شناسهٔ خبر: 39817 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ

احساس میکردیم به آخر خط رسيده ايم

اسرائیل 2 زیر سایه بمباران که نشسته بودم به این فکر می کردم که بعد از پایان جنگ جسدمان را چگونه پیدا خواهند کرد ...

جنگ اکتبر ۱۹۷۳به گزارش «نماینده» به نقل از روزنامه صهیونیستی «اسرائیل الیوم» به مناسبت فرا رسیدن چهلمین سالگرد جنگ «اکتبر ۱۹۷۳» روزنامه صهیونیستی «اسرائیل الیوم» پرونده ویژه ای از مشاهدات و خاطرات سربازان اسرائیلی منتشر کرده است که در آن سال ها در جنگ نیروهای مصری و اسرائیلی حضور داشتند. این پرونده ویژه با این عنوان می باشد: «نعره ی هولناک ... فریاد ... و رایحه جنگ و خون».
 
عده زیادی از اسرائیلی ها که مشاهدات خود را به این روزنامه فرستادند تأکید کردند که آن ها معتقد بودند «۶ اکتبر» آخرین روز زندگی شان است و نمي توانند از اين معركه جان سالم به در برند. یکی از سربازان اسرائیلی گفته است: «من فکر می کردم آن روز، پایان زندگی من خواهد بود».
 
وی ادامه داد: « زیر سایه بمباران که نشسته بودم به این فکر می کردم که بعد از پایان جنگ جسدمان را چگونه پیدا خواهند کرد، مخصوصاً اینکه من در یکی از گردان های نزدیک کانال سوئز بودم».
 
این روزنامه به نقل از یکی از سربازان گردان ۵۷ می نویسد: «احساس می کردم این آخرین راهی است که می روم و این همان راهی است که مرا به سوی آن جنگ پیش می برد. احساس بسیار بدی داشتم و نمی دانستم که چه کار دارم می کنم».
 
یکی دیگر از سربازن به نام «یعقوب هرکوفیچ» که در جبهه سوریه خدمت می کرد؛ از لحظه ای گفت که ناگهان هم رزمانش در اطرافش مخفی شدند: «شروع کردم با صدای بلند اسم هایشان را خواندن و تلاش برای پیدا کردن آن ها اما فائده ای نداشت، سپس یکی از سربازان پیش من آمد و به من خبر داد که سوری ها آنان را اسیر کردند».
 
یکی از سربازان زن اسرائيلي نیز اشاره می کند که: «هنوز دو ماه و نیم از پیوستنم به ارتش اسرائیل نگذشته بود که ناگهان احساس کردم آسمان دارد بر سرمان سقوط می کند، چرا که عرب ها ما را محاصره کردند ... آن روزها را به خوبی به یاد می آورم، احساس می کردم تمامی ندارد و ما همچنان در جنگ ماندگار هستیم، منتظر مرگم بودم و از پیامدهای پیش روی آن جنگ ترس داشتم».
 

روزنامه «اسرائیل الیوم» به سرباز دیگری اشاره می کند که یکی از حاضرین واحد تعقیب غیبت کنندگان نزدیک مرزهای مصر بوده است و تلاش کرده است تا به نزدیک ترین دوستانش برسد اما نتوانسته این کار را انجام دهد. در ادامه می گوید: «دوستم و گردانش زیر آتش مصری ها افتادند و جز یکی از افراد گردان، کسی نتوانست نجات یابد و نیز نتوانستند برای نجات دوستش دوباره بازگردند».

نظر شما