شناسهٔ خبر: 122085 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: فارس

پشت‌پرده تخریب محسن رضایی توسط روزنامه آفتاب یزد

رضایی تتبع در مطلب روزنامه آفتاب یزد نشان می‌دهد که موضوع آقای رضایی نیست. بلکه واقعیتی است که از زبان ایشان منتشر شده است و آن وجود چند برابری کاندیداهای اصلاح‌طلب برای انتخابات بود.

به گزارش «نماینده»، بازتولید افراطی‌ها در ایران توسط تفریطی‌ها، بلای سیاست ورزانی است که تلاطم و حرکت پاندول‌وار یک جامعه را زمینه‌سازی می‌کند. چه آنکه این دو در ظاهر دشمن هم‌اند، ولی سعی هردو این است که در عمل از میانه میدان نیروگیری کنند. آن‌ها سرداران زیادی از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و علم را به محافل خود می‌کشانند چه آنکه خود این کانون‌ها در حد محفل‌های کوچکی هستند که در دو طیف افراط‌ وتفریط، جمعیت زیادی را نمی‌توانند با خود همراه کنند. براین اساس اگر همراه آنان شوی، باید قامت سرداری‌ات را به زیر سقف کوتاه سربازی‌شان ببری و اگر همراهشان نشوی به سرداران میانه میدان سیاست، شلیک خواهند کرد.

آن‌ها می‌توانند تمام صفات یک وجدان بیدار را به شکلی هجو بازنمایی کنند؛ اما آزموده‌های سیاست که فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ را شنیده‌اند می‌دانند که برچه موضعی استقامت کرده‌اند و چرا جان‌پناهشان همین میانه میدان است. آن‌ها برای وسط میدان خلق‌شده‌اند چرا که امر حق در سرنوشتشان مقرر کرده که اینجا باشند و به کانون‌های خلوت کننده میدان، بی‌اعتنا باشند.

این آیه، یک پیشنهاد به مردان میدان نیست. بلکه امر است. امر آنکه جان تو در دستش است و محافظت تو به‌قرار اوست و اگر از محافل دشنام‌گو، زخمی برسد و طعنه‌ای بزنند حتماً مأجور هستی چرا که می‌فرماید: «پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو به‌سوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند».

 این استقامت قطعاً از مراحل جهاد است. نه پاسخی لازم دارد و نه حمله‌ای می‌طلبد. اما وظیفه‌ای را مشخص می‌کند. انسانی که به میدان آمده است باید در وسط هیاهوی افراد زیاده‌طلب و خطر نفوذ دشمن در عرصه بماند.

عدالت معنای دیگری جز در جایگاه و موضع درست قرار گرفتن ندارد. تعادل درحرکت و حریت و آزادگی نیز به همین سبب در استقامت و بردباری بر آنچه حق است نامگذاری می‌شود.

فرق استقامت و لجاجت بر سر این است که مجاهدتی را که برگزیده‌ای و راهی را که انتخاب کرده‌ای، در کوله‌بارت اصولی را همراه داشته باشی خاصه آنکه دشمنان منتظر خالی بودن میانه میدان باشند و تو ازجمله پاسداران این میدان؛ که می‌فرماید: فَلِذاِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم وَقُل آمَنتُ بِما أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتابٍ وَأُمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّکُم لَنا أَعمالُنا وَلَکُم أَعمالُکُم لا حُجَّةَ بَینَنا وَبَینَکُمُ اللَّهُ یَجمَعُ بَینَنا وَإِلَیهِ المَصیرُ «شورى آیه ۱۵:» پس به همین خاطر تو نیز آنان را به‌سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن‌چنان‌که مأمور شده‌ای استقامت نما و از هوی و هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شمارا در یکجا جمع می‌کند و بازگشت (همه) به‌سوی اوست»

 

دوم:

روزنامه محترم آفتاب یزد در شماره ۱۲ بهمن در مطلبی که ظاهراً خطاب به آقای محسن رضایی است انتقادات تندی را بیان نمود اما تتبع در این مطلب نشان می دهد که موضوع ایشان نیست. بلکه واقعیتی است که از زبان ایشان منتشر شده است و آن وجود چند برابری کاندیداهای اصلاح‌طلب برای انتخابات بود.

قطعاً این همان روزنامه‌ای نیست که سردبیر و صاحب‌قلم معروفش الآن آن‌سوی آب‌هاست. در آن دوره شاید نقدی لااقل قوی‌تر می‌نوشتند؛ اما این شلیک که یک‌صفحه‌ آن روزنامه مهمات آن است مگر چه می‌گوید؟

متأسفانه هنوز، تعریف چپ و راست یک تعریف سمپاتیک است. لذا نه چپ بودن و نه راست بودن اگر معیاری برای آن نباشد معنا ندارد. معیاری انقلابی برای تعاریف نیروها باید بکار بست. اصول انقلاب چتری است که زیربنای دیروز و حال آینده نظام است. هرکس این اصول را قبول ندارد، نمی‌تواند یک انقلابی باشد. در همان حال حرکت و تکامل انقلاب در زیر خیمه انقلاب قرار دادن همه نیروهاست. ایشان تولی و تبری به شکل انقلابی آن را لازمه یک فرد مسئول در انقلاب دانسته است. او را با این هویت نه می‌توانند در حصار کوچک محفلی بگنجانند، نه راهروی چشم‌بسته حرکتی پوپولیستی.

این روزنامه و امثالهم حق‌دارند چنین تفکری را مزاحم بدانند چرا که نمی‌گذارد نیروی غالب، مرزهای نیروی مقابل را بشکند. لذا نیروهای کم‌تجربه و تک‌تیرانداز محافل افراطی و تفریطی، گاهی از این‌که مبنای شناسنامه احزاب و افراد، رویکرد انقلابی و مواضع ارزشی آن‌ها باشد نه چیز دیگری.

سوم:

نکته‌ای که قصد ورود به آن نبود، ولی به جهت بی‌مبالاتی آقای زیباکلام در محکمه یک‌طرفه روزنامه آفتاب یزد پاسخی را می‌طلبد، آقای زیباکلام در نقل قولی نیروهای انقلاب را بلاتکلیف دانسته اند! اشکال این است که آقای زیباکلام در مورد آنچه اظهارنظر می‌کند و مسائلی که بدان ورود می‌کند تخصصی ندارد. گویی که ایشان آن‌قدر حرف می‌زند و نامه می پراکند که فرصت تامل پیدا نمی‌کند. این ذوالفنون که صباح و مساء اش دو رقم جهت‌گیری متنافر دارد، باید اول خودش مشخص کند که با خود چند به چند است. بالاخره الگوی مدنظر ایشان چیست؟. البته برای این ابزار شدگی اگر منصف باشیم باید متأسف هم باشیم.

نکته دیگر اینکه وقتی یک نفر پرخاش عصبی می‌کند، بهترین کار یافتن علت پرخاش است. علت پرخاش این تریبون‌ها، تحلیلی است که آقای دکتر محسن رضایی درباره گزارش یکی از نهادهای مسئول داده‌اند. مبنی بر این‌که اصلاح‌طلبان ۵/۲ برابر کرسی‌های مجلس کاندیدا دارند.

این گزارش مبنای تحلیل کوتاه آقای رضایی بوده است. منتها تنها آقای محسن رضایی واقف به تحلیل این گزارش نبوده است. از آقای محمدرضا عارف که پیشانی اصلاح‌طلبان در این دوره از انتخابات است تا افرادی که سمت در اردوگاه اصلاح‌طلبان دارند، نه‌تنها رقابت را در کل کشور ممکن می‌دانند که در تهران و خیلی از شهرستان‌ها بر لیست صد درصد اصلاح‌طلب تأکید دارند چگونه می‌شود آقای عارف بیان دارند که نظر شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان بر فهرست ۱۰۰ درصدی اصلاح طلبانه است و حضور اصولگرایان معتدل، حامیان دولت و اعتدالیون در چنین لیستی رد شده است. آیا اگر همه کاندیداهای ایشان رد شده‌ باشند می‌توانند‌ فهرست ۱۰۰ درصدی بدون نیاز به ائتلاف با اعتدالیون ببندند؟ و آیا وقتی آقای عارف ادعای پیروزی قطعی اصلاح‌طلبان در مجلس را با همین شرایط فعلی دارند معنای آن کثرت کاندیداهای آن‌ها نیست؟ با این تناقض‌ها چه باید کرد؟ ذکر مثالی خرد بیشتر این مظلوم‌نمایی را نشان می‌دهد. روزنامه ایران در شرایطی که یکی از مسئولین اصلاح‌طلب لرستان اعلام کرد ۱۹ کاندیدای اصلاح‌طلب در آن استان تائید شده است، روز گذشته در گزارشی نوشت با رد ۹ نفر اصلاح‌طلب در استان لرستان عملاً هیچ‌گونه کاندیدای اصلاح‌طلبی در استان در عرصه انتخابات نمانده است! بالاخره عدد دوستان که فقط ۳۰ اصلاح‌طلب در کشور تائید شده‌اند صحیح است یا صحبت‌های دکتر عارف و ستاد اصلاحات؟

این تناقض درون محفلی اول باید در درون اصلاح‌طلبان حل شود و سپس کسی که بی‌طرفانه، اظهارنظر در مورد رقم واقعی تائید صلاحیت شدگان می‌دهد مورد هتک قرار گیرد.

به نظر می‌رسد که مبنای غلط دوستان یک اظهارنظر ابتدایی است که مایل نیستند آن را دقیق نگاه کنند. این جمله یکی از آقایان اصلاح‌طلب که فقط ۳۰ نفر در کل کشور اصلاح‌طلب تائید شده است، مبنای دروغی است. مگر آنکه دیوار محفل اصلاح‌طلبی را آن‌چنان به هم نزدیک کنیم که فقط گروه چندنفره اطراف دوستان، در تعریف اصلاح‌طلب محسوب شوند. اگر اصلاحات برای خود یک برند محسوب می‌شود، این البته ظلم است به همه آن‌ها که خود را اصلاح‌طلب دانسته‌اند و تائید صلاحیت هم شده‌اند، ولی در نگاه یک عده خاص فاقد عیار اصلاح‌طلبی‌اند. سوای اینکه این عیار چیست و اصلاً وجود خارجی برای سنجش اصلاح‌طلبی موجود باشد، بیرون انداختن طیف اکثریت تائید صلاحیت شده این جناح، که تعدادشان دو و نیم برابر کل مجلس است، فقط به جهت مظلوم‌نمایی و کسب امتیاز صورت پذیرفته وگرنه آقایان خود می‌دانند که صورت‌مسئله همان است که آقای عارف و دیگران گفتند.

 

چهارم

آیا کسانی که دلسوز نظام هستند باید شجاعتشان در بیان یک واقعیت را رها کنند و برای خوش‌آمد و تائید آن تحلیل‌گر خاص که یک روز چکمه‌های رضاخانی را واکس می‌زنند و یک روز در تقدس تجدیدنظرطلب‌ها قلم می‌زنند، و مصاحبه صبح و ظهر و عصر و شامشان در چهار جهت متنافراست، خود را به‌اندازه سلیقه و متر و معیار آن‌ها درآورند.

تولی بر هرکسی که حول عمود انقلاب حلقه بزند اصولگرایی است و تبری از هرکسی که می‌خواهد این عمود بشکند و پرچم دشمن را بر بالای خیمه‌گاه نظام بالا ببرد اصلاح است؟ این شطحیات روزنامه‌نگاری که نمی‌تواند اصول یک انقلاب و واضحات را منکر شود؟ این اصول بستر خودسازی انقلابی یک فرد معتقد است.

لباس خدمت به مردم مختلف است و خوشبختانه آقا محسن لباس خدمتی را به تن می‌کند که در آن عالی‌ترین تعبیر همان سربازی نظام و ولایت است. این تعریفی است که به ذهن روزنامه مربوطه به شکل نقد خطور کرده است.

یک آمار واقعی و یک تحلیل آشکار طیفی از افراطیون که پشت مقالات و مصاحبه‌های سفارشی هستند را چنین با عصبیت به واکنش واداشته است مثال آن است که آفتاب را درنم اشک‌های عقده‌های سیاسی‌مان فروببریم که خاموش شود. خیال باطلی است؛ اما جهت‌گیری خردمندانه نیز نخواهد بود. این لغو گویی ولغزخوانی نه برای انکار یک فرد بلکه برای ایجاد التهاب برای امتیاز گیری حداکثری و رادیکالیزه کردن انتخابات است غافل از آن‌که واقعیت‌ها برای وجدان‌های آگاه آشکار است. قبلاً اجرای این سناریو سودی برای آن‌ها نداشته‌است و تکرار آن هم سودی نخواهد داشت.

نظر شما