شناسهٔ خبر: 40933 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

چرا اصلاح طلبان از رسانه های اصولگرا میترسند؟

رسانه های اصولگرا جریانی که مدعیست مردم ایران و به ویژه نخبگان به شبکه های اجتماعی روی آورده اند، وقتی میخواهد افتضاحات اشراقیها در شبکه های مجازی را توجیه کند، شبکه های اجتماعی را بی اعتبار میخواند!

به گزارش «نماینده» در طول سال های متمادی گذشته هر چه به زمان حال نزدیک تر می شدیم میزان فشارهای تخریبی عناصری که همواره داعیه دار جامعه باز و چند صدایی بوده اند علیه جامعه باز و چندصدایی افزوده و افزوده تر شده است.

 

این تعابیر شیک و کادوپیچ شده از سال ۱۳۷۶ در ادبیات سیاسی کشور رواج یافت و تاریخ مصرف محتوای فسادپذیر آن نیز حتی در طول دوره هشت ساله جامعه مدنی نیز دوام نیاورد.

رسانه های اصولگرا

 

در همان دوره ای که چنین ادعاهایی مطرح شد به کرات و به بهانه های مختلف قلم و کلام ها بسته می شد و دامنه آزادی بیان تنها در محدوده تمجید از دولت مردان محدود شده بود. شاید بزرگترین بازنده این میدان نیز شخص رئیس جمهور وقت بود که در پایان دوران هشت ساله خود حتی خودش نیز قربانی جو خفقان آمیز همراهان دروغین خویش بود تا جایی که در سخنرانی ۱۶ آذر سال ۱۳۸۳ در دانشکده فنی دانشگاه تهران، آنهایی که تربیت یافته مکتب کاذب آزادی بیان و جامعه چند صدایی بودند توان تحمل صدای مخالف را نداشتند هر چند اگر از گلوی رهبر این جریان به گوش برسد.

 

این جریان افراطی که همچنان اصرار به تعابیر توخالی خود داشت وقتی در هشت ساله بعدی، کرسی قدرت اجرایی را از دست داد به همان میزان نیز از ادعاهای گذشته خویش فاصله گرفت. گویا التزام به مفاهیمی همچون آزادی بیان و جامعه چند صدایی برای واجدان چنین تفکری تنها زمانی موضوعیت دارد که آنها خود بر کرسی قدرت تکیه داشته باشند و اگر کرسی قدرت در اختیار رقیب قرار بگیرد آنها کاملا آزاد و رها خواهند بود تا هر آنچه را که به عنوان مصادیق دموکراسی و آزادی می پرستیدند به یک باره به زیر پا بگذارند.

 

در طول تمام این سال ها از طرف منتسبین و رسانه های حامی این خط فکری مرتب شنیده ایم که به دلایل مختلف رسانه های حکومتی از قبیل صدا و سیما، برخی خبرگزاری ها و روزنامه ها دیگر در ایران مخاطبی ندارند و کسی به آنها اعتماد ندارد. این جریان های افراطی هزاران بار به بهانه های مختلف سیاست خبری صدا و سیمای «ملی» را «میلی» تعبیر کردند و رسانه های دیگر را متهم به دروغ نمودند که دیگر هیچ مخاطب قابل توجهی ندارند و مدعی شدند که بخش عمده و تاثیر گذار مردم برای دریافت اخبار به رسانه های بیگانه و شبکه های مجازی روی آورده اند.

 

از آنجا که بسیاری از این تهمت ها برخاسته از همان خوی خفقانی و انتقادناپذیر این طیف افراطی است چندان محل توجه نیست اما نکته قابل توجه این است که چرا این جریان که مدعیست رسانه هایی از قبیل واحد مرکزی خبر، روزنامه کیهان، خبرگزاری فارس و ... جامعه مخاطبی در ایران ندارند؛ با این حال از انتقادها و افشاگری هایی که توسط این رسانه ها صورت می گیرد تا این حد رنجیده و عصبانی می شوند؟

 

آیا انتقاد یک رسانه ای که مخاطبی ندارد ارزش عصبانی شدن و هجمه خبری و تخریب های سازمان دهی شده را دارد؟

 

خبرگزاری و روزنامه ای که بر اساس ادعای اینان مخاطبی در داخل ندارد چه ضرورتی دارد که این همه برای تخریب و زیر سوال بردنش هزینه صرف نمایند؟

 

روز گذشته حمید انصاری قائم مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) در واکنش به ماجرای زشت و تاسف آور اشراقی ها، به شکل عجیبی برای توجیه رفتارهای ناقص خود و موسسه متبوعش در سال های اخیر و به ویژه موضوعات اخیر، ساده ترین راه را انتخاب کرد و آن متهم نمودن دیگران به جای پاسخگو بودن در قبال کم کاری های خود بود.

 

انصاری در اقدامی عجیب ماجرای سخیف مربوط به نعیمه اشراقی را به عهده چند رسانه از جمله خبرگزاری فارس انداخت! وی در قسمتی از نوشته خود که در پایگاه جماران منتشر شد نوشت:

 

«عملا این اقدام خبرگزاری باعث شد تا موضوعی سخیف منتشر شده در یک صفحه بی اعتبار فیس بوکی، به عنوان سوژه ای جذاب در فضای مجازی برای سایت های دشمنان امام و انقلاب و بیگانگان دامن زده شود»!

 

در واقع این آخرین نمونه از نمایش تناقض در مواضع جریانی است که همواره خود را منتسب به یک تفکر خاص می داند. جریانی که مدعیست مردم ایران و به ویژه نخبگان به شبکه های اجتماعی روی آورده اند، از طرف دیگر وقتی می خواهد نقص خود را توجیه کند شبکه های اجتماعی را بی اعتبار می خواند!

 

انصاری تا حدی مسحور همین جو خود ساخته شده است که حتی شبکه های اجتماعی نظیر فیسبوک را با صفت «بی اعتبار» معرفی می کند! ظاهرا آقای انصاری یا مفهوم اعتبار را نمی دانند و یا آنکه فیسبوک را نمی شناسند. انصاری بهتر است کمی از فضای شبکه های اجتماعی اطلاعات اولیه را کسب نماید و ضریب نفوذ این رسانه ها را در بین جمعیت بالای جوانان و دانشگاهیان کشور ببیند تا اینگونه عجولانه برای تخریب رسانه هایی که بنا بر رسالت خبری خود موظف به انتشار واقعیات جامعه هستند، دچار خطا نشود.

 

این همان تناقضی است که مدعی می شود رسانه هایی همچون فارس و کیهان و صدا و سیما مخاطبی در داخل ندارند اما علیه افشاگری های به موقع این رسانه ها شروع به لشکرکشی های همه جانبه می نمایند تا با این افشاگری ها مقابله نمایند.

 

آنچه که از تجربیات رسانه ای گذشته حاصل می شود آن است که جریان های افراطی و همچنین مدعی آزادی قلم نه تنها رسانه های نام برده را بدون مخاطب حداکثری نمی دانند بلکه اتفاقا بر عکس به دلیل جامعه مخاطب بالای این رسانه هاست که علیه واقعیت نگاری های این رسانه ها اینگونه هجمه های عظیم و برنامه ریزی شده به راه می اندازند.

نظر شما