شناسهٔ خبر: 41441 - سرویس سایر حوزه‌ها
نسخه قابل چاپ

گفت و گوی اختصاصی (۲)

روایت نبوی از فراز و نشیب دفتر تحکیم وحدت

سید عباس نبوی 1 دکتر یزدی و دیگران با خاطرات مجعول، برای دانشجویان تحکیم جا انداختند که درد روحانیت، درد دین نبوده است بلکه درد قدرت بوده است؛ اگر قرار به محاکمه سیاسی باشد، باقیمانده نهضت آزادی را باید بخاطر این حرکت ناجوانمردانه و موذیانه، محاکمه کرد.

سید عباس نبوی 1سید عباس نبوی از اساتید حوزه و دانشگاه است که در دوران دانشجویی اش از پایه گذاران تحکیم وحدت بوده است. وی یکی از معدود اساتید و کارشناسانی است که علاوه بر داشتن مسئولیت های مختلف چون: ریاست موسسه تمدن و توسعه اسلامی و معاونت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و ... باز هم رابطه خوبی با تشکل های دانشجویی دارد. خبرنگار «نماینده» با سید عباس نبوی درباره تحکیم وحدت و جریان های دانشجویی به گفت و گو پرداخته است:

 

 

با توجه به اینکه شما یکی از پایه گذاران تحکیم وحدت هستید، بفرمایید چه نیازی در جامعه وجود داشت که تحکیم وحدت برای پاسخ به آن  شکل گرفت؟

در جریان اوجگیری نهضت انقلاب اسلامی، مسئله تشکیلات و تشکل میان جریان های انقلابی بسیار مسئله مهم و جدی بود مسئله به قدری مهم بود که آیت الله بهشتی و مجموعه حزب جمهوری و جامعه مدرسین حوزه علمیه تشکیل شد. این اهمیت کار تشکیلاتی را نشان می داد که جنبش دانشجویی در این مسیر به نوعی نقش پیشتاز داشت. تشکل های انقلابی و سیاسی  تشکل های منسجمی قبل از انقلاب نبودند و فقط در حد هماهنگی بودند. جریان دانشجویی بیش از همه سعی می کرد توان و نیروی خودش را به صورت تشکلی درآورد. این نوع خرده تشکل ها در دانشگاه ها وجود داشت.

زمانی که انقلاب پیروز شد، نیاز به یک تشکل فعال منسجم احساس شد. بنابراین هماهنگی هایی میان نمایندگان دانشگاه های تهران انجام شد و در فروردین ماه سال ۵۸ نمایندگان دانشجویان حضور امام در قم رسیدند و انتقاداتی را راجع به پیروزی انقلاب و اینکه دولت چگونه مشغول به کار شده است و چقدر موفق هست یا نیست مطرح کردند. بعضا انتقادات شدیدی هم داشتند؛ امام ضمن تایید انتقادات و اینکه بایستی مسیر حرکت کشور به سمت اسلامی شدن دولت و دیگر بخش ها باشد تاکید کردند، که بروید دانشگاه که محیط پیرامون خودتان هست را اصلاح کنید و فرمودند دفتری در بین خودتان تاسیس کنید به نام تحکیم وحدت. بعد از این سخن امام دانشجویان به دنبال تشکیل دفتر تحکیم وحدت بودند که به خاطر این رهنمود حضرت امام دفتر تحکیم وحدت شکل گرفت ولی عنوان اصلی همان اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های کشور بود.

 

این تحکیم وحدت فعلی با تحکیم وحدتی که در ابتدا مدنظر موسسین آن بود قرابت و سازگاری داشت؟ شما مسیر تحکیم وحدت را تا به حال درست می دانید؟

بحث بر سر مسیر و سرانجام نیست. دفتر تحکیم وحدت آن زمان که بنده به عنوان دبیر شورای مرکزی بودم چند کار اساسی انجام داد که در آن زمان نسبت به دیگر تشکل ها و احزاب دیگر، البته به جز حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن زمان، خوب عمل کرد. ما در آن زمان یک مرامنامه ای را تنظیم کردیم. این مرامنامه خدمت حضرت امام تقدیم شد و امام نیز رهنمودهایی را مطرح کردند و آیت الله خامنه ای را به عنوان نماینده تام الاختیارشان قرار دادند. ما جلساتی را دائما داشتیم و مباحثی را با ایشان هماهنگ می کردیم. ایشان می گفتند چون فرصت ندارند فعلا یک نفر به عنوان رابط و نماینده امام بیاید تا بعد ببینیم چه می شود. خصوصا که رابطه حزب جمهوری با بقیه تشکل ها و جریان های سیاسی جامعه خیلی خوب نبود به لحاظ اینکه حزب می خواست جامعه را سامان دهد بقیه تلقی شان این بود که حزب می خواهد مناصب سیاسی و قوای سه گانه را به نوعی در اختیار بگیرد. به هر صورت با توجه به اینکه آیت الله خامنه ای عضو شورای مرکزی حزب بود و یکی از ارکان اصلی حزب به شمار می آمد ما به عنوان شورای مرکزی تحکیم به ایشان عنایت و توجه ویژه ای داشتیم همراهی و استفاده از نظرات ایشان را خیلی جدی دنبال می کردیم. ایشان اشخاصی را معرفی کردند و گفتند با این افراد همکاری کنید.

 در ابتدا غلامحسین ناجی، آقای مهاجری و آقای خاتمی را معرفی کردند. اما ما هر دفعه جلساتی با این آقایان می گذاشتیم جمع بندی مان این بود که این آقایان پاسخگوی نیازی که جریان دانشجویی دارد نیستند، ایشان این موضوع را منعکس می کردند، تا آنجا که مذاکراتی شکل گرفت که آقای خامنه ای فرمودند به دلیل مشغله نمی توانند بیایند. خصوصا بعد از شهادت شهید بهشتی و اتفاقاتی که برای حزب افتاد و آیت الله خامنه ای رئیس جمهور هم شدند و اوضاع جسمی ایشان هم به دلیل انفجار چندان مناسب نبود و حتی در جلسات نیز به صورت نیمه نشسته حضور داشتند.

در این زمان ما مرامنامه را به ایشان دادیم. ایشان نیز از این مرامنامه بسیار استقبال کردند و فرمودند من کاملا مرامنامه را قبول دارم. بعد هم اساسنامه خوبی تهیه شد.

 

سید عباس نبوی

استقبال از تحکیم وحدت در دانشگاه ها چگونه بود؟

در جریان مجموعه تشکل هایی که در دانشگاه ها حضور داشتند (در آن زمان حدود ۶۰ دانشگاه داشتیم) حدود ۵۴ دانشگاه نماینده فعال در جلسات هفتگی داشتیم که بازتاب آن در دانشگاه ها به چند هزار نفر جمعیت تبدیل می شد. در انتخابات شورای مرکزی دانشگاه - مثلا دانشگاه امیرکبیر-  از حدود ۳۰۰۰ نفر دانشجو، حدود ۲۰۰۰ دانشجو در انتخابات شرکت می کردند که این نشان می داد استقبال عمومی از این گروه بسیار زیاد بود. اما آن چیزی که بعدها اتفاق افتاد بازی نفوذ استکبار برای استفاده از ظرفیت دانشجویی برای میدان داری رقابت های سیاسی در میان جریان های دانشجویی بود. این چیزی بود که اتفاق افتاد و اثر نابهنگام روی دفتر تحکیم گذاشت.

 

یعنی خود دانشجویان تحکیم در این موضوع موثر نبودند؟

آن طیف علامه که جدا شدند آنها حتی به مرامنامه هم وفادار نبودند. به نوعی خط امام را هم کنار گذاشتند. عده ای هم از ایران فرار کردند و رفتند جای دیگر پناهنده شدند. گناه این اتفاق را هم به طور اصلی باید به پای باقیمانده نهضت آزادی نوشت. اگر قرار به محاکمه سیاسی باشد باید به خاطر این حرکت ناجوانمردانه و موذیانه ای که انجام دادند محاکمه شوند. اینها از طریق مسئولین اصلی نهضت آزادی که خودشان ممنوع الفعالیت بودند آمدند به نوعی روی افکار گروهی از دانشجویان کار کردند و دائما جریان منفی بافی را در اذهان این افراد دنبال کردند. این حرفی که می گویم تحلیل نیست، این موضوع را خود دانشجویان آمده اند و به من گفته اند. مثلا آقای ابراهیم شیخ با بنده صحبت کرده اند در دوره اصلاحات بعضی هایشان هم بورس شدند و دیگر برنگشتند. حتی علی افشاری هم آمد و با من صحبت کرد. حرف اینها همین بود که جریان نهضت آزادی حرف هایی دارد و خودش را در جریان انقلاب شکست خورده می داند که سهمش به نوعی ضایع شده است. بنابراین نگاهی که برای دانشجویان تحکیم جا انداختند این بود که درد روحانیت در پیروزی انقلاب و بعد از انقلاب درد دین نبوده است بلکه درد قدرت بوده است. این موضوعی است که افرادی چون دکتر یزدی و دیگران با خاطرات مجعولی که برای دانشجویان تعریف کردند در اذهان دانشجویان باقی گذاشتند.

این دانشجویان را من مورد شماتت سنگین قرار نمی دهم. این طبع جوانی است که عدالتخواه و انقلابی است. جریان نهضت آزادی همان قدر که موذیانه پیش از انقلاب خود را همراه امام نشان داده اند، در دوران جنگ آن نامه های زننده را خطاب به امام منتشر کردند و بسیاری از راهبردهایی که امام در پیش می گرفتند در نامه هایشان مسخره می کردند. به نحوی که اینها جنگ را مسخره می کردند حتی آمریکایی ها اینگونه تمسخر نمی کردند!

 

اما چطور دانشجویان از نهضت آزادی تاثیر گرفتند؟

اینها فرصت یافتند اما اینکه چطور فرصت یافتند مهم است. به نظر من دلیل آن اختلافات بی مورد و انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت بود. که می توانست به یک رقابت سازنده برسد، اما تبدیل شد به یک تخریب نامناسب به خصوص بعد از رحلت حضرت امام و این موضوعات در دوره سازندگی و اصلاحات تشدید شد. این ها باعث شد که جریان تحکیم وحدت نتواند خود را پیدا کند. اگر قرار باشد متهم برای این موضوع پیدا کنیم اول شخصیت های روحانی موثر در جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز و جریان دولت سازندگی و دولت اصلاحات و به طور کلی کل جریان سیاسی که شکل گرفت این ها را باید مورد بررسی قرار بدهیم. باید این شخصیت ها پاسخگو باشند و در درجه دوم باید سراغ دانشجویان آن دوره رفت. لذا من این دفتر تحکیمی که امروز به اینجا رسیده است از لحاظ استعداد بالقوه انقلابی بودن و ظلم ستیزی که در درونشان وجود دارد من معتقدم درون اینها ظرفیت ها وجود دارد. در بعضی زمینه ها قوی تر هستند گاهی هم در جلسات از من دعوت می کنند. آنچه که از تحکیم به عنوان ریزش ها و ناروایی ها اتفاق افتاده است مربوط به دفتر تحکیم نیست.

 

سید عباس نبوی چطور می توان جلوی سیاست زدگی جریان دانشجویی را گرفت؟

در دوره های مختلف، دانشجویان که اعضای شورای تحکیم وحدت را انتخاب می کنند مکرر جلساتی بوده و من این موضوع را مطرح کردم. اصل مسئله این است که جریان دانشجویی و بالاخص تحکیم وحدت به عنوان باسابقه ترین جریان دانشجویی کشور باید نسبت به مسائل سرنوشت ساز جامعه و کشور و مسائل حیاتی که در حوزه اندیشه و سیاست اتفاق می افتد عکس العمل و حرمت پیشگامانه داشته باشد. اصل مسئله این گونه است.

قرار نیست جریان دانشجویی بیاید و شریک سه قوه کشور شود. حزب و جمع سیاسی دارای یک مصوبه است که انتظار دارد جمع دانشجویی این مصوبه را در میدان فعالیت سیاسی و اجتماعی مطرح کند ولی دانشجو اینگونه نیست و این کار را نمی کند. تمام جریان های قوی و برجسته در دنیا حتی چین یا شوروی مسیر حزبی که داشتند با جریان دانشجویی که همراه می شدند مشکل پیدا می کردند. جریان مارکسیست در کشور ما در میان دانشجویان خیلی قابلیت فعالیت نداشت چون نیروی دانشجو هیچ وقت مصوبات را به صورت در بسته نمی پذیرد. جریان دانشجویی نسبت به مطالبات جامعه عکس العمل نشان می دهد و به دنبال رهیافت مناسب است.

 

این رهیافت ها را چگونه باید به دست آورد؟

بزرگترین مشکل آنجایی به وجود می آید که بپرسیم این رهیافت را از کجا باید بگیریم. چرا که خودش متفکر نیست و باید به نوعی به این مسیر اعتماد کند. بخشی از این مسیر ممکن است در احزاب وجود داشته باشد و بخشی نیز در احزاب مختلف وجود ندارد.

جریان دانشجویی باید در این مسیر به نوعی بالندگی دست پیدا کند. خوشبختانه در جریان نهضتی که امام در پیروزی انقلاب رهبری کردند، مسئله رهبری دینی که وامدار هیچ مجموعه دینی نباشد و اصول اساسی انسانی و الهی را مبنا قرار دهد این موضوع در ساختار نظام سیاسی ما قرار گرفت و ولایت فقیه جایگاه خود را به دست آورد.

ولایت فقیه مثل منبع برای جریان دانشجویی که به دنبال رهیافت بود قرار گرفت و الهام گرفته شد. جریان هایی که مقابل ولایت فقیه ایستادند به این نتیجه رسیدند که باید در حرکت دانشجویی به هر صورت نفوذ کنند و در مسیر رهیافت هایی که در تفکر اساسی نظام جمهوری اسلامی به وسیله امام و در دوره رهبری آقا مطرح می شد سعی کردند جریان دانشجویی را از آن دور کنند. حرکت دانشجویی هرچقدر دور شد توانش را در عکس العمل هایی که در جامعه داشت از دست داد و نتوانست خودش توانی را در این مسیر به دست آورد.

برچسب‌ها:

نظر شما