شناسهٔ خبر: 123756 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: فارس

واکنش مجری «جیوگی» به نقد قوچانی

قوچانی مجری برنامه تلویزیونی «جیوگی» نسبت به یادداشت «محمد قوچانی» با موضوع «فقر سردبیر، فقر ژورنالیسم در صداوسیما» واکنش نشان داد.

به گزارش «نماینده»، «محمد قوچانی» روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب چندی پیش در برنامه «۱۸۰ درجه» شبکه افق حضور یافته و پس از آن مطلبی تحت عنوان «فقر سردبیر، فقر ژورنالیسم در صداوسیما» در یک روزنامه سینمایی منتشر کرد.

بنا بر این گزارش، «میلاد دخانچی» مجری برنامه تلویزیونی «جیوگی» در یادداشتی که در صفحه شخصی خود منتشر کرده، پاسخ قوچانی را نوشته که متن کامل آن در ادامه می‌آید:

این یادداشت پاسخی است بسیارخلاصه به نوشته محمد قوچانی در روزنامه سینما با تیتر: فقرسردبیر، فقر ژورنالیسم در صدا سیما. قبل از هرچیز باید این حرکت قوچانی را ستود. هم مواضع اخیر او، هم آمدن او به افق و هم نوشتن یادداشت چاپ شده در روزنامه سینما حاکی از تلاش قوچانی در ملی نگاه کردن است. قوچانی نشان داده است که میتواند خلاف عادات سیاسی عمل کند و در عین حفظ گرایش حزبی، سعی کند ملی بیاندیشد و قلم بزند. قوچانی اما چند نکته را در این نوشته طرح کرده است که قابل بررسی است.

قوچانی برنامه سازی تلویزیونی را با ژورنالیسم یکی دانسته است که تناظر عجیبی است و معوم نیست او با ارجاع به کدام تاریخ به این استنتاج رسیده است. تنها وجه مشترک ژورنالیسم و تلویزیون پروپاگاندا بودن هردو است. ژورنالیسم سابقه ای بسیار طولانی تر از تلویزیون دارد و رسانه ای مکتوب است، حال آنکه تلویزیون رسانه ای برخواسته از تکنولوژی. تلویزیون فرزند رادیو است و محصول ازمایشگاههای نظامی و از همان ابتدا کارکرد سرگرمی داشته است، حال آنکه روزنامه و رسانه های مکتوب هیچگاه برای سرگرمی نبودند و ظیفه ایشان یا خدمت به حزب حاکم بوده است و یا ترویج عقلانیت روشنفکری. روزنامه از همان ابتدا قرار بوده است به اذهان نخبگان ورود کند در حالیکه تلویزیون وظیفه اش نفوذ به قلب مردم عامی بوده است. لذا تلویزیون و روزنامه به دو تبار متفاوت تعلق دارند و از این منظر یکی دانستن ژورنالیسم و تلویزیون مثل یکی دانستن سینما و تتاتر، رمان نویسی و تتاتر و یا تلویزیون و دیجیتال مدیا است که نه تنها گزاره درستی نیست بلکه حاکی از فهمیده نشدن این مدیوم ها توسط نویسنده است. چه بسیار ژورنالیستهایی که وارد تلویزیون شده اند و نتوانسته اند با پیچیدگی‌های آن بسازند و چه بسیار شومن های تلویوزیونی که بر صندلی ژورنالیسم تکیه زده اند و موفق بیرون نیامده اند. روزنامه نگار اگر روزنامه نگار است باید در کسوت خود باقی بماند و اگر میخواهد تغییر شغل بدهد، دقیقا همین کار را باید بکند: تغیر شغل بدهد و از یک کسوت حرفه ای وارد کسوت حرفه دیگری شود. روزنامه نگاری که تهیه کننده میشود (به استثنای برادکست و ژورنالیسم تلویزیونی) ‌ اتفاقا شان روزنامه نگاری را رعایت نکرده است و از ان به عنوان معبر استفاده کرده است. دفاع از ژورنالیسمی که وارد تلویزیون میشود پایین آورد شان ژورنالیسم را به همراه دارد چراکه با ایجاد دوگانه ژورنالیسم (نازل) و تلویزیون (بالا) از رمق اهمیت ژورنالیسم میکاهد. قوچانی در جایی در این نوشته بین صدا سیما و روزنامه های مختلفی که قرار است توسط ارشاد و با یک سلیقه اداره شوند مقایسه ای انجام داده است اما یک نکته را لحاظ نکرده است تلویزیون ایران بر خلاف یک روزنامه حزبی، یک رسانه ای ملی است. درباره ملی بودن وضعیت کنونی رسانه میتوان شکاک بود، اما به لحاظ نظری مقایسه رسانه ملی که مساله اش حرکت در راستای امنیت ملی است با روزنامه و مجله که پروپاگاند یک حزب است صحیح به نظر نمیرسد.

روزنامه محل ابراز یک سلیقه است، حال آنکه رسانه ای ملی محل پوشش سلیقه ها. خط قرمز رسانه ملی، منافع ملی است و خط قرمز روزنامه، منافع حزبی. اما قوچانی یک حرف را به جا زده است و آنکه اینکه تهیه کننده باید همانند سردبیر یک روزنامه صاحب ایده باشد. واضح است که از اساس تهیه کننده در تلویزیون یعنی همان که در سینما کارگردان است. تهیه کننده تلویزیون یعنی کسی که صاحب کانسپت و ایده اصلی برنامه است و با مشی سردبیری خود برنامه را هدایت میکند. بین سردبیری ژورنالیسم و تولید برنامه شباهت هایی وجود دارد ولی اینها از یک جنس نیستند. قوچانی به مساله فقدان کمبود تهیه کننده اشاره میکند اما راه حل قوچانی خود مشکل است. ژورنالیست دیروزی که امروز تهیه کننده تلویزیون است، یعنی ژورنالیسم را هیچگاه برای ژورنالیسم نخواسته است، و اگر ژورنالیسم میتواند تنها یک معبر باشد، به همان میزان تهیه کنندگی تلویزیون متیواند قطاری باشد که هرکه توان سوار شدن بر آن دارد را به مقصد بعدی کوچ دهد. و این شرح حال وضعیت تهیه کنندگی در رسانه کنونی است. تهیه کننده امروز (غیر از موارد استثنا) یعنی آن که میتواند در شبکه قدرت معامله کند و همانند ژورنالیستی که امروز تهیه کننده شده است، تهیه کننده میتواند از هر صنف پرنفوذ دیگری باشد، به شرطی که بتواند بواسطه قدرت خود توانایی حل مشکل از مدیر رسانه را داشته باشد. لذا دفاع قوچانی برای مهاجرت ژورنالیستها به تلویزیون دفاعی بس خطرناک و به ضرر ژورنالیسم است. نکته اخر اینکه به همان میزان که رسانه کنونی از کمبود تهیه کننده رنج میبرد از عدم وجود منقدان منصف نیز رنج میبرد.

در همین نوشته، قوچانی به دفاع از فاطمی و ضابطیان وبرادر صفاریان در روزنامه جیرانی پرداخته است که دفاع قابل قبولی است (چرا که این سه اثبات کرده اند در تهیه -و نه در اجرا-صاحب کانسپت اند) اما واضح است که این دفاع، از یک نوع شبکه رفاقتی و دوستی برخواسته است تا یک تعهد ژورنالیستی. مدت طولانی است که جریان اصلاح طلب، رسانه ملی را کلا بایکوت کرده است، نه به آن میپردازد و نه آنرا نقد میکند و نه با آن انتقادی درگیر میشود. رسانه ملی سازمانی است عظیم الجثه که در دوران گذار و جراحی به سر میبرد و در این میان هیچ رسانه ای با او وارد گفتگو نمی شود. جای باز کردن بیشتر این گزاره در این نوشته نیست، خلاصه حرف اینکه قسمتی از بار بهبود وضعیت رسانه ملی بر دوش منتقدان منصف با لنزهایی برنده اما جدید است که در وضعیت کنونی اصلا وجود ندارد. جریان قوچانی باید این حرکت خود را ادامه دهد و خارج از "حال دادن" به دوستان قدیم و جدید خود، رسانه ملی را جدی بگیرد. این که این "حال دادن" هماهنگ شده است یا نه مهم نیست، مهم این است طعم نگاه از بیرون را نمیدهد. نقد بیرون و منصفانه رسانه ملی توسط اصلاح طلبان میتواند ادامه ملی نگاه کردن قوچانی باشد.

نظر شما