به گزارش «نماینده»، پایان اردیبهشت ۹۶ با یک شکست دیگر برای اصولگرایان در عرصه عمومی همراه بود. شکست در انتخابات ریاست جمهوری و از دست دادن کامل شورای تهران و چند کلان شهر دیگر. همین مسئله موجب شد تا برخی از چهرههای شکست خورده این انتخابات در روزهای بعد از شکست و احتمالا با آسیبشناسی علت شکستشان تغییر رویه داده و رویکرد جدیدی را در سپهر سیاسی ایران در پیش گرفتهاند. کنار گذاشتن محافظهکاری و مصلحت اندیشیهای سابق و در پیش گرفتن صراحت گفتار شاید مهمترین شاخصه این تغییر رفتار باشد.
سید مصطفی میرسلیم یکی از شش کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بود که البته یکی از کرسی اصولگرایی را در این انتخابات از آن خود کرده بود. بد نیست روش و منش میرسلیم را از ایام انتخابات تا به امروز بررسی کنیم. شاید بتوان مناظرههای انتخاباتی مهمترین عرصه رقابتهای انتخاباتی بدانیم. میرسلیم در سه مناظره انتخاباتی دو رویکرد متفاوت را در پیش داشت. او در مناظره اول چهره کاملا مستقلی از خود نشان داد و سعی داشت برخلاف سیاسیکاریهای سایر نامزدها، صرفا در موضوع مناظره سخن بگوید و هیمن چهره کمی تا قسمتی مستقل و به دور از سیاسی کاری موجب شد تا او از چهرههای مثبت مناظره اول باشد. اما در دو مناظره بعدی گویا سناریو برای میرسلیم تغییر کرده بود و او هم مانند دو کاندیدای دیگر اصولگرا سعی در به چالش کشیدن طرف مقابل داشت و مدام با جهانگیری و رئیسجمهور به مجادله میپرداخت. اینکه چه اتفاقی رخ داد تا میرسلیم چنین تغییر کند را نمیدانیم اما شاید بتوانیم از همین سرنخ سایر رفتارهای سیاسی او را هم بررسی کنیم.
میرسلیم این روزها هم از چهرههای پرکار اصولگرایی است. او در دو هفته اخیر انتقادات مهمی از دو کاندیدای اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری را بیان داشت. حتی کار را به جمنا و یک نهاد نظامی نزدیک به این جریان هم کشاند و خیلی صریح از تاثیر این نهاد نظامی در جمنا خبر داد. اما بلافاصله یک روز بعد از آنکه حمیدرضا ترقی از «تذکر صریح» موتلفه به میرسلیم درباره اظهراتش سخن گفت، میرسلیم هم حرفهای خط قرمزیاش را کم و بیش تکذیب کرد.
در واقع میتوان گفت آنچه میرسلیم و سیاسیونی مانند او متوجهاش نشدهاند این است که راز موفقیت و پیروزی در عرصه سیاست و کسب اعتماد عمومی باور واقعی به حرفها و سخنانی است که زده میشود. اینکه میرسلیم در روزهای بعد از انتخابات به تخلفات شهرداری اشاره میکند و میگوید اگر به دور دوم میرفتم میدانستم چه چیزهایی به قالیباف بگویم نه نشان از صراحت کلام و شجاعت و عدالت طلبی او که سخن از منفعت طلبی دارد. اینکه او در مناظره اول یک رویکرد مستقل در پیش دارد و احتمالا با پالسهایی از مناظره دوم تغییر رویه میدهد، اینکه او انتقادات شدیدی از سید ابراهیم رئیسی و جریان اصولگرایی میکند وبعد با تذکر شورای مرکزی موتلفه تصمیم به تکذیب و دلجویی از رئیسی میگیرد همه و همه نشان میدهد که او به حرفها و انتقادات صریحی که بیان میکند اعتقاد و باور قلبی ندارد. و راه شکست او و مثالهای فراوانی چون او در عالم سیاست از همینجا نشات میگیرد.
نظر شما