شناسهٔ خبر: 58038 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

یادی از سوم تیر و فراز و فروداحمدی‌نژاد!

احمدی نژاد در «سوم تیر» که به حق نقطه عطفی در تاریخ انقلاب به حساب می‌آید، نگاهی داریم به گذشته‌ای نه چندان دور...

نماینده / سیده آزاده امامی - خاصیت دنیا همین است که هر «آغاز» ش را «فرجام» ی در پی است، و هر «آمدن» ش را «رفتن» ی، و آنچه هم که غالباً از نفس این آغاز و انجام و آمدن و رفتن اساسی‌تر است، نحوه این آغاز و آمدن و فرجام و رفتن است؛ و گرچه ممکن است اراده آدمی در شرایطی چندان مدخلیتی در «چگونه» آمدن خویش نداشته باشد، لیکن به حکم اختیار و به سبب بهره‌مندی از توانمندی‌هایی خاص واجد این پتانسیل هست که «چگونه» رفتنش را خود رقم بزند، که آن‌هم بسته به «چگونه» طی کردن راه پر فراز و نشیبی است که در میانه این «آمدن» و «رفتن» گسترده است. در «سوم تیر» که به حق نقطه عطفی در تاریخ انقلاب به حساب می‌آید، نگاهی داریم به گذشته‌ای نه چندان دور که نه تنها همه ما، که به گونه‌ای همه جهان را از وجود خویش متأثر ساخت: محمود احمدی‌نژاد!

اما میان احمدی‌نژادی که «رفت» و احمدی‌نژادی که نه سال پیش در چنین ایامی «آمد»، فاصله بسیار است، و ما بر آنیم که تا حد امکان نگاهی واقع‌بینانه به تمامیت این فاصله داشته باشیم.

مسلّم است که تغییر نیاز ذاتی انسان است و اگر آدمی به یکجا ماندن و درجا زدن خو کند نبایستی به دیده تحسین و احترام در او نگریست، لیکن آنچه که اهمیت دارد چگونگی و چند و چون این تغییر است و سمت و سویی که بدان نشانه می‌رود، که اگر در راستای حق و کمال باشد ستودنی، و اگر خلاف آن باشد تأسف‌برانگیز است؛ و متأسفانه بسیاری از آنچه احمدی‌نژاد 84 را به احمدی‌نژاد 92 بدل کرد قابل تمجید و ستایش نیست. و همین، دلیل رویگردانی عقبه عظیم مردمی‌ای بود که احمدی‌نژاد به پشتوانه ایشان توانست دو دوره متوالی ردای ریاست جمهوری به تن کند.

اساساً این اقتضای اصولگرایی است که چتر حمایت بی‌شائبه خود را تا مادامی بر سر افراد می‌گسترد که در التزام خویش به اصول و مبانی اصولگرایی ثابت‌قدم و استوار باشند، و کمترین انحرافی از این آرمان‌های مقدس کافی است تا جریان اصیل اصولگرایی از چنان افرادی فاصله بگیرد، و هر اندازه این زاویه از آرمان‌ها بیشتر شود، فاصله اصول‌گرایی با ایشان هم بیشتر و جایگاه ایشان در این مکتب متزلزل‌تر و از دست رفته‌تر خواهد گردید. درواقع از بایسته‌های این تفکر آن است که دائماً و نو به نو به رصد تعهد مدعیان اصول‌گرایی بپردازد و به تناسب «میزان حال فعلی افراد» به داوری آنان بنشیند، نه اینکه یک­بار و برای همیشه افراد را به بارگاه خویش مجال حضور دهد و به سبب این تأیید، در هر شرایطی و با هر موضعی و هر عملکردی خود را ملزم به حمایت و همراهی با ایشان بداند؛ و همان‌گونه که اشاره شد در قاموس این اندیشه اعتبار افراد بسته به میزان تعهد ایشان به آرمان‌هایی است که همه طیف‌های متکثری به حساب می‌آید که خود را «اصول‌گرا» نامیده‌اند، یعنی: التزام حقیقی به مبانی مقدس اسلام، آرمان‌های متعالی انقلاب، اندیشه‌های نورانی بنیان‌گذار انقلاب و منویات حکیمانه رهبری معظم انقلاب. از همین روست که از منظر کسانی که خود را اصول‌گرا خوانده‌اند اصلاً تعجبی ندارد اگر جریان اصولگرایی امروز از کسی با تمام توان حمایت کند، و فردایی او را با همان شدت از خود طرد نماید، چه اینکه حمایت امروز مستند به پایبندی او به این اصول بوده، و طرد او نیز با عنایت به زاویه‌ای است که نسبت به این اصول ایجاد شده است، و در همین میانه نیز باز رأی به تمامه صادر نمی‌کند و تفکیک قائل است میان آن عملکردهایی که هنوز هم با رعایت این اصول انجام می‌گیرد و آن­چه که خلاف آن است. و داستان احمدی‌نژاد از این گونه است! عجیب، مغالطه‌ی بزرگی است که در این فضا شکل گرفته، و جماعتی که ایشان را هیچ سنخیت و همراهی با آرمان‌های اصول­گرایی نیست، و دقیقاً بدین سبب از همان ابتدا با شمشیرهای از رو بسته در برابر احمدی‌نژاد- و در اصل در مقابل اصول­گرایی- صف آراستند اینک به زعم خود زبان به شماتت گشوده‌اند که: «ما که از همان اول می‌گفتیم! »، «مگر ما نگفتیم! »، «حالا به حرف ما رسیدید! » و ... غافل از آن­که «مخالفت» امروز ما با احمدی‌نژاد و «مخالفت» آن روز آقایان، در خوشبینانه ترین حالت شاید تنها اندکی بیشتر از یک «اشتراک لفظی» باشد! و آن­چه که مقابله‌ی ایشان را از ابتدا با احمدی‌نژاد رقم زد، اتفاقاً هنوز هم با قوت تمام مورد حمایت ماست. (که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.)

ضمن این­که طرد افراد مساله دار با اصول و آرمان‌های انقلاب از درون جریان اصول­گرایی نشان از بلوغ و ظرفیت عظیم این جریان دارد، و این شرافت که این جریان حاضر به ذبح آرمانی‌های خویش به پای افرادی نیست که چه بسا در گذشته نسبتی هم با این جریان داشته‌اند، درست برخلاف مرام جریانی که علی­رغم محرز شدن انحراف وابستگان و رهبران خویش و اذعان دشمنان انقلاب به حمایت و همراهی ایشان، هم­چنان بر حمایت متعصبانه از نیروهای منحرف خویش پای می‌فشارد و به آن افتخار می‌کند و تازه خود را انقلابی هم می‌داند!

اما آن­چه که سبب ایجاد شکاف و به مرور تعمیق آن میان اصول­گرایان و احمدی‌نژاد گردید، نخست و مهم­تر از همه زاویه‌ای بود که او نسبت به «صراط مستقیم ولایت» پیدا کرد، و در عوض آن سرسپردگی تام به جریانی که نه تنها هیچ ریشه و عقبه‌ای در مبانی پذیرفته شده اعتقادی ما نداشت، که اتفاقاً شدیداً در مظانّ بدعت و بدتر از آن هم­داستانی با فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی و نفاق داخلی و خارجی بود. چنین تعهد عمیقی متأسفانه به جدایی احمدی‌نژاد از صف ره­پویان اصیل انقلاب و ولایت انجامید، و او را تا بدان مرتبه سقوط داد که سبب شد نصایح مکرر دلسوزان و خیرخواهان را به پای منویات این جریان انحرافی قربانی کرده و در عملکردهای خویش منشی خودمختارانه در پیش گیرد. این رویه در عرصه مدیریتی و اجرایی به بی‌اعتنایی او به مقررات و قوانین رسمی کشور منجر شد و قانون‌گریزی و نصیحت ناپذیری را به شیوه‌ای معمول نزد وی بدل کرد، تا آن­جا که تذکرات و اعتراضات بسیاری را حتی در میان هواداران و موافقان خویش برانگیخت، چه رسد به مخالفان که زبانشان حتی در برابر نقاط قوت او نیز تنها به سرزنش و تخریب گشوده می‌شد!

دیگر نکته‌ای که سبب‌ساز این فاصله گردید برخی بداخلاقی‌ها و رفتارهای نادرستی بود که به هیچ‌وجه زیبنده هیچ انسانی نیست، چه رسد به عالی‌ترین مقام اجرایی نظام مقدس جمهوری اسلامی. رفتارهایی که در مقاطعی تنش‌ها و التهاباتی را نیز در فضای جامعه رقم زد و در نهایت حتی واکنش عتاب‌آلود رهبری معظم انقلاب را نیز در پی داشت.

اعتراض­ها هم­چنین معطوف به شیوه اتخاذ تصمیمات کلان بود که بعضاً بی‌توجه به خرد جمعی و نظر خبرگان فن، یا لااقل بی‌اعتنا به دیدگاه‌های متکثر و صرفاً التزام به یک نگاه واحد صورت می‌پذیرفت، و تصمیم‌ها و وعده‌های خلق‌الساعه و فی‌المجلس نیز بر نادرستی آن می‌افزود، ادعاهایی که طبیعتاً به سبب عدم برخورداری از پشتوانه‌ای حساب شده، فاقد ضمانت اجرای کافی بود و بسیاری در همان حد سخن باقی می‌ماند.

علاوه بر آن «خط قرمز» ی که احمدی‌نژاد برای نزدیکان خویش قائل بود و با استفاده از اهرم قدرت و فشار بر سر راه نهادهای نظارتی و قانونی برای رسیدگی به تخلفات گسترده آنان موانعی جدی ایجاد کرده بود، حال آن­که متأسفانه سرنخ برخی از مشکلات کشور با واسطه و بی‌واسطه به نزدیکان ناخلف وی می‌رسید!

دیگر انتقادی که متوجه احمدی‌نژاد بود بیشتر ناظر به عملکرد ماه‌های پایانی مسئولیت وی و به ویژه ایام منتهی به انتخابات می‌باشد، که آن هم ریشه در سرسپردگی او به جریان انحرافی دارد؛ این عامل سبب آن شد که وی اکثر فعالیت‌ها و تصمیم‌های خویش را در ربط و نسبت با استراتژی به قدرت رساندن یکی از همراهانش سامان بخشد، تا آن­جا که اغلب اقدامات او طی این مدت رنگ و بویی کاملاً تبلیغاتی به خود گرفت. افراط احمدی‌نژاد در بهره‌گیری ناصحیح از موقعیت و امکانات ریاست جمهوری در راستای این هدف تا بدان درجه بود که متأسفانه گاه شأن والا و حیاتی ریاست جمهوری را تا حد یک تبلیغاتچی معمولی تنزّل داد و با این کار جفای بزرگی هم به ملت و هم به مسئولیت و مقام ریاست جمهوری روا داشت. حضور کم­رنگ مردم در استقبال از سفرهای استانی آن ایام-که در مقایسه با دور نخست سفرهای استانی حتی به حساب هم نمی‌آمد- گویای نارضایتی آن­ها از این نحوه عمکلرد وی بود. علاوه بر آن حضور عامدانه و معنادار احمدی‌نژاد در وزارت کشور و همراهی با کاندیدای مورد نظرش در زمان ثبت‌نام موجب برانگیخته شدن اعتراضات به حقی شد که این شیوه را بدعتی ناصواب از جانب رئیس جمهور دانسته و آن را در تضاد آشکار با تعهدات و الزامات این جایگاه عنوان کردند، که متأسفانه وی به دلیلی نامعلوم سعی در نادیده گرفتن همه این اعتراضات منطقی داشت و به نحوی غیر معقول به توجیه و دفاع از عملکرد خویش روی آورد.

این­ها مهم­ترین عواملی بود که سبب گسست احمدی‌نژاد از جریان اصیل اصول­گرایی گردید و حتی آنان را در جبهه‌هایی رویاروی هم قرار داد. اما عدالت و انصاف حکم می‌کند که به قاعده «عیبش گفتی، هنرش نیز بگو» نقاط مثبت عملکرد وی را نیز بازشماریم تا در تحلیل خود به بیراهه یک­جانبه نگری نرفته باشیم و توانسته باشیم چهره‌ای حتی‌الامکان نزدیک به واقع از این مقطع از مدیریت کشور و مدیران آن ترسیم نموده باشیم.

اساسی‌ترین ویژگی مثبت احمدی‌نژاد، که البته اصلی‌ترین دلیل اقبال گسترده مردمی در دو دوره پیاپی به وی بود، احیاء مجدد «گفتمان انقلاب اسلامی» و آرمان‌های مقدسی بود که این ملت سرافراز قیام و نهضت انقلابی خویش را با الهام از آن­ها و نیز با آرزوی تحقق آن­ها رقم زد؛ آرمان‌هایی آن‌چنان متعالی و والا که در مسیر نیل به آن حتی از بذل جان و مال و عزیزان خویش دریغ که نکرد هیچ، به آن مباهات نیز نمود. احمدی‌نژاد در شرایطی فریادگر این آرمان‌ها شد که در هیاهوی اشراف­سالارانه تکنوکرات­ها و اباحی­گری سکولارها می‌رفت تا این ارزش­ها نیز به موزه‌هایی شبیه موزه‌های دفاع مقدس سپرده شود! و مگر نمی‌خواستند امام (ره) را به موزه بسپارند، و مگر آرزویشان این نبود که منشور حقوق بشر سازمان ملل بشود قانون اساسی‌شان! در چنان روزگاری که جایزه‌ی صلح نوبل خانم عبادی منتهای آمال روشنفکران و برخی مسئولان نظام بود، و مهم­ترین دل‌مشغولی برخی آقایان تکرار و تبیین نظریات تاریخ مصرف گذشته غربی بود که بسی بیگانه با فرهنگ و هویت این مردم می‌نمود، طرح دوباره اساسی­ترین شعارهای انقلاب کم از جهادی سترگ برای تحقق آن­ها نبود و جسارتی می‌طلبید که احمدی‌نژاد اهلیت خود را برای آن ثابت کرد، و این به‌مثابه خدمتی شایسته از او در تاریخ پرافتخار این مرز و بوم به یادگار خواهد ماند.

نکته درخشان دیگر در کارنامه هشت­ساله‌ی احمدی‌نژاد استکبارستیزی مثال‌زدنی او بود که نتایج شگرف آن هم فضای داخلی را متأثر ساخت و هم موج مبارکی از استقامت و ایستادگی را در سراسر عالم به راه انداخت و با ایجاد همگرایی میان جنبش‌های مقاومتی، جبهه‌ای عظیم از ملت­ها و برخی دولت­های به پاخاسته را سامان داد که در برابر نظام سلطه و استکبار جهانی قد علم کرده و آن را با چالشی اساسی مواجه ساخت. استکبارستیزی البته از آرمان­ها و شعارهای اساسی انقلاب بود، لیکن در همان برهه‌ای که تلاش برخی افراد و جریان­ها به استحاله این ارزش­ها و آرمان­ها معطوف گردید، از سوی برخی عناصر مرعوب که متأسفانه بعضاً مسئولیت­های مهمی هم در نظام داشتند، مورد تردید واقع شد، و با کمال تأسف به تعبیر رهبری معظم انقلاب ادبیاتی «آلوده به تملق» و چاپلوسی نسبت به غرب و استکبار جایگزین آن گردید که ثمره‌ای جز عقب‌نشینی مقطعی از برخی حقوق مسلّم ملت و مشوّه شدن عزت نفس ملی و غرور ملی در بر نداشت. در زمانی که یکی از مهم­ترین دغدغه‌های مسئولان وقت یافتن راه‌هایی برای برقراری ارتباط با شیطان بزرگ بود، و حتی صراحتاً از جایگاهی چون هیأت رئیسه مجلس این سخن عنوان می‌شد که: «من می‌روم با آمریکائی‌ها دست می­دهم و برای این کار از هیچ کس اجازه نمی‌گیرم»! و... احمدی‌نژاد استکبارستیزی را وجهه همت خویش ساخت و دیدیم که گرچه این رویکرد به کام اربابان نظام سلطه خوش نیامد- که انتظاری هم جز این نمی‌رفت- لیکن به نحوی حیرت‌انگیز در میان خیل عظیم ملت­ها با پذیرش مواجه شد و پاسخی کاملاً شایسته یافت، تا آن­جا که او را در میان ملت­ها به‌مثابه سمبول تمام‌عیار استکبارستیزی عنوان کرد، و علاوه بر آن در عرصه داخلی ضمن فتح سنگرهای به عقب رفته و استیفای کامل حقوق مسلّم ملت، بی‌توجه به رضایت یا کراهت کدخدایان خود خوانده‌ی دهکده‌ی جهانی، در راستای تحقق هر چه بیشتر حقوق ملت و آرمان‌های انقلاب به پیش رفت و سبب اعاده‌ی مجدد عزت نفس و غرور ملی ایرانیان گردید. که همین امر به خودی­خود موجب دمیده شدن روح خودباوری در ملت و پیشرفت­های چشمگیر و روزافزون در همه عرصه‌های علمی و فناوری شد.

موضوع دیگری که از نقاط مثبت و قابل توجه عملکرد احمدی‌نژاد و همکاران او به حساب می‌آید تلاش خستگی‌ناپذیر و جهادگونه آن­ها در عرصه عمران و آبادانی کشور و توزیع عادلانه‌تر امکانات و منابع البته با اولویت مناطق محروم و کمتر توسعه‌یافته بود؛ به گونه‌ای که حجم کار انجام شده طی آن هشت سال انصافاً قابل مقایسه با هیچ­یک از دوره‌های پیش از این نمی‌باشد، و حتی در برخی حوزه‌ها از مجموع چندین دوره نیز فزونی دارد. البته به یقین این حجم از عملیات عمرانی با کاستی‌هایی نیز همراه است، که همه هم مربوط به دولت و تصمیمات دولت نمی­شود و عناصر دیگری هم در آن مدخلیت دارد، لیکن آن­چه که اهمیت دارد التزام مجموعه دولت به خدمات‌رسانی و برآوردن نیازهای ضروری، به ویژه در مناطقی است که حتی طی سالیان پس از انقلاب هم کمتر دیده شده بودند، و این خود محرومیتی مضاعف را به این مناطق تحمیل می‌کرد. اگرچه به واسطه جو مسمومی که از ابتدای روی کار آمدن احمدی‌نژاد از سوی برخی مخالفان و معاندان به منظور تخریب وی شکل گرفت نه تنها تلاش گسترده‌ای در راستای ناکارآمد نشان دادن دولت صورت پذیرفت، که به نحوی مغرضانه و غیرمنصفانه سعی شد تا با سیاه­نمایی وضع حاضر و بزرگ‌نمایی کاستی‌های موجود، حتی خدمات بی­شمار و دستاوردهای عظیم دولت نیز تخطئه شود و مورد تردید قرار گیرد، لیکن از آن­جایی که این دستاوردها به نحو عینی و ملموس در برابر دیدگان مردم قرار دارد، در آینده‌ای نه چندان دور قضاوت عادلانه‌تری را به همراه خواهد داشت، ضمن آن­که فاصله گرفتن از این دوران و نگاهی کلی در پرتو مقایسه با سایر عملکردها نیز به طور طبیعی سبب درک واقعی‌تری نسبت به فعالیت­های گذشته خواهد شد. مضافاً بر آن پرکاری احمدی‌نژاد و دولت او به نحو معناداری انتظارات مردم را از مسئولین بعدی بالا برده است، به طوری که در آینده هم یقیناً به چیزی کمتر از این رضایت نخواهند داد، و همین، سبب آن شد که کسانی که با سیاه­نمایی افراطی وضع موجود و ترسیم آینده‌ای آرمانی و عاری از این کاستی‌ها به روی کار آمدند، پس از مواجهه ملموس­تر با واقعیت­ها اینک به صرافت این افتاده‌اند که مردم انتظار حل یک شبه مشکلات پیش رو را نداشته باشند؛ در منطقی و معقول بودن این درخواست حرفی نیست، مردم نیز یقیناً چنین توقعی ندارند، با این­حال این اعتراف زودهنگام در پس خود نکات نهفته بسیاری دارد!

ویژگی برجسته دیگری که می­توان از آن به عنوان یکی دیگر از نقاط مثبت کارنامه احمدی‌نژاد یاد کرد، شکستن سنت دیرینه مدیریت کشور و «تهران پنداری» همه ایران بود؛ احمدی‌نژاد بر خلاف شیوه‌های مرسوم از درون ساختمان‌های مجلل تهران و نیز مجموعه سعدآباد به مدیریت این کشور پهناور نپرداخت و با ایده خلاقانه «سفرهای استانی» ضمن عملی کردن یکی از اصلی­ترین شعارهای انتخاباتی خویش، در پی آن برآمد که با حضور در اقصی نقاط کشور و ارزیابی واقع بینانه تری از قابلیت­ها و استعدادها و نیازها و ضرورت‌های بخش­های مختلف، تصمیمات سازنده‌تری اتخاذ نماید، و علاوه بر آن با حضور مستقیم در میان مردم، به کم کردن فاصله حاکمیت با ملت اهتمام ورزد. چه این­که طی این سال­ها بسیاری از نقاط کشور حتی رنگ یک مسئول درجه چندم را نیز به خود ندیده بود و میان مردم و برخی مدیران همواره شکاف خاصی در میان بود که اقتضائات و الزامات خاصی را نیز می‌طلبید، اما به برکت این طرح با حضور شخص رئیس جمهور و وزرا در دورافتاده‌ترین و محروم‌ترین نقاطی که بعضاً حتی نامی از آن نیز نشنیده بودیم، این دیوار عظیم تکلّف فرو ریخت و مردم بی هیچ آدابی و ترتیبی در فضایی صمیمانه با عالی‌ترین مقامات خود به گفتگو نشستند و نیازها و مشکلات خویش را به نحوی بی‌واسطه با آنان در میان گذاشتند. گرچه این ایده به لحاظ بکر بودن و عدم سابقه حین اجرا با نواقصی همراه بود و می­شد پربارتر از این به سرانجام برسد- مثلاً مناسب بود از وقت مبسوطی که به سخنرانی‌های عمومی، که بخش زیادی از آن هم تکراری و مشابه بود، اختصاص یافت کاسته شود و در عوض بر جلسات کارشناسی و مشورت با نخبگان افزوده گردد- لیکن اجرای آن به همین شکل تحقق‌یافته نیز خیر و برکت بسیاری در موارد مختلف به همراه داشت که قابل قیاس با شیوه‌های قبلی نمی‌باشد. به همین سبب از رئیس جمهور فعلی نیز پذیرفته نخواهد بود که در اداره کشور به سنت‌های پیشین بازگردد و با استقرار دائم در تهران برای همه کشور تصمیم بگیرد و تنها گاه‌گاهی سفری تشریفاتی و تفریحی آن هم به یکی از مناطق برخوردار و دیدنی و خوش آب و هوا داشته باشد! کما این­که ایشان نیز علی­رغم همه انتقاداتی که به این موضوع داشتند و به‌ویژه نقدهای کوبنده و بعضاً تخریب‌گر حامیان رسانه هایشان، چاره‌ای جز ادامه این راه نیافتند و عجیب این­که منتقدان دیروز، نه­تنها لب فرو بسته و دم بر نمی‌آورند، که در چرخشی عجیب ستایشگر همان مواردی شده‌اند که پیش از این سخت به آن تاخته‌اند! به همین جهت است که معتقدیم ایده «سفرهای استانی» نیز به‌سان بسیاری از موارد به‌مثابه سنت حسنه‌ای از احمدی‌نژاد به یادگار خواهد ماند.

شکستن حلقه‌ی بسته و سنتی مسئولان کشور و معرفی نسلی از مدیران جوان و گمنام، از دیگر اقدامات تحسین‌برانگیز احمدی‌نژاد بود. طی سال­های پس از انقلاب همواره پست‌ها و مناصب حاکمیتی در بین جماعتی معدود و مشخص دست به دست می­شد و کمتر پیش می‌آمد که فردی خارج از این جمع به دایره مدیریتی کشور راه یابد، و گویی توافق نانوشته‌ای در میان بود که مسئولیت‌ها به نحوی موروثی و ادواری میان عده‌ای خاص ردّ و بدل شود، اما احمدی‌نژاد بازهم با اقدامی جسورانه و قابل تحسین این شیوه نامبارک را برانداخت و همکاران خود را از میان افراد کمتر شناخته شده‌ای برگزید که به‌رغم آن­که سابقه چندانی در مدیریت‌های کلان نداشتند، انصافاً در اغلب موارد کارنامه قابل دفاع و موفقی هم از خود به جا گذاشتند. ضمن آن­که راه را برای ورود افراد شایسته ولی غیروابسته به گروه‌ها و جریان‌ها به سطوح عالی مدیریت کشور باز نمود.

نکته دیگر قابل دفاع در عملکرد احمدی‌نژاد اتخاذ تصمیمات جسورانه و اقدامات انقلابی‌ای بود که کمتر مسئولی در گذشته جسارت آن را پیدا کرده بود. در مدیریت کلان یک کشور همواره حوزه‌ها و مسائل مهمی وجود دارند که ورود به آن عرصه از آن­جا که مشمول تبعات و هزینه‌های خاص می‌گردد، ملاحظات و حساب­گری­های خاصی را نیز می‌طلبد، و اغلب دولت‌ها و مجموعه‌های تصمیم­گیر برای اعراض از این هزینه‌ها و پیامدها ترجیح می‌دهند اساساً به چنین حوزه‌هایی وارد نشوند تا تبعات آن دامن‌گیر ایشان نشود که بعد مجبور باشند در رفع و رجوع آن بکوشند. کشور ما هم از این قاعده مستثنا نمی‌باشد و موضوعات بسیاری وجود دارد که گرچه تحقق آن آرزوی همه مجموعه‌ها و مسئولان در دوره‌های گذشته بوده است، لیکن به همان دلیل ذکر شده، اغلب از آن پرهیز داشته‌اند و کمتر جرأت ورود به آن عرصه در میان بوده و به نوعی برای همه دولت­ها محدوده‌هایی خطیر به حساب آمده است. در این مورد نیز احمدی‌نژاد با اقدامی شجاعانه و انقلابی به حوزه‌هایی وارد شد که علی­رغم وجود اتفاق‌نظر بر ضرورت تحقق آن، طی این سال­ها بکر و دست‌نخورده باقی مانده بود؛ مواردی نظیر اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، سهمیه‌بندی بنزین، اجرای سیاست­های اصل 44، و... از بارزترین نمونه‌های این موضوعات است. اگرچه دفاع از این رویکرد انقلابی احمدی‌نژاد به معنای تأیید صددرصد عملکرد او در این حوزه‌ها نمی‌باشد، لیکن نفس این امر یعنی وجود عزمی جدی برای وارد شدن به چنین محدوده‌هایی با علم به هزینه‌ها و تبعات آن و نیز آمادگی برای پذیرش آن­هاست که ستودنی و تحسین‌برانگیز است، وگرنه هیچ‌کس منکر آسیب‌ها و اشکالات پیش آمده ضمن اجرای این طرح‌ها نمی‌باشد. ضمن آنکه نبایستی سوء مدیریت­ها را در این مورد نادیده گرفت، نبایستی با بی‌انصافی همه مشکلات را نیز به نحوه اجرا نسبت داد و بر کارشکنی‌ها و نیز تغییر معادلات در عرصه جهانی نیز چشم پوشید. چه این­که تنها دیکته نانوشته است که غلط ندارد و این قانون خلقت است که «نخستین» ها همواره بر سر راه تحقق با موانع به مراتب بزرگ­تر و دشوارتری نسبت به پس از خود مواجه بوده‌اند و از این‌روست که همیشه اجر «والسابقون» نیز دوچندان خواهد بود.

در بزرگی و ارزش اقدامات دولت­های احمدی‌نژاد همین بس که حتی رقیبان و حریفان را نیز به شدت از خود متأثر ساخت و آن­ها را در موارد بسیاری مجبور به بازی کردن در زمین خود نمود؛ طی این سال­ها حتی آنانی که دلبستگی چندانی به آرمان­های انقلاب ندارند و بسا سودایی کاملاً مخالف در سر دارند، دریافتند که برای حفظ وجهه و ادامه حیات سیاسی خویش هم که شده، ولو به ظاهر ناگزیر از حرکت در این فضای گفتمانی‌اند، در عرصه اجرایی و عمرانی نیز تقریباً چاره‌ای جز این نیافتند. نیز طرح‌ها و ایده‌های نامزدهای ریاست جمهوری حداکثر معطوف به تغییر در شیوه‌ی اجرای اقدامات احمدی‌نژاد بود وگرنه از مجموعه همه شعارهای بیان شده تقریباً هیچ ایده‌ای برتری خلاقانه‌ای بر ایده‌های او نداشت. (که به سبب طولانی شدن بحث حاضر از پرداختن دقیق و مصداقی به آن معذوریم.)

موارد فوق که ذیل عنوان نقاط قوت و مثبت عملکرد احمدی‌نژاد بیان شد، اکثراً مواردی بود که طی این هشت سال کراراً از جانب رهبری معظم انقلاب مورد تأیید و حمایت واقع شده و در دیدار ایشان با دولت فعلی نیز مورد تأکید مجدد قرار گرفته‌اند.

در این نوشتار سعی ما بر این بود که حتی‌الامکان نگاه منصفانه و واقع­بینانه­ای به عملکرد احمدی‌نژاد و دولت‌های او داشته باشیم و بر مبنای چنین تحلیلی نسبتمان را با او تعیین نمائی‌ام. در درون دایره برخی با نگاهی منطقی و به دور از تعصب هم ضعف‌ها و کاستی‌ها و خطاهای احمدی‌نژاد را در نظر داشتند، و هم امتیازات و نقاط قوت و فعالیت‌های قابل دفاع وی را، و بر مبنای چنین ارزیابی جامعی موضع خود را نسبت به احمدی‌نژاد رقم زدند. همّ ما هم این بوده که در میان این جمع اخیر جایی داشته باشیم، و البته به هیچ‌وجه هم مدعی احصاء همه نقاط قوت و ضعف احمدی‌نژاد در این جستار نمی‌باشیم.                                                                              

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۳-۰۴-۰۸ ۱۲:۳۹ 0 0

    تخیلات خودتون را به نام زاویه از ولایت جا نزنین . نه اینکه شما ها خیلی در مسیر ولایتید. مگر اقا نفرمود اصل فرعی کنید قضیه را کردید؟ انحراف و زدن احمدی نژادتله هاشمی بود و شماها با سر افتادید و خفه شدید.
                                

نظر شما