شناسهٔ خبر: 40734 - سرویس سایر حوزه‌ها
نسخه قابل چاپ

با آقای رئیس جمهور از کودکی تا انقلاب (۷)

روحانی جدیت در کارها را از چه کسی آموخت؟

حسن روحانی 2 يكی از نكات‌ جالبی كه‌ از ايشان‌ به‌ خاطر دارم‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتی موقع‌ اذان‌ ميشد، هر كجا كه‌ بود، مي‌ايستاد و اذان‌ ميگفت‌.

حسن روحانیپایگاه اطلاع رسانی «نماینده» در راستای وظیفه اطلاع رسانی خود و به منظور شناخت کامل تر رئیس جمهور اسلامی ایران به تناوب گوشه هایی از زندگی نامه دکتر حسن روحانی را منتشر می نماید. منبع این مطالب «جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی (۱۳۴۱-۱۳۵۷)» می باشد که در سال ۱۳۸۸ توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 

در هفتمین قسمت از این مجموعه، روحانی از فردی می گوید که جدیت در امور دینی را به او آموخته است:

 

 

يكي‌ از خاطرات‌ شيريني‌ كه‌ به‌ ياد دارم‌، مربوط‌ به‌ سال ‌هايي‌ است‌ كه‌ دانش‌آموز دبستان‌ بودم‌ و عالم‌ وارسته‌اي‌ به‌ نام‌ آقاي‌ گلمكاني‌ از مشهد به‌ روستاي‌ ما آمده‌ بود. عالمي‌ بسيار مخلص‌ و بي‌تكلف‌ و باصفا بود.

 

آقاي‌ شيخ‌ غلامحسين‌ گلمكاني‌ كه‌ خيلي‌ متواضع‌ و مردم‌ دار بود، يكي‌ از وظايف‌ مهم‌ خود را تصحيح‌ قرائت‌ نماز مردم‌ مي‌دانست‌. بدين‌ جهت‌ به‌ هر جمعي‌ كه‌ مي‌رسيد، از آنها مي‌خواست‌ حمد و سوره‌ را بخوانند و تلاش‌ مي‌كرد غلط‌ها را تصحيح‌ كند. او به‌ خواندن‌ نماز و قرآن‌ با رعايت‌ دقيق‌ قواعد تجويد، بسيار مقيد بود.

 

يادم‌ هست‌ كه‌ به‌ مسجد مي‌آمد و مردم‌ را جمع‌ مي‌كرد و تلفظ‌ درست‌ حروفي‌ مثل‌ «صاد»، «ضاد»، «عين‌» و يا «حا» را آموزش‌ مي‌داد و فرق بين‌ «ح‌ جيمي‌» و «هاي‌ هوز» را در تلفظ‌ بيان‌ مي‌كرد. مثلاً در اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ كه‌ هاء هوز است‌ با الحمدلله كه‌ حاي‌ جيمي‌ است‌، چه‌ تفاوت‌هايي‌ در نحوه‌ي‌ تلفظ‌ و اداي‌ اين‌ حروف‌ وجود دارد. ايشان‌ اولين‌ كسي‌ بود كه‌ از او آموختم‌ حروف‌ مختلف‌ عربي‌ را چگونه‌ بايد از مخارج‌ صحيح‌ آن‌ ادا كنم‌.

 

وي‌ چند سالي‌ در روستاي‌ ما ماند و در همان‌ جا هم‌ وفات‌ كرد. وفات‌ او مربوط‌ به‌ زماني‌ است‌ كه‌ من‌ در كلاس‌ پنجم‌ دبستان‌ بودم‌. خداوند او را مشمول‌ رحمت‌ خود قرار دهد. مرحوم‌ گلمكاني‌ پيرمردي‌ بسيار فعال‌ و براي‌ تعليم‌ مردم‌ بسيار جدي‌ بود. يكي‌ از نكات‌ جالبي‌ كه‌ از ايشان‌ به‌ خاطر دارم‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ موقع‌ اذان‌ مي‌شد، هر كجا كه‌ بود، مي‌ايستاد و اذان‌ مي‌گفت‌. با اينكه‌ اصلاً رسم‌ نبود عالمي‌ در كوچه‌ بايستد و اذان‌ بگويد، ولي‌ اين‌ پيرمرد بااخلاص‌، در انجام‌ وظايف‌ واجب‌ و يا مستحب‌ خود، خيلي‌ توجه‌ به‌ رسوم‌ و عادات‌ مردم‌ نداشت‌، توجه‌اش‌ فقط‌ به‌ خداوند بود.

برچسب‌ها:

نظر شما