به گزارش «نماینده»، علی اکبر جوانفکر، معاون رسانه ای رئیس جمهور سابق، این روزها علی رغم آنچه خود عنوان می کند، گویی سخنگوی دولت پیشین و مدافع آن شده است و سکوت این روزهای احمدی نژاد را بلندترین فریاد اعتراض می داند.
در ادامه محورهای مهم صحبت های جوانفکر در دفاع از دولت سابق را خواهیم خواند:
آقای احمدی نژاد عملا ترجیح دادهاند که در برابر هوچیگریها و ادعاهایی که از سوی برخی افراد در دولت فعلی مطرح شده است سکوت کنند. اما رسما چنین چیزی را نگفتهاند و برای سکوتشان هم محدوده زمانی مشخص نکردهاند.
باید به دولت آقای روحانی هم فرصت داد تا آنچه در چنته فکری و برنامهریزیهایشان دارند عرضه کنند. پس از آن میتوان درباره نتیجه کارها و اقدامات صحبت کرد.
همه کارهای دولت آقای احمدینژاد قابل دفاع است و عملکرد هشتساله دولت ایشان نیز افتخارآمیز بوده است.
این سکوت رضایت نیست بلکه بلندترین فریاد اعتراض است.
فرجه زمانی ششماههای که میگویید اصالت ندارد.
بحث سکوت شش ماهه احمدی نژاد و سپس شروع انتقادها اصالت ند ارد.
در زمان دولت نهم و حتی قبل از تشکیل دولت نهم یک آتش سنگین تهیه شد بهویژه از سوی مدعیان اصلاحطلبی روی دولت ریخته شد که در طول هشتسال بعد هم ادامه پیدا کرد.
آقای لاریجانی اظهاراتی علیه آقای احمدینژاد درخصوص ممنوعالخروجشدن آقای خاتمی کرده است. ممنوعالخروجکردن افراد طبق قانون برعهده دستگاه قضایی است. در باور احمدی نژاد ممنوع الخروج کردن آقای خاتمی قابل پذیرش نیست.
اگر می گویید قضایایی نظیر «حصر» قابل رصدکردن نیست چرا میخواهید پای آقای احمدینژاد را به میان بکشید.
اگر ادعایی درخصوص شورایعالی امنیت ملی وجود دارد، بروید از آقای جلیلی که دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است بپرسید.
اینکه آقای احمدی نژاد هم عضو شورا بوده پس هرچه جلیلی بداند احمدی نژاد هم می داند مردود است و باید سوالتان را از دبیر شورا بپرسید.
(جوانفکر در جواب اینکه «آیا رئیس شورا بدون خبر رئیس جمهور تصمیم گرفته اند؟»): بهرحال اگر ادعایی در خصوص حصر وجود دارد، باید بروید از آقای جلیلی بپرسید که آیا شورا در این زمینه تصمیمی گرفته است یا خیر.
نامه روشنگرانه آقای احمدینژاد به آمریکا هم هیچ نسبتی با مذاکره نداشت.
تاکید آقای احمدینژاد همواره به انجام مذاکره بر مبنای احترام متقابل بوده است.
جمهوری اسلامی فرصتهای بهتری - زمانی که ما در موضع قدرت بودیم - برای مذاکره داشت که از دست رفت.
فرصت هایی نظیر زمانی که آقای احمدینژاد به نیویورک سفر با استفاده از ظرفیت رسانه های آمریکا، آمریکا را در افکار عمومی این کشور به چالش کشیده بود.
معتقدم اتفاقاتی که بعدا در آمریکا رخ داد و اعتراضات مردمی در «والاستریت» را برانگیخت نتیجه روشنگریهای آقای احمدینژاد بود. بهطوریکه این مساله به یک معضل اساسی برای دولت آمریکا تبدیل شده بود.
عدم مذاکره در زمان دولت احدی نژاد علی رغم قرار داشتن در موضع قدرت به این دلیل بود که تصمیم به گفتوگو باید در سطح بالاتری اتخاذ میشد.
اما صرفا موضع برتر ملاک نیست، بلکه طرف مقابل ما باید به این نتیجه برسد که از موضع برابر و احترام متقابل مذاکره انجام شود.
نه اینکه آقای روحانی برود مذاکره کند و بعد اوباما بگوید که ایران بر اثر استیصال ناشی از تحریمها به مذاکره روی آورده است که البته بهانه آن را هم خود دولتمردان فعلی به دست آمریکا دادهاند.
وقتی برخلاف واقع مدعی خالیبودن خزانه دولت میشوند، دقیقا در جهت اثبات سخنان آقای اوباما یعنی مذاکره بر اثر استیصال موضع گرفتهاند.
بیان چنین سخنان نسنجیده و خلاف واقعای(خزانه خالی)، طرف مقابل را کاملا جری میکند و من از کسی مانند آقای روحانی که یک دیپلمات باسابقه است، تکرار چنین اشتباه فاحشی را تعجببرانگیز میدانم.
اینکه چرا علی رغم موضع قدرت دولت احمدی نژاد در برابر آمریکا، مقامات در سطوح بالاتر اجازه مذاکره ندادند به این دلیل است این مساله دوطرفه است.
طرف مقابل هم باید بپذیرد که از موضع احترام و برابر با ایران مذاکره کند.
تماس تلفنی آقای اوباما با آقای روحانی بدون بستر و زمینههای لازم برقرار نشده است. گراهایی داده شد که او تماس گرفت.
اوباما اگر مطمئن نبود که در آن طرف خط هم کسی منتظر تماس اوست حتما به آقای روحانی تلفن نمیکرد.
قای احمدینژاد اگر نامهای به آقای اوباما نوشته است، در چارچوب سیاستهای نظام بوده و هدف از آن هم، مذاکره بر مبنای دیدگاه طرف مقابل نبوده است.
اگر سیاست و تصمیمات در خصوص آمریکا بود با هماهنگی با سطوح بالاتر بود که مورد نقد رهبری قرار نمیگرفتند.
باید صبر کرد و دید. امیدوارم وقتی کف دستمان چیزی میگذارند رویمان بشود بگوییم که در ازای از دست دادن چه چیزی بوده است!
درباره دانشگاه ایرانیان و قضیه ۱۶ میلیارد، آقای احمدینژاد طبق قانون عمل میکنند.
اینکه اگر آقای احمدی نژاد طبق قانون عمل کردند، پس چرا به دادگاه احضار شدند باید بگویم: برای خود من هم پیوسته احضاریه میآمد و بنده هم طبق قانون عمل میکردم و در دادگاه حضور مییافتم.
درباره اینکه گفته می شود دولت با تصمیم تاسیس دانشگاه در اواخر دولت دنبال یک منبع درآمد برای آینده خود بوده است، بی اساس است و توجه داشته باشید که دانشگاه یک کانون درآمدی نیست.
کسی که قصد فعالیت درآمدزا داشته باشد به سمت تاسیس دانشگاه نمیرود و من این ادعا را بیاساس میدانم.
کمک مالی دولت به موسسات غیرانتفاعی(از جمله دانشگاه ایرانیان) هم یک وظیفه قانونی است که برای دهها موسسه و نهاد غیرانتفاعی انجام میشود.
کمک مالی به دانشگاه ایرانیان بر اساس قانون اختصاص یافت و این مبلغ هم به حساب دانشگاه واریز شده بود.
وقتی دکتر احمدینژاد در خصوص آن ۱۶ میلیاد تومان با جوسازی غیرمنصفانه از سوی برخی افراد در دولت فعلی مواجه شدند، دستور دادند تا کمک دریافتی از دولت به خزانه بازگردانده شود.
کمکهای مالی به این دانشگاه نیز در چارچوب اختیارات قانونی دولت انجام شده است. آیا بازگرداندن این کمک به خزانه دولت محل اشکال است؟
کسانی که اتهامی را مطرح میکنند باید آن را ثابت کنند و برای اثبات ادعای خودشان میتوانند به مراجع ذیربط مراجعه کنند.
آقای احمدینژاد بنا نداشت بر سر این موضوع با دولت آقای روحانی دعوا کند بنابراین دستور داد که این مبلغ به خزانه عودت داده شود.
عدم تمایل احمدی نژاد برای دعوا با با رئیس دولت فعلی در خصوص آن ۱۶ میلیارد و بازگرداندن به این ترتیب بهانه از برخی عناصر دولت فعلی که با جوسازی میخواستند مقاصد سیاسی خود را دنبال کنند، گرفته شد.
استناد شما برای این ادعا که سازمان بازرسی هم اقدام احمدی نژاد درباره آن ۱۶ میلیارد را غیر قانونی خوانده چیست؟ کجا این بررسی را انجام داده است؟ برای انجام بررسی به چه کسی مراجعه کرده است؟ استناداتش کجاست؟
نظر شما