو مجمع روحانیون مبارز دست به افشاگری علیه مهاجرانی زد و او را به طرفداری از منافقین متهم کرد . غفاری نوشت : این روزها نغمه شوم مذاکره مستقیم با آمریکا از قلم افراد بعضا وزین که البته دوره حاکمیت منافقین نامه بسود منافقین از همین مجلس امضا کرده اند به گوش می رسد ...روزی که ما با آمریکا به سازش رسیده باشیم روزی است که امام و انقلاب و آرمان های مقدس شهدا مرده است و قطعا آن روز نخواهد آمد[۱۹]

آیت الله خلخالی نیز از قافله نقد مهاجرانی عقب نماند و همانند هادی غفاری به افشاگری علیه مهاجرانی دست زد . وی گفت : تو معاون پارلمانی رئیس جمهور هستی تو باید از اعتماد صددرصد بالایی برخوردار باشی نه اینکه خودت را اسیر در جریانات بکنی ...به توچه که مقاله می نویسی ...شما در دانشگاه ئر همان اوایل هم بنفع مجاهدین وارد شدید ، اعلامیه دادید پشتیبان رجوی بودید ...من یک دفعه در مجلس گفتم این آقای مهاجرانی خودش را برتر می داند لذا کسی بخواهد به ایشان اعتراض بکند خیلی ناراحت می شود [۲۰]

فخرالدین حجازی نیز نوشت : نویسندگان و گویندگان باید در پاسخ مقاله مذاکره مستقیم مقالاتی بنویسند تا نویسندگانی که قلم بدست دارند متنبه شوند و بدانند که نمی توانند چنین اشتباه بزرگی را مرتکب شوند .[۲۱]

مهاجرانی که از این واکنش گسترده به یک مقاله از طرفی شوکه و از طرفی دیگر عصبانی شده بود دست به قلم برده و در ستون نقد حال روزنامه اطلاعات بر منتقدین خود حمله برد و مدعی شد : عده ای از قلم به عنوان قمه استفاده می کنند![۲۲]

توجه به این نکته که چندی بعد از این سخنان دولتمردان آمریکایی ایران را محور شرارت نامیده و خواستار ریشه کنی ملت ایران گشتند تحلیل سخنان مهاجرانی در این مقطع را آسان می سازد .

سفر نافرجام به تاجیکستان !

شاید ذکر این واقعه تاریخی در میان سیلی از حوادثی که می توان در زندگینامه مهاجرانی آن ها را بررسی کرد تعجب آور باشد ولی اگر بدانیم وی و دوستانش مدعی هستند دولت نهم و دهم در عرصه دیپلماسی با کارهای نابهنجار ! آبروی ایران اسلامی را در جهان برده اند تحلیل رخدادی که در ادامه خواهد آمد نیز آسان خواهد شد .

هیئت ایرانی به سرپرستی مهاجرانی  یک روز قبل از آغاز سال نوی ۱۳۷۱تصمیم میگیرد بدون آنکه وزارت خارجه کشور مقصد را مطلع کند به دوشنبه پایتخت تاجیکستان سفر کند و کشور مقصد نیز بدون تعارف از پذیرش هیئت ایرانی اجتناب کرده و هواپیمای حامل مهاجرانی و هیئت سی نفره همراه اجازه فرود در فرودگاه شهر دوشنبه را نمی یابد  و در نتیجه یک آبرو ریزی بزرگ اتفاق می افتد .

 صفر علی کنجایف رئیس وقت شورایعالی تاجیکستان  مدعی بود  ما آمادگی پذیرایی از مهاجرانی و هیئت سی نفره همراه را نداشتیم در نتیجه از پذیرش میهمانان خودداری کردیم.

رئیس جمهور تاجیکستان نیز از سفر معاون پارلمانی رئیس جمهور ایران به شهر دوشنبه اظهار بی اطلاعی کرد . رحمان نبی اف گفت : مطابق قواعد بین المللی آنها بایستی قبلا ما را از این سفر مطلع می کردند حال آنکه وزیر خارجه ما نیز از این موضوع آگاهی نداشت . [۲۳]

مهاجرانی

انتشار این خبر در رسانه ها در اولین روزهای بعد از تعطیلات موجی از اعتراضات را در محافل عمومی و دیپلماتیک برمی انگیزد و عملکرد نامطلوب دستگاه سیاست خارجی و نیز شخص مهاجرانی در این مسئله مورد سوال افکار عمومی قرار می گیرد .

تلاش براي تغيير قانون اساسي

روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۳۷۳مهاجرانی طی مصاحبه ای با روزنامه انگلیسی زبان و جدیدالانتشار ایران نیوز در پاسخ به سوال خبرنگار این روزنامه که نظر ایشان را درباره ریاست جمهوری آینده ایران پرسیده بود اظهار داشت : اگر امکان تغییر در قانون اساسی وجود داشته باشد آقای هاشمی شایسته ترین فرد برای احراز این مسئولیت است . وی افزود : آقای هاشمی رفسنجانی دو ویژگی امیرکبیر و مدرس را با هم دارند ، امیرکبیر به لحاظ توجه به توسعه صنعتی کشور و مدرس به خاطر توجه به آزادی.

مهاجرانی ادامه داده بود : اگر در قانون اساسی تغییر داده نشود در آن صورت آقای دکتر حسن روحانی شایسته ترین فرد برای ریاست جمهوری آینده ایران خواهد بود .[۲۴]

از نظر تاريخي در حالي كه دو جناح راست سنتي و مدرن از اواخر سال ۱۳۷۴ فعاليت هاي خود را براي در اختيار گرفتن قوه مجريه آغاز كرده بودند، گروه هاي چپ و ائتلاف موسوم به خط امامي ها از تابستان سال بعد فعاليت خود را در اين خصوص با اميد اندكي كه به موفقيت داشتند، آغاز كردند. جناح راست سنتي از يك سال مانده به انتخابات رياست جمهوري كانديداي خود را براي حضور در انتخابات مشخص كرده بود. راست هاي مدرن به عنوان كارگزاران سازندگي توسط افرادي هم چون مهاجراني، عبدالله نوري و محجوب از چپ كارگري موضوع همه پرسي براي تمديد دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي را مطرح كردند. استدلال آن ها اين بود كه به خاطر برخي مواد قانون اساسي نبايد كشور را از تجربه مديريت و شخصيت ارزنده فردي با سابقه مشخص و روشن همچون هاشمي محروم كرد..

مهاجراني دليل پيشنهاد تغيير قانون اساسي را اين گونه شرح مي دهد كه:

«بحث تغيير قانون اساسي در مقطعي بود كه همه ما احساس مي كرديم كه كشور به طرف يك استبداد و يك دوره تاريك خواهد رفت. تقريباً هيچ عنصر اميدي در ايران پس از آقاي رفسنجاني مطرح نبود.»[۲۵]

اين گونه بود كه بعد از منتفي شدن تغيير قانون اساسي براي ادامه رياست هاشمي رفسنجاني بر قوه اجرايي كشور مهاجراني طي يك سخنراني در دانشگاه اراك گفت: هر كسي رئيس جمهور شود شخص سوم كشور خواهد بود!

 البته وي پس از پيروزي خاتمي در انتخابات و زماني كه به عنوان يكي از وزيران كابينه مطرح شدند طي يك سخنراني ديگر با چرخشي ۱۸۰ درجه اي می گوید: رئيس جمهور شخص دوم كشور است![۲۶]

وي كه زماني از تمديد دوران رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني سخن مي گفت در طول دوران مديريت خود بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هيچ تلاشي در جهت اعاده حيثيت هاشمي رفسنجاني كه توسط نويسندگان منتسب به دوم خرداد لكه دار شده بود نكرد.

خوي ماكياوليستي مهاجراني در اين ماجرا نمود بيشتري مي يابد. انتقادي كه آقاي هاشمي نيز به آن صحه گذاشته و مي گويد: «زماني كه كابينه سازندگي در اوج درخشش بود، دوستان از اعتبار من بهره مي گرفتند اما بعد از دوم خرداد كه آن پرخاشگري ها عليه من شروع شد، هيچكدام از آقايان حاضر به دفاع از من نشدند.»[۲۷]

مديريت فرهنگي

با پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات خرداد ۱۳۷۶همگان می دانستند که کارگزاران سازندگی و عضو شاخص این گروه که هنوز به حزب هم تبدیل نشده است جایگاه شاخصی در دولت خواهد داشت .

مهاجرانی که خود را در قامت وزیر می دید نمی خواست این گونه القا شود که وی و هم مسلکانش می خواهند سهمی از دولت آینده را به خود اختصاص دهند «جمعی از کارگزاران سازندگی با تمام توان از آقای خاتمی رئیس جمهوری برگزیده ملت ایران حمایت کرده و می کند ولی هیچ یک از اعضای این گروه مدعی سهمی در کابیته ایشان نیست »[۲۸]

ولی کارگزاران سازندگی در عین حال لیستی از وزرای مورد تائید خود را تقدیم رئیس جمهور منتخب می کند که خاتمی از میان آنان وزرای خود را انتخاب کنند !

مهاجرانی در پاسخ به این سوال که آیا خاتمی تاکنون در مورد ترکیب کابینه آینده با این گروه مشورت کرده است می گوید «همکاران ما هم اکنون در مرحله بررسی این موضوع هستند که به محض آماده شدن به رئیس جمهور برگزیده تقدیم خواهد شد »[۲۹]

هنگامي كه سيد محمد خاتمي مهاجراني را به عنوان كانديد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به مجلس شوراي اسلامي معرفي كرد، واكنش هاي زيادي در مجلس و نيز در مطبوعات كشور نسبت به اين موضوع نشان داده شد.

تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي روي دو مسئله انگشت نهاده و به شدت با مديريت مهاجراني بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مخالفت كردند.

رابطه با آمريكا و برنامه هاي ساختارشكنانه فرهنگي محور اعتراضات نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بود.

خاتمي در جلسه رأي اعتماد به مهاجراني و در تعريف شخصيت وي از جملاتي استفاده كرد كه باعث تعجب بسياري شد.

«آقاي مهاجراني از سرمايه هاي گرانسنگ فرهنگي، ديني، علمي و اجتماعي ما است. ايشان اهل تعبد است، اهل تحجد است، اهل دينداري و البته اهل فكر هم هست و ما به متدينان متفكر نيازمنديم»[۳۰]

خاتمی در جلسه رای اعتماد فلسفه انتخاب مهاجرانی براي هدايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را كار براي حفظ آبروي نظام اسلامي، تقويت اسلام، تقويت فكر و فرهنگ اسلامي دانست  و وزیر جدید نیز که هنوز جای پای خود را  بر کرسی وزارت ارشاد محکم نکرده بود در مصاحبه با خبرنگاران و رسانه ها خط مشی و برنامه های وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر چهار مبنای قانون اساسی ، وصیتنامه حضرت امام خمینی (ره)، برنامه پنجساله دوم توسعه و برنامه کلان آقای خاتمی رئیس جمهوری استوار دید [۳۱]

این ها همه در حالی بود که مهاجراني چند سال بعد و در پاسخ به اعتراض دلسوزان ادعا كرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در اين راستا وظيفه اي ندارد.[۳۲]

يك سال بيش از آغاز مديريت مهاجراني بر سكان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نگذشته بود كه مديريت ضعيف و بنيان شكن وي در اين وزارت خانه نمايندگان مجلس را بر آن داشت تا وي را به مجلس فراخوانده و وي را استيضاح كنند.

اولین روز اردیبهشت سال ۱۳۷۸،۳۱تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی طی نامه ای به ناطق نوری خواستار اسیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بخاطر کوتاهی در انجام وظایف قانونی محوله شدند . [۳۳]

در حالیکه خاتمی در جلسه هیئت دولت استیضاح را به عنوان یکی از مظاهر توسعه سیاسی حق مجلس شورای اسلامی دانست برخی روزنامه های تشنج طلب با تیترهای جنجالی سعی کردند اعمال حق طبیعی نمایندگان مردم را حمله به دولت و خاتمی وانمود کنند .

در این زمینه روزنامه خرداد به بهانه تقاضای استیضاح ۳۱نماینده مجلس تیتر اول خود را به عبارت «حمله جدید به خاتمی» اختصاص داد و آن را تحرکی برای به شکست کشاندن برنامه های رئیس جمهور ارزیابی کرد . این روزنامه مدعی حملات شدید در این زمینه شد و برای اثبات واقعی بودن جوسازیش به شایعه پروژه محرم که توسط روزنامه صبح امروز ساخته وپرداخته شد ، و معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد آن را تکذیب کرد استناد نمود .

روزنامه مذکور همچنین در تیتر دیگری نوشت :«استیضاح مهاجرانی ، ایجاد مانع در برنامه توسعه سیاسی خاتمی است »! این روزنامه با این حال نوشت «این استیضاح با رای اعتماد نمایندگان با شکست مواجه خواهد شد».در همین زمینه خرداد نوشت : استیضاح ضربه ای سنگین به دولت خاتمی و نشانه واپس گرایی است . این روزنامه همچنین استیضاح را خشونت سیاسی عنوان کرد .

روزنامه نشاط نیز به عنوان وارث روزنامه توس که توسط خود مهاجرانی و به دلیل این که پاتوث ضدانقلاب شده بود تعطیل شد در راستای فرصت طلبی های گذشته در تیتر اول خود در مورد استیضاح نوشت :«گام جدید محافظه کاران برای مقابله با اصلاحات خاتمی»!

این نشریه نوشت :«درخواست استیضاح مهاجرانی توسط۳۱نماینده ، شوک تندی را به اصلاح طلبان ، محافل خبری و افکار عمومی وارد کرد »! نشاط برغم ادعاهای توسعه سیاسی و اصلاح طلبی استیضاح را ورطه سیاسی خواند .

روزنامه ایران وابسته به وزارت ارشاد نیز در خبر تیتر اول خود به نقل از یک نماینده مدعی شد هدف استیضاح متوقف ساختن برنامه توسعه سیاسی رئیس جمهور است .

روزنامه همشهری نیز مدعی شد استیضاح مهاجرانی هجوم به کارگزاران و توسعه سیاسی است .

محورهاي استيضاح مهاجراني اين بار علاوه بر انتقادهايي كه سال پيش از آن و در جلسه راي اعتماد مطرح شد موضوع ديگري را نيز در برمي گرفت.

«استفاده غيرقانوني از وجوه سپرده مردم براي سفر عمره و تضييع حقوق سپرده گذاران»

سيدمحمد حسيني، نماينده وقت مردم رفسنجان در مجلس شوراي اسلامي در جلسه استيضاح مي گويد:

«جناب وزير! هنرمنداني كه مي گويند از شما پشتيباني مي كنند، اگر مي دانستند ماهانه يك ميليارد و پانصد ميليون تومان بودجه خارج از محاسبه در اختيار داريد، راحتتان نمي گذاشتند.»

روايت علي اكبر ناطق نوري در مقام رييس مجلس پنجم از استيضاح مهاجراني به خوبي فضاي آن روزها را ترسيم مي كند: «مبناي استيضاح آقاي مهاجراني همان تذكرات رهبري بود و توجيهي كه نمايندگان براي استيضاح مهاجراني داشتند، حرفهاي آقا بود. ايشان چه در شوراي انقلاب فرهنگي و چه در دولت تصريح كرده و به خودش خطاب كرده بودند؛ همچنين به رييس دولت هم گفته بودند. نمايندگان هم بر مبناي فرمايشات رهبري و اشكالات فراوان در حوزه هاي فرهنگي و مديريتي آقاي مهاجراني، استيضاح را امضا و در مجلس مطرح كردند... چپي هايي كه خودشان را خط امامي و ارزشي مي دانستند مخالف استيضاح بودند. علي القاعده چپ ارزشي بايد كه به استيضاح مهاجراني راي مي داد چون او اباحه گري را ترويج مي كرد؛ اما در ظاهر سياسي بودن بر ايدئولوژيك بودن غلبه كرد. بعضي از چپ هاي ارزشي به دفاع از مهاجراني سخنراني و حمايت كردند كه براي من مايه تعجب بود كسي كه خط امامي و ارزشي بود يك دفعه به دفاع از آقاي مهاجراني صحبت كرد.»[۳۴]

در اين ميان گزارشي كه محمدرضا سرشار، نويسنده ادبيات داستاني از جلسه استيضاح ارائه مي كند در نوع خود بي نظير است.

اگرچه وي در آن زمان در مجلس شوراي اسلامي حضور نداشت ولي به صورت غيرمستقيم و همانند ساير هموطنان ماجراي استيضاح را از راديو گوش مي كرد تا آن جايي كه مهاجراني در دفاع از خويش به يكي از نوشتارهاي سرشار اشاره مي كند و مي گويد:

«در اين مقاله كه اشاره كردم كه آقاي محمدرضا سرشار (همان رضا رهگذر) تندترين انتقادات را از ما كردند، ما هم از ايشان متشكريم. انقلابي هستند، حزب الهي هستند، در حوزه هستند، همه اين تشكرها به جاي خودش. مقاله اي نوشتند درباره آقاي محمود دولت آبادي. در اين مقاله اشاره مي كنند كه اين ويژگي آقاي دولت آبادي، به لحاظ هنري، در كار نگارشش، نشانگر آشنايي كافي نويسنده با ماده كارش از يك سو و روحيه و خواست مخاطبان فرهيخته از يك داستان واقعي از سوي ديگر است...»[۳۵]

سرشار مي گويد:

«به همين ترتيب مهاجراني بيش از دوازده- سيزده سطر از نقد مرا به عنوان تاييد آقاي دولت آبادي و كارش جاي خالي سلوچ، براي نمايندگان مجلس خواند؛ و شماره صفحه مجله را هم كه اين نوشته در آن چاپ شده بود ذكر كرد. در انتهاي اين بخش از صحبتش هم اضافه كرد: «خوب؛ اين يك داوري درباره يك نويسنده است و...»

سرشار در اين باره مي گويد:

«آقاي مهاجراني، از آن نقد، گزينشي استفاده كرد. به اين ترتيب كه، آنجاهايي را كه من به بي اطلاعي آقاي دولت آبادي از مسائل مذهبي و تحريفهايي كه او در مورد حضور مسلم مذهب در روستاهاي ما صورت داده و تاثيرات نگاه ماركسيستي-ماترياليستي اش در اين اثر اشاره كرده ام نخواند، و آن بخشي را كه صرفا در تاييد «هنر نويسندگي» او آورده بودم خواند؛ و طوري هم وانمود كرد كه گويا من كليت شخصيت، تفكر و اثر او را تاييد كرده ام.»[۳۶]

گفتني است نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در روز استيضاح به چاپ هزاران عنوان كتاب مغاير با اصول و مباني اسلامي انتقاد داشتند كه نوشته «جاي خالي سلوچ» محمود دولت آبادي يكي از اين آثار بود.

اين گونه بود كه مهاجراني توانست با استفاده از حربه جعل و تحريف جلسه استيضاح را به پايان برساند و با ۱۳۵راي موافق، در برابر ۱۲۱ راي مخالف و ۸راي ممتنع سياست تساهل و تسامح خود را در حوزه فرهنگ كشور شدت بخشد.

توهين به مراجع و علما

مهاجراني كه از استيضاح نمايندگان مجلس با لطايف الحيل فراوان جان به در برده بود بر جرات و جسارت خود افزود و در كتابي با عنوان «استيضاح» توهين هاي عديده اي را به نمايندگان ملت روا داشت.

دامنه اين توهين ها به حدي رسيد كه وي در اين كتاب با توهين هاي بسيار زشت به مرجعيت شيعه آيه الله نوري همداني را كه عليه سياست هاي فرهنگي دولت سخنراني كرده بود بي مروت ناميد.

آيت الله نوري همداني طي سخناني كه نسخه پياده شده آن در اختيار رسانه ها قرار گرفته بود به شدت از سياست هاي فرهنگي دولت وقت انتقاد كرده بود.

«از موقعي كه آقاي مهاجراني سركار آمده اند تغييرات زيادي كه با موازين و معيارهاي اسلامي سازش ندارد در مملكت اسلامي و انقلابي ما بوجود آمده است از اين نظر ما اعتراض و گله داريم»

چندي بعد نيز مهاجراني در پاسخ به انتقادات از سردلسوزي آيه الله مكارم شيرازي پاسخي توهين آميز داد.

اين مرجع هوشيار كه در برابر توهين نشريات به محضر مقدس امام زمان(عج) واكنش نشان داده بود با پاسخ وهن آلود مهاجراني روبرو شد كه به جاي اعتراض به من در اين ماجرا بنشينيد و به كتاب هايي كه در خارج از ايران و عليه مقدسات نوشته مي شود پاسخ گوئید .

نكته اي كه در پاسخ مهاجراني به مراجع خود را نشان مي دهد روحيه فرافكني وي است.

مهاجراني در بخشي از پاسخ به آيه الله مكارم شيرازي مي گويد:

«ترديد و تشكيك در مباني اعتقادي ما و مشخصا مقوله مهدويت امر تازه اي نبوده و نيست»[۳۷]

وي با اين استدلال ساده انديشانه كه توهين به ائمه سابقه داشته و از اين به بعد نيز ادامه خواهد داشت كم كاري هاي خويش را توجيه كرده و توپ را به زمين ديگران مي اندازد.

البته رفتار توهين آميز نسبت به مراجع و علما به اين نيز محدود نشد و در مدتي كه مهاجراني سكاندار هدايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود به صورت مداوم و بدون لحظه اي درنگ توپخانه هاي رسانه اي به ترور شخصيت عالمان مجاهدي چون علامه مصباح يزدي مشغول بودند چنان چه كاريكاتور توهين آميز نيك آهنگ كوثر نسبت به آيه الله مصباح يزدي موجي از اعتراضات گسترده را به دنبال آورد كه در تحصن بزرگ مسجد اعظم قم نمود يافت.

وي چندي بعد نيز در جريان تحصن علما و روحانيون در مسجد اعظم قم به آيه الله جوادي آملي تاخته بود كه چرا در جمع متحصنين سخنراني و از سياست هاي فرهنگي دولت انتقاد كرده است.

تحصن مسجد اعظم قم

هرچند مهاجراني به لطايف الحيلي كه محمدرضا سرشار از آن به «تطميع» برخي نمايندگان و «تلاش عده اي از وزراي كابينه آقاي خاتمي درمجلس» ياد مي كند توانست در برابر ۱۲۱ راي مخالف، به ساختمان ميدان بهارستان بازگردد اما ادامه همان سياست هاي پيشين موجب خيزش عظيم مردم انقلابي درسراسر كشور به ويژه تحصن طلاب و فقهاي حوزه علميه قم درمسجد اعظم حرم حضرت معصومه (س) و با حضور شخصيت ها و علمايي چون آيت الله نوري همداني، آيت الله مشكيني، آيت الله جوادي آملي و... گرديد.

مهاجرانی

سال ۷۸ شاهد تحصن عظيم علما و طلاب حوزه علميه قم عليه سياست هاي فرهنگي دولت بود. مهاجراني به عنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در نوك پيكان انتقادات قرارگرفته بود. حضرت آيه الله جوادي آملي با حضور در مسجد اعظم قم درجمع طلاب به شدت از مهاجراني انتقاد كرد.

درجريان تحصن گروهي از طلاب و روحانيون قم دراعتراض به كاريكاتور نيك آهنگ كوثر در روزنامه آزاد آيت الله جوادي آملي نيز به جمع علماي حامي تحصن پيوست و در سخنراني خود سياست هاي فرهنگي دولت خاتمي و وزير ارشاد او عطاء الله مهاجراني را به باد انتقاد گرفت. آيت الله جوادي كه در دومين روز تحصن به مسجد اعظم قم آمده بود از متحصنين خواست كه از حضور شبانه روزي خود در مسجد اعظم استفاده كرده و همچون ايام اعتكاف، روزه بگيرند. موضع گيري تند آيت الله جوادي عليه سياست فرهنگي دولت اصلاحات با واكنش تند مهاجراني مواجه شد و نخستين سكاندار فرهنگي دولت خاتمي از انتقادات تند وي عليه عملكرد خود به شدت گلايه كرده و به او و ساير علما و روحانيون حاضر در تحصن توهين روا داشت.

فرار بزرگ

در شرایطی که دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران تهاجم فرهنگی خود را علیه دین ، ارزش ها ، احکام و نظام اسلامی با شدت دنبال می کردند ، دولت اصلاحات از همان آغاز به جای اتخاذ استراتزی و تاکتیک هایی که به خنثی سازی این تهاجم بپردازد با تکیه ی مبهم به شعارهایی چون آزادی ، تساهل و تسامح فرهنگی عملا زمینه ی تهاجم فرهنگی دشمن را بیش از پیش فراهم آورد . در این میان عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به خصوص رفتار و گفتار مهاجرانی که علاوه بر اجرای سیاست های فرهنگی دولت خاتمی مسئولیت سخنگویی دولت وی را نیز بر عهده داشت تاثیر شگرفی بر شتاب این روند گذاشت .

تضعیف حوزه های علمیه ، اعطای مجوز به بسیاری از فیلم ها و تئاترهای مسئله دار ، نوارهای موسیقی مبتذل ، رمان ها ، کتاب ها ، روزنامه ها و نشریاتی که مستقیما نظام و ارزش های اسلامی را زیر سوال می بردند و حتی اعطای جایزه به برخی نویسندگان مسئله دار، احیای کانون منحله ی نویسندگان ، بی توجهی در قبال نفوذ عناصر رژیم پهلوی در نشریات کشور ، تلاش در جهت آزاد سازی استفاده از ماهواره ، احیای سنت های خرافی و باطل ، تجلیل مبالغه آمیز از شخصیت هایی چون دکتر محمد مصدق و...اعتراض بسیاری از متدینین ، اساتید و تشکل های دانشگاهی و حوزوی ، ائمه جمعه ، علما و روسای قوای قضائیه و مقننه ، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ،مراجع عظام تقلید و رهبر معظم انقلاب را بر می انگیخت.

آیت الله مصباح نیز در کنار بزرگان انقلاب  ، به این روند معترض بود . نشریات و شخصیت های جبهه دوم خرداد همواره تلاش می کردند که این اعتراضات را جناحی جلوه دهند

استعفا

اوايل مهر ماه ۱۳۷۹ آفتاب يزد از قول الشرق الاوسط به نقل از يك منبع نزديك به دولت ايران خبر داد كه «مهاجراني درماه مارس گذشته به دليل حملات شديد جناح ضد اصلاحات عليه او و نيش و كنايه اي كه متوجه او بود، استعفاي خود را به خاتمي تسليم كرد. اما خاتمي به او گفته بود: با هم آمده ايم و با هم خواهيم رفت!» همان روزها رسول منتجب نيا، عضو مجمع روحانيون مبارز در گفتگويي با خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: «بسياري از انتقادهايي كه نسبت به دكتر مهاجراني صورت مي گيرد، متوجه نقاط قوت اوست نه فقط ضعف وي.

به عبارت ديگر انتقاد از شعارهاي دولت و رئيس جمهوري است نه عملكرد وزير يا وزارت ارشاد.» وي افزود: «در زماني كه آقاي خاتمي، تصدي وزارت ارشاد را برعهده داشت، در همان مدت محدود، چنين تهاجم همه جانبه اي به ايشان نيز صورت گرفته و چنين ابراز مي داشتند كه وزارت ارشاد يعني كانال ورود دشمن و تهاجم فرهنگي»

از طرفي روزنامه انتخاب از قول كوزه گر، نماينده شهريار درمجلس كه وي را به عنوان «دوست نزديك مهاجراني» معرفي كرده بود، نوشت:«من مهاجراني را مرد استعفا نمي بينم.»

مهاجرانی

چند روز بعد و دريازدهم مهر ماه روزنامه ايران به نقل از روزنامه الحيات خبر از استعفاي مهاجراني داد و نوشت مهاجراني تا دو هفته آينده كنار خواهد رفت. اين روزنامه همان روز از قول يكي از نمايندگان نيز اين خبر را نقل كرده و گزارش داد كه در صورت استعفاي مهاجراني، وي به عنوان دبيركل حزب كارگزاران سازندگي انتخاب خواهد شد. ايران، پست بعدي مهاجراني را نيز معاونت رئيس جمهوري در سازمان ايرانگردي و جهانگردي معرفي كرده بود. روزنامه انتخاب نيز به نقل خبر استعفاي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي پرداخت ليكن نوشت كه او پس از وزارت، معاون اول رئيس جمهوري خواهد شد.

به هرحال روز چهاردهم همان سال روزنامه آفتاب يزد از قول مهاجراني آورد:«استعفا نداده ام»

سيزدهم مهر، روزنامه ايران مصاحبه اي با محمد علي ابطحي رئيس دفتر رياست جمهوري را منتشر كرده بود كه نكات مهمي داشت. ابطحي درپاسخ به سوالي درباره خاتمي گفته بود:«ايشان يك سلسله نگراني كلي و در واقع دل نگراني هايي دارند، نسبت به اينكه آيا روشي كه انتخاب كرده اند، جامعه را به سرمنزل مقصود مي رساند يا خير؟ و اينكه موانع و مشكلاتي كه پيش روي آقاي خاتمي است تا چه زماني قرار است تداوم داشته باشد؟ به هر حال ايشان نگران عدم تحقق شعارها و برنامه هايي است كه به مردم اعلام كرده است.»

چند روز استعفاي مهاجراني، وزيري كه رئيس جمهور ديدگاه فرهنگي او را نزديك ترين ديدگاه به انديشه خود معرفي كرده و حتي او را به سخنگويي دولت برگزيده بود، نگراني هاي خاتمي را مشخص تر كرد، مهاجراني، همان كه از استيضاح محافظه كاران در مجلس پنجم نيز جان به در برد و همواره استعفا را بدسليقگي مي دانست، درحالي كه كمتر از يك سال به پايان دوره رياست جمهوري خاتمي باقي مانده بود، مجبور به ترك كابينه شده بود.

درچرايي استعفاي مهاجراني از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گمانه هاي مختلفي زده شد كه هاشم آغاجري يكي از همكاران مهاجراني درگروه تاريخ دانشگاه تربيت مدرس و از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي درمورد چرايي اين استعفا گفت:

«علت استعفاي ايشان هم كه به صورت غير رسمي مطرح شده اين است كه مقام معظم رهبري از عملكرد مهاجراني در راس وزارت خانه ارشاد، راضي نبوده اند، بنابر اين وي هم از چند ماه پيش استعفاي خود را تقديم كرد. ولي آقاي خاتمي اين استعفا را نپذيرفت. زيرا بحث ديگري درباره سوء استفاده از سود سپرده هاي حجاج، مطرح بود و زمزمه هايي به گوش مي رسيد كه به محض خروج مهاجراني از هيئت دولت،پرونده اي با همين اتهام، براي وي به جريان خواهد افتاد. به همين دليل هم خاتمي، دست نگه داشت تا مهاجراني بماند و به آن سرنوشت، دچار نشود.»[۳۸]

استعفاي مهاجراني بعد از اعتراض هاي مكرر رهبر معظم انقلاب، علما و مراجع تقليد از مديريت فرهنگي وي صورت گرفت ولي در اين ميان واكنش تعدادي از حاميان مهاجراني جالب بود.

درحاليكه رهبر معظم انقلاب بارها از وجود تهاجم فرهنگي و «فرهنگ وارداتي غرب» و درعين حال از عدم پذيرش برخي مسئولان سخن به ميان آوردند، مهاجراني برخلاف هشدارهاي رهبري، صريحاً وجود هر نوع توطئه فرهنگي عليه نظام جمهوري اسلامي را نفي و آن را محصول نوعي «توهم» مي دانست كه اين نگاه، بارها از سوي رهبري تخطئه و مورد انتقاد شديد قرار گرفت.

معظم له آن هنگام كه عرصه فرهنگ را جولانگه عده اي يافتند كه آشكارا با بي اعتنايي به بنيان هاي ارزشي ملت، اسب ترواي خويش را به سمت نابودي آن مي تازند؛ تصريح كردند: من از بعضي از بخش هاي دولتي گله دارم و چندبار گفته ام، معتقدم كم كاري مي شود.در محيط كار فرهنگ ما به عنوان اسلام، خيلي كم كاري شده است... آقاي مهاجراني ظاهراً در اين جلسه نيستند، خودشان را راحت كردند. فرق نمي كند باشند يا نباشند... الآن نمايش هايي مرتب در سالن هاي وابسته به وزارت ارشاد نمايش داده مي شود، بعضي ها صددرصد ضددين است، ضدانقلاب است. اگر در كنار اين همه، چند نمونه تأتر و فيلم اسلامي مي ساختند كه اين مبلغ اسلام است من اعتراض نمي كردم. من از وزارت ارشاد راضي نيستم.»[۳۹]

مهاجراني كه در جلسه استيضاح گفته بود به محض اشاره رهبر معظم انقلاب و يا رئيس مجلس شوراي اسلامي (ناطق نوري) استعفا خواهد داد در مقابل اعتراضات مكرر علما ازجمله رهبر معظم انقلاب ايستاد و حتي رئيس جمهور نيز سياست هاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را سياست هاي دولت خواند و گفت ما بايد با هم برويم. در شرايطي كه مهاجراني مي گفت طبعم با استعفا سازگار نيست بالاخره اعتراض ها نتيجه داد و وي سكان اداره وزارت فرهنگ را به مسجد جامعي سپرد و در حاشيه جلسه مجلس شوراي اسلامي و به خبرنگاران گفت: «سعي مي كنم كه سياست هاي وزارت ارشاد با سياست هاي مقام معظم رهبري مغايرت نداشته باشد و سعي مي كنيم نگراني هاي ايشان را برطرف كنيم.»

درحالي كه مهاجراني به دفعات گفته بود كه وزارت ارشاد را آخرين پست سياسي خود مي داند بر پست رياست مركز گفت و گوي تمدن ها تكيه زد تا در چارچوب كارهاي فرهنگي سياست هاي خود را اعمال كند.

وي گفته بود: «مطمئن باشيد كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي آخرين حلقه سلسله كار اجرايي و سياسي اينجانب است. نه رياست جمهوري و نه وكالت و نه رياست ديگري هيچگونه جذابيتي برايم ندارد.»

شايد رياست مركز پرطمطراق و نيز با سرمايه گفت و گوي تمدن ها چندان لقمه گلوگيري نبود كه در قاموس مهاجراني بشود به حسابش آورد.

تساهل و تسامح سياسي يك بام و دو هوا

تساهل و تسامح معادل كلمه انگليسي تولرانس tolerance از ريشه لاتيني tolero به معناي تحمل كردن و اجازه دادن است.

اين واژه در لغت به معناي سهل انگاري و اغماض است و گاه به معناي مدارا، رفق، سعه صدر، بردباري و رواداري هم به كار رفته است.

تساهل و تسامح در فرهنگ غربي از لوازم مدرنيته و شيوه اي كارساز براي تنظيم رفتارهاي ديني، اخلاقي و سياسي به شمار مي آيد و معناي آن اجازه دادن آگاهانه به اعمال و عقايدي است كه مورد پذيرش و پسند افراد نباشد.

اساس سياست هاي فرهنگي دولت هفتم و هشتم بر تساهل و تسامح قرار گرفته بود و مهاجراني به عنوان شخصي كه بيشترين هماهنگي را با اين سياست داشت در مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فضا را براي هتاكان به دين و مذهب باز كرد.

مهاجرانی

حمله به احكام اسلامي و ايجاد ترديد و تشكيك در آن ها توسط مطبوعات دوم خردادي بدون هيچ محدوديتي در موارد گسترده اي در سايه تساهل و تسامح عملياتي شد.

برخي احكام مثل قصاص، مجازات هايي خشن، غيرانساني و موهن كه هيچ نتيجه اي در كاهش جنايت ندارند، معرفي شدند. حكم مرتد، منافي حقوق انساني قلمداد شد كه دفاع از آن دفاع از مقدسات نيست.

از اين ها كه بگذريم سياست تساهل و تسامح نيز با رويكردي دوگانه به اجرا درآمد. نشرياتي كه از سياست هاي دولت وقت انتقاد مي كردند با بي مهري مواجه شده و عرصه بر آن ها چنان تنگ مي شد كه از گفتن و نوشتن پشيمان گردند.

اين سياست يك بام و دو هوا در آن دوره حتي شامل حال چند نشريه دوم خردادي نيز واقع شد.

سيدمرتضي نبوي نماينده دور پنجم مجلس شوراي اسلامي از حوزه تهران در جلسه استيضاح مهاجراني خطاب به وي مي گويد:

«راستي جناب عالي همه جا اهل تساهل و تسامح نيستيد و سياست يك بام و دو هوا در ارشاد رايج است. نشريه اي كه كارش به مخالفت با شما بكشد اگر تعطيل شود مثل «جامعه» و «توس» مورد تأييد شما است، اما اگر نشرياتي اعتماد مردم را نسبت به نظام و ارگان هاي حكومت سلب كنند و خط استحاله را دنبال كنند بايد تحمل شوند و مشمول شعار آزادي براي مخالفين هستند ولو در قانون اساسي و قانون مطبوعات هم مجوزي براي چنين آزادي هايي نباشد و سوءاستفاده از آزادي تلقي شود.»[۴۰]

در اين شرايط كه انتقاد از سردمداران دوم خردادي دولت گناهي كبيره محسوب مي شد آيت الله مصباح يزدي پاي در مسيري گذاشت كه مورد هجمه اي بي سابقه قرار گرفت به نحوي كه كاريكاتوريست دوم خردادي و همسو با دولت در يك كاريكاتور موهن به آيت الله مصباح يزدي اهانت روا داشت.

زماني كه انتظار مي رفت مناظره ميان آيت الله مصباح يزدي و مهاجراني در رسانه ملي پخش شود و طرفين نيز اين مناظره را پذيرفته بودند به ناگاه مناظره لغو شد و مهاجراني طي يك مقاله كه در كتاب «حكايت همچنان باقي است» چاپ شد به صورتي يك جانبه به نقد و رد و ابطال نظرات و آراي آيت الله مصباح يزدي دست زد.

مهاجراني در اين مقاله ادعا كرده بود:

«استاد مصباح عزيز! نظريه غيرت ديني جناب عالي كه ميوه و محصول آن خشونت است، ويران كننده انديشه و فرهنگ و تمدن است و نظريه تساهل و تسامح سازنده آنها»[۴۱]

غيرت ديني كه مهاجراني در اين نوشتار بدان مي تازد در طول تاريخ اسلام بارها و بارها دشمنان را از تعدي به حريم مقدسات ديني و ملي بازداشته است، غيرتي كه در طول ۸ سال دفاع مقدس در وجود جوانان وطن نمود يافت و ايران اسلامي را از گزند دشمنان مصون نگه داشت.

تحقيق و تفحص از عملكرد مديران فرهنگي خاتمي

شهريور ماه سال ۱۳۸۵ نتيجه تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت خاتمي منتشر شد.

اگرچه مديريت فرهنگي در دولت خاتمي با مهاجراني آغاز و با مسجد جامعي ادامه يافت ولي فعالان عرصه فرهنگ بر اين باورند كه سياست هاي اعمال شده در اين وزارتخانه چيزي جز مانيفست طراحي شده توسط مهاجراني و تيم وي نبوده است.

در گزارش تحقيق و تفحص مجلس كه ۱۵ شهريور ۱۳۸۵ منتشر شد، بخش هاي گوناگون فعاليت هاي اين وزارتخانه مانند تئاتر، سينما، كتاب، مطبوعات و موسيقي موردبررسي قرار گرفته بود.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت خاتمي در بخش كتاب با عرضه كتب و نشريات خارجي ممنوعه و مبتذل، كتاب هايي منتشر كرده كه معرفي كننده چهره هنرپيشه هاي فاسد، توصيف كننده صحنه هاي غيراخلاقي و مسائل جنسي به صورت وقيحانه و مبلغ مكاتب كفرآميز بوده اند. عرضه و تبليغ آثاري عليه اسلام، عرضه كتاب هاي نويسندگان معاند با انقلاب اسلامي، عرضه آثاري در ضديت با گروه هاي جهادي فلسطين و دفاع از اسراييل از جمله موارد ديگري است كه در اين گزارش به آن اشاره شده است.

آثار سينمايي توليد شده در آن دوران باعث گسترش فرهنگ لمپنيزم، حاكميت فرهنگ دين زدايي و غرب گرايي و زيرسؤال بردن نهادهاي انقلاب اسلامي شده است.

در فيلم هاي ساخته شده در دوران رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي و وزارت عطاءالله مهاجراني و پس از آن مسجد جامعي غرب به عنوان كعبه آمال و آرزوهاي جوانان ايراني، و جمهوري اسلامي به عنوان تضييع كننده حقوق زنان و جوانان معرفي شده است.

نمايش خوانندگي و رقص زنان، موسيقي هاي غيرمجاز، افزايش خشونت، توجيه خيانت زن و مرد به يكديگر به عنوان امري عادي و جايز، به چالش كشيدن مظاهر اقتدار نظام از جمله ارتش، سپاه و تصوير آنان به عنوان نهادهايي متحجر و كهنه گرا، القاء عقب ماندگي مسلمانان، عدم هماهنگي با سياست هاي خارجي جمهوري اسلامي، استفاده ابزاري از تصاوير زنان و غيرت زدايي از ويژگي هاي ديگر فيلم هاي سينمايي توليدشده در دوران اين دو وزير بوده است.

در بخش موسيقي عدم نظارت مناسب بر توليد و تكثير ميليون ها نوار وCD مبتذل و غيرمجاز و برگزاري كنسرت هاي مبتذل و ترويج موسيقي مبتذل غربي ازجمله تخلفات صورت گرفته در مورد موسيقي بود.

در گزارش تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي، در بخش نشريات و مطبوعات تأكيد شده است كه مهم ترين محورهاي تخلفات نشريات و مطبوعات مواردي ازجمله ترويج فرهنگ غرب، هرج و مرج رفتاري، سياه نمايي و تضعيف نظام، ترويج فرهنگ منحط شاهنشاهي، سكولاريسم، تضعيف باورهاي ديني، تضعيف ولايت فقيه، تضعيف قواي سه گانه و تضعيف روحانيت و ارزش هاي انقلاب بوده است.

سيدمحمد خاتمي هنگام انتخابش به رياست جمهوري اسلامي ايران، تساهل و تسامح را مبناي سياست هاي فرهنگي خود اعلام كرد و براي تحقق آنها عطاءالله مهاجراني را براي تصدي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي كرد.[۴۲]

در تائيد و يا نقد مديريت مهاجراني بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سخن ها زياد گفته شده است ولي آن چه كه نيك آهنگ كوثر درباره وي و نحوه مديريتش بر اين وزارتخانه مهم مي گويد از جنس ديگري است.«مهاجراني مدير ضعيفي است! مدير واقعي وزارت ارشاد مهاجراني نبود. بود؟ لابد در وزارت ارشاد، مديري كه كاري نكند مدير موفقي است! اگر مهاجراني مديريت مي دانست، هاشمي رفسنجاني يا موسوي او را بر سر وزارتي مي گذاشتند، نه بر موضعي كه فقط مذاكره از آن برمي آيد و معامله.»

دستگيري مهاجراني به علت عدم پرداخت نفقه

مرداد ماه سال ۸۳ خبري در رسانه ها منتشر شد كه اين بار وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي سابق را از منظري ديگر سوژه قرار داده بود.

رسانه ها از دستگيري مهاجراني به دليل شكايت زني به نام مهسا يوسفي خبر دادند. اين زن مدعي شده بود كه زن مهاجراني بوده و نفقه وي توسط شوهرش تا به حال پرداخت نشده است.

علي رغم انكارهاي اوليه توسط مهاجراني و جميله كديور همسر اول وي و اعلام اين كه بازداشت مهاجراني به دلايل سياسي بوده موضوع به زودي آشكارتر شد.

مهسا يوسفي در نامه مورخ ۱۳۸۳/۱۰/۰۵ كه در روزنامه شرق به چاپ رسيده است خطاب به خانم جميله كديور نوشته بود كه آقاي مهاجراني را همسر خود دانسته و به هيچ وجه قصد اذيت و آزار وي را ندارد بلكه از اين كه ناچارا به شكايت وي آقاي مهاجراني بازداشت شده اند ناراحت و معذب شده است.

اين زن جوان به بازپرس رسيدگي كننده گلايه كرده بود كه قرار يكصدميليون توماني، قرار كافي نبوده چرا كه مهريه ايشان تقريبا يك ميليارد تومان ارزش گذاري مي گردد.[۴۳]

مهاجرانی در ششم مرداد ماه سال ۸۳به اتهام ترک نفقه، عدم ثبت واقعه ازدواج و فریب در امر ازدواج و به جهت ارائه وثیقه ۲۰ میلیون تومانی روانه زندان شد که ۴روز بعد با ارائه سند منزلی که حدود سه میلیارد ریال ارزش داشت به عنوان وثیقه و ارائه سند در شعبه ۴ بازپرسی آزاد شد.

مهاجرانی در همان جلسه مرداد ۸۳ تعهد کرده بود که ظرف یک ماه نسبت به اخذ رضایت شاکی خود خانم یوسفی دلدار اقدام نماید لیکن چند ماه بعد از کشور خارج شده و تاکنون مراجعت نکرده است![۴۴]

با اين حال بعدا مشخص شد كه مهاجراني سال قبل از دستگيري با زن ديگري به نام ولي زاده نيز ازدواج كرده بود.

با رو شدن حضور زن سوم مهاجراني و اين كه وي نيز طالب نفقه است و فراتر از آن انتشار خبري مبني بر اين كه مهاجراني تاكنون ۶ زن را به عقد خود درآورده است وزير ارشاد سابق رفتن به انگليس و يا به عبارتي دقيق تر فرار را بر قرار ترجيح داده و به انگليس عزيمت كرد.

نيك آهنگ كوثر كاريكاتوريست اصلاح طلب و ضدانقلاب فراري در وصف مهاجراني مي نويسد:

«خيانت شاخ و دم ندارد. مهاجراني بارها به كسان خود خيانت كرده است. اينكه خواسته در راس هرم بماند، و به هر قيمتي، نكته مثبتي نيست كه بخواهيم از آن دفاع كنيم.

خيانت، خيانت است. خيانت به زن، فرزند، دوست، اطرافيان و زيردستان ظاهرا امر نكوهيده اي است! به اعتقاد من، كسي كه به كسان خود خيانت مي كند، ملت را بي بهره نمي گذارد. كسي كه به همسر خود بدقولي مي كند و دوست خود را سركار مي گذارد، با مردمي كه نمي شناسد چه خواهد كرد؟»[۴۵]

انتخابات رياست جمهوري و حمايت از كروبي

مهاجراني در انتخابات رياست جمهوري در زمره حاميان كروبي قرار داشت. حلقه اي كه در آن اشخاصي مانند سروش، عبدي، ابطحي، كرباسچي و بسياري از روشنفكران، بازرگانان و صوفي مشربان ريز و درشت جاگرفته بودند.

مهدي كروبي طي حكمي مهاجراني را به عنوان مشاور خود در امور مسائل و مشكلات ايرانيان خارج از كشور منصوب كرده بود.

با پايان انتخابات و قرار گرفتن كانديداي مورد حمايت اين حلقه در رتبه پنجم و بعد از آراي باطله مهاجراني كه احساس حقارت مي كرد در رسانه هاي خارجي از جمله بي بي سي فارسي بر طبل تقلب در انتخابات كوبيد. مهاجراني در مدت اقامتش در انگليس براي رسانه هاي ضدايراني همچون «الشرق الوسط» نيز مطلب مي نويسد و برخي عقايد ضد ديني اش را كه در ايران اجازه شكوفايي پيدا نكرده، در اين رسانه ها مطرح مي كند.

مهاجراني كه اينك نه دلي خوش در غربت و نه رويي در وطن دارد دوستاني به سان خود خائن به وطن گرد خود جمع كرده است كه شايد روزگاري تصور هم نمي شد اين اشخاص و گروه ها با هم و در زير يك چتر جمع شوند.

عطاءالله مهاجراني در كنار تعدادي از ضدانقلابيون نظير نوشابه اميري، مهرانگيز كار، فرخ نگهدار شهريورماه ۱۳۸۸هزارمين روز تأسيس سايت ضدانقلابي روز آنلاين را گرامي داشته بود.

وزير ارشاد دولت خاتمي در تجليل از سايت ضدانقلابي روز آنلاين نوشته است:

«روز» هم در اين زمان عسرت كوشيده است تا چراغ خبر و آگاهي را فروزان نگاهدارد. بديهي است كه ناسزا هم بسيار شنيده است. اما شماره هزارم مي گويد «روز» در كنار ملت ايران در برابر استبداد و بربريت ايستاده است.»

مهاجراني در شرايطي زبان به تحسين و تجليل سايت روز آنلاين مي گشايد كه پيش از اين سايت خبري بي بي سي در مورد منبع مالي وب سايت ضدانقلابي «روز آنلاين» تأكيد كرده بود: وب سايت «روز آنلاين» با حمايت مالي برخي مؤسسات هلندي اداره مي شود.

به نوشته بي بي سي روز آنلاين را عده اي از روزنامه نگاران ايراني مقيم خارج از ايران اداره مي كنند.

مهاجرانی

گفتني است دختر ديك چني معاون جرج بوش از سال ۲۰۰۶ به نمايندگي از سازمان اطلاعات و امنيت آمريكا - CIA - مركزي را براي هماهنگي ضد انقلابيون فراري در هلند داير كرده است. بودجه اين مركز به اعتراف راديو فردا از سوي سازمان CIA تامين مي شود.

در حال حاضر نيز هوشنگ اسدي، جاسوس نفوذي ساواك درحزب توده كه پس از انقلاب به جرم جاسوسي براي ساواك و همكاري با «حزب توده ايران» دستگير شد. به همراه همسرش «نوشابه اميري» عضو شوراي سردبيري سايت «روز آنلاين» بوده و از همكاران انجمن امنيتي «گويا» هستند. اسدي پيش از فرار به خارج كشور با نام مستعار «بهار ايراني» سردبيري ماهنامه توقيف شده «گزارش فيلم» را برعهده داشت. هوشنگ اسدي در شرايطي عضو شوراي سردبيري روزآنلاين است كه سوابق همكاري هاي چند جاذبه با سرويس هاي امنيتي خارجي چون «ك - گ -ب»، MI۵ و ساواك را درپرونده خود به ثبت رسانده است.[۴۶]

عکس امام خمینی

مهاجراني در جريان اهانت به تصوير امام خميني (ره) نیز در روز ۱۶ آذر با درج مقاله اي با عنوان «عكس امام خميني» در وبلاگ شخصي خود ادعاي عجيبي را مطرح كرد.

مهاجراني در اين نوشته مدعي شده بود كه در ۲۰ سال گذشته سران معترضين از قدرت كنار گذاشته شده اند.

وي به صورت مشخص از هاشمي رفسنجاني، كروبي و ميرحسين موسوي نام برده بود.

«در اين سال ها به روشني شاهد بوده ايم كه مهمترين ميراث امام خميني يعني جمهوري اسلامي تبديل به يك نظام حكومتي يكه سالار استبدادي شده است... ياران امام در اين دو دهه اخير از صحنه مديريت كشور حذف شده اند. ميرحسين موسوي و كروبي و خاتمي و هاشمي رفسنجاني نسبت نزديكتري با امام داشتند تا اين نو رسيدگاني كه به رويش هاي بي ريشه انقلاب معروفند.»[۴۷]

وي نمي گويد اكثر كساني كه به عنوان حذف شدگان از صحنه مديريت جامعه در دو دهه گذشته مطرح شده اند كساني هستند كه در مصادر كليدي نظام بوده و مسئوليت داشتند.

مهدي كروبي نزديك هشت سال رئيس مجلس شوراي اسلامي بود، هاشمي رفسنجاني مصادري چون رياست جمهوري به مدت ۸ سال و همزمان با رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام اكنون رياست مجلس خبرگان رهبري را برعهده دارند و ميرحسين موسوي نيز به مدت ۲۰ سال احساس وظيفه اي نكرده بودند كه وارد عرصه شوند. خود مهاجراني در اين ۲۰سال كليدي ترين مناصب حكومتي را برعهده داشته است. از معاون پارلماني رئيس جمهور تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و زماني كه طعم شير دراز گوش برمذاق ظريف وي تندي كرد عالم سياست را مدتي و آن هم بالاجبار رها كرد تا امروز و بعد از آني كه نفسي در پناه استعمار پير انگليس تازه كرده است وارد عرصه شود و آن كند كه ديگران نكردند!

عادي سازي نوكري آمريكا

مهاجراني كه در اوايل دهه ۷۰ طرح مذاكره مستقيم با آمريكا را مطرح كرده بود در جريانات بعد انتخابات و به همراه محسن كديور سايتي با نام جرس را راه اندازي كرد تا از طريق اين سايت بتواند جنبش به اصطلاح سبز را از خارج رهبري كند.

اين شبكه علناً از وابستگي مدعيان آزاديخواهي و اصلاح طلبي به قدرت هاي غربي و ارتزاق از سوي آنها حمايت كرد.

«جرس» كه توسط شبكه اي شامل مهاجراني، كديور، عبدالعلي بازرگان، برادران صدر و چند روزنامه نگار زنجيره اي راه اندازي شده، درباره «رابطه اپوزيسيون با دولت هاي غربي و آمريكا» نوشته بود: يكي از بحث انگيزترين مسائل، رابطه فعالان سياسي با دولت هاي غربي به ويژه آمريكاست. پس از ديدار فعالان سياسي با مقامات كشورهاي غربي، موج اعتراضات و شماتت ها برمي خيزد اما به دليل واقعيت هاي سياسي، اين ديدارها ادامه يافته و اتهامات نيز مانع رشد اين روابط نشده است.

اين سايت بارها مقالاتي معطوف به «عادي سازي نوكري آمريكا» را منتشر كرده است.

در اين سايت آمده است: فعالان سياسي خارج از كشور دو طيف هستند. طيف اول جماعتي آرمانگرا هستند بي آنكه به قدرت عملي و سياست واقعي براي جانشيني حكومت بيانديشند. در نگاه آنها هرگونه تماس با دولت هاي خارجي مطرود بود. اين جو چنان حاكم بود كه سلطنت طلب ها و بازماندگان حكومت پيشين را يكسره نوكر دول بيگانه مي خواندند. طيف دوم دو دسته اند، يكي دولتمردان و وابستگان به حكومت پهلوي كه از همان روزهاي اول انقلاب از كشور خارج شدند ديگري، اصلاح طلباني كه اواخر دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي ترك وطن كردند و بيشتر در آمريكا سكني گزيدند. طيف دوم برخلاف طيف اول عملگرا و واقع بين بودند لذا به جاي قهر با قدرت هاي بيگانه به دنبال رابطه با آنها هستند و صد البته اين لزوماً به معناي خودفروشي نيست... اين طيف نه تنها مراوده با دولت ها را راه سياست عملي مي داند بلكه مي خواهد از اين طريق زندگي اش را هم تامين كند]![ لذا اينان با آمدن به خارج، در صداي آمريكا يا تينك تانك ها (مخازن فكري) مشغول كار شدند يا براي طرحي بودجه اي مي گيرند و بعد هم چون مي خواهند به كنفرانس هاي مختلف بروند، مخارج سفرهايشان بايد تامين شود. در اين مقاله همچنين آمده بود:درجه تمايل و همكاري با دول غربي نيز متفاوت است. برخي همه تكيه عملشان اين روابط است و به شدت به دنبال برقراري رابطه با مقامات غربي به ويژه دولتمردان آمريكا هستند و از آنجا كه همه اميدشان به امكاناتي است كه اين دولتمردان در اختيارشان مي گذارند، لذا هر دري را مي كوبند و معمولا بهترين رابطه را با نومحافظه كاران و اسرائيلي ها دارند. اين افراد ميزان موفقيت خود را با درجه نزديك شدن به دولت غربي و مورد توجه و مشاوره قرار گرفتن آنان مي سنجند، اما برخي از افراد طيف دوم با احتياط و با حفظ استقلال نسبي ممكن با اين مقامات رابطه برقرار مي كنند و مي كوشند كه كارگزار دول غربي نشوند و چون نمي خواهند انگ همكاري با دول غربي، به ويژه آمريكا را بخورند، تا حد ممكن از افشاي اين ديدارها پرهيز مي كنند.]![ بيشتر افراد طيف دوم بر آن هستند كه در عصر جهاني شدن روابط تعريف شده پيشين از استقلال سنتي، ناكارامد و غيرواقعي است![۴۸]

گفتني است طيفي از مدعيان اصلاح طلبي پس از در پيش گرفتن انواع افراط گري ها و بازي در پروژه هاي دشمن به خارج از كشور رفته اند و در كشورهاي آمريكا و انگليس و... اقامت گزيدند و علناً تحت حمايت دولت هاي استكباري قرار گرفتند كه عناصري نظير مهاجراني، كديور، موسوي خوئيني، حقيقت جو، افشاري، نبوي، گنجي، مخملباف و... از آن جمله اند.

سايت جرس فراتر از اين همه مرزهاي بي وطني را در نورديده و در مقاله اي جنگ رواني سعودي-صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي در قالب ايران هراسي و شيعه هراسي را مورد حمايت قرار داده و نسبت به نفوذ كشورمان در منطقه ابراز نگراني كرده بود!

اين شبكه در حوادث بعد از انتخابات به صورتي رياكارانه اين گونه وانمود مي كند كه گويا نگران است كه «جمهوري اسلامي به كجا مي رود؟»

مهاجراني دراين سايت تلاش مي كرد كه هاشمي را به نفع جريان سبز اموي وارد منازعات كرده و از نمد آن كلاهي براي خويش ببافد.

اظهار نگراني سايتی که زمانی وابسته به عطاء الله مهاجراني بود درباره مشروعيت نظام و تلاش براي خرج كردن آقاي هاشمي به نفع فتنه سبز درحالي بود كه شخص مهاجراني- هم آن هنگام كه به مديحه و تملق گويي هاشمي مي پرداخت و هم آن زمان كه هاشمي مورد ترور شخصيت افراطيون دوم خرداد قرار گرفت و او از هاشمي دفاع نكرد- ثابت كرده نه اعتقادي به هاشمي دارد و نه باوري به جمهوريت و راي مردم و اخلاق و انصاف.

روزگاري در همين كشور، مهاجراني خيزبلندي براي تغيير قانون اساسي و تعطيلي انتخابات رياست جمهوري- به بهانه ادامه خدمات آقاي هاشمي و در واقع براي ماندگاري شخص خود در دولت و قدرت- برداشت بي آن كه بگويد تكليف جمهوريت و مشروعيت برآمده از آراي عمومي چه مي شود. در واقع اگر تيم مهاجراني براي تعطيلي جمهوريت موفق مي شدند معلوم نبود جمهوري اسلامي از كجا سردر مي آورد. پس از آن هم وي به شيوه منافقانه و مزورانه معاويه عمل كرد و زماني كه آقاي هاشمي در اوج ترور شخصيت ناجوانمردانه افراطيون مدعي دوم خرداد، نياز به حمايت داشت همين آقاي مهاجراني (وزير ارشاد دولت خاتمي) نه حاضر شد جلوي تروريست هاي مطبوعاتي را بگيرد و نه لااقل به رسم مروت و انصاف چند كلمه در روزنامه اطلاعات بنويسد و از هاشمي حمايت كند.

او پس از آن از كشور خارج شد و آنجا كه بايد - لندن- اقامت گزيد و تبديل به مستخدم نيمه رسمي شبكه رسانه اي كشوري شد كه علي الدوام در خدمت ديكتاتوري قرار داشته و ۵۷ سال ديكتاتوري پهلوي را به واسطه كودتا به ملت ايران تحميل كرده است.مهاجراني كه به مناسبت هاي مختلف در رسانه هاي خارجي از جمله بي بي سي فارسي حاضر شده و شور مي گيرد چندي پيش به مراجع انتقاد كرده بود كه چرا از جنبش سبز حمايت نمي كنند.عطاء الله مهاجراني در بي بي سي گفته بود:

«من گله دارم از علماي شيعه، اكنون جز آيت الله صانعي و آيت الله منتظري علماي ديگري نداريم كه از جنبش سبز حمايت كند.»

داريوش سجادي يكي از عناصر اپوزيسيون مقيم آمريكا در پاسخ به مهاجراني مي گويد:«بنده از فرصت استفاده مي كنم و از ايشان مي پرسم آيا علما اين قدر گيج هستند؟ ميرزاي شيرازي با يك خط فتوا قرارداد رژي را كان لم يكن كرد اما چه اتفاقي افتاده كه با فتواي آن دو آقا آب از آب تكان نمي خورد؟ چون كه بدنه معترض اهل فتوا نيستند كه خود را معطل فتوا كرده باشند تا تكليف خود را با حكومت روشن كنند. اينها نه نماز خوانده اند، نه وجوهات شرعي داده اند. روحانيت شيعه مگر ديوانه است كه نفوذ كلام خود در اقشار مذهبي را پاي كسي هزينه كند كه هنوز به قدرت نرسيده مي گويد (استقلال آزادي جمهوري ايراني) و از الان زيرآب اسلام را مي زند.»[۴۹]

اتاق فكري براي جنبش بي سر

مدتی پس از آغاز فتنه سال ۸۸ اتاق فكر جنبش سبز در خارج از كشور اعلام موجوديت كرد. تركيب اين حلقه خود به وضوح مسير حركت جنبش به اصطلاح سبز را مشخص مي كرد.

وجود اشخاصي مثل گنجي با سوابقي نظير انكار آسماني بودن قرآن كريم، حمايت از هم جنس بازان، حمايت از بهايي ها، انكار امام زمان و حتي انكار وجود خدا خود مي تواند گوياي تمامي مسائل باشد.

عبدالكريم سروش نيز به عنوان يكي ديگر از اعضاي اين حلقه سال گذشته طي سخناني مدعي شده بود قرآن كريم كلام نبي معظم اسلام بوده و آسماني نيست.

مهاجراني نيز كه در مجلس شوراي اسلامي و در پاسخ به استيضاح نمايندگان به سوابق خود نظير نوشتن كتاب «نقدي بر آيات شيطاني» اشاره كرده بود امروز با كساني در يك حلقه قرار گرفته است كه در پيشي گرفتن از سلمان رشدي با هم مسابقه مي دهند.

در حالي كه مهاجراني اين حلقه ۵نفره را ابوذرهاي ميرحسين موسوي مي نامید گنجي طي سخناني باز منكر وجود امام زمان (عج) مي شود، امام خميني را فاقد صلاحيت هاي لازم براي رهبري جنبش سبز مي نامد و نيز محسن كديور نيز يكي ديگر از اعضاي اين حلقه نظريه ولايت مطلقه فقيه امام خميني را ديكتاتوري و استبداد مي نامد.

بعد از انتشار اين سخنان خبري در رسانه ها منتشر شد مبني بر اينكه مهاجراني اظهارات سخيف گنجي را محكوم كرده و از اينكه نام خود را در كنار وي پاي بيانيه ۵نفره گذاشته، ابراز شرمندگي كرده است.

اما شبكه ضد انقلابي «جرس» كه توسط تيم مهاجراني و كديور از خارج كشور مديريت مي شد در واكنش به خبر ياد شده نوشت: «سيدعطاءالله مهاجراني خبر منتشره درباره وي در فيس بوك و برخي سايتهاي خبري مبني بر شركت در ميزگرد يك رسانه خارجي و اعلام نظر درباره سخنان گنجي را تكذيب كرد.[۵۰]

نكته قابل تأمل اينكه سايت «كلمه» وابسته به ميرحسين موسوي با انتشار خبر سايت حامي موسوي، به تكذيب اظهارات منتسب به مهاجراني عليه گنجي پرداخت![۵۱]

سوابق فرصت طلبانه باند ۵نفره به ويژه مهاجراني به قدري سياه است كه نه تنها مردم ديندار ايران هرگز آنها را جدي نمي گيرند بلكه محافل ضدانقلاب نيز به آنها به ديده بدگماني مي نگرند.

روحيه دهي به اغتشاشگراني كه خود را هيچ مي دانند!

وزير ارشاد دولت خاتمي كه پس از به بار آوردن افتضاحات سياسي، مديريتي و اخلاقي متعدد ترجيح داده است در لندن اقامت كند، در طول فتنه ۸۸ طي مقالاتي سعي كرده بود تا به اوباش سرخورده از همان لندن روحيه بدهد اما يكي از همين افراد پاسخ قابل تاملي به مهاجراني داده است.

وي در پاسخ خود كه در سايت مهاجراني نيز منتشر شد مي نويسد: نمي خواهم از طرف بچه هايي كه در عرض يك ماه باهاشون به اوج اميد رسيدم و باز با همونها در عرض يك ماه به اوج نااميدي رسيدم، حرف بزنم. من يه وبلاگ نويس هستم كه فقط عده كمي از آدم هاي آن لاين، متمايز از بقيه وبلاگ ها محسوبش مي كنن. من اما با شما موافق نيستم. با اميدهايي كه دوست داريد بديد موافق نيستم. من دلم نمي خواد اميدار باشم فقط براي اينكه اميدوار بوده باشم.

اين مهره ميداني آشوب ها آنگاه با بيان اينكه «اين مردم قابليت آفرينش يه انقلاب ۵۷ ديگر رو ندارن،» به برخورد با اغتشاشگران اشاره مي كند و مي نويسد: ميليونها ايراني خيلي راحت با شنيدن خبر، گفتن حقشونه! كه باهاشون برخورد بشه.

اين فريب خورده ادامه مي دهد: آقاي مهاجراني من ۶۰ روزه دارم حقارت مي بينم اونم با رزولوشن بالا. به كي داريد اميداري مي ديد؟ به ما كه غير از تخليه كردن خودمون تو وبلاگ كار ديگري بلد نيستيم؟ ما خيلي كميم، خيلي كم و خيلي كم اثر.[۵۲]

گفتني است مهاجراني چندي پيش خواستار ادامه اغتشاش ها و راهپيمايي هاي غيرقانوني در ايران شده بود. وي در مصاحبه با تلويزيون بي بي سي فارسي گفته بود كه بايد از هر فرصتي براي نابودي دولت برخاسته از راي ملت استفاده كرد.

وزير ارشاد دولت خاتمي تصريح كرده بود بايد از هر فرصتي براي نابودي اين دولت استفاده كرد و اين كار را بايد از طريق نافرماني هاي مدني، اعتصابات و برگزاري راهپيمايي دنبال نمايد.

و حال عده اي كه با سخنان اين پناه برده به دشمن فريب خورده اند گلايه مي كنند كه چرا براي رسيدن به قدرت ما را وسيله قرار داده ايد.

سوالي كه بي شك نه مهاجراني بلكه موسوي و كروبي نيز پاسخي براي آن ندارند.

حمايت از منافقين كشته شده در دهه ۶۰

مهاجراني كه قبل از انتخابات كروبي را مادر انقلاب دانسته و در چرايي راي به وي گفته بود او دلسوز انقلاب و ادامه دهنده راه امام است به ناگاه و بعد از اين كه كانديداي مورد نظرش حتي موفق نشد به اندازه آراي باطله راي كسب كند با توهين به امام خميني(ره) به اعدام منافقين در اواخر دهه ۶۰ اعتراض كرد.

عطاءالله مهاجراني در يادداشتي با انتقاد از جايگزين شدن مصلحت نظام به جاي آرمان هاي انقلاب، اعلام كرده بود كه «همه ما كه در برابر كشتار جوانان در سال ۱۳۶۷ ساكت مانديم. گمان مي كرديم شرايط جنگ و تهديد خارجي مي تواند مجوزي براي چنان جوان كشي باشد، كه در تاريخ ما كمتر نظيري براي آن مي توان يافت.»[۵۳]

وزير ارشاد دولت اصلاحات با اشاره به اعتراضات آيت الله منتظري به اعدام هاي سال ۶۷ نوشته بود: «آن روزها تنها يك صدا از سراسر مسئولان كشور و نظام برخاست آيت الله منتظري، به جوان كشي اعتراض كرد، و از موقعيت سياسي كه داشت بركنار شد. در برابر اقدامي كه او كرد آن موقعيت سياسي كه ارزش و اعتباري نداشت.»[۵۴]

امام خميني(ره) در نامه تاريخي ۶۸/۰۱/۰۶ خود به آيت الله منتظري به اين مسئله پاسخ داده بود و گويا مهاجراني اينك وكيل مدافع كساني شده كه در مبارزه با انقلاب اسلامي مرتكب جناياتي شدند كه روي همه جنايتكاران تاريخ را سفيد كرد.

امام خميني(ره) در آن نامه تاريخي خطاب به آیت الله منتظري نوشته بود:

«در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودي كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مي بينيد كه چه خدمت ارزنده اي به استكبار كرده ايد.»[۵۵]

اگر پياده نظام فتنه سبز در داخل كشور و با پاره كردن تمثال حضرت روح الله به ايشان جسارت روا مي دارد سران اين فتنه در داخل و خارج نيز با حمله به آرمان هاي انقلاب و نيز حمايت از دشمنان امام از جمله منافقين و نهضت آزادي و همان مسير را دنبال و رهبري مي كنند.

سخنان مهاجراني را در اين راستا بايد تحليل كرد.

اسب تراوايي كه در گل گير كرد!

چنان چه گفته شد مهاجراني به همراه تعدادي از ضدانقلاب هاي فراري براي پشتيباني فتنه سبز در فضاي مجازي سايت جرس را راه اندازي كرده است.

اين سايت پيشنهاد داده بود كه اغتشاشگران در روز ۲۲بهمن به سمت ميدان آزادي حركت كرده اين ميدان را به تصرف خود درآورند.

جرس پيشنهاد داده بود كه براي اين كار لازم است همچون اسب تراوا در سكوت عمل كنيد تا حكومت را غافلگير سازيد!

نقشه اي كه در روز ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ و توسط مردم نقش برآب شد و نشان داد كه اسب تراواي آشوب قبل از اين كه به خود آيد در گل زار حماقت سران فتنه فرو رفته است.

مهاجراني بعد از اين شكست سنگين در مقاله اي كه سايت جرس آن را منتشر كرد نوشت:

«به نظر مي رسد كه برخي گمان مي كردند در روز ۲۲بهمن نظام جمهوري اسلامي سقوط مي كند و آن برخي جنش پيروزي برگزار مي كنند و به سرعت در مناصب قدرت قرار مي گيرند و به تعبير خودشان آكسيون نهايي انجام مي شود! اكنون كه ديدند نه تنها چنين اتفاقي نيفتاد بلكه نظام توانست جمع مورد نظر خود را در ميدان آزادي سازمان دهد و به اصطلاح نشان دهد كه از پشتوانه مردمي و ملي برخوردار است اكنون دوستان طرفدار آكسيون آخر مبهوت و دمغ شده اند.»[۵۶]

مهاجراني در اين نوشتار با عنوان «پيروزي برق آسا يا به هنگام» به نكته اي اشاره كرده است كه سير تفكر ضدانقلاب در سي سال گذشته و شكست اين تفكر را به خوبي نشان مي دهد.

وي مي نويسد:

«پاييز سال ۱۳۸۳، در آستانه انتخابات رياست جمهوري نهم بوديم. نگاه ها به طرف آيت الله هاشمي رفسنجاني، حجت الاسلام والمسلمين كروبي و نيز دكتر مصطفي معين بود. كسي چندان توجهي به دكتر احمدي نژاد نداشت. گاهي از دكتر لاريجاني و آقاي قاليباف هم نام برده مي شد. در آن شب مهماني افطاري، دوستي رو به جمع كرد و گفت: دو سؤال؟ نگاه ها متوجه او شد. توضيح داد: سؤال اول، مردم تا چه حد و يا چند درصد در انتخابات شركت مي كنند؟ و پرسش دوم: چه كسي رئيس جمهور مي شود؟ همه ما حدس و يا پيش بيني خودمان را مطرح كرديم. دكتر سروش گفت: حدود شصت درصد مردم مشاركت مي كنند و آقاي كروبي رئيس جمهور مي شود. من گفتم شصت تا هفتاد درصد شركت مي كنند و آقاي هاشمي رفسنجاني راي مي آورد. بقيه دوستان هم بيشتر نظرشان به سمت و سوي آقاي هاشمي رفسنجاني بود. دست آخر از پرسشگر پرسيدم: نظر خود شما چيه؟

لبخندي زد و گفت: به هم مي خوره! با تعجب پرسيديم چي به هم مي خوره؟ فيلسوفانه سري تكان داد و گفت: «انتخابات برگزار نمي شود، كار رژيم تمام است.»

پرسيديم چه طوري تمام است؟ گفت: «آمريكا حمله مي كند و تمام مي شود...»

نشان به همان نشان كه آقاي احمدي نژاد سال پنجم رياستش را شروع كرده و همان دوست ما باز هم به گونه اي سخن مي گويد كه انگار اكسيون آخر همين امشب اتفاق مي افتد.»[۵۷]

یک اعتراف و حذف از حلقه یاران

چندی پیش عطاءالله مهاجراني طي سخناني در جلسه پرسش و پاسخی که روز ۱٣ اسفند – چهارم مارس - در سالن یکی از کتابخانه های مرکز لندن (کنزیگنتون) برگزار شد، ۲ تفاوت عمده ايران و مصر را اين گونه مورد تاكيد قرارداد «اول، استقلال بي نظير ايران و عدم هرگونه وابستگي در برابر وابستگي مصر به آمريكا و دوم- عدم فساد اقتصادي آيت الله خامنه اي در برابر فساد مبارك و خانواده اش»

 مهاجرانی در ادامه به تفاوت دیگر مصر امروز با ایران پرداخت و گفت: وقتی مبارک و خانواده اش آمدند همگی نماد فساد اقتصادی در مصر بودند. لیست حساب هایشان وقتی در مصر مطرح شد و مشخصات حساب هایشان در خارج و در همه جا منتشر شد؛ نشان داد که چگونه غارتی از سوی خاندان مبارک در مصر صورت گرفته اما وقتی این شرایط را مقایسه کنیم با ایران، لااقل خود من که از آغاز انقلاب در مجلس و دولت بودم؛ ایه الله خامنه ای را می شناسم و به عنوان منتقد وی اقرار می کنم که یک نقطه خاکستری نه تاریک در زندگی اقتصادی وی پیدا نمی شود.»[۵۸]

وی چند روز بعد از این اظهارات جزئیات بیشتری از فساد خاندان مبارک را در وبلاگ شخصی خود[مکتوب]منتشر کرد « مي خواهم به يك نمونه اشاره كنم، كه هم سند آشكاري از وابستگي سياسي مصر و هم دليل روشني بر فساد مالي مبارك و خاندان اوست. در ماه ژانويه سال ۲۰۰۵ يك قرارداد فروش گاز مصر به اسرائيل امضا شده است. اطلاعات اين قرارداد پس از سقوط مبارك در اختيار مردم مصر قرار گرفته است. مطابق قرارداد، اسرائيل سالي ۱/۷ميليارد مترمكعب گاز از مصر مي خرد. قرارداد پانزده ساله امضا شده است. اسرائيل روزي ۱۳ و نيم ميليون دلار به مصر مي دهد و روزي ۳ ميليون دلار هم كميسيون به جمال مبارك و علا مبارك و حسين سالم! حسين سالم پديده قابل تاملي است. هفتاد و پنج ساله است. با امواج تظاهرات از مصر گريخت. قبلا مامور امنيتي بوده است و پس از آن رفيق گرمابه و گلستان مبارك... پنج درصد كميسيون سهم جمال بوده است و به حسين سالم و علا مبارك پسر كوچك مبارك هم نفري دو ونيم درصد رسيده است. چرا اسرائيل اين كميسيون هنگفت را پرداخت كرده است؟ دليلش روشن است چون گاز را به قيمت بسيار نازل خريداري مي كرده است.»

وي ادامه داد « از اين موارد تقريبا هر روزه مي توان در روزنامه هاي مصر ديد. مستند اصلي روزنامه هايي مثل الاهرام هم همين اسناد بخش اطلاعات و امنيت مصر است. سخن بر سر مباحث تئوريك استقلال و وابستگي نيست. سخن بر سر اين است كه مبارك و خاندان او ثروت ملي مصر را اين چنين غارت مي كردند و به ثمن بخس به اسرائيل مي فروختند و از سوي ديگر سالي يك و نيم تا دو ميليارد دلار از دولت آمريكا نواله مي گرفتند و عزت و شرف ملي مردم مصر را مي فروختند. بيهوده نبود كه بنيامين العاذر وزير تجارت و صنعت اسرائيل سال گذشته گفت «مبارك گنج استراتژيك اسرائيل است».

مهاجراني در پايان نوشت: با اين وجود، مصرشناسان صداي آمريكا- قناري هاي سبز سينه سرخ- در همان هفته نخست كه امواج مردم مصر ميدان تحرير را پر كرده بود، گفتند «مبارك با اقتدار بر اوضاع مسلط مي شود» دراين باره بسيار مي توان نوشت. اين يادداشت تنها اشاره اي بود كه بحث وابستگي و استقلال بحثي امروزين است و از مقوله داد و ستد تجاري نيست.»[۵۹]

اين اظهارات مانند يك بمب قوي در محافل ضدانقلاب خارج نشين منفجر شد و خشم گسترده آنها را برانگيخت

مهاجراني به همراه عناصري نظير كديور، سروش ، گنجي و بازرگان نقش هماهنگي فتنه گران داخلی با شاخه خارجي را برعهده داشت و اعترافات وي از جنس شهادتي است كه دشمنان درباره فضايل جبهه انقلاب بدهند.

درست به همين دليل هم بود كه گردانندگان شبكه ها و سايت هايي نظير گويانيوز، بالاترين، راديو فردا، خودنويس و... با هم بسيج شدند تا از تاثيرات روحيه خراب كن اظهارات مهاجراني در ميان بازيگران ميداني و خياباني فتنه سبز بكاهند. آنها در حالي به مهاجراني حمله كردند كه غالبا زير چتر وي قرار گرفته يا دست كم در طول دو سال اخير همراهي و هم پوشاني با مواضع حلقه لندن به ويژه مهاجراني داشته اند.

«بالاترين» دهها مطلب عليه مهاجراني كه اغلب متضمن فحاشي- حتي در حد ناموسي- بود منتشر كرد و از جمله وي را مزدور جمهوري اسلامي و بي غيرت و خائن توصيف كرد. اين شبكه ضدانقلابي براي خدشه در اعتراف صريح مهاجراني، به همكاري وي با شبكه بي بي سي انگليس پرداخت و نوشت: اگر شما دنبال مستقل بودن هستيد، آيا حضور دايمي تان در بي بي سي به اين استقلال لطمه نمي زند؟ آيا ما با اين وضع هنوز هم بايد گوش به فرمان مهاجراني و شوراي هماهنگي راه سبز اميد كه كسي نمي داند چه كساني هستند، باشيم؟

سايت خودنويس و روزنت هم كاريكاتورهايي عليه مهاجراني منتشر كرده و خيانت ها و حركات زيگزاگ مهاجراني را به رخ وي كشيدند تا او را وادار كنند بيش از اين، به دروغ بودن رويكردهاي تبليغاتي تخريبي و خلاف واقع محافل ضدانقلاب نسبت به نظام و رهبري نپردازد.

آنچه در اين ميان جالب است غيرتي شدن يك مزدور علني سازمان سيا و از همكاران راديو فردا (مجيد محمدي) در ارگان ديگر سازمان سيا يعني گويانيوز است. اين عضو متواري حلقه كيان كه دست كم ۲ بار و به طور علني از جاسوسي براي سازمان سيا در ازاي دريافت پول و پناهندگي دفاع كرده و جاسوسي را يك شغل شرافتمندانه! خوانده، مهاجراني را بي اعتبار و غيرقابل وثوق معرفي كرد و نوشت: براي عدم وثوق و بي اعتباري مهاجراني تنها كافي است به رفتار سايت جرس كه زير نظر مهاجراني و همسرش و برادرهمسرش محسن كديور اداره مي شود مراجعه كنيد؛ يك نمونه اظهرمن الشمس دروغ بافي آن، نامه ساختگي صادق لاريجاني به [آيت الله] خامنه اي بود كه هركس با فضاي سياسي ايران آشنايي داشته باشد به راحتي مي تواند بر ساختگي بودن آن مهر تاييد بگذارد. اعلام عدم اطلاع مهاجراني از اينكه موسسه دعوت كننده او، موسسه واشنگتن بوده نيز، موارد ديگر دروغگويي اخير مهاجراني است.

مهدي خزعلي هم كه مي كوشید خود را در فتنه سبز فعال نشان دهد به مهاجراني حمله كرد و نوشت: مرد ناحسابي بنشين رمانت را بنويس و با سياست كاري نداشته باش، مثل من كه ديگه قلم سياسي نمي زنم و دارم آشپزي مي نويسم! آقای مهاجرانی شما اول کسی بودید که طرح مادام العمری ریاست جمهوری را هم دادید، و اگر هاشمی مخالفت نمی کرد، امروز رئیس جمهورمان هم مادام العمر شده بود! دوران اصلاحات هم، تساهل و تسامح شما کمر اصلاحات را شکست، بی انظباطی مالی شما در ارشاد روی جناح انحصار طلب را سفید کرد. فراموش نکرده‌اید خاصه خرجی برای نشریات اصلاح طلب و محدودیت برای مخالفان را! شما کارنامه اصلاحات را هم سیاه کردید و سید خندان از دست شما گریست! هر چند گله ما از سید هم جای خود دارد! اما او کجا و شما کجا!

خزعلی به مهاجرانی پیشنهاد داد « بیایید از گذشته خویش توبه کنید, از دورانی که راست راست بودید , تا دورانی که چپ کردید, و امروز هم به دنبال بازگشت به جاهلیت نباشید»[۶۰]

اين رويكرد ترور شخصيت براي كتمان اعترافات فرد بريده كه شيوه مألوف سازمان تروريستي منافقين است، در حالي است كه خود مجيد محمدي به همراه قلم به مزدهايي چون مخملباف و سازگارا و نوري زاده، در زمره مهره هاي كذاب رسانه هايي چون راديو فردا و صداي آمريكا محسوب مي شوند و در دروغ پراكني عليه نظام و رهبري، كم از حلقه جرس نداشته اند. در واقع پرخاش مجيد محمدي به مهاجراني همان حكايت روسياهي ديگ ها و مشاجره سير و پياز است و چيزي از حقيقت اعترافات مهاجراني درباره استقلال جمهوري اسلامي و سلامت اقتصادي رهبر انقلاب و فرزندانش- به اعتبار الفضل ماشهدت به الاعداء- كم نمي كند.

محافل ضدانقلاب، رويكرد اخير مهاجراني را ريزش بزرگ در جريان اپوزيسيون فعال و نشانه روحيه خراب كني از شكست و مرگ فتنه سبزي مي دانند كه سال ۸۸ خود مهاجراني با سناريوهايي نظير اسب تروا (۲۲بهمن۸۸) و سال گذشته با غائله سازي هايي نظير ۲۵ بهمن و اول اسفند در صدد احياي مجدد آن بود.

اعتراف رئيس حلقه لندن درباره استقلال نظام و رهبري جمهوري اسلامي به عبارت ديگر تاييد اين حقيقت است كه جريان معارض جمهوري اسلامي، وابستگي تمام و كمال به دشمنان ملت ايران در آمريكا و اسرائيل و انگليس دارد.[۶۱]

مهاجراني در طول زمان و باتوجه به شرايط روز موضع گيري هاي مختلفي را از خود نشان داده است كه وي را به عنوان يكي از مقلدان ماكياولي در عرصه سياست مطرح كرده است.

ابراهيم نبوي طنز نويس پناه برده به غرب درباره مهاجراني مي گويد:

«مهاجراني يك سياستمدار واقعي است، با همه خوبي ها و بدي هاي يك سياستمدار. او بازي مي كند، تغيير موضع مي دهد، گاهي اوقات به حدي باورنكردني شجاع مي شود، تا آنجا كه همگان گمان مي كنند او بهترين گزينه براي رياست جمهوري بعدي است و گاهي چنان محتاط و با محافظه كاري رفتار مي كند كه همه او را پيرو انديشه هاي ماكياولي مي پندارند، مردي كه بدون داشتن اصول اخلاقي در سياست تنها به قدرت مي انديشد.»[۶۲]

سایت خود نویس نیز به روحیه دوگانه مهاجرانی اشاره کرده و در این رابطه می نویسد «بهتر است آقای مهاجرانی دو خط توضیح دهند که چطور با این روحیه استکبارستیزی و ضدآمریکایی خود به واشنگتن سفر کرد تا در موسسه مطالعات خاورنزدیک در جمع نیوکان ها و مقام های اطلاعاتی و نظامی اسراییل درباره جنبش سبز سخنرانی کند. علاوه براین چرا آمریکا و صدای آمریکا برای آقای مهاجرانی بد است ولی  او اشاره‌ای به بی‌بی‌سی و سیاست های بریتانیا نکرد؟ آیا این فراموشی از آثار شیر خر خوردن است؟ شاید هم منافع محفلی این طور اقتضا کرده؟»[۶۳]

پی نوشت ها

[۱] مصاحبه داريوش سجادی با عطاالله مهاجرانی پيرامون انتخابات رياست جمهوری و نقش هاشمی رفسنجانی، تلويزيون هما ،خبرنامه گویا ، ۳۰ آبان ۱۳۸۴

[۲] روزنامه کیهان ، ۱۷/۱۲/۱۳۵۹، صفحه ۱۱

[۳] دشمن مردم ، روزنامه کیهان ، ۱۷/۰۵/۱۳۶۰، صفحه ۶

[۴] مرگ سادات و توطئه جدید آمریکا ،کیهان ، ۱۸/۰۷/۶۰، صفحه ۱۳

[۵] اخوان ، محمد جواد و شاه نظری ، حمید رضا ، افسون اشباح ،ص ۳۰۹

[۶]نطق بازرگان و بمباران گیلانغرب ؛ گفت : خوش وردی تو از بر کرده ای ! ،  اطلاعات ،۲۰/۰۵/۱۳۶۲، صفحه ۱

[۷] نگاه قرآنی مهندس بازرگان، جرس،۲۰ ژانویه ۲۰۱۱

[۸] صلواتی ، علیرضا ، سیاستمداران جوان ،نشر اطلاعات ،۱۳۸۶

[۹]  ۱۱آبان ۱۳۶۴مهاجرانی از سوی میرحسین موسوی نخست وزیر وقت به عنوان معاون اجرایی و معاونت حقوقی و امور مجلس نخست وزیر منصوب شد . این حکم ۳۱مرداد ۱۳۶۸ توسط هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت تمدید شد .

[۱۰] مهاجرانی ، عطاء الله ، مذاکره مستقیم ،روزنامه اطلاعات ،۰۶/۰۲/۱۳۶۹

[۱۱] مصاحبه عطاء الله مهاجرانی با داریوش سجادی ، خبرنامه گویا ، ۳۰آبان ۱۳۸۴

[۱۲] سخنرانى در ديدار با گروه كثيرى از معلمان و مسؤولان امور فرهنگى كشور و جمعى از كارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانى كارگر،۱۲/۰۲/۱۳۶۹،پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای

[۱۳] مطبوعات ،۱۳/۰۲/۱۳۶۹

[۱۴] مهاجرانی ، عطاء الله ، حکمت و فصل الخطاب ، مکتوب(سایت رسمی و مشترک عطاء الله مهاجرانی وجمیله کدیور)، ژانویه ۲۰۰۹مهاجراني در حالي رأي و نظر رهبر معظم انقلاب را به عنوان فصل الخطاب مي دانست كه با مشخص شدن نظر منفي رهبر معظم انقلاب نسبت به ادامه مديريت وي بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي همچنان بر ادامه كار اصرار ورزيد و با پشت گرمي حمايت بي دريغ رئيس جمهور وقت بر جسارت هاي خود افزود. وي در قضاياي بعد از انتخابات رياست جمهوري نيز با انتشار مقاله اي مدعي شد حكمت فصل الخطاب بودن رهبري مبتني بر نصر با زور و اقتدار است.

[۱۵] مهاجرانی ، عطاء الله ، استیضاح ، انتشارات اطلاعات ،چاپ هفتم،آبان ۱۳۷۸

[۱۶] کیهان ،۰۹/۰۹/۱۳۶۹

[۱۷] روزنامه اطلاعات ،۱۱/۰۲/۱۳۶۹

[۱۸] کدیور ، جمیله ، اندیشه را با اندیشه پاسخ بگوئیم ، کیهان،۱۱/۰۲/۱۳۶۹

[۱۹] همان،۱۱/۰۲/۱۳۶۹

[۲۰] همان،۳۱/۰۴/۱۳۶۹

[۲۱] همان،۱۲/۰۲/۱۳۶۹

[۲۲] روزنامه اطلاعات،۲۰/۰۲/۱۳۶۹

[۲۳] روزنامه کیهان ،۱۰/۰۱/۱۳۷۱

[۲۴] ایران نیوز ، ۸/۰۸/۱۳۷۳

[۲۵] مصاحبه عطاء الله مهاجرانی با داریوش سجادی ، خبرنامه گویا ، ۳۰ آبان ۱۳۸۴

[۲۶] مهاجرانی ، عطاء الله ، استیضاح ، انتشارات اطلاعات ،چاپ هفتم،آبان ۱۳۷۸

[۲۷] مصاحبه عطاء الله مهاجرانی با داریوش سجادی ، خبرنامه گویا ، ۳۰ آبان ۱۳۸۴

[۲۸] روزنامه اطلاعات ، ۴تیر۱۳۷۶،صفحه،۳

[۲۹] همان

[۳۰] ر ک استیضاح

[۳۱] روزنامه اطلاعات ،۱شهریور ۱۳۷۶،صفحه۲

[۳۲] بارای اعتماد به دکترمهاجرانی مجلس به تداوم سیاست های فرهنگی خاتمی رای داد ، همشهری ، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۸

[۳۳] رک روزنامه ها ، اول اردیبهشت ۱۳۷۸

[۳۴] تشکیل کارگزاران، محاکمه کرباسچی و استیضاح عبدالله نوری و مهاجرانی به روایت ناطق نوری،مرکزاسناد انقلاب اسلامی،۳ بهمن ۱۳۸۴

[۳۵] رک استیضاح

[۳۶] حکایت من و عطاء الله مهاجرانی ، خبرگزاری فارس ، ۰۶/۱۲/۱۳۸۶

[۳۷] رک استیضاح

[۳۸] یعقوبی ، جلال ، کناره گیری مهاجرانی ، روزآنلاین ، ۲۰ فروردین ۱۳۸۶

[۳۹] مقام معظم رهبري (در ديدار با شوراي عالي انقلاب فرهنگي)، ۲۴ آذر۱۳۷۸

[۴۰] ر ک استیضاح

[۴۱] مهاجرانی ، عطاء الله ، حکایت همچنان باقی است ، انتشارات اطلاعات ، چاپ ۲،۱۳۸۳

[۴۲] خبرگزاری فارس ، ۱۵ شهریور ۱۳۸۵

[۴۳] روزنامه شرق ، ۱۰/۰۵/۱۳۸۳

[۴۴] عصر ایران ، ۲۸/۰۶/۱۳۸۵

[۴۵] ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم ، نیک آهنگ کوثر ، ۷آگوست ۲۰۰۴،سایت رسمی نیک آهنگ کوثر

[۴۶] ایرنا ، ۸ شهریور۱۳۸۸

[۴۷] مهاجرانی ،عطاء الله ، عکس امام خمینی، جرس ،۲۱آذر۱۳۸۸

[۴۸] جرس،۱۶آذر۱۳۸۸

[۴۹] مصاحبه داریوش سجادی با گویا نیوز ، ۲۳ آذر ۱۳۸۸

[۵۰] جرس،۲۸ دی ۱۳۸۸

[۵۱] کلمه،۲۸ دی ۱۳۸۸

[۵۲] مکتوب، سایت رسمی و مشترک عطاء الله مهاجرانی و جمیله کدیور

[۵۳] ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها ...، جرس ،۱۷ مهر۱۳۸۸

[۵۴] همان

[۵۵] صحیفه نور، ج ۲۱ ،صفحه ۳۳۰

[۵۶] پیروزی برق آسا یا به هنگام ، جرس ، ۲۳ بهمن ۱۳۸۸

[۵۷] همان

[۵۸] بررسی ابعاد منشور جنبش سبز توسط فرخ نگهدار و مهاجرانی، جرس ، ۱۵اسفند ۱۳۸۹

[۵۹] ایران و مصر و قناری های سبز سینه سرخ صدای آمریکا!، مکتوب ، ۲۲اسفند ۱۳۸۹

[۶۰] آقای مهاجرانی؛ از گذشته خود توبه کنید ! .، باران [وب سایت رسمی دکتر مهدی خزعلی ] ، ۱۵اسفند ۱۳۸۹،تاریخ مراجعه ۲۷اردیبهشت ۱۳۹۰

[۶۱] رئيس حلقه لندن: حتي يك نقطه تاريك در زندگي آيت الله خامنه اي وجود ندارد، کیهان ، ۱۶اسفند ۱۳۸۹

[۶۲] نبوی ، سید ابراهیم ، مسئله مهاجرانی ، خبرنامه گویا ، ۱۶ مرداد ۱۳۸۳

[۶۳] آقای مهاجرانی، شیر خر خوردن را آدابی است، خودنویس ، ۱۶اسفند ۱۳۸۹

نظر شما