شناسهٔ خبر: 45152 - سرویس سایر حوزه‌ها
نسخه قابل چاپ

تاملی بر نوشته اخیر قوچانی در هفته نامه آسمان

گل هایی که قوچانی به خودی زد، علت تاکتیکی داشت یا خطای استراتژیک بود؟

محمدقوچانی در این مجال قصد پرداختن به ریز و درشت سخنان قوچانی در مقاله فوق الذکر را نداریم که خود مجالی جدا و مثنوی هفتاد من کاغذ می طلبد اما اعترافات قوچانی در مقاله "از صلح حدیبیه تا صلح هسته ای" از اعتراضات و انتقادات او مهم تر است .

نماینده - محمد قوچانی سردبیر هفته نامه آسمان در شماره اخیر این نشریه در مقاله ای با عنوان "از صلح حدیبیه تا صلح هسته ای" با ذکر مقدمه ای طولانی به توجیه و توضیح پنهان کاری های صورت گرفته در مذاکرات هسته ای پرداخته و در این میان از هیچ گونه عقده گشایی و هتاکی علیه گفتمان اصولگرایی دریغ نکرده است .محمدقوچانی

در این مجال قصد پرداختن به ریز و درشت سخنان قوچانی در مقاله فوق الذکر را نداریم که خود مجالی جدا و مثنوی هفتاد من کاغذ می طلبد ولی به اهم نکات مطرح شده که حاوی اعترافات و اعتراضاتی است می پردازیم !

 

اعترافات قوچانی در مقاله "از صلح حدیبیه تا صلح هسته ای" از اعتراضات و انتقادات او مهم تر است . که در ادامه به ۴ مورد از این اعترافات اشاره می کنیم :

۱-قوچانی اذعان می کند که دولت یازدهم علیرغم شعار آزادی خواهی و احترام به نویسندگان و هنرمندان که از ابتدا تاکنون از آن سخن گفته است بلافاصله پس از روی کار آمدن دستور لغو انتشار یک کتاب مخالف را صادر کرده و در باب انتشار مجدد آن اخطار داده است .

قوچانی می نویسد : "همان افرادی که تدبیر امام خمینی در خاتمه جنگ تحمیلی بعد از دو دهه چون داغ بر دل آنها نشسته است و در آستانه انتخابات علیه هاشمی و روحانی به جرم سرانجام رساندن صلح پس از هشت سال دفاع در موسسه کیهان کتابی در تیراژ وسیع چاپ کردند و تنها پس از انتخابات با هشدار صریح دفتر رئیس جمهوری از تجدید چاپ آن کتاب خودداری کردند."

تحمل نشدن یک منتقد تا آن جا که دفتر رئیس جمهور برای لغو انتشار مجدد یک کتاب در حالی که وزیر محترم ارشاد بارها از رها شدن ممنوع القلم ها از تیغ سانسور و فشارها سخن گفته است عجیب به نظر می رسد ...زنده باد مخالف من شعاری است که اصلاح طلبان و دولت جدید با تاکید پوپولیستی و دروغین بر روی آن به نعمات زیادی رسیده اند ولی امروز با این اعتراف آن ادعا به مضحکه ای بیش شبیه نیست ...

 

۲-دومین اعتراف مهم قوچانی در این نوشتار که با تحریف و دروغ نیز توامان شده است اعتراف به عقبه بسیار ضعیف مردمی دولت یازدهم می باشد .

قوچانی اذعان می کند که رای روحانی در انتخابات گذشته کمتر از ۵۱ درصد مجموع آرای اخذ شده بود اعترافی که بدیهی بودن آن محرز است و شاید نتوان نام اعتراف بر آن گذاشت ولی این که تاکنون بارها حامیان دولت از پیام ۲۴ خرداد سخن گفته و تاکید کرده اند که روحانی دارای پشتوانه وسیع مردمی است با این نگاه که او تنها ۵۰ درصد به اضافه چند رای از مجموع آرا را به خود اختصاص داده است به شوخی شباهت پیدا می کند تا استدلالی برای ساکت کردن مخالفان .

 

۳-قوچانی در سومین اعتراف خود اذعان می کند که دولت یازدهم سیاست خارجی را بر سیاست داخلی مقدم می داند و ریشه حل مشکلات را در خارج جست و جو می کند آن جا که می نویسد : «روحانی صادقانه از اولویت سیاست خارجی بر سیاست داخلی حرف می زند و معتقد است که ایران نه چیزی برای پنهان کردن دارد و نه تلاشی برای بحران ساختن»

این سخن روشن می سازد که دولت تدبیر، امیدش به دلارهایی است که شاید غرب دلش به رحم آید و آزاد کند تا ایران بتواند با این دلارها کالاهای دست دومی را از همان سارقان دیروز و مصلحان امروز خریداری کند !

 

۴-چهارمین اعتراف قوچانی شفاف نبودن سیاست خارجی در دولت یازدهم است . او می نویسد : "در هیچ جای جهان و در هیچ نقطه ای از تاریخ، سیاست خارجی شفاف و شیشه ای نیست سیاست خارجی شفاف یک دروغ و شعار فریبنده است ."

در این زمینه اعتراف قوچانی با دروغ بزرگی همزمان و همراه شده است . سیاست خارجی در کشورهای دموکراتیک و مردمسالار دارای شفافیت بسیار بالایی است و این دولت ها ریز به ریز مذاکرات و سیاست های اتخاذ شده را مو به مو با نمایندگان ملت در میان می گذارند ...

از این نکته که بگذریم به ایران اسلامی می رسیم و یک نمونه تاریخی را برای روشن شدن اذهان مثال می زنیم .

 

۹ فروردین ماه سال ۱۳۵۹ کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا نامه ای خطاب به امام خمینی رهبر انقلاب می نویسد تا موضوع گروگان هایی که در اسارت ملت ایران بودند را حل کند.

کارتر در این پیام به منظور حل و فصل بحران گروگان گیری و در پاسخ به پیام نوروزی امام خمینی پیشنهاد تشکیل کمیسیون مشترکی برای رسیدگی به مسائل دوجانبه را مطرح کرد . از نکات مهم نامه کارتر می توان به موارد زیر اشاره کرد ؛

۱- اقرار به ضرورت احترام به حق حاکمیت ملت ها

۲- اذعان به برخی اشتباهات  در سیاست خارجی آمریکا نسبت به دولت و ملت ایران در شرایط خاص تاریخی

۳- اطلاع به دولت بنی صدر و اعلام آمادگی برای حل مسالمت آمیز اختلافات موجود

۴- درک و موجه شمردن تسخیرسفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی با توجه به ارتکاب رفتارهای غیردوستانه توسط آمریکایی ها

۵- اعلام مخالفت آمریکا با پناهندگی شاه به آن کشور

دولت آمریکا گمان نمی کرد که امام خمینی این پیام را منتشر کند و از این رو بلافاصله با انتشار نامه کارتر از سوی امام، دست به تکذیب ارسال چنین نامه ای زد .

نقطه جالب و خواندی قضیه جایی است که آمریکا این نامه را از طریق کاردار سوئیس تحویل رئیس جمهور وقت یعنی بنی صدر داده بود تا به دست رهبر انقلاب برسد و بلافاصله پس از تکذیب نامه فوق بنی صدر طی اطلاعیه ای تاکید کرد پیام کارتر به وسیله کاردار سوئیس به وی تسلیم شده است .

آیت الله هاشمی رفسنجانی عضو شورای انقلاب نیز که امروز قوچانی ها زیاد به او استناد می کنند با اعلام اینکه نامه کارتر به امضای وی به طور رسمی برای وزیرخارجه فرستاده شده است اظهار داشت : وزیرخارجه نامه را در شورای انقلاب خوانده است و این نامه به طور رسمی و با امضای خود کارتر به دست وزیر خارجه رسیده است ، شاید آنان نمی خواستند نامه منتشر شود و از این رو دست به تکذیب زده اند .

به دنبال انتشار پیام کارتر به امام خمینی و تکذیب آن از طرف خبرگزاری های خارجی سید احمد خمینی فرزند امام  نیز گفت : رهبر انقلاب به نامه کارتر پاسخ نخواهند داد . وی ادامه داد : اگر حکومت آمریکا انقلاب ما را می شناخت می فهمید که ما چیزی را از مردم پنهان نمی کنیم . فرزند امام اظهار داشت : این رفتار آمریکایی ها در تکذیب اقدامات خود سابقه دارد چرا که قبلا نامه کندی به رهبر انقلاب را نیز تکذیب کرده بودند .

به هر حال عطف به این رویداد تاریخی باید گفت انقلاب اسلامی هرگز با رویکرد پنهان سازی آن چه در پشت صحنه می گذرد از مردم به پیروزی نرسید و اصولا بنای امام خمینی و رهبر معظم انقلاب من البدو الی الان پنهان سازی های دروغین و تاسف بار دیپلماتیک نبوده است .

مردمی که پای صندوق های رای می آیند و به دولتمردان رای می دهند انتظار دارند که اقدامات آنان را رصد کنند و در صورت خطا آن را نقد کنند.

 

قوچانی برای تائید مدعای خود به ماجرای مک فارلین و آن هم بدون پرداختن به جزئیات آن اشاره می کند و نهیب امام را به مخالفان خاطرنشان می سازد که خواستار آن شده بودند میان مسئولان اختلاف افکنی نشود ولی نمی گوید آیا سیاست دوران جنگ بایستی در زمانه صلح نیز اجرا شود یا نه ؟ اگر در زمانه جنگ ضروری بود نمایندگان مجلس دستگاه سیاست خارجی را مورد سوال قرار ندهند و چنان حرکت کنند که نیروهای کشور در جبهه ها تضعیف نشوند آیا این رویه در زمانه صلح نیز باید عملی شود؟ سوال نمایندگان از وزرا تعطیل و درخواست شفاف سازی از مسئولان به فراموشی سپرده شود؟!

در زمینه مک فارلین گفتنی های فراوانی است که پرداختن به آن در این مجال شاید درست نباشد ولی به کوتاه سخنی اکتفا می کنیم و می گذریم ...حضور مک فارلین در ایران و مذاکرات او بدون اطلاع وزیر خارجه وقت که عالیترین مقام دستگاه سیاست خارجی بود صورت گرفت و آیا دولت محترم کنونی امروز حاضر است که یکی از مقامات آمریکایی به ایران آمده و با بخشی از حاکمیت و بدون اطلاع دولت مذاکره و کشور را ترک کند و پس از آن دولت را مطلع سازند؟!  

 

دموکراسی گزینشی !

از اعترافات صریح فوق که بگذریم به اعتراضات قوچانی می رسیم که بیشتر این اعتراضات و انتقادات ناظر به انتخابات گذشته است .

او با زبانی کنایه دار اصولگرایان را مورد طعنه و هتاکی قرار می دهد و مدعی می شود هاشمی رد صلاحیت شد تا نامزد اصولگرایان پیروز انتخابات شود ولی اینگونه نشد! این ادعا تاکنون و بارها از سوی کسانی چون محمد هاشمی مطرح شده است ولی اگر میزان را همواره رای ملت بدانیم و با رای مردم گزینشی برخورد نکنیم هرگز این مسائل پیش نمی آید .

قانون اساسی راه را مشخص کرده است همان قانونی که خون بهای هزاران هزار شهید است .

قانون اساسی احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را بر عهده شورای نگهبان گذاشته است و حال چگونه کسانی که از قانون سخن می گویند و دولت پیشین و مخالفان خود را به قانون ستیزی متهم، از این امر بدیهی غفلت می کنند؟

رفتار گزینشی با آرای ملت در ذات اصلاح طلبان نهفته است . این افراد زمانی که سال ۱۳۷۶ دولت اصلاحات روی کار آمد مجلس پنجم را با شعارهایی چون مجلس فرمایشی نواختند و چون مجلس ششم را به دست گرفتند به این فرمایش امام استناد کردند که مجلس در راس امور است و چون در مجلس هفتم اعتماد مردم را جلب نکردند باز نمایندگان ملت را نواخته و آنان را مورد هتاکی قرار دادند.

 

قوچانی چنان از پیام ۲۴ خرداد سخن می گوید که گویی در این کشور و در ۳۴ سال گذشته تنها یک انتخابات برگزار شده است و آقای حسن روحانی اولین رئیس جمهور تاریخ ایران است !

از یادها نرفته است در روز ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و با حضور حماسی و ۴۰ میلیونی مردم پای صندوق های رای محمود احمدی نژاد رای اعتماد ۲۴ میلیون ایرانی را جلب کرد و سال جاری نیزحسن روحانی با همان روند و ساختار انتخاباتی و با رای ۱۸ میلیونی و کسب کمتر از ۵۱ درصد آرا به ریاست جمهوری انتخاب شد.

هرچند ۴ سال پیش اصلاح طلبان و اصحاب فتنه بر جمهوریت شوریدند و تلاش کردند چکمه های رضا خان را بپوشند و دیکتاتوری را به کشور بازگردانند ولی فاصله بیش از ۱۰ میلیون رای آن چنان بود که آنان نتوانستند از مردم عبور کرده و خود را به آن طرف پل برسانند و ناچار دموکراسی را تحمل کردند تا شاید روزگار به آنان روی خوش نشان دهد ...

آن روز اصلاح طلبان بر جمهوریت و اسلامیت نظام شوریدند ولی ۴ سال بعد و با وجود فاصله بسیار اندک روحانی از حد نصاب قانونی برای تصدی ریاست جمهوری کسی از اصولگرایان اعتراض نکرده و همان روز اول اعلام نتایج انتخابات همه نامزدها به او تبریک گفته و آمادگی خود را برای همراهی رئیس جمهور منتخب اعلام کردند.

حال چه کسی پیام رای مردم را درک و دریافت کرده است ؟! اصلاح طلبان یا اصولگرایان؟

 

مجلس فقط تا دیروز در راس امور بود !

نکته دیگری که در یادداشت قوچانی نمود دارد اعتراض او به انتقادات علیه دولت است او اعتراضات به حجاریان و خواسته او برای انحلال دولت را بر نمی تابد و از نقد ترکان بابت هتاکی به ۴۹ درصد مردم بر می آشوبد ...و این همه در حالی است که نمایندگان ملت در طول دولت نهم و دهم نیز این گونه بوده اند و چرا اصلاح طلبان تا دیروز از مجلسی ها می خواستند به دولت امان ندهند و امروز یک سوال ساده را بر نمی تابند نکته ای است که نشان از عدم صداقت این حضرات دارد ...

نوشتار قوچانی جزئیات دیگری نیز دارد که پرداختن به آن در حوصله این نوشتار نیست ولی اگر صدر تا ذیل یادداشت وی را بخوانیم اعترافات قوچانی به نیابت از تیم رسانه ای دولت مهم تر از اعتراضات نمود پیدا خواهد کرد ...از تحمل نکردن مخالفان تا شفاف نبودن دیپلماسی دولت و تقدم سیاست خارجی بر توانمندی های داخلی و همه و همه این را اثبات می کند که منتقدان دولت یازدهم تاکنون بر هر آن چه دست گذاشته اند درست بوده و قابل نقد ...

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۰ ۰۱:۱۶ميشابي 0 9

    اظهار نظرهاي گاه وبي گاه آقاي محمدقوچاني و مجيز گويي وي در مورد به اصطلاح اصلاح طلبان كمترين سپاسگزاري وي از اين طائفه است چرا كه نامبرده با تلاش و اشاره اين قوم در زمان دولت آقاي خاتمي مطرح و رسانه اي شد و بايد كه اداي دين كند و در پس اعلام نظرات و مقاله هاي ايشان به ندرت ميتوان منطق واستدلالي را پيدا كرد و آنچه ميگويد و مينويسد از سر اداي دين و اطاعت امر است ولاغير.
                                

نظر شما