شناسهٔ خبر: 51754 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ

در حاشیه انتقادات به پخش فیلم «من روحانی هستم»

چرا به دنبال قرائت واحد و استالینی از تاریخ هستند ؟!

تاریخ

نماینده - فیلم من روحانی هستم چندی است که در فضای مجازی منتشر شده و بازتاب های گسترده ای را در پی داشته است برخی محتوای فیلم را خلاف واقع می دانند و عده ای نوع نگاه تاریخی به زندگی و پرونده افراد را مذموم دانسته و به نکوهش سازندگان فیلم نشسته اند .

فارغ از محتوای این فیلم و بخصوص این مورد و مصداق خاص ضروری است به نکته ای بسیار مهم که ناظر به یک حقیقت کلی است اشاره ای داشته باشیم .

بسیاری از شخصیت های سیاسی امروز با افتخار به گذشته بعضا درخشان خود تاکنون تلاش کرده اند به نتایجی در زمان حال برسند .

انتشار خاطرات برخی رجال سیاسی کشور از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی ناظر بر این مسئله است که این شخصیت ها می خواهند مخاطبان خود را به گزاره ای رهنمون سازند و با اثبات آن گزاره  خود را محق ترین فرد و یا شخصیت برای تصدی برخی سمت ها عنوان کنند.

این گزاره چیزی نیست جز گذشته درخشان که هرگز نباید به فراموشی سپرده شود .

از سویی دیگر زمانی که این گذشته و به یک کلام تاریخ، زیر ذره بین قرار می گیرد و قرائتی جز قرائت رسمی این شخصیت ها از تاریخ ارائه می گردد داد و فریادها بلند می شود که چه نشسته اید می خواهند تاریخ را تحریف کنند و یا اصلا نگاه تاریخی به رویداد های روز کاری بیهوده و خطرناکی است .

به راستی چرا تا این اندازه برخی شخصیت ها از واکاوی دقیق تاریخ نگرانند؟

چرا این افراد تلاش دارند قرائت خود از تاریخ را به قرائتی رسمی و استالین وار بدل کنند که همه با خواندن این قرائت احسنت گفته و لذت ببرند ؟!

اگر تاریخ آن گونه است که این عزیزان می گویند پس از چه نگرانند ؟!

به یک مصداق خاص اشاره می کنیم .

بعد از انتخابات سال گذشته خاطراتی از آیت الله هاشمی رفسنجانی در سایت رسمی وی بازنشر شد که بر اساس این خاطرات موضوع «حذف شعار مرگ بر آمریکا» از سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت در زمان حیات امام با ایشان مطرح شده بود .

از این خاطره تاریخی نتایج بسیاری در جهت سیاست خارجی دولت گرفته شد در حالی که خاطره هاشمی با گزاره های فراوان تاریخی دیگر از جمله سخنان و نامه های امام خمینی که به صورت رسمی منتشر و همه به اصالت آن ها معترف هستند تکذیب و بطلان آن آشکار می شود .

حامیان هاشمی با اصیل دانستن قرائت هاشمی می کوشند تا اسناد مکتوب و شفاهی را به محاق برده و نشان دهند «تاریخ همانی است که هاشمی می گوید» و از سوی دیگر «طبیعی است که هاشمی هم همه چیز را نمی گوید !»

حال سوال اینجا است که اگر سخنان ، خاطرات و گفته های دهه ۶۰ هاشمی معتبر است چرا برخی تلاش برای بازخوانی سخنان به شدت انقلابی و ضد آمریکایی رئیس مجلس آن سال ها را بر نمی تابند و این اقدام را نبش قبر می پندارند؟!

به عنوان مصداق عینی دیگر اگر «میرحسین موسوی» آن چنان که هوادارانش می گفتند «نخست وزیر امام» بود چرا یادآوری دهه ۶۰ و سخنان و مواضع به شدت رادیکال او در آن سال ها برای روزها و ماه های انتخابات آن چنان مضر بود که برخی تلاش داشتند این مواضع رادیکال را تکذیب و یا تفسیر کنند؟!

طبیعی است که تاریخ چراغ راه آینده است و به گفته شاعر «داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست» از این رو باید به درس های تاریخ آن گونه که هست گوش فرا داد درس هایی که در صورت شنیدن و به عمل بستن بسیاری از بحران ها پیش نخواهد آمد.

سخن دیگر این که اگر می خواهیم تاریخ را بازخوانی کنیم باید همه ابعاد آن را به مطالعه بنشینیم ...قرائت بازیگران از تاریخ شاید قرائت مطلوبی نباشد ... وقتی نوشته ها ، خاطرات ، اسناد و ...در کنار هم قرار می گیرند هم دیگر را جرح و تعدیل می کنند ...واقعیت ها از میانه اوراق تاریخی بیرون کشیده شده و اکاذیب مشخص می گردد پس توصیه ای که می شود برای مدعیان راستگویی داشت این است که « عزیزان ! از تاریخ نهراسید و خود را به داوری آن بسپارید»

قطعا هیچ کس از این داوری ضرر نخواهد کرد ...

نظر شما