شناسهٔ خبر: 38845 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

یاركشی بعد از پایان فینال

سیدمصطفی خاتمی آقایانی كه احتمالاً به نیت جذب حداكثری سعی در مصادره روحانی به نفع جریان اصولگرایی دارند، گویا متوجه نیستند برای آنكه شخصی در دایره نظام تعریف و تفسیر شود نیازی نیست الزاماً اصولگرا به حساب آید. دوره خودنظام‌پنداری برخی حضرات اصولگرا به پایان رسیده است.

نماینده - سید مصطفی خاتمی؛ از فردای اعلام نتایج انتخابات 24 خرداد تا كنون، دسته‌ای از روزنامه‌ها، رسانه‌ها و شخصیتهای موسوم به اصولگرا تلاش زیادی نموده‌اند كه ثابت كنند، حسن روحانی، اصلاح‌طلب نیست و حتی برخی پا را فراتر گذاشته و سعی دارند اثبات نمایند كه روحانی به نوعی در طیف اصولگرا جای می‌گیرد.

اگر لزوماً جریان موسوم به اصولگرا را منطبق با راست قدیم بدانیم، می‌توان ثابت كرد كه روحانی در گذشته عضو این جریان بوده است. اما باز هم نمی‌توان مدعی شد كه او اكنون جزئی از این جریان به حساب می‌آید. شاید یادآوری تغییر مشی و منش سیاسی برخی اشخاص همچون حسین مظفر، علی مطهری و ناطق نوری برای روشن شدن موضوع مفید باشد. از یاد نبریم كه ناطق نوری، كاندیدای جریان راست در سال 76، چگونه بعدها با نزدیكان هاشمی و اصلاح‌طلبان بر سر یك میز نشست و طرح دولت وحدت ملی را مطرح ساخت.

اصولگرا دانستن حسن روحانی كاملاً قابل خدشه است. تعریف ما از اصولگرایی چیست؟ چه اصولگرایی را صرفاً نامی ـ‌هر چند بی‌مسمّاـ برای یك دسته‌بندی سیاسی بدانیم و چه به معنای ابتناء هرگونه منش و روش سیاسی بر اصولی خاص در نظر بگیریم، روحانی را نمی‌توان اصولگرا دانست. گرچه روحانی به سبب عضویتش در جامعه روحانیت و یا مواضع سابقش مثلاً در قضایای 18 تیر 78، راست به حساب می‌آمده است، اما اكنون و بر اساس مواضع و ارتباطات سیاسی فعلی‌اش، این عنوان چندان بر او صدق نمی‌كند. مبانی نظری و عملی روحانی در عرصه سیاست، به آنچه از طیف موسوم به اصولگرا می‌شناسیم شباهتی ندارد.

آیا می‌توان قرابت جدی حسن روحانی را با هاشمی رفسنجانی منكر شد؟ او سال ها در كنار هاشمی و به عنوان رئیس مركز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت حضور داشته است؛ جز آنكه از قدیم‌الایام به عنوان چهره‌ای نزدیك به هاشمی شناخته می‌شده است. مگر نه اینكه شخصیت ها و رسانه‌های اصولگرا از سال ها پیش، به ویژه پس از فتنه 88، منتقد جدی هاشمی بوده و هستند؟ چگونه می‌شود هاشمی، نظریات مدیریتی و دیدگاه های اقتصادی‌اش، رفتار و گفتار سیاسی و فرهنگی‌اش و خانواده‌اش را از شمول اصولگرایی خارج دانست، اما شاگرد مكتب او را اصولگرا به حساب آورد؟

نگاهی به این اسامی بیندازید: محمدباقر نوبخت، اسحاق جهانگیری، محمدرضا نعمت‌زاده، اكبر تركان، علی یونسی، یاسر هاشمی، علی ربیعی، محمدرضا صادق، علی عسگری، محمد نهاوندیان. افرادی كه چه در ایام انتخابات و چه پس از آن حضور و نامشان به كرّات در كنار رئیس جمهور منتخب دیده و شنیده شده است. تنها وجه مشترك برخی از این افراد با جریان موسوم به اصولگرا این است كه روزی در زمره راست سنتی به حساب می‌آمده‌اند؛ همین و تمام.

شخصیت های اقتصادی این فهرست عموماً كارگزارانی و یا طیف راست بازاری هستند. از لحاظ سیاسی نیز اغلب این اشخاص یا در زمره اصلاح‌طلبان به شمار می‌روند و یا كارگزاران و دیگر طیفهای نزدیك به هاشمی. و اتفاقاً نقطه مشترك اغلب آنها، نزدیك بودن به شخص هاشمی است. حال چگونه می‌توان روحانی را با توجه به دیدگاهها و مباحثی كه در دوره انتخابات مطرح كرد و چهره‌هایی كه از ابتدای انتخابات تا كنون او را احاطه نموده‌اند، اصولگرا به شمار آورد؟ دیدگاهها، مواضع و اشخاصی كه در تعارض صریح با مدّعیات طیف موسوم به اصولگراست.

آقایانی كه احتمالاً به نیت جذب حداكثری سعی در مصادره روحانی به نفع جریان اصولگرایی دارند، گویا متوجه نیستند برای آنكه شخصی در دایره نظام تعریف و تفسیر شود و یا از باب وظیفه دینی و ملی به او در انجام وظائفش كمك و یاری رسانده شود، نیازی نیست الزاماً اصولگرا به حساب آید. باید دانست كه دوره خودنظام‌پنداری برخی حضرات اصولگرا به پایان رسیده است.

شاید بتوان پذیرفت كه روحانی اصلاح‌طلب به ویژه از قسم افراطی‌اش نیست، اما قطعاً اصولگرا به معنای مصطلح نیز نیست. او بیش از هر چیز و هر كس به اندیشه‌ها و شخص هاشمی رفسنجانی نزدیك است و بخش اعظمی از اصولگرایان در این سال ها همواره متعرض جدی اندیشه‌ها و مشی هاشمی بوده‌اند. به نظر می‌رسد نگاه فراجناحی و اعتدالی كه روحانی از آن دم می‌زند نیز، ذیل همان دیدگاههایی است كه هاشمی سالها داعیه‌دار آن بوده و اتفاقاً جریان اصولگرا بر اساس مبانی خود آن را همواره رد كرده است.

خطر توهم اصولگرا دانستن روحانی وقتی روشن می‌شود كه نگاهی به نتیجه توهم اصولگرایان مبنی بر پیروزی قطعی در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشیم!

رسانه‌ها و برخی شخصیت های اصولگرا پیش از اینها باید به فكر گسترش دایره اصولگرایی می‌بودند؛ آن روزی كه اصرار داشتند تا به هر طریق ممكن، احمدی‌نژاد و دولتش را نه تنها از دایره جریان موسوم به اصولگرایی كه حتی از دایره نظام و طرفداران ولایت فقیه نیز بیرون برانند. كاش اینان اندكی نسبت به احمدی‌نژاد و دولتش مهربانانه‌تر برخورد می‌كردند.

به این جملات توجه كنید: «شکر خدا فوتبال در ایران جایگاه خوبی پیدا کرده و با فرهنگ و مذهب ما گره خورده است. چه کسی باور می‌کرد که روزی فوتبال بخشی از مسائل دینی ما باشد؟ وقتی بازیکنان در میدان نبرد می‌کردند، مردم ایران دعا می‌خواندند و پیرمردان و پیرزنانی هم بودند که برای پیروزی‌شان نذر می‌کردند و صلوات می‌فرستادند.»

اینها بخشی از سخنان دكتر روحانی در دیدار بازیكنان و عوامل تیم ملی فوتبال پس از راهیابی به جام جهانی است. فرض كنیم همین جملات را احمدی‌نژاد به زبان رانده بود؛ چه هیاهو و غوغایی به راه می‌افتاد؟

شایسته آن است كه برخی آقایان اصولگرا واقع‌بینانه‌تر با شكست در انتخابات روبرو شوند و زبان در كام گیرند. دیر نیست روزی كه بر اساس مبانی و اصول مورد ادعایشان، چاره‌ای جز نقد صریح، جدی و البته منصفانه دولت روحانی نخواهند یافت. خرد سیاسی اقتضا می‌كند جریان اصولگرا از هم‌اكنون برای جلوگیری از تكرار تجربه مجلس ششم، چاره‌ای بیندیشد.

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۲-۰۵-۰۱ ۰۹:۲۲رضا 0 2

    موافقتم، اما با این سه پاراگراف آخر شدیدتر موافقم
                                

نظر شما