شناسهٔ خبر: 144613 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق

خانه ایران در فرانسه با تخلفات و اهمال‌کاری بقایی مصادره شد/ هیئت مدیره بقایی اسناد مالی خانه ایران را از بین برده بودند

احمدزاده رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی معتقد است با اهمال و تخلفات بقایی در سال‌های ۸۸ تا ۹۲؛ دولت فرانسه، «خانه ایران» در این کشور را مصادره کرد و این ضرر بزرگی برای جمهوری اسلامی بود.

«نماینده» / روح‌الله احمدزاده کرمانی در سال ۱۳۵۷ در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد، وی یکی از جوان‌ترین چهره‌های دولت نهم و دهم محمود احمدی‌نژاد بود، وی دانش‌آموخته دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در رشته مدیریت صنعتی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت رسانه از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران است که توانست به مدت دو سال استاندار فارس شود؛ احمدزاده در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ با حکم محمود احمدی‌نژاد به ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری جمهوری اسلامی ایران منصوب شد ولی در ۱۴ دی‌ماه ۱۳۹۰ به دلایل نامعلومی از این سمت استعفا داد.

برای گفتگو درباره ناگفته‌های میراث فرهنگی و خانه ایران در فرانسه، بیش از ۱۰ ساعت با ایشان مصاحبه کردیم؛ حرف‌ها و اخبار بسیاری درباره رفتارها و اقدامات خلاف قانون معاون اجرایی رئیس‌جمهور سابق داشت و معتقد بود دولت دهم؛ به‌واسطه حضور اقلیتی در اطراف احمدی‌نژاد، برخلاف شعارها و وعده‌های سال ۸۴ عمل کرد و باعث منحرف شدن دولت دهم شد.

آنچه در ادامه می‌آید، قسمت دوم گفتگو با دکتر احمدزاده است. (قسمت اول گفتگو را از اینجا بخوانید)

** در سال‌های ۸۸ تا ۹۰ بحثی مطرح شد راجع به از دست دادن خانه پاریس در فرانسه که در یکی از محلات گران‌قیمت پاریس واقع شده است و سرمایه قابل‌توجهی برای جمهوری اسلامی به شمار می‌آید. از جهت موقعیت مکانی روبروی کاخ الیزه قرار دارد و اخباری که ما داشتیم حاکی از آن بود که به‌واسطه کم‌کاری‌های دولت دهم، این خانه از دست ما رفت. نظر شما درباره نقش آقای بقایی در این موضوع چیست؟
بنده هنگامی‌که در سازمان میراث فرهنگی مسئولیت داشتم، گزارش دقیق و کاملی دراین‌باره تهیه کردم و این گزارش منجر به افشای ضعف مدیریتی بقایی در یکی از مهم‌ترین مجموعه‌های فرهنگی دولتی شد، چون گزارش خیلی دقیقی بود و به‌صورت مستند و حقوقی این موضوع بررسی‌شده است.

اگر بخواهم وارد جزییات این ماجرا شوم باید بگویم که یکی از مسائل حائز اهمیت در خصوص عملکرد آقای مهندس بقایی، همین بحث خانه ایران در فرانسه و مسائل مربوط به آن است. به‌عنوان مقدمه باید تاریخچه این ماجرا را طی سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ و طی مسئولیت رؤسای وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بازگو کنم.

خانه ایران در فرانسه به لحاظ مکانی در یکی از بهترین و گران‌قیمت‌ترین خیابان‌های پاریس به نام شانزلیزه قرار دارد و حتی در این خیابان نیز در یک موقعیت بسیار مناسب قرار دارد که هم بر خیابان و هم دونبش و هم مقابل کاخ الیزه است به خاطر همین موقعیت عالی، در سال  میلیون‌ها نفر از این محل عبور می‌کنند

خانه ایران در فرانسه به لحاظ مکانی در یکی از بهترین و گران‌قیمت‌ترین خیابان‌های پاریس به نام شانزلیزه قرار دارد و حتی در این خیابان نیز در یک موقعیت بسیار مناسب قرار دارد که هم بر خیابان و هم دونبش و هم مقابل کاخ الیزه است به خاطر همین موقعیت عالی، در سال  میلیون‌ها نفر از این محل عبور می‌کنند؛ میلیون‌ها توریست خارجی. رستوران و کافه ایرانی نیز در این محل وجود داشت که می‌توانست یک تبلیغ بسیار خوب فرهنگی برای ایران تلقی شود. کل این‌ها یک مجموعه بود که قرار بود محلی برای بازنمایی هویت و فرهنگ ایرانی باشد.

در واقع، این خانه متشکل از دو بخش بود؛ یک بخش خدماتی که شامل رستوران و عرصه محصولات سنتی و فرهنگی و یک بخشی هم مربوط به هواپیمایی جمهوری اسلامی (ایران‌ایر) بود که بسیاری از ایرانی‌هایی که می‌خواستند از فرانسه به ایران بیایند یا خارجی‌هایی که تمایل داشتند از مقصد پاریس به ایران بیایند، خدماتی به آن‌ها ارائه می‌کرد.

از خدمات گردشگری و هواپیمایی تا رستوران سنتی و عرضه محصولات صنایع‌دستی ایرانی و یک پاتوق خوبی می‌توانست باشد برای اینکه خیلی‌ها بیایند آنجا جمع بشوند و جلساتی در آنجا برگزار شود. این مطلب اهمیت خانه ایران در فرانسه را روشن می‌کند که ماهیتاً یک مجموعه ایرانی بود که توسط شرکتی که زیرمجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بوده، اداره می‌شد. هیئت‌مدیره بود این شرکت عبارت بودند از آقایان: مهندس بقایی، مرحوم اکبر عموشاهی، آقای سید محمد تقی‌زاده، سیروس رضا خوانی، عزت‌اله زارعی و بهمن ثقفی. آقای بهمن ثقفی علاوه بر اینکه عضو هیئت‌مدیره بود در واقع مدیرعامل این مجموعه نیز محسوب می‌شد.

قسمت اول گفتگو با دکتر احمدزاده:
در زمان مدیریت بقایی نزدیک به ۶۰۰ هزار شیء تاریخی از موزه ملی خارج شد

** خانه ایران چگونه به این شرکت واگذارشده بود؟
این مجموعه باید در قالب یک شرکت باشد که بتواند فعالیت اقتصادی داشته باشد و تراز مالیاتی، تراز سود و درآمد ارائه بدهد. ماهیت خانه ایران شرکت بوده که سهام آن متعلق به سازمان میراث فرهنگی بود و خانه ایران در فرانسه زیرمجموعه این شرکت بود. این شرکت دارای آپارتمانی در پاریس بود که مشتقات این مجموعه به شمار می‌رفت که حکم اجرایی برای گرفتن آن توسط دولت فرانسه صادر شد.

سابقه این خانه بازمی‌گردد به قبل از انقلاب و اوج آسیب‌ها و نابسامانی‌ها، به زمان مدیریت بقایی در سازمان میراث فرهنگی مربوط می‌شود.

بنده در سال ۱۳۹۰ به‌عنوان نماینده دولت و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قرار بود در اجلاس یونسکو شرکت کنم. در آن سفری که ما به پاریس رفتیم دیپلمات‌های ما هم در سفارت جمهوری اسلامی در پاریس و هم در مقر دائمی یونسکو مستقر بودند. یک روز پس از اجلاس مسئولین سفارت و دوستان مستقر در یونسکو، به من مراجعه کرده و اظهار ناراحتی کردند، چون من تازه منصوب شده بودم هیچ اطلاعی از وضعیت نداشتم، از آن‌ها خواستم که ماوقع را برای بنده توضیح دهند. این دوستان مطرح کردند که ما چنین فضایی بسیار خوبی داریم و شما در این سفر حتماً از این مکان بازدید کنید. این بنا و این سازمان قرار است مصادره شود و متأسفانه این شرکت دارد منحل می‌شود.

ما با دو آسیب مواجه بودیم؛ هم مایملک داشت مصادره می‌شد و هم از این شرکت سلب صلاحیت می‌شد، به علت اینکه تعهدات مالیاتی‌اش را رعایت نکرده بود و تخلفاتی ازجمله به‌کارگیری نیروی کار سیاه و غیرقانونی داشت.

باید توضیحی درباره نیروی کار سیاه بدهم؛ نیروی کار سیاه منظور سیاه‌پوست و رنگین‌پوست نیست، منظور نیروهای کاری که مجوز کار ندارند و به شکل قاچاقی کار می‌کنند، است.

حجم قابل‌توجهی از جرائم، علاوه بر بدهی‌ها در سابقه این شرکت ثبت‌شده بود و به نظر دولت فرانسه این شرکت، صلاحیت فعالیت‌های اقتصادی و درآمدزایی نداشت و در نتیجه این شرکت باید منحل می‌شد و هر چه مایملک داشت ازجمله خود بنای «خانه ایران» در شانزلیزه، به‌اضافه یک آپارتمان که آن‌هم بالغ‌بر یک‌میلیون یورو ارزش داشت، بایستی به‌عنوان بدهی و جریمه به دولت فرانسه داده شود.

این موارد به دولت فرانسه گزارش‌شده بود و حجم قابل‌توجهی از جرائم، علاوه بر بدهی‌ها در سابقه این شرکت ثبت‌شده بود و به نظر دولت فرانسه این شرکت، صلاحیت فعالیت‌های اقتصادی و درآمدزایی نداشت و در نتیجه این شرکت باید منحل می‌شد و هر چه مایملک داشت ازجمله خود بنای «خانه ایران» در شانزلیزه، به‌اضافه یک آپارتمان که آن‌هم بالغ‌بر یک‌میلیون یورو ارزش داشت، بایستی به‌عنوان بدهی و جریمه به دولت فرانسه داده شود.

غیرازاین گزارش، ما رفتیم و از این محل بازدید کردیم و علی‌رغم اینکه بنده در آنجا حضور پیدا کردم و آقای ثقفی هم آنجا بود، متأسفانه اطلاعات لازم را به ما ندادند. کارکنان آنجا از دادن اطلاعات خودداری کردند، چون نیروی آقای بقایی بودند و طبیعتاً اگر کوچک‌ترین جلسه یا تعاملی بین ما اتفاق می‌افتاد، بلافاصله به آقای بقایی گزارش می‌شد.

در آن جلسه ما نتوانستیم به جمع‌بندی برسیم و یک‌جوری تظاهر کردند که مشکلات جزئی وجود دارد و ما آن‌ها را رفع خواهیم کرد و نگران نباشید و حساسیتی ایجاد نکنید، اما دوستان ما در سفارت چون اطلاعات دقیقی داشتند، گفتند این‌ها دارند به شما دروغ می‌گویند.

** چه کسی سفیر بود؟
آقای میرابوطالبی. این مسئله سبب شد زمانی‌که من به ایران آمدم، به این موضوع حساس‌تر شدم و آقای دکتر سجادی، معاون سرمایه‌گذاری میراث فرهنگی و چند کارشناس حقوقی، فنی، مالی را در قالب کمیته تحقیق و تفحص به فرانسه فرستادم. این دوستان ۵ روز کاری آنجا بودند که ماحصل آن گزارشی شد که من گزارش را خدمت آقای دکتر احمدی‌نژاد دادم.

این گزارش خیلی مهمی بود به لحاظ اینکه یک بررسی میدانی و اسنادی و دقیق انجام شده بود و می‌توانست مدیریت وقت را به چالش بکشد. این گزارش به‌صورت محرمانه و مستقیم برای آقای احمدی‌نژاد ارسال شد.

** این تحقیق و تفحص از سوی سازمان میراث فرهنگی انجام شد؟
بله. از طرف شخص خودم. بنده بدون آنکه آقای بقایی بویی ببرد ابلاغیه دادم و تیم تحقیق و تفحص را به فرانسه گسیل کردم. در آنجا با وکیل رسمی خانه ایران در فرانسه و همچنین فردی که قبل از انقلاب مالک این ملک بوده و آن را با شرایطی به ایران واگذار کرده بود، مذاکره کردیم.

** مالک ساختمان ایرانی بودند؟
نه خیر، فرانسوی بود. ایشان فرمودند اولین باری است که یک مدیر به این موضوع حساسیت نشان داده است. ما این‌همه حساسیت نشان دادیم و اعتراض کردیم، چرا رسیدگی نکردید؛ الآن دیر شده است.

از لحاظ حقوقی بخشی از خانه ایران در اجاره ایران بوده و بایستی برای آن بخش اجاره پرداخت می‌شده و بخشی از آن در مالکیت ایران بوده است. مالک ساختمان فردی بود به نام بیس الیزه که ادعا کرده بود ایران از سال ۲۰۰۴ اجاره من را پرداخت نکرده و من اقدام حقوقی علیه خانه ایران کرده‌ام که بعد متأسفانه علیه خانه ایران رأی صادر شده بود و در دادگاه استیناف این رأی قطعی شده بود

ما ظرفیت‌های حقوقی و دیپلماسی و دفتر حقوقی متعلق به ریاست جمهوری در فرانسه و هر آنچه را ظرفیت‌های حقوقی ایران در فرانسه بود فعال کردیم. بعد رفتیم یک تحقیق میدانی کردیم و حتی خانه قطر در شانزلیزه را بررسی کردیم و ببینیم موارد مشابه نیز چه وضعیتی دارند. بررسی ما نشان داد، قطر خانه خودش را به بهترین شکل ممکن مدیریت می‌کند.

از لحاظ حقوقی بخشی از خانه ایران در اجاره ایران بوده و بایستی برای آن بخش اجاره پرداخت می‌شده و بخشی از آن در مالکیت ایران بوده است. مالک ساختمان فردی بود به نام بیس الیزه که ادعا کرده بود ایران از سال ۲۰۰۴ اجاره من را پرداخت نکرده و من اقدام حقوقی علیه خانه ایران کرده‌ام که بعد متأسفانه علیه خانه ایران رأی صادر شده بود و در دادگاه استیناف این رأی قطعی شده بود و در سال ۱۳۹۱ دادگاه تجدید نظر فرانسه اعلام کرده بود که ایران باید سریعاً این ملک را تخلیه کند و مبلغ ۷۹۳ هزار یورو به‌عنوان سرقفلی به مالک پرداخت کند. متقابلاً خانه ایران مابه‌تفاوت اجاره بهای محل را طبق نظر کارشناسی از قرار مبلغ ۲۶۱ هزار یورو از سال ۸۶ یعنی ژوئن ۲۰۰۷ تا زمان تخلیه ملک باید پرداخت بکند که ما حساب کردیم اجاره ملک از قرار حدود صد هزار یورو در سال بوده و خانه ایران ملزم بوده مبلغ ۶۴۴ هزار یورو به مالک بپردازد که این مبلغ از مبلغ سرقفلی کسر می‌شد؛ یعنی ایران در مجموع کمی طلبکار می‌شد.

بنابراین مالک طی اخطارهای کتبی و طی جلسات حضوری حداکثر تا پایان سال ۲۰۱۱، سال ۱۳۹۱، به خانه ایران فرصت داده بود، بیاید اقدام کند والا از طریق پلیس اقدام و رفع تصرف می‌کند.

** از چه سالی بهای اجاره پرداخت نشده بود؟
از سال ۲۰۰۴ این مبلغ پرداخت نشده بود. می‌شود از سال‌های ۱۳۸۲ الی ۱۳۸۳؛ یعنی اواخر دولت خاتمی. علی‌رغم اینکه مرتب دادگاه اخطار ارسال کرده و به سفارتخانه ما اطلاع داده‌اند و ما این گزارش‌ها را داشتیم، اما اجاره‌بها پرداخت نشده بود. حتی سفارت در زمان ریاست آقای بقایی بر میراث فرهنگی برای ما نامه فرستاد که بیایید و به این مسئله رسیدگی کنید و دارند این خانه را مصادره می‌کنند و اعتبار و آبروی ما می‌برند، اما کسی توجهی نکرد و به‌صورت صحیح پیگیری نشد. حتی کشورهای عقب‌افتاده هم این‌جوری برخورد نمی‌کنند. متأسفانه ما یک بی‌مبالاتی و یک بی‌تفاوتی را از سوی دولت می‌دیدیم.

یکی از مهم‌ترین دلایلی که فرآیند انحلال خانه ایران توسط دادگاه قطعی شد و رأی دادگاه استیناف را گرفت عدم تشکیل منضبط و منظم هیئت‌مدیره و در جریان نبودن اعضای این هیئت و مسئولان وقت درباره مصائب و مشکلات خانه ایران بود

یکی از مهم‌ترین دلایلی که فرآیند انحلال خانه ایران توسط دادگاه قطعی شد و رأی دادگاه استیناف را گرفت عدم تشکیل منضبط و منظم هیئت‌مدیره و در جریان نبودن اعضای این هیئت و مسئولان وقت درباره مصائب و مشکلات خانه ایران بود؛ یعنی وقتی این گزارش را من به برخی اعضای دولت دادم، اصلاً خبر نداشتند که این خانه بدهی داشته است. مسئولین فقط به فرانسه می‌رفتند و اصلاً پیگیر بحث‌های حقوقی این خانه نبودند. مثلاً بنده خبر دارم که آقای بقایی در زمان مسئولیتش یک‌بار به فرانسه رفته است، شاید بیش از یک‌بار هم رفته باشد، اما متأسفانه به اقرار بسیاری از کارمندان و کارکنان خانه ایران ایشان یک‌بار هم استعلام نگرفت که وضعیت اینجا چگونه است، البته درآمدهایش را استعلام می‌گرفت، اما هزینه‌هایش را خیر.

یکی دیگر از تخلفات عدم پرداخت بیمه و مالیات به دولت فرانسه بود. بابت این مسئله ایران یک محکومیت دیگری هم توسط تأمین اجتماعی پاریس داشت که بابت تأخیر در پرداخت بیمه و مالیات بود و در آن پرونده نیز ایران ۳۰۰ هزار یورو جریمه شد.

از سال ۲۰۰۴ این مبلغ پرداخت نشده بود. می‌شود از سال‌های ۱۳۸۲ الی ۱۳۸۳؛ یعنی اواخر دولت خاتمی. علی‌رغم اینکه مرتب دادگاه اخطار ارسال کرده و به سفارتخانه ما اطلاع داده‌اند و ما این گزارش‌ها را داشتیم، اما اجاره‌بها پرداخت نشده بود. حتی سفارت در زمان ریاست آقای بقایی بر میراث فرهنگی برای ما نامه فرستاد که بیایید و به این مسئله رسیدگی کنید و دارند این خانه را مصادره می‌کنند و اعتبار و آبروی ما می‌برند، اما کسی توجهی نکرد یکی دیگر از محکومیت‌هایی که درباره خانه ایران صورت پذیرفت به‌کارگیری کارکنان غیرمجاز و جریمه شدن خانه ایران به مبلغ ۴۰۰ هزار یورو بود. پس در مجموع بدهی‌ها شامل یک ۳۰۰هزار یورو، یک ۴۰۰هزار یورو، یک شش‌صد ۴۴ هزار یورو بود. به همین دلیل، دولت فرانسه حکم برای مصادره خانه ایران در پاریس را داد. بابت جریمه چهارصد هزار یورویی این خانه را مصادره کردند.

یک نکته خیلی مهمی که متوجه شدم این است که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، در این مکان (خانه پاریس) انضباط مالی وجود نداشته است، ولی در بدبینانه‌ترین حالت بخش عمده‌ای از اسناد مالی از بین رفته بود؛ یعنی شفاف نبودن صورت‌های مالی در خانه فرانسه و عدم تصویب صورت‌های مذکور را باید به نقصان‌ها و مشکلات این خانه اضافه کرد.

سال‌به‌سال می‌بایست هیئت‌مدیره تشکیل شود و صورت‌های مالی را تأیید کند. هیچ‌یک از این جلسات در بین سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ تشکیل نشده است؛ یعنی در سال ۱۳۸۸ و در دوره اوج حضور آقای بقایی هیچ‌یک از جلسات خانه ایران تشکیل نشده است و هیچ نظارتی بر روی روند کاری این خانه حتی توسط آقای ثقفی هم وجود نداشته است. حتی آقای ثقفی برای عدم پرداخت بیمه از نیروی سیاه و افغان‌ها استفاده می‌کرده و بابت همین ۴۰۰ هزار یورو جریمه شدیم.

نکته‌ای که من در فرانسه به این آقا گفتم این بود که شما که درآمد داشتید چرا اجاره این ۱۰ الی ۱۲ سال را پرداخت نکردید!؟ حتی اقدام به پرداخت بخشی از این بدهی هم نکردید. صورت‌های مالی شما کجاست!؟ چرا صورت‌های مالی شفاف نیست وجود ندارد!؟ چرا جلسات هیئت‌مدیره، در سال‌هایی که آقای مشایی و آقای بقایی حضور داشتند، برای بررسی صورت‌های مالی تشکیل نشده است؟ متأسفانه طرح انحلال خانه ایران به پیشنهاد سازمان تجارت فرانسه مطرح شد و بعد تصویب شد که منجر به انحلال خانه ایران شد.

نکته دیگر این بود که چهار نفر در بخش عمومی خانه ایران تحت عنوان مشاور بازرگانی و حقوقی و بازاریابی استخدام کرده بودند و به طور متوسط ماهیانه حدود ۱۶ هزار یورو به این افراد پرداخت می‌کردند.

** ایرانی بودند؟
بله، تعدادی ایرانی بودند. سؤال ما این بود که شما که اجاره بهای مکان تحت اختیارتان را ندارید بدهید و می‌گویید من درآمد ندارم، چگونه می‌روید و سه الی چهار نفر تحت عنوان مشاور بازرگانی، حقوقی و بازاریابی استخدام می‌کنید!؟ هر کدام از این‌ها در سال حدود ۱۷۲ هزار یورو پول می‌گرفتند در چهار ضرب بکنید، می‌شود بالای ۶۰۰ یا ۷۰۰ هزار یورو پول می‌گرفتند. طی چهار سال آقای بقایی به چهار نفر تحت عناوین ذکر شده پول می‌داده، آن‌وقت اجاره بها را پرداخت نمی‌کردیم؛ یعنی سالی ۷۰۰ هزار یورو پول می‌دادیم آن‌وقت اجاره بهای ۱۲ سال که سر جمع ۷۰۰ الی ۸۰۰ هزار یورو را پرداخت نکردیم. شما از این مطالب چه برداشتی خواهید داشت!؟ آقایانی که آنجا داشتند حقوق نجومی می‌گرفتند بر چه مبنایی این حقوق‌ها را دریافت می‌کردند. این‌ها چه کسانی بودند؟ آقای بقایی که این‌قدر اهل حساب‌وکتاب هستند و ادعا می‌کنند خیلی اهل حفظ بیت‌المال هستند، چگونه این حیف‌ومیل‌ها را توضیح می‌دهند!؟

سؤال ما این بود که شما که اجاره بهای مکان تحت اختیارتان را ندارید بدهید و می‌گویید من درآمد ندارم، چگونه می‌روید و سه الی چهار نفر تحت عنوان مشاور بازرگانی، حقوقی و بازاریابی استخدام می‌کنید!؟ هر کدام از این‌ها در سال حدود ۱۷۲ هزار یورو پول می‌گرفتند در چهار ضرب بکنید، می‌شود بالای ۶۰۰ یا ۷۰۰ هزار یورو پول می‌گرفتند. طی چهار سال آقای بقایی به چهار نفر تحت عناوین ذکر شده پول می‌داده، آن‌وقت اجاره بها را پرداخت نمی‌کردیم

** به چه کسانی پول می‌دادند؟
اسم‌ها مشخص است و این افراد قرارداد داشتند و ما عملکرد این افراد را هم بررسی کردیم. گفتیم شما ماهی ۱۶ هزار یورو دریافت می‌کنید و این به اندازه یک استاد دانشگاه است. با احتساب یورو ۲۰۰۰ تومانی در آن زمان می‌شد، ماهی ۳۲ میلیون تومان. آن‌زمان بنده به‌عنوان معاون رئیس‌جمهور حقوقم ۵ الی ۶ میلیون تومان بود. بنده عضو هیات علمی دانشگاه بودم با درجه استادیاری ۲ الی ۲.۵ میلیون تومان حقوق می‌گرفتم، اما یک مشاور در خانه ایران، آن‌زمان شش برابر بنده حقوق دریافت می‌کرد. بر چه اساسی؟ این آقا کی بوده؟ آن خانم کی بوده؟

ما گفتیم گیریم که این حقوق ۱۶ هزار یورویی درست، اما این سؤال مهم برایمان پیش آمد که عملکرد این افراد به‌عنوان مشاور بازاریابی برای خانه ایران چه بوده و چه دستاوردی داشته‌اند؟ گفتیم ای‌کاش حداقل یک زنگ بزنند به دو تولیدکننده صنایع‌دستی و فرش ایرانی بگویند: «۵ تا تخته فرشتان را بیارید اینجا عرضه کنید تا ما برایتان بفروشیم.» حتی دم‌دستی‌ترین کارهایی را که می‌توانستند انجام بدهند، انجام نداده بودند، چه برسد به اینکه بروند با شرکت‌های توریستی در فرانسه مذاکره کنند.

به این‌ها گفتیم شما در جایی قرار گرفته‌اید که سالی ۷۰ میلیون نفر از مقابل محل شما عبور می‌کنند، حداقل با یک کاتالوگ ایران را معرفی کنید. ما که خیلی ادعای ایران ایران نکردیم، شما (آقای بقایی) که خیلی ادعای ایران ایران دارید و فدایی ایران بودید و جانتان را می‌خواستید برای ایران بدهید، یک کاتالوگ بدهید دست کارمند بازاریابی که ماهی ۱۶ هزار یورو پول می‌گیرد و به توریست‌ها بگوید این مختصات توریستی ایران است.

متأسفانه وقتی آنجا رفتیم فضای حاکم، فضای رستورانی بود که مثلاً غذای ایرانی سرو می‌شد، اما دیدیم همین رستوران هم نیمه تعطیل است. در حد اینکه این‌ها می‌روند دو کیلو برنج می‌خرند دو کیلو گوشت بگیرند و یک آشپز بیاورند که غذای روزانه ایرانی ارائه بدهند، اما در همین حد هم فعال نبود و دو روز باز بود، دو روز بسته بود.

آقای سجادی برای بازدید به خانه ایران می‌رود. خدابیامرز آقای احسان نراقی آنجا بوده است، او برمی‌گردد به آقای دکتر سجادی می‌گوید شما چه سمتی دارید؟ ایشان می‌فرماید من معاون میراث فرهنگی کشور هستم. می‌گوید آقای عزیز این خانه ایران می‌توانست بیشتر از کتاب‌ها و مقالات منِ احسان نراقی اثرگذار باشد. من این‌همه فعالیت سیاسی کردم ولی همین خانه ایران می‌توانست اثربخش‌تر از فعالیت‌های بنده باشد. چرا شما این‌قدر بی‌تفاوت هستید؟!

ما در خانه ایران از جنبه‌های درآمدزایی و اقتصادی هم که بگذریم، اهداف تبلیغی و فرهنگی هم برآورده نشد. یک شرکتی به لحاظ عملکرد اقتصادی و مالی ضعیف است اما به لحاظ محتوایی و فرهنگی و هویت‌بخشی به عناصر فرهنگ اسلامی-ایرانی موفق عمل کرده است. ما کسانی را در خانه ایران دیدیم که هیچ ربط و نسبتی نه تنها با اسلام، با ایران هم نداشتند، حتی در آنجا به خانمی تذکر دادم که خانم محترم حجابتان را در حضور من رعایت کنید؛ بنده معاون رئیس‌جمهور که هستم و جمهوری اسلامی پروتکل‌هایی در این زمینه‌ها دارد.

خیلی بد حجاب بود جوری که آقای سجادی گفتند اگر این خانم یک‌بار دیگر پایش را در این مجموعه بگذارد...

** این خانم در مجموعه خانه ایران سمتی داشتند؟
بماند؛ حواشی راجع به این خانم بسیار زیاد است.

در بررسی‌هایی که ما کردیم، در آن مقطع، بالغ‌بر یک‌میلیون یورو بدهی به شخصیت‌های حقوقی و حقیقی داشتیم؛ از مالک خانه گرفته تا تأمین اجتماعی فرانسه. خانه ایران در فرانسه در دوره طاغوت برای اهداف فرهنگی ایجاد شده بود و قرار بود آنجا مثل یک تریبون بشود، برای همین، به لحاظ مکانی یک موقعیت فوق‌العاده‌ای داشت؛ اما در دوره آقای بقایی یک اهمال کاری مدیریتی عامدانه اتفاق افتاد و از کسی مثل بقایی بعید است که متوجه این موضوعات نباشد. بقایی کسی بود که صبحانه دو تا مغز و سه تا زبان می‌خورد و کاملاً به تغذیه‌اش اهمیت می‌داد و از او بعید است که به خانه پاریس برود و ببیند وضعیت رستوران چنین است؛ وضعیت بدهی چنان است و به این امور توجه نکند.

در آن مقطع، دکتر سجادی که الآن مریض احوال است – و خدا انشاءالله به ایشان سلامتی بدهد - گزارش تحقیق و تفحص از خانه ایران را زحمت کشید و تهیه کرد. انصافاً تیم کمیته تحقیق و تفحص ۵ روز در فرانسه نخوابیدند، چون بنده روی این موضوع حساسیت داشتم و گفتم چون سفر خارجی است باید زود برگردید. این تیم وقتی به تهران آمدند خسته و کوفته بودند؛ گفتند ما از ۵ الی ۶ صبح می‌زدیم بیرون تا ۱۲ تا الی یک شب، بعد که می‌رسیدیم، شروع می‌کردیم به تنظیم کردن گزارشات. از آن طرف، من هم می‌دانستم که عن‌قریب مرا از سازمان میراث فرهنگی اخراج خواهند کرد و می‌خواستم این تفحص سند بشود و بماند. این گزارشی که طی سه الی چهار صفحه خدمت شما تقدیم می‌کنم، شاید مستنداتی چند صد صفحه‌ای داشته باشد.

در اهمیت این خانه تنها این را بگویم که اگر شما یک متر جا در خیابان شانزلیزه داشته باشید و به یک آدم کاسب بدهید، اگر روزی صد میلیون تومان درآمد نداشته باشد اصلاً کاسب نیست. به لحاظ ملاحظات امنیتی نیز به هر کسی در آن منطقه جا نمی‌دهند. گزینش دارد، فرآیند دارد، دولت‌ها، سفارتخانه به سختی می‌توانند جایی در آن منطقه بگیرند. همین امروز اگر ایران بخواهد جایی در آن منطقه بگیرد، موفق به این کار نخواهد شد. خیلی ملاحظات دیپلماتیک و حقوقی و امنیتی زیادی دارد، آن‌هم روبروی کاخ الیزه، دو نبش در بهترین جا با سابقه چند دهه‌ای. متأسفانه آقایان مشایی و بقایی ضربات جبران ناپذیری با داعیه ایرانیت و حمایت همه‌جانبه از گفتمان مکتب ایرانی و هویت ایرانی به خانه ایران در فرانسه زدند.

خدا را گواه می‌گیرم هیچ تعمدی نبود که من آسیبی به خانه ایران بزنم. من هر جا که احساس می‌کردم خلافی انجام شده سریع دستور بررسی می‌دادم. ما تصادفاً این مصادیق و مسائل را متوجه می‌شدیم. من اگر شش ماه دیگر در میراث فرهنگی می‌ماندم شاید جلوی خیلی چیزهای دیگر را هم می‌گرفتم. به‌عنوان نمونه، شرکت توسعه گردشگری، اگر بنده نامه نمی‌نوشتم و حساسیت ایجاد نمی‌کردم، ای بسا که نزدیک ۸۰۰ الی ۹۰۰ میلیارد تومان از بیت‌المال، الآن، توی جیب یکی دو نفر بود و ۸۰۰ الی ۹۰۰ میلیارد آن‌موقع الآن شده بود ۳ الی ۴ هزار میلیارد تومان.

** در نهایت شما گزارش خانه ایران را به چه کسی دادید؟
من این گزارش را به‌صورت کامل خدمت آقای احمدی‌نژاد دادم، اما ایشان از دست بنده ناراحت شد. گفتم شما باید خوشحال باشید، من دارم شفاف سازی می‌کنم و عیوب دولت شما را به‌صورت محرمانه ارائه می‌کنم. من که به شما اتهام نزدم، من هیاهو نکردم. من این‌ها را به خودتان دادم و گفتم شما رئیس یک دولت هستید، امین یک ملت هستید.

گفتم آقای دکتر شما هر دستوری بفرمایید من جان بر کف برای حفظ «خانه ایران» در پاریس و سرمایه کشور انجام خواهم داد. قضیه مالی به کنار، اعتباری اگر به این قضیه نگاه کنید ما یک جایگاه داریم. می‌توانیم چهارتا کاتالوگ تحت عنوان فرهنگی و ... در فرانسه عرضه کنیم و آنجا سنگری برای انقلاب اسلامی است.

تنها نفری که از جمهوری اسلامی بعد از انقلاب رفت و بررسی میدانی و اسنادی کرد بنده هستم. من اعتقادم این است که یک تعمدی برای انحلال و از بین بردن این خانه در پاریس وجود داشته است.

** آقای احمدی نژاد چه واکنشی نسبت به این گزارش داشتند؟ گفتید ناراحت شدند، چرا؟
آقای احمدی نژاد بدین معنی که ناراحتی را بروز بدهند، نبود واکنش نشان بدهند چرا این گزارش را تهیه کردید. به ایشان گفتم ما در سفر به پاریس به چنین گزارشی رسیدیم؛ این گزارش هم تقدیم به شخص حضرت‌عالی، بیایید یک تدبیری بکنید. من احساس کردم چون این گزارش و بخش عمده‌ای از این آسیب‌ها و اتفاقات برمی‌گشت به دوره آقای مشایی و بقایی، ایشان سر این موضوع از دست من ناراحت شدند و آقای دکتر از همان زمان نسبت به من سرد شد.

** تاریخ گزارش شما چه زمانی بود؟
گزارش من مربوط به ۱/۹/۹۰ است و ۱۰/۱۰/۹۰ بنده عزل شدم و یک ماه بعد هم به خانه‌مان رفتیم، البته برای من بهتر شد و بار مسئولیت از روی دوش بنده برداشته شد.

* * آقای بقایی و مشایی چه واکنشی به این گزارش نشان دادند؟
بقایی هیچ واکنشی نشان نداد. خیلی از دولتی‌ها این گزارش را فهمیدند. چون گزارش مهمی بود وجهه نظام در آن مقطع آسیب دیده بود.

** شما هیچ بخشی از این گزارشات را رسانه‌ای نکردید؟
خیر، من چیزی را به رسانه‌ها نگفتم. آقای مشایی یک روز من را صدا زد که فلانی! آقای احمدی‌نژاد نظرش این است که برو با آقای پرورش رئیس سازمان هواپیمایی کشور بشین و با او توافق کن و پولی از او بگیر و این مسائل را حل و فصل کن. گفتم آقای مشایی شاید با پول هم دیگر نشود کاری انجام داد. چون خیلی مشمول مرور زمان شده است. دادگاه‌های فرانسه آن‌قدر اخطار ارسال کردند که باورتان نمی‌شود.

نکته دیگر این است که سفارتخانه‌های ما در خارج از کشور حافظ منافع جمهوری اسلامی هستند، آن‌هم در کشور مهم و فرهنگی مثل فرانسه. ببینید فرانسه در ایران چقدر دارد فعالیت می‌کند. چند تا هنرمند ما را می‌برند به آن‌ها نشان شوالیه می‌دهند. آقای احمدی‌نژاد شما حداقل یک جایزه‌ای تحت عنوان جایزه درخت سبز بهاری درست می‌کردی و به چهار تا نویسنده در فرانسه می‌دادی و آن‌ها را از طریق جذب می‌کردی!

اگر کسی به معنای واقعی دغدغه ایران داشته باشد، می‌گوید مثلاً آقای احمدزاده برو جایزه درست کن در تقابل با این‌ها که دارند به یکسری روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی جایزه شوالیه می‌دهند. ما هم هر هفته یکی از مخالفان دولت فرانسه را دعوت می‌کردیم و به او جایزه می‌دادیم. به همه نویسنده‌های مارکسیست و سوسیالیست ضد لیبرال فرانسه جایزه می‌دادیم. فقط باید برویم با آقای مورالس، با آقای چاوز دیدار کنیم!؟ در فرانسه آدم‌های این تیپی هستند. در غرب لبریز از کفر هم می‌توانید بروید اقدامات عظیم فرهنگی انجام دهید. اگر آقای احمدی‌نژاد یک ذره دست مرا باز می‌گذاشت، آنجا در قلب اروپا خیلی اقدامات فرهنگی می‌توانستم انجام بدهم. ولی چه شد؟

** در نهایت چه بلایی سر خانه ایران آمد؟
خانه ایران در پاریس منحل شد و کل غرامت را گرفتند.

ادامه دارد...

نظر شما