شناسهٔ خبر: 37187 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ منبع: مجلس‌ایران

نامه/ ای کاش کسی نفهمد که یک پای سعید قطع است

قزوه من برادری كوچكتر دارم درست هم سن و سال سعيد شما و پايش هم در كربلاي چهار از همانجايي قطع شده كه پاي برادر تو. گاهي عاطفه ی برادری و قافيه بودن حميد و سعيد دل شاعرجماعت را مي برد.

به گزارش مجلس ایران علیرضا قزوه در نامه ای به وحید جلیلی (برادر سعید جلیلی) نوشت:

 

 سلامي ضميمه عليكم به شما كه اين روزها سرتان گرم حماسه است


من برادری كوچكتر دارم درست هم سن و سال سعيد شما و پايش هم در كربلاي چهار از همانجايي قطع شده كه پاي برادر تو. گاهي عاطفه ی برادری و قافيه بودن حميد و سعيد دل شاعرجماعت را مي برد.

خودت كه ديدی من بعد از فتنه ی 88 چقدر فحش شنيدم. پنج هزار يادداشت توهين آميز صله ي شعرهايم شد اما سرم را بالا مي گيرم و خداي را شاكرم كه از آتش فتنه به سلامت گذشتم و گذشتيم. ما سربازان كوچك امام و رهبر عزيزمان بوديم و اما آن مرد كه در باران آمد و با نقاب آمد ... اصلا بگذار بي واهمه بگويم كه احمدي نژاد آخرين نقابي بود كه افتاد و خدا اين را حواله كرد تا ديگر به هر كسي اعتماد نكنيم.


امشب دوستان مرا دعوت كرده اند به مراسم حضوری ديدار با برادرت. اما من فكر مي كنم كه گردان شعر انقلاب بايد به همه جا بروند و با همه ي كانديداها چهره به چهره رو به رو سخن بگويند. من معتقدم كه اهل سياست هنوز بسياري چيزها را در باره ي فرهنگ و شعر اصيل نمي دانند. اين كه چيزي به نام شعر هوش و حواس ما را سالهاست برده و دل بدو سپرده ايم . اين كه ابن سيناها و حافظ ها مي توانستند بر صندلي سياست نيز بنشينند و حكم كنند اما به حكم حكمت و راي عشق دل دادند. شاعر جماعت راستين شايد چيزي را فهميده اند و پا را كنار كشيده اند. به قول دكتر شفيعي عزيز:


بهشت فيلسوفان دوزخي بود
نگهبان بهشت شاعران باش


همه ي اينها را نوشتم به خاطر اين چند نكته كه كاش به گوش برادر برساني كه فلاني تو را سلام رساند و گفت:


اي كاش كسي نفهمد كه يك پاي سعيد قطع است تا خداي ناكرده فردا همين پا او را فريب ندهد.


رييس جمهور واقعي من كسي ست كه در اين روزگار سخت گرسنگي مردم دست كم دو سه روز هفته را روزه باشد. باديگاردهايش روزه باشند كه سپر گناهانش باشد.


رييس جمهور واقعي كسي ست كه هرشب بعد از خواندن چند آيه از قرآن و يك خطبه از مولا علي(ع) دست كم غزلي از حافظ عزيز را بخواند و از حفظ كند نه براي آن كه فردا در سخنراني اش بگويد كه من هم حافظ حافظم بلكه به خاطر آن كه حافظ و مولانا و بيدل و صائب درس اخلاق و زندگي اند.


چقدر حرف باقي ست و تا نگاه مي كني شب شده است و مي بيني كه از جلسه امشب باز مانده ای ...

نظر شما