شناسهٔ خبر: 39819 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

و همچنان همان ۸۴

احمدی نژاد 1 هرچند امروز کمترین علاقه ای به احمدی نژاد ندارم اما باز هم او را از برخی بهتر میدانم، باز هم او را به خودم و البته مردم نزدیکتر می یابم؛ علیرغم همه ی قانون شکنی هایش، همه ی لجبازیها و بی اخلاقیهایش، همه ی ندانم کاریها و سوءمدیریت ها و توطئه ی توهم هایش.

احمدی نژاد

 

نماینده - محمد بدیعی؛ راستش را بخواهید، در انتخابات سال ۸۴ حق نداشتم شرکت کنم. شاید کفاره ی آن چندین و چند روزی بود که دیرتر به دنیا آمده بودم. حتی در دور دوم هم، کفاره ی آن چندین و چند، منهای چندین روزی که دیرتر به دنیا آمده بودم! وقتی بعضی دوستانم که می توانستند رای دهند از من می پرسیدند که می خواهی به چه کسی رای بدهی می گفتم مصطفی معین.

 

این مصطفی معین بیشتر تصمیم و جو آشنایان و برخی اطرافیان بود. یعنی از یک پسر پانزده ساله و البته نه چندان دور از فضای سیاست و همچنین پیوسته در حال خواندن روزنامه های دوم خردادی، چیز دور از ذهنی نبود. روی گزینه های دیگر ابدا فکر نمی کردم؛ البته کمی احمدی نژاد قلقلکم میداد.

 

احمدی نژاد چرا؟! چون طعم خوب کار کردن در تهران را چشیده بودم؛ همه اش این نبود و شاید هم همه اش این بود: مدیران پرکار و مردمی و بی منت مرا به سر ذوق می آورند؛ همچنان که امروز هم به سر ذوق می آورند و باعث می شود که به قالیباف رای بدهم. ملغمه ی زیبایی است، نه؟! روزنامه های دوم خردادی، مصطفی معین، محمود احمدی نژاد، محمدباقر قالیباف. بگذریم؛ و هرچقدر بعد ۸۴ چشمانم بیشتر باز شد و دنیای سیاست را فهمیدم، فاصله ام از اصلاح طلبان بیشتر شد. دوباره بگذریم.

 

فیلم های تبلیغاتی احمدی نژاد مرا تکان داد. در میان آن همه فضای پیرامونی ام که سرشار از هوای دوم خردادی بود، ناگهان حس کردم که فردی با فطرت پاک من در حال سخن گفتن است؛ و البته خیلی ها این حس را داشتند. چگونه می شود که ناگهان فردی نیمه گمنام، در بین آن همه مدیران و کارگزاران معروف دوران های نه چندان دور، سر بر بیآورد و این چنین با دل مردم سخن بگوید؟ آن موقع که نه پخش سیب زمینی ای در میان بود و نه یارانه ای و نه از این دست مثال های محیرالعقول و منطق کُش و خزعبل مدعیان تقلب هشتاد و هشت. چه بود؟!

 

شاید چندان پیچیده نباشد. همیشه باید از پیچیده دیدن نظر مردم راجع به اشخاص پرهیز کرد. عامه ی مردم در رای دادن پیچیده فکر و عمل نمی کنند. تو اگر بخواهی رای مردم را پیچیده تفسیر کنی، محاسبات ات اشتباه از آب در می آید؛ چرا که مردم در فرمول های پیچیده ی تو جواب نمی دهند، مردم ساده و معمولی فکر می کنند؛ مردم، مردم اند. مردم فردی را برگزیدند که با تمام وجود حس کردند که با فطرت پاک آنها سخن می گوید و از خودشان است و برای خودشان است و البته پرکار و البته مدیر. حقا که صفت «مردمی نژاد» بهترین توصیف احمدی نژاد ۸۴ بود. به گزافه های کینه توزانه ی آنهایی که از مردم رای نیاوردند گوش نکنید. این جماعت فقط مردمی را قبول دارند که به ایشان رای داده باشند (و من هرجا و هرچقدر که درباره ی جمعیت اصلاح طلبان و کارگزاران می نویسم و فکر می کنم، بیشتر این نظریه ام تقویت می شود که رفتار این جماعت، همان منحنی سینوس است که مدام تکرار می شود؛ زمانی با مردم و زمانی علیه مردم با حرف های مردم پسند. عجیبند اینها آقا ! عجیب).

 

هشتاد و چهار گذشت و منِ مَستِ این مرد و مردمانِ مست تر از این رئیس جمهوری که حداقل دو بار به کوچکترین روستاهایشان سرک کشیده بود و همواره سخنرانی های انرژی دهنده اش و سفرهای خارجی عزت دهنده اش و پرکاری دیوانه کننده اش و جوشش های مردمی اش فضای کلی کشور را عوض می کرد، در سال ۸۸ باز هم به او رای دادند و همان جماعت سینوسی، باز هم در مقابل رای مردم ایستادند؛ همان ها که چندی بود از قدرت دور افتاده بودند.

 

تا اینجای متن که شاید پریشان و احساسی شد؛ بگذارید بقیه اش را هم پریشان و احساسی برویم و مردمی. از بس که این روزها مقاله های منطقی و تحلیلی – تخیلی خوانده ایم، دیگر حالمان از همه ی آنهایی که مردم ما را پیچیده تحلیل می کنند، خراب می شود. مردم هنوز احمدی نژاد را دوست دارند و اگر چهار سال دیگر احمدی نژاد باز هم به میدان آمد و رای آورد، هیچ جای تعجب نیست که دکتر حسن روحانی، آنچنان که احمدی نژاد در میان مردم بود، در میان مردم نخواهد بود و مردم به زودی دلتنگ منش و روش شخصیتی احمدی نژاد خواهند شد؛ به زودی. احمدی نژاد هنوز هم با دل ها بازی می کند و کافی است چند ساعتی با مردم سخن بگوید تا همه ی نظرها را عوض کند و مگر نه اینکه همین اواخر که وضع بد اقتصادی را به علت سوء مدیریتش بر مردم تحمیل کرده بود، باز هم با یک ساعت مصاحبه در تلویزیون، نظرها را به سمت خود باز نگرداند؟ کتمان من و شما چه تاثیری در احساسات مردم خواهد داشت؟! هیچ. او هنوز هم یک مردمی نژاد است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم.

 

حال، علی رغم میل باطنی کمی از مردم فاصله بگیریم. به جرئت می گویم که اگر به سال هشتاد و چهار بازگردم، میان احمدی نژاد و قالیباف، به قالیباف رای می دادم و میان احمدی نژاد و هاشمی، باز هم به احمدی نژاد؛ و هشتاد و هشت هم به احتمال زیاد باز هم به احمدی نژاد. اینها را گفتم که بدانید اگر امروز کمترین علاقه ای به احمدی نژاد ندارم، باز هم او را از برخی بهتر می دانم. باز هم او را به خودم و البته مردم نزدیک تر می یابم. علی رغم همه ی قانون شکنی هایش و علی رغم همه ی لجبازی ها و بی اخلاقی هایش و علی رغم همه ی ندانم کاری هایش و سوءمدیریت ها و توطئه ی توهم هایش. احمدی نژاد هنوز هم برای من ... نمیدانم ... امروز هیچ علاقه ای به او ندارم. اما دلایل رای دادنم در مقابل آقای هاشمی یا موسوی، ده ها مقاله ی دیگر می طلبد.

 

گاهی وقت ها آدم اگر بنشیند و تا آخر عمرش به خاطر فرصتی که از دست داده حسرت بخورد، جا دارد. احمدی نژاد از همان حسرت هاست که فرصت های بسیاری را از دست داد یا به دست خودش فرصت ها را سوزاند. همیشه مدیران پرکار و مردمی و بی منت، حس مرا قلقلک می دهند؛ البته اگر ظرفیت داشته باشند ... آن «راحت طلبان» که اصلا در حساب نیستند که بخواهند در محاسبه ها بیایند.

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۲-۰۶-۱۲ ۱۷:۲۸ 3 2

    تو خوبی.......خلایق هرچه لایق
    
                                
  • ۱۳۹۲-۰۶-۱۲ ۱۷:۴۵نسیم 6 4

    چه زیبا آقای بدیعی در افکار کودکانه خود سیر میکند وبه خیال خام خود وبا این تصور غلط می خواهد عده ای را به دنبال آن افکار با خود همراه کند. اینکه فردی بگوید احمدی نژاد را با آنهمه سوئ مدیریت با آن همه ظلم به مردم خوردن وجابجا کردن حقوق بیت المال وتصمیماتی که دولت جدید سالها برای اصلاح آن باید وقت خود ومردم را تلف کند که کشور به روز اول خود برگردد با آن گروه  وحلقه مشاور که هرکدام در فسادهای بزرگ دخیل شده اند واز ترس حفظ آبروی نظام وکشور همه بزه های آنها فاش نمی شود وهزاران مسئله دیگر که بعدها مشخص خواهد شد ....اگر آقای بدیعی را اینقدر شیفته خود کرده ایشیا باید در عقل سیاسی واجتماعی خود شک کند حالا برای نمک داستان تخیلی خود نیازی نیست خود را یک اصلاح طلب بداند که افکارش در 84تغییر کرده اگر هم اینطور بوده حالا باید درک کند که افکار اصلاح طلبی رانشناخته ودر سال 92 دوباره توبه کند 
    
                                

نظر شما