شناسهٔ خبر: 135417 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق

احمدی‌نژاد نانجیب‌تر است یا خاتمی؟

احمدی نژاد ستاد اصلاحات که در سال ۸۸ به القای دروغ «تقلّب» پرداخت؛ امسال و در انتخابات ۹۶ در حال تلقین مسئله «دوقطبی» است.

به گزارش «نماینده»، خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم.
***
هر انتخابات یک دروغ؛ سال ۸۸ «تقلّب» بود امسال «دوقطبی»
روزنامه شرق، به تازگی اظهاراتی را از «سعید حجاریان» و در اشاره به ثبت نام محمود احمدی‌نژاد در انتخابات منتشر کرده است.

حجاریان در این اظهارات می‌گوید:
«منع آقای احمدی‌نژاد برای حضور نیافتن در انتخابات از جانب رهبری منصوص‌العله بود. رهبری در گفتاری که در این زمینه داشتند علت را بیان کردند و آن این بود که آمدن او باعث دوقطبی‌شدن انتخابات می‌شود؛ اکنون با حضور آقای رئیسی عملا فضا دوقطبی شده است. فی‌الواقع آمدن احمدی‌نژاد فضا را از دوقطبی‌بودن خارج می‌کند.
 
من گمان دارم که هم آقای احمدی‌نژاد و هم بقایی هر دو ردصلاحیت خواهند شد. احمدی‌نژاد نیرویی دارد که روز آخر ثبت‌نام خواهد کرد و قصد دارد نقش آقای هاشمی در انتخابات ٩٢ را ایفا کند؛ یعنی بگوید من را رد کردید؛ اما رأی من برای فلان آقاست.

اصولگرایان در این دوره همه تلاش‌شان را کردند که اشتقاقی میان‌شان به وجود نیاید، با این‌حال عملا به چند دسته تقسیم شدند. این امر به‌واسطه نبود کار تشکیلاتی منسجم و درازمدت میان این طیف اتفاق افتاد و با اینکه همه آنان هم‌پیاله هستند، اما بر سر تقسیم کیک منازعه دارند و معلوم نیست تا کی این افتراق میان‌شان ادامه خواهد داشت.»[۱]

*همانطور که پیش‌تر و در شماره‌های قبلی وبلاگ مشرق اشاره کردیم، جریان سیاسی خاص، حتی قبل از ثبت نام احمدی‌نژاد نیز نظام اسلامی را به ایجاد «فضای دوقطبی منفی» در انتخابات تهدید کرده بود.

آنها علنا و صراحتا از این می‌گفتند که اگر حجت‌الاسلام رئیسی در انتخابات ثبت نام کند، فضا حتما و ضرورتاً دوقطبی خواهد شد. [۲]

راهبرد جریان مذکور نیز اینست که با القای تئوری شوم «کاندیدای نظام»! کاندیدای خود را در سمت مقابل امر موهومی به نام کاندیدای نظام تعریف کرده و با ایفای نقش اپوزسیون، آرای خاکستری را به سمت خود جذب کند.

این در حالی است که چیزی به نام کاندیدای نظام هرگز واقعیت ندارد و نظام اسلامی و رهبر معظم انقلاب هیچگاه کسی را بعنوان نماینده رسمی خود به عرصه کاندیداتوری اعزام نمی‌کنند.

به این معنی که حجت‌الاسلام رئیسی اگرچه در حال تبدیل به پدیده انتخابات و یک چهره وجیه هستند اما اولاً کاندیدای نظام و مورد تأکید رهبری نظام برای کاندیداتوری نیستند و ثانیاً حضور ایشان نیز به دلیل سابقه مطلوبی که در خدمت‌رسانی به مردم دارند، سبب آشکار شدن بیشتر نقاط ضعف دولت یازدهم شده است نه سبب ایجاد فضای دوقطبی منفی...

درباره بازی کثیف جریان خاص در القای بحث «کاندیدای نظام»، پیش از این در شماره‌های سابق وبلاگ مشرق توضیحات مبسوطی را به مخاطبان محترم ارائه کرده‌ایم. [۳]

حجاریان نیز در اظهارات بالا ضمن اینکه تلاش کرده است تا در ادامه تهدید جریان خاص، چیزی به نام فضای دوقطبی منفی را پررنگ سازد، هم کوشیده است تا احمدی‌نژاد را نیز وابسته به اصولگرایان معرفی کند.

این در حالی است که اصولگرایان هیچگاه احمدی‌نژاد را بعنوان نماینده رسمی و تشکیلاتی خود معرفی نکرده‌اند و تشویق چهره‌های اصولگرا برای رأی به این فرد در سال‌های ۸۴ و ۸۸ نیز صرفا برای رأی نیاوردن مرحوم هاشمی و میرحسین موسوی بود که اغلاط آشکاری داشتند.

تشویقی که البته برکات زیادی هم داشت و کشور را از رکود اقتصادی و اشرافیت دولتی در سال ۸۴ و از فتنه و براندازی نظام در سال ۸۸ نجات داد.

از طرفی اصولگرایان همواره نسبت به رفتارهای خلاف احمدی‌نژاد ابراز برائت داشته و نخستین منتقدان وی نیز بوده‌اند.
این در حالی است که اصلاح‌طلبان با احمدی‌نژاد و حلقه انحرافی هم‌مسیر بوده، هیچ انتقادی از اغلاط حلقه انحرافی در دوره صدارت دولت دهم نداشتند و حتی «صادق زیباکلام» از فعالان اصلاح‌طلب نیز زمانی عنوان می‌کرد که از مشایی ممنون است.

نکته قابل تأمل آنکه اصلاح‌طلبان حتی «برائت» را هم از اصولگرایان نیاموخته‌اند و تاکنون از هیچیک از رفتارهای غلط جریانی و انحراف چهره‌های خود نظیر فتنه ۷۸ و فتنه ۸۸، دروغ بزرگ بورسیه‌ها، تحصن در مجلس ششم و... برائت نجسته و حاضر به عذرخواهی هم نیستند.
***
جریان خاص «بگیر و ببند» خود را به نام رئیسی نوشت!
خبرگزاری دولتی ایرنا، به تازگی صحبت‌هایی را به نقل از هادی غفّاری، از فعالان اصلاح‌طلب منتشر کرده است.

این چهره اصلاح‌طلب در اشاره به اعلام کاندیداتوری حجت‌الاسلام رئیسی در انتخابات می‌گوید: «وی هیچ طرحی برای اداره کشور ندارد و با شناختی که از ایشان دارم گمان می کند قوه مجریه همان قوه قضاییه است و می توان چرخ مملکت را با بگیر و ببند چرخاند.»[۴]

*سوابق قضایی حجت‌الاسلام رئیسی و ثبات سیاسی وی طی سی و چند سال گذشته، ستاد مشترک دولت و اصلاح‌طلبان را بر آن داشته است تا برای تخریب این چهره انتخاباتی اصولگرا، صحبت‌هایی را مطرح کنند که متأسفانه با واقعیت هیچ تطابقی ندارد.

بر خلاف آنچه که غفاری گفته است، چیزی به نام «بگیر و ببند» اتفاقا در سوابق گذشته و امروز اصلاح‌طلبان و برخی چهره‌های دولتی وجود دارد نه در سوابق اصولگرایان و نه در پرونده کاری حجت‌الاسلام رئیسی.
چه اینکه جامعه امروز به روشنی می‌داند که:

_رئیس‌جمهور روحانی در ابتدای انقلاب خواستار به دارآویختن برخی متخلفان در محل نماز جمعه بوده است.
_مرحوم هاشمی ثروتمندان طاغوتی را مثل خوک می‌دانسته!
_قتل‌های زنجیره‌ای دهه ۷۰ کار چپ‌ها بوده است.
_اکبر گنجی، از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب در اوائل انقلاب بدحجاب‌ها را دستگیر و در پیشانی آنها پونز فرو می کرده است.

_و سعید حجاریان با نقاب از متهمان امنیتی بازجویی می‌کرده.

این در حالی است که هیچکدام از این رفتارها در میان اصولگرایان و چهره‌های آنها وجود ندارد و مسبوق به سابقه هم نیست...

از طرفی شاید برای مخاطبان محترم جالب باشد که بدانند عمده سمت‌های قضایی دهه ۶۰ در اختیار چهره‌هایی بوده است که امروز باید سراغ آنها را در ادوگاه اصلاحات گرفت.

گفتنیست، طیف انقلابیون و اصولگرایان به دلیل تلاش برای انطباق با باورهای دینی و انقلابی و از آنجا که دین مبین اسلامی تأکید مسلمی بر دوری از تهدید و ارعاب و رعایت عدالت و رأفت قضایی دارد؛ علی‌القاعده با چیزی به نام «بگیر و ببند» سنخیتی ندارند.

این در حالی است که جریان سیاسی خاص به دلیل نزدیکی به باورهای لیبرالیستی و اومانیستی و حتی اعتراف به اینکه لیبرالیسم را مطلوب و راه نجات می‌داند، در معرض ارتکاب به رفتارهایی است که خود را منتقد آنها جلوه می‌دهد.
کما اینکه غیر از آنچه در بالا اشاره کردیم، مردم در سال ۸۸ نیز به نظاره نشستند که جریان خاص چطور بر اساس همین باورهای غربی، به تشویق اوباش برای مثله و برهنه کردن جوانان بسیجی در خیابان مشغول بود تا به زعم خود به دموکراسی برسد و یا در سال ۷۸ و در فتنه کوی دانشگاه چطور برای سنگباران و شهادت جوانان مدافع نظام هلهله می‌کشید و خود هم مسبب‌الاسباب آن فتنه بود.

در این باره گفتنی‌های دیگری هم پیرامون ارتباط جریانات معتقد به «شکنجه و ارعاب» در ابتدای دهه شصت با چهره‌هایی که بعدها اصلاح‌طلب شدند نیز وجود دارد که شاید فعلا مصلحت نباشد به آنها پرداخته شود...

***

احمدی‌نژاد نانجیب‌تر است یا خاتمی؟

روزنامه الکترونیکی امید ایرانیان، نزدیک به محمدرضا عارف، به تازگی مطلبی را با عنوان «نظام قدر نجابت خاتمی را بداند»! که به قلم سردبیر این رسانه نوشته شده، منتشر کرد و در آن به قیاس رئیس منزوی و ممنوع‌التصویر دولت اصلاحات با محمود احمدی‌نژاد پرداخت.

در بخشی از این یادداشت با اشاره به ثبت نام احمدی‌نژاد در انتخابات آمده است:
«اگر منصفانه بین رفتار سیاسی دو رئیس جمهور سابق یعنی سیدمحمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد مقایسه‌ای صورت بگیرد چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ کدام یک برای نظام هزینه زا بودند؟...نگاهی به روش و منش سیاسی خاتمی و احمدی‌نژاد به خوبی نشان می‌دهد که خاتمی با حضورش در داخل نظام نه تنها هزینه‌زا نبوده بلکه باعث ارتقا جایگاه ایران در مجامع بین‌المللی شده است.»

این یادداشت همچنین تصریح می‌کند: در حالیکه سیدمحمد خاتمی هیچگاه رفتار سیاسی تنش‌زایی به مانند احمدی‌نژاد نداشت و در مقابل رهبری قرار نگرفت ولی اکنون در محدودیت‌های فراوانی به سر می‌برد اما لب به گلایه نمی‌گشاید و خود را داخل نظام تعریف می‌کند اما رفتار حاکمیت با این دو مقام سابق تفاوت‌های فراوان دارد. کسی که حضورش تنها و تنها برای نظام تنش‌زا بوده است اکنون در رأس خبرهای رسانه‌ها قرار دارد اما مواضع خردورز سیدمحمد خاتمی باید در رسانه‌ها سانسور شود. آیا اقدام ساختارشکنانه روز گذشته احمدی‌نژاد (منظور نویسنده ثبت نام در انتخابات است) باعث می‌شود حاکمیت قدر نجابت آقای خاتمی را بداند؟ [۵]

*در اینکه محمود احمدی‌نژاد تحت تأثیر یک حلقه انحرافی است و در چند ماه آخر دولت دهم نیز مرتکب اشتباهاتی شد هیچ شکّی نیست. همانطور که در غلط بودن ثبت نام وی در انتخابات ریاست‌جمهوری علیرغم توصیه رهبری و گستاخی او در مقابل مدیریت ارشد نظام هم شکی نیست.

اما نکته اینجاست که آقای احمدی‌نژاد هوادارانش را به خیابان فرا نخوانده تا نظام را به آتش بکشند (و حتی اگر این کار را هم بکند اما هوادارانش به دلیل بافتار اعتقادی که دارند از حکم او اطاعت نمی‌کنند.)

او همچنین در دولت خود «پرورشگاه فتنه‌گران» را نیز بوجود نیاورد تا دو فتنه بزرگ کوی دانشگاه در سال ۷۸ و فتنه بزرگ سال ۸۸ را مدیریت و تئوریزه کنند و به سمت براندازی نظام گام بردارند.

احمدی‌نژاد در عین حال و علیرغم تمام اشتباهاتش اما از ۲۰ سال قبل جرأت نداشته که بگوید ولایت فقیه «دیکتاتوری مؤمنین» است.

از طرف دیگر، احمدی‌نژاد حق چندانی از عموم مردم ایران بواسطه اخلال در امنیت و آرامش آنها، به آتش کشیدن خانه‌هایشان و مخدوش کردن آرای‌شان را هم بر گرده ندارد و در گستاخی او علیه توصیه رهبری نظام، لااقل مردم ذیحق نیستند.
خونی هم بر ذمه احمدی‌نژاد نیست و کشتگان و شهدای سال ۸۸ و سال ۷۸ حکما طلبی از احمدی‌نژاد ندارند. چون در سال ۷۸ و فتنه کوی دانشگاه سمت خاصی نداشت و در سال ۸۸ هم از آنجا که برنده علی‌الاثبات انتخابات بود، نمی‌تواند نقشی داشته باشد.
او با تمام انحرافاتش همچنین مشهور به زیست مردمی و غیر اشرافی است و اقلاً در این یک گزینه نمره مطلوبی می‌گیرد.
اکنون آیا رواست کسانی در ستاد اردوگاه جریان خاص، رئیس دولت اصلاحات که به تمام هنرهای پیش‌گفته! آراسته است، مدیریت آنها را بر عهده داشته و همچنان نیز علیرغم فرمان ولایی رهبر انقلاب اما از عذرخواهی رسمی بابت فتنه سال ۸۸ استنکاف می‌کند را نجیب‌تر از احمدی‌نژاد معرفی کنند!؟
البته برادران دوقلو فرق چندانی با هم ندارند...
***
۱_ http://sharghdaily.ir/News/۱۱۸۷۴۵
۲_ http://www.mashreghnews.ir/news/۷۰۸۶۱۲
۳_ http://www.mashreghnews.ir/news/۷۰۹۳۸۰
۴_ http://www.irna.ir/fa/News/۸۲۴۸۹۵۰۴/
۵_ http://omidiraniannewspaper.ir/detail/۸۱۳۲

نظر شما