شناسهٔ خبر: 40616 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ

گفت و گوی اختصاصی با کارشناس مسائل خاورمیانه

کمپ دیوید قبح رابطه با رژیم صهیونستی را شکست

سیدهادی سیدافقهی 5 انورسادات و ملک حسین گرچه رسما رابطه تبادل سفیر نداشتند ولی در حال حاضر اکثر کشورهای عربی روابط بسیار گسترده و صمیمی در ابعاد مختلف با رژیم صهیونیستی دارند.

سید هادی سید افقهیشرایط بحرانی و نا آرامی های مصر به دنبال امواج بیداری اسلامی با دخالت های بیگانه در این کشور اتفاق افتاده است. بازخوانی ترور انور سادات بعد از چهل و سه سال در تاریخ این روزهای مصر تاثیرگذار خواهد بود. ترور سادات اولین حرکت انقلابی برای نابودی فرعون مصر بود. خبرنگار «نماینده» با سید هادی سید افقهی کارشناس مسائل خاورمیانه درباره ابعاد این حادثه گفتگو کرده است: 

 

 

 

گروه جهاد اسلامی که مسئول اعدام انورسادات است با چه انگیزه هایی دست به این اقدام زدند؟

آقای انورسادات به عنوان رئیس جمهور مصر بعد از مرگ عبدالناصر در سال ۱۹۷۳ وارد جنگ با رژیم صهیونیستی  شد. هم مصر و سوریه که آن جنگ به نام جنگ رمضان معروف شد و مصری ها پیروزی های عظیمی کسب کرده اند خط بارلف را شکستند قسمت وسیعی از صحرای سینا را آزاد کردند و تا دروازه های قدس رسیدند خوب این مسائل بود. ولی متاسفانه انورسادات تغییر رویکرد داد و به سمت غرب رفت و پشت به اردوگاه شرق و اتحاد جماهیر شوروی کرد و آن قرارداد ننگین را با رژیم صهیونستی و وساطت آمریکا امضا کرد. بین گروه های  اسلامی و رهبران سازمان جهادی اختلافی افتاد که آیا انور سادات مستحق مرگ هست یا نیست؟! برخی از کسانی که متأثر از اندیشه های سیدقطب بودند که فکر تکفیری داشتند معتقد بودند که انورسادات  مصداق طاغوت است و این حرکتی که انجام داد خیانت آمیز بود و حقاً خیانت آمیز هم بود؛ لذا جوانانی در داخل ارتش مصر مانند شهید خالداسلامبولی و آقای عبود الزمور که الان زنده هست و بعد از ۳۰ سال از زندان آزاد شد. اینها در یک مراسم سان و رژه به جایگاه سان حمله کردند و انورسادات را از پا در آورده اند بنابراین علت اصلی کشته شدن انور سادات همین خیانتش و امضای قرارداد ننگین با رژیم صهیونیستی بود. سازمانی هم به عنوان سازمان جهاد اسلامی الان هم وجود دارد ولی من در یک مصاحبه ای دیدم که آقای عبودالزمر گفت که آن حرکتی که ما انجام داده ایم صحیح نبود و عجیب بود بعد از سی سال آقای عبودالزمر اعلام کرد که آن حرکت اشتباهی بود ! اخوان المسلمین گرچه انورسادات را مستحق مرگ می دانستند اما سال گذشته به مناسبت سالگرد جنگ اکتبر محمد مرسی رئیس جمهور اخوانی مصر به خانواده آقای انورسادات مدال درجه شجاعت داد که برای خیلی ها این مسئله شگفت انگیز بود. محمد مرسی به این خاطر مدال را داد که در جنگ رمضان ارتش فرمان کل قوا انورسادات بود لایق مدال شجاعت بود اما در همان ایام که اعدام انقلابی انورسادات اتفاق افتاد، اینها برای خالداسلامبولی کف زدند، این دنیای سیاست دنیای تقلب و دگرگونی های عجیب و غریبی است.

 

اعدام انور سادات چه تاثیری در روابط مصر و اسرائیل گذاشت؟ و چه تاثیری در جامعه عربی داشت؟

گروه های جهادی و اسلامی تصور می کردند که با کشته شدن انورسادات یک حرکت مردمی و یک خیزش چشمگیر و فراگیر در مصر صورت می گیرد و ارتش کودتا می کند و حکومت اسرائیل را سرنگون می کند در حالی که بلافاصله بعد از کشته شدن انورسادات حسنی مبارک با پشتیبانی امریکا و اسرائیلی ها به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و بلافاصله اوضاع را توانست مهار کند و خالداسلامبولی را دستگیر کرد، آقای عبودالزمر و آن هسته و قشر وسیعی از اخوان را نیز در دستگیر کردند. آن چیزی که هدف اقدام کنندگان اعدام انقلابی انورسادات بود محقق نشد.  مردم نیز حمایت چندانی نکردند و در ارتش هم اتفاق خاصی نیافتاد لذا آن معاهده کمپ دیوید سر جای خود ماند.

 

حسنی مبارک زمانی که به قدرت رسید با وجود اینکه مخالفت مردمش را با کمپ دیوید میدانست برای لغو قرارداد کمپ دیوید تلاش نکرد؟

حسنی مبارک مانند آقای محمد مرسی وقتی رئیس جمهور شد، گفت که ما به تمام معاهداتی که مصر امضاء کرده پایبند هستیم و سفیر فرستادند و همچنان روابط گرچه بعد از امضای کمپ دیوید به حسب ظاهر برخی از کشورهای عربی عمدتاً قطع رابطه کردند ولی پشت پرده با مصر تعامل داشتند، مثل صعودی ها و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس. در کنفرانس بغداد هم مقر اتحادیه عرب را از قاهره به تونس منتقل کردند و هم مصر را از اتحادیه عرب اخراج کردند. این کاری که مزدوران آمریکا، قطر و عربستان صعودی حدود دو سال پیش سوریه را  از اتحادیه عرب به حالت تعلیق در آورده انددر مورد مصر هم اتفاق افتاد. در کنفرانس بغداد جمع شدند و تصمیم گرفتند و مصر را از عضویت اتحادیه عرب اخراج کردند و مدتی فرهنگ ضد کمپ دیویدی در جهان عرب حاکم بود، بعد به مرور زمان روابط بین مصر و رژیم صهیونیستی عادی و عادی تر شد و سعی کردند صهیونیستها در مصر بیشتر نفوذ کنند و این روابط را در بین مردم فرهنگ کنند ولی مردم انقلابی و مسلمان مصر در مقابل این پروژه خطرناک عادی سازی به شدت مقاومت کردند و علیرغم تمام فرصت هایی که رژیم حسنی مبارک خواست فراهم کند، مردم مصر با صهیونیست های مقیم سرزمین اشغالی روابطشان را عادی نکردند،  فقط در سطح روابط دیپلماتیک ماند که ملک حسین پادشاه هم قرارداد صلحی با اسرائیل امضا کرد و فقط همین این دو کشور قرارداد رسمی صلح با رژیم صهیونیستی منعقد کردند اما اثر خود را گذاشت و متاسفانه قبح قضیه تحریم رابطه با رژیم صهیونستی شکسته شد. انورسادات و ملک حسین گرچه رسما رابطه تبادل سفرا نداشتند ولی الان اکثر کشورهای عربی  مخصوصاً کشورهای خلیج فارس خصوصا قطر روابط بسیار گسترده و صمیمی در ابعاد مختلف با رژیم صهیونیستی دارند.

 

شهید خالداسلامبولی چطور وارد جهاد اسلامی شد و با توجه به اینکه ایشان نظامی بود و جهاد اسلامی هم به صورت مخفیانه فعالیت می کرد؟

خالداسلامبولی تحت تاثیر برخی از شخصیتهای انقلابی دینی قرار گرفت مثلا  با آقای محمد عبدالسلام رهبر ایدئولوگ جهاد اسلامی به یک روحانی انقلابی به نام محمد عبدالرحمان ارتباط دارد. محمد عبدالرحمان یک کتابی نوشته بود به نام «کلمه الحق  عند سلطان جابر»و در آنجا ضرورت جهاد را مطرح می کند. آقای عبدالرحمان هم یک جزوه نوشت به نام یک فرضیه پنهان یا فریضه غائبه که می گفت امروز جهاد متاسفانه به عنوان یک فریضه از جامعه اسلامی رخت بر بسته و ما باید این فریضه جهاد را احیا کنیم. خالداسلامبولی که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود تحت تاثیر نوشته های آقای عبدالسلام قرار گرفت و این تصمیم را با آقای عبودالزمر و چند تن دیگر گرفتند و اقدام به چنین کاری کردند، بنابراین با سابقه تربیت دینی و با سابقه اثر پذیری از دین و گرفتن فتوا از علمای ضد حکومت این راه را باز کردند و آموزش ها و تصمیم گیری های لازم را گرفتند و در سالگرد جنگ اکتبر چنین حرکت انقلابی را انجام دادند.

 

جهاد اسلامی از چه زمانی با القاعده ارتباط پیدا کرد؟

نسبت به نوع ارتباط و سطح ارتباط شک دارم. چون زمانی که جهاد اسلامی تشکیل شد چیزی به نام القاعده وجود نداشت و آقای ایمن الظواهری اول نسبت به جهاد اسلامی سمپاتی داشت و حرکت جهاد اسلامی همان سالهای ۱۹۷۷ - ۱۹۷۸ تشکیل شد و اقدام برای ترور انوسادات در این سالها انجام شد در حالی که سازمان تروریستی القاعده که اول به بهانه جهاد بر علیه کفار وکمونیستها شکل گرفت در دهه ۸۰ و  دهه ۹۰ بود که تشکیل شد القاعده و اولین هسته های تشکیلات اینها از عربستان صعودی به افغانستان منتقل شد که رهبری این تشکیلات را یک فرد میلیاردری به نام اسامه بن لادن به عهده داشت و بعد از کشته شدن آقای بن لادن، الظواهری مصری الاصل که پزشکی هم می خواند به عنوان رهبر برگزیده شد. حالا این کم و کیف تعامل چون اختلافات ایدئولوژیک بین القاعده و سازمان جهاد اسلامی است از یک سو و نفرتی که جهاد اسلامی نسبت به تفکر وهابی و آل سعود داشتند و آقای بن لادن پدرش عضو دربار آل سعود  بود و یک نگاه شک آلودی به آقای بن لادن داشتند و اول به او نزدیک نشدند ولی بعد من شنیدم که محمد شوقی برادر خالداسلامبولی یک همکاری هایی با القاعده داشت و بعد جماعت الاسلامیه را تشکیل داد این موضوعات مبهم است که کم و کیف همکاری های جهاد اسلامی با القاعده چیست، می دانم که وهابی ها با القاعده محمد الظواهری برادر ایمن ظواهری، برای خودش تشکیلات مستقل دارد ولی همان القاعده را در مصر رهبری می کند ولی سازمان های اسلامی مثل آقای عبودالزمر یا طارق الزمر، پسر عمویش تشکیلات مستقلی برای خود دارند. همکاری ممکن است وجود داشته باشد اما اینکه سازمان جهاد اسلامی در القاعده حل شود، این را خیلی  احساس نکردم و برای من و  خیلی از کسانی که پیگیر این مسئله هستند واضح نیست که این اقدام سازمانی است و یا صرفاً همکاری به دلیل یک نوع اهداف مشترک هست.

 

با توجه به دیدارهای های شهید حسن البناء با انورسادات آیا ما می توانیم انورسادات را از اعضای اخوان المسلمین به حساب بیاوریم؟

ادعا می کنند، چون حتی خود آقای عبدالناصر هم می گفت من یک زمانی عضو اخوان و حتی عضو تشکیلات سری اخوان بودم. وی نظامی بود، خوب نظامی ها حق نداشتند وارد تشکیلات سیاسی و اسلامی شوند ولی آقای عبدالناصر اول تمایلات اسلامی داشت و دوست داشت که در این تشکیلات شرکت کند و به دلیل اینکه از تمام زوایای تشکیلات اخوان مطلع بود و خود عضو دستگاه امنیتی و سری اخوان بود توانست این ضربه کاری را به اخوان بزند، البته اینجا وقتی صحبت از درگیری عبدالناصر و اخوان می کنیم مقصر فقط عبدالناصر نبود یعنی در تاریخ ثابت شده که اخوان المسلمین بعد از کودتای افسران آزاد که به رهبری محمد مجید  و عبدالناصر شکل گرفت و فاروق را سرنگون کردند در سال ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر به حسن هضیبی که آن زمان رهبر اخوان مسلمین بود این پیشنهاد را داد که چند وزارت را بگیرد، حسن هضیبی گفت که نه شما نظامی ها باید برگردید پادگان ها، سر پست های خود و کل حکومت را به ما واگذار کنید. این حداقل از زبان خود عبدالناصر در یکی از سخنرانی های مطرح شده که فیلم آن هم موجود است.

طبق آرمان هایی که در اساسنامه اخوان مسلمین بود لذا درگیری ها بین عبدالناصر و اخوان بر سر تصاحب قدرت شروع شد؛ سرانجام کل قدرت را به عبدالناصر واگذار کردند. تا اخوان کنار بروند در حالیکه آنجا عبدالناصر اخوان را متهم می کند به اینکه شما مدافع فئودال ها هستید و در رکاب  انگلستان حرکت می کنید و فرهنگ استعمار را می خواهید حفظ کنید، این رابطه ظالم و مظلوم که بین سرمایه دارها و بقیه اقشار جامعه مصر هست رامی خواهید. چراکه برخی از شخصیتهای متمول عضو اخوان بودند و عبدالناصر با آنها مخالفت می کرد ، و عبدالناصر گرایش های سوسیالیستی داشت به همین دلیل هم شعار وحدت و سوسیالیسم و آزادی را مطرح کرددر مقابل اخوانی ها می گفتند سوسیالیستی را که منکر وجود خداست را قبول ندارند ، سوسیالیستی که سیستم اقتصادی و مناسبات اقتصادی جامعه را تنظیم کند را قبول داریم و این درگیری متاسفانه حل نشد و منجر به برخوردهای خونین بین اخوان و عبدالناصر شد و در زمان انورسادات اوایل حکومت دست اخوان المسلمین را باز گذاشت تا با چپی ها و کمونیست ها  برخورد کنند و اینها را در جامعه تضعیف کنند. این کشمکشها و این مسائل بود ، حالا انورسادات برای اینکه اخوان را در اختیار بگیرد و اعتمادسازی کند، گفت من هم مسلمان هستم من هم برادر مسلمان شما هستم اما اینکه رابطه ارگانیکی  و رسمی و کارت اخوان داشته باشد مطرح نشد.

برچسب‌ها:

نظر شما