شناسهٔ خبر: 39895 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ

گفت و گوی اختصاصی با دکتر نیلچی زاده

سه علت تفریط در تربیت دختران/ دروغ دنیای مدرن، مرگ دوباره دختران را در پی دارد

نیلچی زاده 1 اگر از مادر بپرسی چرا اینطور شده میگوید ما این همه خودمان را پوشاندیم چه اتفاقی افتاد؟ بی ایمان تر از این دختر مادر اوست ... فرزندانمان در چنین متنی پرورش می یابند.

نیلچی زاده دکتر نیلچی زاده از بانوان نام آشنایی هستند که سخنرانی های شنیدنی و اثربخششان مدت هاست از رسانه ملی و رادیو به گوش مردم رسیده است، این بانوی خطیب دارای تحصیلات عالیه در حکمت و فلسفه اسلامی و همچنین دارای مدارکی از طب مکمل از دانشگاه علوم پزشکی ایران هستند و پای درس اساتیدی چون آیت الله مرعشی، آشتیانی و دکتر دینانی نشسته و از علوم مختلف بهره برده اند.

تمرکز عمده فعالیت های ایشان به طور خاص بر موضوع دختران و زنان جهت رفع مسایل فرهنگی، اجتماعی این حوزه است. 

پایگاه اطلاع رسانی «نماینده» باتوجه به میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) و روز دختر، سعی دارد تا با مطرح کردن سؤالات رایج در مسایل مربوط به تربیت دختران از سنین کودکی، سن تکلیف، سن بلوغ و نوجوانی و همچنین مسایل کنونی ازدواج دختران، گامی را در راستای برطرف کردن سؤالات و شبهات این حوزه بردارد.

 

نماینده - باتوجه به این که دختران بسیار زودتر از پسران و درسن ۹ سالگی به تکلیف می رسند، یکی از مسایل مهم در جامعه امروزی، نحوه تربیت دختران به گونه ایست که بتوانند دراین سن آمادگی ایفای این نقش بزرگ و مهم را داشته باشند.

به طور طبیعی و بیولوژی دختران در کل دنیا نسبت به پسران زودتر بلوغ می یابند. چه عاطفی، چه عقلی و چه جنسی. با این ویژگی چه ۹ سال چه ۱۳ سال طبق نظر برخی مراجع زمان بلوغ را محاسبه کنیم، بلوغ تکلیفی به صورت اجماع روی ۹ سال دختران است. بنابراین تقدم زمانی بلوغ امر قطعی است و سن شرفیابی به عرصه عبودیت زودتر از پسران رخ خواهد داد و به طور مثال باغبانی که چند نوع درخت دارد و هرکدام در زمان خاصی  به محصول می رسد، اگر برخی درختان زودتر به محصول می رسند باید طبیعتا توجه بیشتری را صرف آنان کرد. چون اگر از یک زمانی عبور کنند آن درختان قابلیت های خود را از دست خواهند داد.

مثلا اگر در یک باغی هم  درخت گردو باشد و هم درخت انگور، انگور خیلی سریع تر به میوه می رسد پس طبیعی است که باغبان باید بیشتر به انگور توجه کند، با این نوع نگاه که به عقیده من قرآن هم انسان را بیشتر شبیه به گیاه می داند تا حیوان. برخلاف نگاه رایج که انسان را شبیه حیوان می داند، با همین نگاه که خدا در رابطه با حضرت مریم یکی از دختران برجسته عالم خلقت می فرماید: «و انبتها نباتاً حسناً». حضرت مریم جزء نبات ها (نباتات که ما در زبان عربی و علمی برای گیاهان استفاده می کنیم) محسوب می شود خدا وجود حضرت را در دوره جنینی نبات به احسن پرورش داده. اگر می خواهیم پرورش خوبی داشته باشیم این آیه باید جلو چشممان باشد.

درباره همه انسان ها این مطرح است اما در مورد دختران این بسیار جدی تر است، تربیت دختران از دوران جنینی بسیار مهم است. امام خمینی (ره) نیز معتقدند: مادران مربی جامعه اند و نه مربی بچه ها. در نظر گرفتن مادر به عنوان مربی بچه در نظر گرفتن نقش حداقلی زن است در حالی که او نقشی حداکثری که تربیت جامعه است دارد برای همین هم تربیتش از پسر مهم تراست، اهمیت دختر به خاطر برد نفوذ و تأثیر زیاد اوست.

 

نماینده - والدین باید چه اقدامی انجام دهند تا دختران در مسیر صحیح بندگی خدا و کمال قرار بگیرند؟ چه رفتاری موجب می شود که این بندگی در تمام زندگی اش جریان داشته باشد و منقطع نشود؟

باید از دوره جنینی به طور جدی اتصال بین مادر، خدا و بچه برقرار باشد. مادر حضرت مریم یک الگوی مناسب برای این رابطه است. مادر مریم تنها مادری است که خدا از دوره جنینی زندگی اش را پیش چشم مرد و زن باز می کند چون می خواهد آن را به عنوان یک الگو بشناساند و خداوند دوره جنینی حضرت مریم را به عنوان یک دختر که نمادی هست در کل عالم هستی، پیش چشم باز می کند تا ما بتوانیم یک متدولوژی داشته باشیم.

امروزه «علوم فارغ از توحید» برای رشد جنین تنها رابطه مادر، پدر، جنین را موثر می دانند. می گویند مثلا پدر و مادر باهم ارتباط خوبی داشته باشند تا بچه رشدش خوب باشد؛ در حالی که این یک پروسه حداقلی است و نه حداکثری. حداکثر ارتباط ویژه بین مادر، جنین و خدا است. چون همسر او خدا نیست، همسر او بنده خداست می تواند فرعون باشد می تواند نوح باشد، او به همسر خود نمی گوید که من این بچه را می خواهم چه بکنم، خدا پرورش دهنده جنین است. مادر حضرت مریم با خدا در رابطه است و در مناجات خود با خدا می‌گوید: «رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»، بچه در بطن خود را در راه تو آزاد قرار می دهم. مثلا نمی گوید که می خواهم بچه ام دکتر بشود یا مثلا عصای پیری ام بشود بلکه برای او آرزوی معنوی می کند، الگوی رفتاری قرآن این است که ارتباط مادر با خدا بیشتر باشد و باور داشته باشد امانت دار خداست. چون فرزند، آفرینش مستقیم خود خداست.

اگرچه هویت بچه از جسم و جان مادر تغذیه می شود و راز بروز و ظهورش جز در پرورش در شکم مادر نیست ولی مادر کارمند خداست. در این مدل چون امانت خداست من هندسه روح و فکرم را طوری قرار می دهم که بیشترین قابلیت و استعداد را از جهان هستی دریافت کند برای بندگی کامل خدا. مادر آسمانی، دختر آسمانی دارد. تربیت دختران از دوره جنینی بروز و ظهور پیدا می کند البته قبل از آن و در ازدواج مادر و پدرشان آغاز شده  است. به طور مثال برای اینکه بچه های ما در اولین کنکور قبول بشوند تنها سال آخر مهم نیست و بعضا از دبستان شروع می کنیم به مهیا کردن شرایط پذیرش در دانشگاه یا حداقل یک سال قبل از پیش دانشگاهی را تاکید می کنیم که تو از الان کنکوری هستی.

 

نماینده - برخی مواقع پدیده هایی درخانواده های مذهبی دیده می شود که شائبه افراط و تفریط درتربیت کودک به خصوص دختران قبل از سنین تکلیف را درذهن ها رقم می زند، به طور مثال بعضی از کودکی انجام نماز، روزه و حجاب را  بر دختران خود تحمیل می کنند تا نکند که درسن تکلیف به این امور عادت نداشته باشند. بعضی هم از ترس این که اجباری در امور مستحب برای کودکان خود قرار ندهند تا سن تکلیف کمترین امری را به دختران خود آموزش نمی دهند یا آنها را به آن امر ترغیب نمی کنند. باتوجه به  آموزه های دینی، و تحلیل شما از وضعیت کنونی جامعه اسلامی ایران، مرز افراط و تفریط دراین امور را برای والدین کجاست؟ یعنی حد اعتدال درانجام تکلیف قبل از سن تکلیف چیست؟

امیرالمومنین (ع) می فرمایند: انسانی که دانایی محور نیست یا کم می گذارد یا افراط می کند. ما اکنون در جامعه بیشتر دچار تفریط هستیم تا افراط. والدین نسبت به تربیت درست دختران کوتاه می آیند، آموزش و پرورش و صدا و سیما هم همین طور. اکنون باید به دنبال این بود که چرا درباره حجاب، نماز، اخلاق و حوزه سلامت تفریط می شود؟

علت تفریط، خود محوری های دنیای مدرن یا همان اومانیسم است که برخی به غلط به معنای انسان مداری معنا می کنند. در صورتی که انسان مداری برای مکتب توحیدی است، این منیت و خود محوری است که ضعف اخلاقی ایجاد کرده است. این منیت است که باعت افزایش جنایت، سوء استفاده و لطمه به همه شئون زندگی شده است. این فرهنگ شیطانی است که در آن من تقدم دارد. اومانیسم به عنوان میوه آلوده در فرهنگ ما است و خانواده ها اکنون مبتلا به آن هستند. مادر می گوید من، پدر می گوید من و به خاطر همین آمار طلاق افزایش یافته است. خانواده سیر چرخشی نیم من شدن یعنی کوتاه آمدن افراد را بلد نیست.

دومین مشکل، سکولاریسم است یعنی جدا کردن خدا از زندگی. چیزی که در متن کتب درسی متوسطه و دانشگاه ما وجود دارد. فرزندانمان در چنین متنی پرورش می یابند و در زندگی دچار تضاد می شوند. مثلا مادر محجبه و دختر بدحجاب در کنار هم هستند. رفتار ضد از مادر و دختر سر می زند، مادر در ظاهر اهل حجاب و نماز اما دختر نه. اگر از مادر بپرسی چرا اینطور شده می گوید ما این همه خودمان را پوشاندیم چه اتفاقی افتاد؟ بی ایمان تر از این دختر مادر اوست.

دلیل دیگر تفریط، عدم شناخت و عملی کردن اصل تبری است. این اصل مثل نماز است. تبری یعنی از دشمنان خدا، پیامبر و اهل بیت بیزار باشیم. ما با اهل بیت دوستیم اما با دشمنان آنها هم دوستیم. نتیجه می شود سبک زندگی قر و قاطی! عروسی هایمان شبیه مسلمانان نیست، مهمانی ها و عزاداری ها هم به همین منوال. روی هر قسمتی از زندگی ما که دست بگذاری یا مسیحی هستیم یا یهودی یا بی دین یا بت پرست! حداقل خدا را شکر نماز می خوانیم. لااقل یک چیزهایی از مسلمانی را داریم برای همین فریاد رهبری، سبک زندگی اسلامی است. وقتی این مشکل فراگیر می شود در حوزه های مختلفی خودش را نشان می دهد.

از جمله جاهایی که خودش را نشان می دهد حوزه زنان است چون موضوع زن، شاخص سلامتی یا بیماری جامعه است. وقتی در سبک پوششی و آرایشی و رفتاری دختران آسیب هست یعنی بیماری جدی شده است.

 

نماینده - برای از بین بردن تفریط هایی که اشاره کردید چه می توان کرد؟

باید علل آن را از بین برد. می فرماید: «ارجعی الی ربک». بازگشت به سمت خدا است، باید باورمان شود که خوشبختی در جایی غیر از دستگاه اهل بیت (ع) پیدا نمی شود. خوشبختی فقط در مکتب اهل بیت اتفاق می افتد. متاسفانه باید از خودمان بپرسیم، چند درصد از مسلمان را می شناسیم که مسلمانی شان را می شناسد و به آن افتخار می کنند و تنها راه خوشبختی خود می دانند؟

به هر میزان که این تعداد هستند از افراط و تفریط دور خواهند بود. خصوصا از تفریط. این تعداد افراد را زیاد کنید تفریط از بین می رود. اینکه فرد بگوید من به خود افتخار می کنم که مسلمانم گاهی فقط در ایام خاص و روی منبر اتفاق می افتد در حالی که باید فضایی  ایجاد شود که این اکسیژنش باشد. برای همین افتخار دختر ما این است که کفشی را داشته که فلان بازیگر مدل آن را داشته است. یا مدل شالش طوری است که فلان خواننده و بازیگر که هویت خود او زیر سوال است آن طور بوده است. چون او نمی داند که به چی افتخار کند و چیزی برای افتخارکردن ندارد.

باید از طریق آموزش و پرورش و آموزش عالی، صدا و سیما و انواع رسانه های دیگر کاری کنیم که این افتخار کردن به مسلمان بودن زیاد شود. این افتخار را باید در رفتار و گفتارمان به شکل زیبا و دلپسند نشان بدهیم. چیزی که لطافت آن در عید فطر دیده می شود. همه افتخار می کنند، حتی اگر کسی روزه نگرفته با هر وضع حجابی که هست می دود، تا به نماز عید برسد، شرکت در نماز عید یک جریان افتخار آمیز است در حالی که این امر خودش را در عید قربان نشان نمی دهد.

هر فرد و یک دختر باید هر روزش روز عید باشد و بتواند با یک عزت نفس بالا بگوید من پیرو اهل بیت (ع) هستم. همانطور که روز عید فطر با این شرایط که شبش کم خوابیده اند، ۳۰ روز روزه گرفته اند و  هنوز ضعف دارند و چیزی نخورده اند اما می ایستند و قنوت می گیرند. حالا نیاز است که در حیطه های اجتماعی مدلی این چنینی طراحی کنیم.

 

نماینده - نظر شما درباره افراط چیست؟ به عنوان مثال بعضی از خانواده ها، مانع دانشگاه رفتن دخترانشان می شوند. آیا اقداماتی اینگونه مصداق افراط است؟

در جامعه امروز ما گروهی هستند که افراط می کنند و از دستورات دینی جلو می افتند. در زیارت جامعه کبیره هم داریم افرادی که از ائمه جلو می افتد و در جامعه هم هستند کسانی که در تربیت دختران جلو می افتند. به طور مثال عده ای معتقدند رفتن به دانشگاه برای دختر مناسب نیست. وضع دانشگاه خراب است و من اصلا اجازه نمی دهم او درس بخواند. در این نوع نگاه تلقی این است که هرچه بیشتر سخت گیری کنند دختر درست پرورش می یابد. بدون اینکه به فرزندش علم، آگاهی و اراده داده باشد تا اراده دختر را بالا ببرد. گاهی اوقات بله واقعا نباید اجازه داد که دختر به دانشگاه برود.

گاهی می پرسند به دخترمان اجازه بدهیم که در شهرستان تحصیل کند یا نه؟ پاسخ من این است: اول دختر را ارزیابی کنید بعد اجازه بدهید. باید ببینید چطور او را پرورش داده اید. مثلا اگر دختری است که مبانی اعتقادی ضعیفی دارد اگر جلوه گری زیادی دارد اصلا نباید اجازه داد.

 

نماینده- راهکارهای مقابله با افراط چیست؟

چند راهکار در این باره وجود دارد. ابتدا باید عرصه های تهدید اجتماعی را کاهش بدهیم در حالی که روز به روز در حال گسترش است و بخشی از آن تقصیر خود دختران است. وقتی  که با رفتار و گفتار نابسامان ظهور پیدا می کنند نه تنها به خود آسیب می زنند به دیگر دختر ها نیز آسیب می زنند. چون دامنه آتش به سمت دیگران هم می رود بنابراین سلامت سازی محیط های اجتماعی برای دختران مهم است. آگاه سازی والدین و ترویج فرهنگ ناب دینی در بین دختران و والدین از دیگر اقدامات است. تقویت اراده و عزت نفس دختران هم از جمله راهکارهای این مسیر است. اگر این اتفاق بیفتد، دیگر این شرایط پیش نمی آید که دختر بگوید پدر من بسیار تعصبی بوده و اکنون من ضد دین شدم. اگر این دخترها در طی فرایند آموزشی و تربیتی جامعه صاحب اراده شوند عزم آهنین کسب می کنند و در برابر بی حیایی و بدی ها و بی تقوایی مقاوم می شوند؛ حتی اگر خانواده های خوبی نداشته باشند.

این هنر آموزش است و ما این فرصت را داریم اما از آن استفاده نمی کنیم. تربیت والدین و اصلاح ساختارهای اجتماعی کارکردهایی است که به وسیله آن می توان جلوی افراط و تفریط را گرفت. ترویج فضای ناب فرهنگ اهل بیت و گسترش دادن آن مثل بوی خوش عطر حرم امام رضا (ع) است. وقتی از در وارد می شوی بوی عطر همه جا را پر می کند. فرهنگ اهل بیت باید اینگونه رواج پیدا کند تا از افراط و تفریط پرهیز بشود یا لااقل افراط و تفریط پای دین گذاشته نشود. معمولا افراط پای دین گذاشته می شود و تفریط به پای تجدد گرایی، اما امروزه تفریط ها هم پای دین گذاشته می شود. مثلا طرف می گوید: «چون می خواهیم بچه از دین زده نشود گفتیم حجاب نگذارد». در اینجا اصلا دین فهمیده نشده است.

 

نماینده - یکی از مسائلی که زنان در سال های اخیر به آن گرفتار شده اند، نقش اقتصادی است که به زن داده می شود. این نقش چه تاثیری بر زندگی زنان و خانواده می تواند داشته باشد؟

امروزه پدر یا همسر توقع دارد که زن یک آب باریکه اقتصادی برای خودش داشته باشد و این دروغ دنیا ی مدرن است. دروغ رنسانسی (رنسانس به معنی دوباره زاییده شدن است) اما من معتقدم مرگ دوباره است. چون دختران زنده به گور می شوند اما به شیوه دیگر. خانم ها بیشتر حرف زور رئیسان را شنوایند و نیروی کار ارزانی هستند. پس برای یک کار اداری و اجرایی خانم ها کارمندان بهتری اند. باید کاری کنیم که زن ها از خانه به بیرون جذب شوند با این گفته که: تو مگه درس نخواندی؟ می مانی در خانه که چی؟خودت را علاف بچه کردی؟

در گذشته زن های ما زن های بیکار و یا فاقد درآمد نبودند، در بازار بوشهر، مسجدی به نام  مسجد پیرزن بوده است که هزینه ساخت را یک پیرزن با فروش تخم مرغ های خانگی اش تأمین کرده است. این یک نمونه از هزاران نمونه است. مادربزرگان ما وقتشان رو چطور می گذراندند با گوشی موبایل و تلویزیون؟ یا یک دنیا نشاط و خلاقیت و عشق؟ در خانه های روستایی قدیمی دار قالی پهن بود وقتی که کسی با او کار نداشت به وسیله آن از وقت مرده شان استفاده می کردند. بحث من این نیست که الان بریم دار قالی بزنیم، خیر. صنایع دستی دنیا روی انگشتان زنان می گردد. چرا ما درصنعت فرش این قدر پیشرفته ایم این مرهون فعالیت های اقتصادی زنان است. البته امروز توانایی علمی و فرهنگی زنان ارزش افزوده دارد و این امکان را دارد که بدون تحرک و جابجایی مکانی و صرف زمان با یکسری امکانات داخل منزل کارش را انجام بدهد. یک خانم پژوهش گر اگر امکانات برایش فراهم شود می تواند در منزل کار کند و نیازی به این همه وقت تلف کردن نیست. قانون دور کاری قانون خوبی است که به آن خوب عمل نشد و دنیای مدرن هم به آن قائل است.

 

نماینده - متأسفانه در حال حاضر مسأله تأخیر در ازدواج، و عدم شکل گیری به موقع خانواده ها، به یکی از آسیب های جدی در این حوزه تبدیل شده است، به نظر شما بهترین سن برای آنکه دخترها ازدواج کنند چه زمانی است؟

بهترین زمان برای ازدواج دختر وقتی است که به بلوغ زوجیت برسد، بلوغ زوجیت ترکیبی است از بلوغ جنسی، بلوغ اخلاقی، بلوغ عقلی، بلوغ اقتصادی، بلوغ عاطفی. با این نگاه اگر این بلوغ ها را در همین حدی که احساس کنیم دخترمان، توانایی جمع کردن یک زندگی را دارد و از جهت عاطفی فرد وابسته و لوسی نیست، اگر پولی دستش آمد خرج بی خود نمی کند یعنی عقل اقتصادی داشته باشد، در حیطه اجتماعی توانایی این را دارد که خودش را مدیریت کند، هرگاه این حداقل ها را داشت بهترین زمان برای ازدواج است. اگر افراد در تربیت خوب قرار گرفته باشند سن۱۷-۱۸ سالگی سن خوبی برای ازدواج است، تا ۲۳-۲۴ سالگی که به نظرم این دوره طلایی است برای دختران. اگر تربیت دختر به طور ویژه ای باشد سن ۱۶ سالگی هم می تواند ازدواج صورت گیرد به شرط بلوغ کامل. بلوغی که به اندازه یک دختر ۲۵ ساله امروز باشد یعنی ۱۰ سال از تربیت غلط امروز جلوتر باشد.

در کشور ما سن ۲۷ سالگی سن سختی برای ازدواج دختران است. سن ۳۰ سالگی سن یأس از ازدواج است. ولی به اعتقاد من بهترین زمان همان ۱۸-۲۴ سالگی است تا زمانی که به پختگی برسد ولی نباید زیادی بپزد. اگر در ارتباطات عاطفی اش ارتباطات اجتماعی اش به یک موقعیت خیلی خاص ویژه برسد، ممکن است مثل میوه ای که زیاد رسیده است له شود و آسیب ببیند. خانواده با درست تربیت کردن و فراهم کردن فرصت ازدواج و دادن مشورت درست، می تواند به ازدواج دخترش کمک کند.

برچسب‌ها:

نظرات مخاطبان 1 2

  • ۱۳۹۲-۱۰-۰۵ ۱۶:۳۴فاطمه حسن زاده 0 3

    خیلی عالی بود ممنون
    
                                
  • ۱۳۹۴-۰۴-۲۱ ۰۱:۵۸خدیجه 0 0

    ایا جشن تکلیف گرفتن در منزل برای دختر 7ساله که امثال به مدرسه میرود برایاینکه حجابشو رعایت کنه یعنی پوشاندن مو بیشتر اهمیت دادن به نماز صحیح است؟
                                

نظر شما