شناسهٔ خبر: 116792 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: فارس

مصاحبه تفصیلی با سیدمحمد مرندی

عدم تسخیر سفارت ریسک بود/ آمریکا می‌خواست انقلاب را برگرداند

مرندی/2 رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران گفت: دانشجویانی که در تسخیر سفارت بودند و امروز دم از ارتباط با غرب می‌زنند، قبل از آنکه از سیاست ما نسبت به آمریکا گله‌ کنند، باید از مردم عذرخواهی و خود را از سیاست بازنشسته کنند، چه خانم ابتکار باشد چه آقای اصغرزاده.

به گزارش «نماینده»، با لهجه آمریکایی خود بیشتر در مناظره‌های تلویزیونی غربی و آمریکایی ازجمله الجزیره انگلیسی، پرس تی‌وی، سی ان ان و رادیو و تلویزیون دیگر کشورها دیده شده است، اوج مناظراتش هم به فتنه ۸۸ برمی‌گردد که به دفاع تمام قد از نظام پرداخت.

البته این حضور بخاطر تسلط کامل وی به زبان انگلیسی است، تسلطی که شاید بخاطر تولدش در آمریکا و ۱۲ سال حضور در آنجا بدست آورده است. البته خودش می‌گوید هیچ علاقه‌ای به زندگی در آمریکا ندارد و اینکه آمریکایی‌ها هم خیلی از وی خوششان نمی‌آید.

سید محمد مرندی از آن جمله چهره‌هایی است که برخی او را یکی از بازیگران حامی جمهوری اسلامی ایران در عرصه دیپلماسی عمومی می‌دانند و سود حضور و استدلال‌هایش در مناظره‌ شبکه‌های مطرح خارجی را گواه این مدعای خود عنوان می‌کنند.

البته وی اوایل انقلاب و پس از بازگشت به ایران، در دوره راهنمایی، شاهد ماجرای تسخیر سفارت آمریکا بود. خودش می‌گوید خاطرات زیادی از آن دوران در ذهن ندارد اما خوشحالی پدرش از تسخیر لانه جاسوسی و اینکه می‌گفت «آمریکا دنبال این است تا حکومت را ساقط کند» بعنوان یک خاطره از آن روزها در ذهنش باقی مانده است.

معتقد است «عدم تسخیر سفارت آمریکا یک ریسک و تهدید برای ما بود، چراکه آمریکایی ها سابقه پناه‌دادن به شاه و کودتای ۲۸ مرداد را داشتند». البته از اظهارات یکی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت که گفته بود «خودم گروگان‌ها را می‌کشم» گله می‌کند از اینکه این اظهارات بسیار رادیکالی کار را برای جمهوری اسلامی سخت کرد. می‌گوید برخی از همین دانشجویان رادیکال آن دوران، این روزها در طیف دیگری رفتارهای رادیکالی از خود نشان می‌دهند.

از نوع پاسخ دادنش به سوالات متوجه می‌شوی خیلی دوست ندارد از دوران جبهه رفتن و جانباز شدنش بپرسیم. می‌گوید دوستانی بوده‌اند که به مراتب بیشتر از وی در جبهه حضور داشتند: «خیلی‌ها جبهه رفتند ولی چون اسمشان مرندی نبود از آنها شناختی وجود ندارد».

سید محمد مرندی رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران فرزند دکتر علی‌رضا مرندی از وزرای دولت سازندگی و نماینده کنونی مجلس شورای اسلامی است.

با توجه به حوزه مطالعاتی مرندی، گفت‌وگوی دو ساعته‌ای را راجع به ۱۳ آبان و چرایی تسخیر سفارت، تغییر موضع ۱۸۰ درجه‌ای برخی دانشجویان تسخیر کننده سفارت، جنس نفوذی که آمریکایی‌ها بدنبال آن هستند، انتظار اجرا شدن برجام طبق تفسیر وزیر امور خارجه کشورمان، عقده برخی در داخل برای مذاکره با آمریکا و وضعیت نظام جمهوری اسلامی در منطقه با وی داشتیم که متن کامل آن در ادامه آمده است.

* پناه دادن به شاه و احتمال کودتایی دیگر

چه زمانی به ایران برگشتید؟

مرندی: اوایل انقلاب به ایران آمدیم، دوره راهنمایی، بعد دبیرستان علوی، بعد دانشگاه و امروز هم اینجا (دانشکده مطالعات) هستم.

 از حضورتان در جبهه برایمان بگویید. چه مدت در جبهه بودید؟ ‌

مرندی: از سال ۶۱ تا آخر جنگ هر سال چند ماه به جبهه می‌رفتم و شاید روی هم رفته نزدیک به ۲ سال شود.

جانباز هم شدید؟

مرندی: ‌بله، ولی خیلی‌ها بودند که بسیار بیشتر از من در جبهه بودند، اینگونه نبود که من جزو چهره‌های شاخص بوده باشم، من یک نیروی بسیجی پیاده نظام معمولی بودم.

 نیروی پیاده نظام معمولی را پای شکسته نفسی‌تان بگذاریم؟ ‌

مرندی: خیر! در پایین شهر بچه‌هایی که به جبهه رفتند، خیلی بیشتر بودند. مثل من خیلی زیاد در جبهه بودند. دوستان من بودند که به مراتب بیشتر از من در جبهه حضور داشتند. خیلی‌ها جبهه رفتند ولی چون اسمشان مرندی نبود از آنها شناختی وجود ندارد.

از روند تأسیس مؤسسه مطالعات آمریکا و اروپای شمالی که شما یکی از بانیان آن بودید، بگویید؟

مرندی: آن کسی که مسئولیت اصلی را بر عهده داشتند آقای دکتر عاملی بودند و من هم در واقع کمک ایشان بودم. بعد به تدریج دیگران هم آمدند اما زحمات اصلی را آقای دکتر عاملی کشیدند.

چه شد که این مؤسسه به دانشکده مطالعات جهان تبدیل شد؟

مرندی: در زمان مرحوم عمید زنجانی دانشگاه تهران موافقت کرد تا مؤسسه به دانشکده تبدیل شود. ما حس کردیم با توجه به تغییراتی که در دنیا صورت می‌گیرد، مؤسسه کارآمدی لازم است، به همین خاطر دنبال این بودیم که مؤسسه به دانشکده مطالعات جهان تبدیل شود که این موضوع در زمان آیت‌الله عمید موافقت شد و در زمان دکتر رهبر رسماً افتتاح شد.

رئیس مؤسسه و اولین رئیس دانشکده دکتر عاملی بودند. الآن هم بنده سرپرست دانشکده هستم و مؤسسه هم جزو دانشکده هست و کماکان وجود دارد.

زمانی که سفارت آمریکا تسخیر شد شما کجا بودید؟

مرندی: تهران بودم، در آن زمان دانش‌آموز بودم. به یاد دارم سفارت آمریکا تسخیر شد و اینکه پدرم خوشحال بودند و می‌گفتند آمریکا دنبال این است تا حکومت را ساقط کند. در آن زمان من یک دانش‌آموز معمولی بودم و خاطره مهمی از آن ندارم.

چه ذهنیتی بین مردم و دانشجویان آن زمان وجود داشت که منجر به تسخیر سفارت آمریکا شد؟

مرندی: به نظرم مردم بطور کلی موافق تسخیر بودند. امروز نمی‌شود خیلی راحت درباره آن زمان قضاوت کرد، مگر اینکه شرایط آن زمان را به درستی درک کنیم. تازه انقلاب شده بود، کشور متزلزل بود، در مناطق مختلف آشوب شده بود، حکومت هنوز نتوانسته بود خود را استقرار دهد، آمریکایی‌ها بدنبال تضعیف حکومت ما بودند.

علاوه بر این آمریکایی‌ها به شاه اجازه ورود به خاک این کشور را داده بودند. این در حالی بود که از نظر ایرانی‌ها، شاه یک جنایتکار بود. پناه دادن شاه مصداق این مثال است که ایران به یک جنایتکاری که مردم خود را کشته، پناه دهد. از نظر مردم ایران کسی که هزاران نفر را کشته بود و مردم را به زحمت انداخته بود باید محاکمه می‌شد.

 ایرانی‌ها همچنین نگران تکرار کودتای ۲۸ مرداد بودند و می‌ترسیدند شاه دوباره ابزاری برای آمریکا شود تا مجدداً در کشور ما سرکار بیاید. بخصوص اینکه مردم می‌دانستند سفارت آمریکا با گروه‌های مختلف در داخل کشور در تماس است که در آخر یک قشری از دانشجویان سفارت را تسخیر کردند.

بعضی از این دانشجویان که شناخته شده هم هستند، امروز دائماً دم از آمریکا می‌زنند. اگر اینها از سیاست ما نسبت به آمریکا گله‌مند باشند، ابتدا خود اینها بایستی از ملت ایران عذرخواهی و از سیاست خود را بازنشسته کنند، چه خانم ابتکار باشد، چه آقای بی‌طرف، چه آقای محمدرضا خاتمی و چه آقای اصغرزاده و چه آقای میردامادی. اگر بخواهیم با منطق این دانشجویان بگوییم، مقصر وضعیت کنونی ما با آمریکا خود این افراد هستند.

به نظر بنده ما مقصر نیستیم. این آمریکایی هستند که مقصر هستند. اگر امروز ما از منطق تسخیر لانه جاسوسی دفاع می‌کنیم بخاطر این است که آمریکا تلاش داشت تا مجددا بر کشور ما سیطره پیدا کند. اینکه گرفتن یا نگرفتن آن کار درست یا غلطی بوده، بحث دیگری است اما مهم‌تر این است که حق با ما بود و آمریکا ناحق، آمریکا ظالم و زورگو بوده. این را بدانیم که چه سفارت را تسخیر می‌کردیم چه نمی‌کردیم، آمریکا زیاده‌خواه و ظالم و ما مظلوم بودیم.

البته خانم ابتکار در آن زمان در یک برنامه تلویزیونی غربی گفت «من خودم این گروگان‌ها را می‌کشم». کسی که این حرف را می‌زند، دیگر امروز نباید با موضعی ۱۸۰ درجه‌ متفاوت نسبت به ماجرای تسخیر سخن بگوید. چنین افرادی یا باید بازنشسته شوند یا سکوت کنند. دیگر نباید خیلی حرف بزنند. نباید این تصور را داشته باشند که مردم ماجرا را فراموش کرده‌اند. اینکه چه کسانی لانه جاسوسی را تسخیر کردند، چه گفتند و چه کردند در تاریخ ثبت است.

درخصوص تسخیر سفارت این را هم باید بگویم که چه بسا اگر سفارت آمریکا تسخیر نمی‌شد حکومت ساقط می‌شد. البته نمی‌شود این را با اطمینان گفت اما در آن دوران حکومت ما استقرار کامل نداشت و آمریکا یک کشور قدرتمند بود. ما در شرایط نابسامانی قرار داشتیم و امکان داشت (درصد این امکان هم بالا بود) که آمریکا بتواند حکومت ما را ساقط کند.

* مردم ما حق داشتند لانه جاسوسی را تسخیر کنند

خلاصه چه تسخیر سفارت کار خوبی بوده یا نه، حق با ما بوده نه با آمریکا. بنابراین کسی که بخاطر تسخیر سفارت آمریکا بخواهد به ایرانی‌ها حمله کند کار غیر منطقی کرده است. آن کسی مقصر است که شاه را به کشور تحمیل کرد، ساواک را برای شکنجه مردم تربیت کرد و موارد دیگر.

آمریکایی‌ها در جایگاهی نیستند که حقی نسبت به ایران داشته باشند. به کسانی در داخل که می‌گویند تسخیر سفارت اقدام بدی بوده فقط می‌توانم بگویم که چه خوب چه بد مردم ما حق داشتند این اقدام را انجام دهند. حال اینکه چه تاکتیکی درست بود یا نبود قابل بحث است.

 با این وضعیت خود شما موافق تسخیر لانه جاسوسی هستید؟ ‌

مرندی: به نظرم برخی دانشجویان در تسخیر سفارت خرابکاری‌هایی کردند. مثل آن خانومی که گفت من خودم گروگان‌ها را می‌کشم. این حرف‌ها و رفتارهای افراطی انعکاس خیلی بدی داشت. اقدامات برخی دانشجویان از نظر افکار عمومی به نفع دشمنان ایران تمام  شد. یعنی با کارهایشان در بخشی از افکار عمومی، ظالم را به مظلوم تبدیل کردند. برخی از این دانشجویان که در آن زمان تندرو و افراطی بودند، امروز لیبرال افراطی شدند.

اگر هر جوانی به سخنرانی‌ها و ادبیات این افراد در دهه ۶۰ بخصوص در روزنامه کیهان آن روزها مراجعه کند، متوجه می‌شود این طیف رادیکال‌ترین و تندترین جریان داخل کشور بودند. بسیاری از اینها الآن رادیکال‌ترین هستند و گاها در موضعی ۱۸۰ درجه متفاوت قرار دارند. در سال ۸۸ بسیاری از اینها از رهبران جریان سبز بودند و از آن طرف افراط‌گری را دنبال کردند.

*عدم تسخیر سفارت ریسک بود

به نظر بنده اگر سفارت آمریکا تسخیر نمی‌شد، برای آینده کشور یک ریسک و تهدید بزرگی بود و قاعدتا باید تسخیر می‌شد. حال اینکه آیا ۴۴۴ روز گروگان‌ها را باید نگه می داشتند یک بحث دیگری است. از طرفی مذاکرات در الجزایر موفق نبود و ما خوب مذاکره نکردیم.

بهترین کار برای کسانی که امروز نسبت به مقاومت دربرابر آمریکا مخالف هستند و از عوامل تسخیر سفارت آمریکا یا موضع دیگری نسبت به آن می‌گیرند، این است که سیاست را کنار بگذارند و دنبال کار و کاسبی‌شان بروند که البته دنبال کار و کاسبی‌شان هم هستند.

*برخی از افراطیون آن زمان که شعار اسلام پابرهنگان سر می‌دادند، امروز فعالیت‌های بزرگی در بخش خصوصی دارند!

برخی از این تندروها کسانی بودند که در آن زمان هیچ پول و ثروتی نداشتند. در دهه ۶۰ شعار اسلام پا برهنگان و اسلام ناب محمدی (ص) را ترویج می‌کردند و ضد بخش خصوصی و بازار بودند. الآن خودشان در بخش خصوصی فعالیت‌های بزرگی می‌کنند.

فارس: یعنی اینان در ابعاد مختلف با تغییر موضع ۱۸۰ درجه‌ای همراه شدند؟ ‌

مرندی: اینها افرادی هستند که ۱۸۰ درجه تغییر کردند و همیشه هم طلبکار هستند. آن زمان هم طلبکار بودند و مدعی از همه مسلمان‌تر، الآن هم طلبکار هستند و خودشان را از همه متمدن‌تر می‌دانند.

آن زمان خودشان را از همه عدالت‌خواه‌تر عنوان می‌کردند، امروز از همه کاسب‌تر هستند و خادم برای رشد اقتصادی کشور! آن زمان ضد غرب بودند و حالا مرید غرب و ضد شرق!

با توجه به فعالیت‌هایی که سفارت آمریکا در آن زمان داشت، می‌توان گفت برنامه نفوذ را در دستور کار داشته، از جمله نفوذ در دولت موقت؟ و اینکه آیا تسخیر سفارت توانست جلوی نفوذ را بگیرد؟

مرندی: البته فقط آمریکایی‌ها نبودند، انگلیسی‌ها هم بودند. اینها حداقل ده‌ها سال در ایران و در سطوح مختلف نفوذ داشتند. بعد از انقلاب که حاکمیت تغییر کرد این نفوذ کاهش پیدا کرد و با تسخیر لانه این روند استمرار پیدا کرد و نفوذ آمریکایی‌ها حداقلی شد، اما هر کشوری که در کشور دیگر حضور دارد می‌تواند نفوذ داشته باشد. باید دید جنس نفوذ چیست.

* ضرر رابطه با آمریکا بیش از منفعتش است/ جنس نفوذ آمریکا خطرناک است

یک زمانی است که مثلا یک شرکت برزیلی به ایران می‌آید و چند میلیارد دلار سرمایه‌ گذاری می‌کند، طبیعتاً می‌تواند در کشور ما نفوذ هم داشته باشد ولی این نفوذ الزاماً دارای ضرر زیادی نیست. اما هدف اصلی آمریکایی‌ها این نیست که در کشور ما رونق اقتصادی به راه بیاندازند یا ثبات ایجاد کنند، هدفشان ایجاد تغییر و تحول در کشور ما است تا جایگاه‌شان را تقویت کنند و ما را زمین بزنند. به همین خاطر نفوذ آنان خطرناک می‌شود.

خود حضرت امام(ره) در دوران انقلاب فرمودند اگر آمریکایی‌ها رفتارشان نسبت به ایران را تغییر دهند، ما می‌توانیم با آمریکا رابطه داشته باشیم.

اما وقتی آمریکایی‌ها دنبال چیز دیگری هستند، منفعتی که ایران از رابطه با آمریکا می‌تواند داشته باشد خیلی کمتر از ضررهای آن می شود. ایران بی‌دلیل مخالف حضور آمریکا نیست. از جهاتی آمریکا کشوری مانند دیگر کشورها است. اکثر آمریکایی‌ها مسیحی‌زاده هستند، در کنار آن مثلا برزیل هم مسیحی است و خیلی کشورهای دیگر هم مسیحی هستند و ایران رابطه عادی با آنان دارد.

*آمریکا می‌خواست انقلاب را برگرداند

 الزاماً عیبی ندارد که دیگر کشورها در ایران سرمایه‌گذاری کنند و دارای نفوذ شوند البته تا زمانی که به حاکمیت ملی احترام بگذارند. پس نفوذ از جنس مخرب است که خطرناک می شود. در ابتدای انقلاب آمریکا و سفارتخانه این کشور به دنبال این بودند که انقلاب را برگردانند. این برخلاف اراده مردم ایران بود. به همین خاطر باید جلوی نفوذ این کشور گرفته می‌شد.

اگر آمریکایی‌ها آن موقع رفتارشان را تغییر می‌دادند و دنبال این بودند که با شرایط جدید کار کنند و یک رفتار عادی با ایران داشته باشند، قطعاً کسی سفارت را تسخیر نمی‌کرد و اگر این کار را می‌کرد امام (ره) آن را تأیید نمی‌کردند.

فارس: اینکه گفتید اگر ضرر رابطه‌ای بیشتر از منفعت آن باشد، آن رابطه فایده‌ای ندارد، این شرایط را درباره کشور انگلیس چگونه می‌بینید؟

مرندی: انگلیس یک کشور بسیار ضعیف‌تری نسبت به آمریکا است. درست است که با ما رفتار مناسبی نداشته اما حکومت باید بررسی کند که ضرر رابطه داشتن با انگلیس بیشتر است یا منفعتش. بالاخره انگلیس آمریکا نیست. نه آن امکانات امنیتی را دارد، نه آن قدرت نرم و نه آن ثروت آمریکا را دارد. اما باید نسبت به آن خیلی احتیاط کرد. مثلا می‌بینیم که در کنار آمریکا و برخی حکومت‌های منطقه چگونه از رشد گروه‌های تکفیری حمایت می‌کنند.

* مریدان امروز آمریکا در ابتدای انقلاب اگر کسی انگلیسی صحبت می‌کرد ناراحت می‌شدند

خیلی از کسانی که آلوده جریان فتنه و مخالف نظام شدند (در سال ۸۸) افرادی بودند که اوایل انقلاب از بقیه مذهبی‌تر شعار می‌دادند. اینان در ابتدای انقلاب اگر کسی انگلیسی صحبت می‌کرد از فرط افراط ناراحت می‌شدند اما امروز مروج غرب شدند و حتی فرزندان خود را به کشور انگلیسی زبان می‌فرستند تا تحصیل کنند یا حتی مقیم شوند.

اینان چهره‌های شناخته شده‌ و بسیار با نفوذی هستند که در ابتدای انقلاب خود را پیرو خط امام (ره) می‌نامیدند.

اینان افرادی را با این بهانه که در غرب بوده و زندگی می‌کردند، آمریکایی‌ می‌دانستند. آن هم کسانی که قبل از انقلاب و نه با پول بیت‌المال در آمریکا بودند.

خیلی از اینها که سوپر مذهبی بودند که با سفرهای خارج، با دعوت به کنفرانس‌ها در هتل‌های ۵ ستاره، بورس‌های کوتاه و بلند مدت و موارد دیگر جذب غرب شده و در مقابل نظام قرار گرفتند و بسیاری از اینها نان را به نرخ روز می‌خوردند.

اینان بعضاً تندترین و افراطی‌ترین افراد بودند. شوخی که همان زمان نسبت به این افراد می‌کردند این بود که با عقیده اینها فقط مانده ما با بورکینافاسو ارتباط داشته باشیم. این افراد تا این حد تندرو بودند.

ما باید حواسمان باشد که گروه‌های افراطی در همه حال خطرناک هستند. همیشه باید نسبت به اینگونه جریانات احتیاط کرد. اینگونه افراد از همه پر سر و صدا تر و از همه طلبکارتر و حق به جانب‌تر هستند. اینها در قشر جوان دانشجو که تازه از مدرسه به دانشگاه آمده‌اند تأثیرات زیادی می‌گذارند و از هیجانات جوان ها سوءاستفاده می‌کنند.

 فاصله ایدئولوژیک بین ۲ واژه تسخیر با اشغال سفارت را چگونه تحلیل می‌کنید؟ ‌

مرندی: بالاخره سفارت آمریکا چه اشغال و چه تسخیر شده باشد، آمریکا ایران را اشغال و یک دیکتاتور را بر کشور ایران حاکم کرده بود، شاه را کمک کرد تا دستگاه مناسب برای شکنجه داشته باشد و پول‌ها و ثروت‌های ما را غارت کرد و در صدد بود که بر اراده ملت غلبه کند.

*آمریکایی‌ها در مقامی نیستند که نسبت به تسخیر سفارت گله‌ کنند

در زمان شاه که ده‌ها هزار مستشار آمریکایی در ایران حضور داشتند، کشور ما (برخلاف ادعای برخی‌ها) کشور فقیر و عقب افتاده‌ای بود. اکثر استان‌های ما برق، آب، بهداشت و بیمارستان‌ درست و حسابی نداشتند. برخی شهرهای نسبتا بزرگ هیچ چیزی نداشتند، تلفن هم نداشتند. اکثر مردم ایران حتی سواد نداشتند. پول‌های ما غارت می‌شد، ما حق نداشتیم بر روی F۱۴های خودمان نظارت داشته باشیم، به همین خاطر آمریکایی‌ها در مقامی نیستند که نسبت به تسخیر سفارت گله کنند.

کودتای ۲۸ مرداد بر اساس کدام قانون بین‌الملل صورت گرفت؟ کمک کردن به ساواک بر اساس کدام قانون بین‌الملل بود؟ ‌ جلوی انقلاب مردم را با تقویت رژیم و ارتش شاهنشاهی گرفتن بر اساس کدام قوانین بین‌المللی بود؟ گویی آنان حقوق ویژه‌ای دارند. اگر آنان قوانین بین‌الملل را بشکنند یک صورتی دارد و اگر ما یک قانون خیلی جزئی‌تر را بشکنیم صورت دیگر دارد! اینان حقوق ویژه‌ای ندارند و مجرم هستند نه ما.

من نه در تسخیر سفارت بودم نه مثل برخی‌ها نان آن را خوردم و نه مثل برخی دیگر با تغییر موضع و با انتقاد از مقاومت در برابر آمریکا به گونه‌ای دیگر نان می‌خورم. واقعیت این است که ملت ایران طلبکار آمریکاست و آمریکا بدهکار ملت ایران بوده و هست.

* آمریکا حس تعهد به قراردادهایش خصوصا در مورد کشور ما را ندارد

 نظر شما درباره قرارداد الجزایر چیست؟ آمریکا در این قرارداد چقدر به تعهدات خود پایبند بود؟

مرندی: هیچی! گذشته از اینکه ما در مذاکرات خوب عمل نکردیم و ضررهای زیادی دیدیم، آمریکا در این قرار داد متعهد شد در امور داخلی ایران دخالت نکند.

هرکسی تاریخ ۳۶ سال اخیر را دنبال کرده باشد، متوجه می‌شود آمریکا از ابتدای انقلاب دائما در کشور ما دخالت کرده است، الان هم مداخله می‌کند.

آمریکایی‌ها اصلا حس تعهد نسبت به قرار دادهای خود با کشورهایی مثل کشور ما را ندارند. دولت آمریکا طبق منافعش عمل می‌کند.

 در زمان تسخیر سفارت که هژمونی آمریکا بسیار بیشتر از امروز بود، دانشجویان سفارت را تسخیر کردند و امام (ره) هم فرمودند که می‌بینید آمریکا هیچ غلطی هم نمی‌تواند بکند. حال چه شده برخی مسئولین مقابل آمریکای امروز که بسیار ضعیف‌تر است، شعار ما نمی‌توانیم را سر می‌دهند؟

مرندی: اتفاقا برخی از اینها که می‌گویند ما نمی توانیم، همان هایی هستند که بیشترین خصومت را با دولت موقت داشتند. می‌گفتند دولت موقت یک دولت غرب زده و حتی خود فروخته است. این افراد نسبت به دولت موقت از همه بیشتر کینه داشتند و از استقلال، خودکفایی و عدالت سخن می‌گفتند.

جریانات افراطی معمولا افراطی می‌مانند. همین جا یک موضوعی را برای شما بگویم. بنده نه طرفدار کیهان هستم نه مخالف آن. یک بار مناظره آقای شریعتمداری و آقای اصغرزاده در صدا و سیما بود. آقای اصغرزاده خطاب به آقای شریعتمداری گفت که کیهان زمان ما را با کیهان امروز مقایسه کن که چقدر تیراژ داشت.

ایشان فراموش کرد بگوید که در زمان خودشان اصلا کسی اجازه نداشت روزنامه‌ای داشته باشد. همه چیز دست خودشان بود. اینها و دولت آنقدر انحصار طلب بودند که اصلا این بحث‌ها وجود نداشت که کیهان رقیبی داشته باشد. اجازه رقابت وجود نداشت.

من خودم دولت موقت را دولت موفقی نمی‌دانم و به نظرم ضرری که به ما زد کم نبود، ولی عده‌ای نگاه انتقادی منطقی و اصولی به دولت موقت داشتند مانند مقام معظم رهبری و مرحوم آیت الله مهدوی کنی، عده‌ای هم در دهه ۶۰ در روزنامه کیهان بودند و مرتب جیغ و فریاد می‌کشیدند، ناسزا می‌گفتند و دم از اسلام ناب محمدی (ص)، پابرهنگان، استقلال و عدالت می‌زدند. حال امروز بسیاری از آنان حتی می‌گویند ما باید بین‌المللی شویم و استقلال معنا ندارد. آرزوی آنان رابطه با آمریکا شده است.

برنامه‌های آمریکا برای تغییر محاسبات چنین افرادی چه بود؟

مرندی: نمی‌خواهم وارد این بحث شوم چون برخی موارد بیان می‌شود که شاید نباید بیان شود. بالاخره برخی از این افراد غرب‌ستیز بودند ولی بعضا  آلودگی‌های مالی پیدا کردند یا بدون داشتن شرایط، بورس شدند و انقلابی در افکارشان به وقوع آمد.

* افرادی که اوایل انقلاب مخالف مدرسه خصوصی بودند، امروز دانشگاه‌های «غیر انتفاعی» دارند

بعضی از این افراد کسانی بودند که مخالف بخش خصوصی و حتی مخالف مطب پزشکان بودند. اینان کسانی هستند که در دوران مختلف مسئولیت داشتند، بعضی از این‌ها امروز مدارس و دانشگاه های «غیر انتفاعی» برای خودشان گرفتند در حالیکه ابتدای انقلاب مخالف مدارس خصوصی بودند و اغلب آنان را بستند.

اینها کسانی بودند که از پابرهنگان سخن می‌گفتند اما در ادامه، راه دیگری رفتند. بالاخره این شیوه خارج رفتن‌ها و کاسبی کردن‌ها تأثیر خود را گذاشت.

من مخالف این نیستم که کسی خارج برود یا اینکه کاسب شود، ولی خطر در تفکر افراطی و افراط گرایی است. بعضی از اینها عروسی هایشان در مسجد بود و اجازه نمی‌دادند در مراسم کف بزنید، حال بیایید ببینید امروز چه عروسی‌هایی می گیرند که تصور آن هم سخت است.

آمریکایی‌ها و برخی غربی‌ها در سطوح مختلف علیه ما کار می‌کنند. همین شبکه‌های ماهواره که علیه ما فعال هستند. برای مثال کشور عربستان که وهابی است و از جهات فکری شاید بدترین حکومت جهان باشد و شاید از این جهت از اسرائیلی‌ها هم بدتر باشد، غیر انسانی ترین حکومت را دارد.

در واقع این دو رژیم رقیبان خوبی برای یکدیگرند. با این وضعیت در کشورهای غربی حتی یک شبکه عربی وجود ندارد که علیه عربستان یا ضد آل سعود باشد، اما علیه ایران بیش از ۱۰۰ شبکه فارسی زبان درست کرده‌اند.

شبکه‌های معدودی در منطقه هستند که عربستان را نقد جدی می‌کنند مانند المنار یا المیادین. این وضعیت نشان می‌دهد قطعا آمریکا و متحدانش برای تغییر فرهنگ، برای تغییر نگاه مردم و مسئولین ما سرمایه گذاری می‌کند و بعضی وقت‌ها هم موفق شده است.

*برخی افراد که اوایل انقلاب از همه غرب ستیزتر بودند، امروز مروج فرهنگ غربی شدند

چطور کسانی که خیلی از ما انقلابی‌تر، ضد آمریکا و غرب و هر نوع رابطه بودند، حال شدیدا مروج فرهنگ غربی شده‌اند و سعی می‌کنند هر کسی که نگاه انتقادی به غرب دارد را تخطئه و مسخره کنند.

سوال مطرح این است که چطور آمریکا و غرب نسبت به این افراد با آن سابقه ضد غربی و آمریکایی‌شان،   معترض نیستند؟ چطور اینها امروز در چشم رسانه های غربی و آمریکا چهره‌های بسیار مثبتی هستند؟ این موضوع برای من سوال است.

چطور امروز غرب و آمریکا و رسانه‌های آنان با جریانی که در تسخیر سفارت بود و از اسلام پابرهنه‌گان دم می‌زد و ضد آمریکایی بود، رابطه بسیار خوبی پیدا کرده؟ آمریکایی‌ها که نسبت به ایران این همه کینه دارند آن هم تا حدودی بخاطر اقدامات این اشخاص (آن هم به خاطر اقدامات این طیف) چگونه با این افراد برخورد خوبی دارند؟

فکر می‌کنید چرا آمریکایی‌ها به سوریه آمدند و از گروه‌های افراطی القاعده و داعش حمایت می‌کردند و می‌کنند؟ از کینه ای است که نسبت به این کشور دارند. آنقدر نفرت دارند که با وهابیون و تکفیری‌ها متحد شدند تا جمهوری اسلامی را زمین بزنند.

* چگونه است کسی که تا دیروز می‌گفت خودم این گروگان‌ها را می‌کشم، امروز از طرف آمریکایی‌ها یک قهرمان نشان داده می‌شود؟

حکام آمریکا افرادی هستند که به راحتی نمی‌بخشند. مگر تا به حال جمهوری اسلامی را بخشیده‌اند؟ ولی خیلی از افرادی که در گذشته در تندترین جریان ضد آمریکایی در ایران قرار داشتند را قهرمان معرفی می‌کنند. علامت سوال بزرگی بر روی این داستان قرار دارد. کسی که تا دیروز می گفت خودم این گروگان‌ها را می کشم، امروز از طرف آمریکایی‌ها یک قهرمان نشان داده می‌شود. مگر چه اتفاقی در این افراد افتاده است؟

همین جریانی که شما مثال می‌زنید، طرفدار سیاست تنش زدایی با آمریکا است. شما این سیاست را چقدر درست می دانید؟

مرندی: سیاست تنش زدایی خیلی خوب است اما در جایی که آمریکایی‌ها هم متقابلا تنش زدایی کنند. به نظرم بهترین نمونه برای اینکه ثابت شود نمی‌توان به آمریکایی‌ها اعتماد کرد، وجود داعش، القاعده و گروه‌های تکفیری است.

بنابر اعترافات آمریکایی‌ها، این‌ها در سال ۲۰۱۲ تصمیم عامدانه گرفتند تا از جریانات افراطی که مورد حمایت متحدانشان در منطقه بوده، حمایت کنند. امروز ترکیه که متحد آمریکا است دارد از داعش حمایت می‌کند.

عربستان جلوی چشمان ما به جریانات تکفیری، همان جریانی که به گفته آمریکایی‌ها ۱۱ سپتامبر را بوجود آورده، سلاح می‌دهد. یعنی اینان با حمایت از القاعده، افراطی‌گری را در منطقه رشد می‌دهند تا ما را گرفتار کنند.

حال اگر به آمریکا که اینقدر شیطانی عمل می‌کند، شیطان بزرگ گفته شود به برخی بر می‌خورد در حالیکه خودشان بیش از دیگران در گذشته این ادبیات را تقویت کردند! حقیقتا شیطانی‌تر از اقدامات آمریکا در منطقه چه می‌تواند باشد؟

وقتی رئیس جمهور و معاون آن می‌گویند که در سوریه نیروهای معتدل وجود ندارد تا ما از آنان حمایت کنیم، بعد می‌بینیم اطلاعاتی از سازمان سیا درز می‌کند که از ده‌ها هزار نفر در سوریه حمایت می‌کنند، با این وجود چطور می‌توانیم به آنان اعتماد کنیم؟

امروز ایران، روسیه، سوریه و داوطلبانی از عراق، لبنان و افغانستان علیه این گروه‌های افراطی و تکفیری اقدام می‌کنند، آمریکا و رسانه‌های آنان فریادشان بالا رفته که اینها دارند به مخالفین «معتدل» حمله می‌کنند.

چگونه می‌توان به چنین دولتی که ما را تحریم کرده، هواپیمای مسافربری ما را ساقط کرده و هرگز عذرخواهی هم نکرده، به صدام سلاح‌های شیمیایی داده و به همین بهانه به عراق حمله کرده، جنگ‌های داخلی بوجود آورده اعتماد کنیم؟ کسانی که دم از دوستی با آمریکا می‌زنند یعنی اینقدر ناآگاه هستند که چنین وضعیتی را نمی‌بینند؟

چنین طیفی معتقد است نوع رفتار و تقابل ما با آمریکا باعث شده آمریکا مواضعی علیه ما اتخاذ کند؟

مرندی: ایران چه تقابلی با آمریکا کرده؟ مردم به دنبال استقلال بودند. کجا آمریکا را تهدید به حمله نظامی کرده؟ این دوستان زیادی تحت تاثیر ادبیات غربی‌ها قرار گرفتند. البته مهمترین نمونه‌ای که آمریکایی‌ها عنوان می‌کنند، همان کار این افراد در سفارت آمریکا بود.

 برخی معتقدند آمریکا که تهدید اسرائیل را تهدید خودش می‌داند، زمانیکه ما می‌گوییم اسرائیل باید محو شود یا اینکه اسرائیل و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم باعث می‌شود آمریکا موضع تقابلی با ما بگیرد.

مرندی: رهبری فرمودند اگر غلطی از آنان سر بزند تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم. روشن است که این حرف در پاسخ به تهدیدات مکرر اسرائیل بوده. متاسفانه کسانی که در کشور ما مدافع آمریکا هستند تهدیدهایی که صراحتا آنها و اسرائیل می‌کنند را نادیده می‌گیرند.

* برخی داخلی‌های ما از غربی‌ها غرب‌زده ترند

فرمایشات رهبری بازدارنده است. این سخنان باعث می‌شود آنان به ما حمله نکنند. قدرت نظامی ما و جواب تهدیدات آنان را دادن باعث می شود مردم ما شب‌ها با امنیت بخوابند. این آمریکا است که مرتب ما را تهدید می‌کند. ما حتی اسرائیل را که به عنوان یک دولت غاصب و آپارتاید می‌شناسیم، تهدید به حمله نکرده‌ایم. حزب الله لبنان هم هیچگاه به اسرائیل حمله نکرده، حزب الله اسرائیل را از کشور خودش بیرون رانده (البته بخشی از لبنان هنوز در اشغال اسرائیل است).

حتی در کشور کوچک بحرین هم حاکمان مستبد این کشور یک گروه تحقیقاتی را سر هم کردند اما نتوانستند کوچکترین سندی پیدا کنند که جمهوری اسلامی در این کشور دخالت می‌کند. اینها بیشتر حرف و تبلیغات است.

برخی داخلی‌های ما از غربی‌ها غرب‌زده تر هستند و هر اتهامی که آنان به ما می‌زنند را تکرار می‌کنند. اخیرا وقتی روسیه شروع به بمباران مناطقی از سوریه که تحت اشغال گروه‌های تکفیری است، کرده است افرادی در داخل گفتند روسیه منافع ایران در سوریه را مورد تهدید قرار داده. این افراد از چه زمانی مدافع منافع ما در سوریه شده‌اند؟

زمانی که آمریکا از همین گروه‌های افراطی حمایت می‌کرد و قبل از اینکه روسیه شروع به بمباران مناطق تحت اشغال گروه‌های تکفیری کند، این افراد کجا بودند که اعتراضی نمی‌کردند. می‌گفتند ما نباید آنجا باشیم و باید بیرون بیاییم. این جریانات بیمار هستند.

*وقتی پشت حرکت آمریکا، سعودی‌ها و قطری‌ها باشند، قطعا دموکراسی در آن نخواهد بود

از ابتدا معلوم بود وقتی پشت حرکت آمریکا، سعودی‌ها و قطری‌ها باشند، قطعا دموکراسی در آن نخواهد بود. اگر سوریه سقوط می‌کرد، ما امروز کجا بودیم؟ عراق حتما سقوط می کرد و الان در استان‌های غربی ما جنگ بود.

افرادی که چنین سخنانی می‌گویند، اگر کار دست اینان بود امروز ما را به این فلاکت می‌رساندند که باید در مرزهای غربی با گروه‌های تکفیری می‌جنگیدیم. این رهبری بودند که با موضع محکم خود ما را نجات دادند. ما باید ممنون ایشان، رزمندگان افغانستان، عراق، حزب الله لبنان، نیروهای مسلح‌مان و کل رزمندگان جبهه مقاومت باشیم که باعث جلوگیری از فروپاشی منطقه شدند.

نگاه‌ چنین افرادی بیمارگونه است. مانند آنهایی که بعد از حادثه منا می‌گفتند چرا اینها به مکه می‌روند و پول خرج می‌کنند. حالا سفر تفریحی به ترکیه و پول خرج کردن برای فسق و فساد اشکالی ندارد.

«مذاکرات هدفی برای رابطه با آمریکا» برخی این گزاره را هدف خود از مذاکرات می‌دانستند. عنوان هم می‌کردند که تابو مذاکره با آمریکا شکست. نظر شما در این خصوص چیست؟

مرندی: اگر عدم مذاکره با آمریکا کار بدی بوده، اولین کسانی را که باید سرزنش کنیم همین افراد هستند. کسانی که در حج سال ۶۵ تندترین مواضع را داشتند و در حمله به سفارت آمریکا مشارکت داشتند، در جایگاهی نیستند که تابو شکنی بکنند. اصولا در این موضوع تابوشکنی معنا ندارد. باید ببینیم منافع کشور در چیست نه اینکه یک نوع عقده گشایی داشته باشیم.

 یعنی این جریان عقده مذاکره با آمریکا دارند؟

مرندی: اینها بعضا نسبت به نظام موضع دارند در حالیکه نان نظام را از همه بیشتر خورده‌اند چه در حکومت و چه در بخش خصوصی. حرف اینها از روی منطق نیست. اینها هم خدا را می‌خواهند و هم خرما. این طیف افراد غیر قابل اعتماد هستند چون ثبات فکری ندارند.

اگر نیاز باشد کشور با آمریکا مذاکره کند، باید مذاکره کند. اگر ضرر مذاکره بیشتر از منفعتش است، نباید مذاکره کرد. علاوه بر این مذاکره با آمریکا در گذشته هم صورت گرفته است. بر سر قضیه عراق با آمریکا مذاکره شد. بر سر قضیه افغانستان آقای دکتر ظریف جزو تیم مذاکره کننده ما با آمریکا بودند. بنابراین ما در مقاطع مختلف با آمریکایی‌ها حرف زدیم.

* مذاکره با آمریکا تابویی نبود که بخواهد شکسته شود/ عده‌ای عقده مذاکره با آمریکا دارند

علاوه بر این قبل از اینکه دولت کنونی سرکار بیاید، با آمریکا بر سر قضیه هسته‌ای در عمان مذاکره شد. پس تابویی نبود که بخواهد شکسته شود. نظام باید ببیند مذاکره در چه زمانی منفعت دارد. نیاز آمریکا به مذاکره یک برگ برنده برای کشور است و ما نباید آن را به راحتی خرج کنیم.

امروز با آمریکایی‌ها بر سر موضوع هسته‌ای توافقی کردیم. این توافق هزار و یک تفسیر دارد. اگر ما می‌خواهیم تفسیری که آقای دکتر ظریف دارند بر تفسیرهای غربی امکان غلبه داشته باشد، بایستی برای مذاکره با آمریکا در دیگر موضوعات سعه صدر داشته باشیم و صبر کنیم. ما نباید آمریکایی‌ها را به کشور راه بدهیم تا زمانی که اجرای برجام را ببینیم. اگر الان درب را برای آمریکایی‌ها بازکنیم، دیگر چه اهرم فشاری داریم تا آمریکایی ها را مجبور کنیم توافق را آنگونه که ما می‌خواهیم اجرا کنند؟

ما باید ابزاری برای فشار به طرف مقابل داشته باشیم. یکی از این ابزارها در منطقه است که به گروه‌های تکفیری فشار می‌آوریم و دوم در داخل است که آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند در کشور ما حضور پیدا کنند، ما نباید اجازه حضور آنان را بدهیم.

اگر امتیازاتی که آمریکایی‌ها می‌خواهند را به آنان بدهیم و بعد آمریکایی‌ها به تعهداتشان عمل نکنند، ما چه برگ برنده‌ای خواهیم داشت؟ پس ابتدا باید برجام حداقل ۲ تا ۳ سال اجرا شود و بعد ببینیم چه می‌شود.

کسانی که حرف از تابوشکنی می‌زنند برای اهداف کوتاه مدت خودشان، برای عوام فریبی و بدست آوردن دل یکسری جوانی که تازه به دانشگاه آمده‌اند، است. اینان می‌خواهند از هیجان و کم تجربگی این جوانان سوء استفاده کنند کما اینکه در سال ۸۸ این کار را کردند.

تصور برخی از این جوان‌ها این بود که تقلب شده ولی اکثریت افرادی که پشت این قضیه بودند می‌دانستند تقلب نشده است. داستان دعوای قدرت بود ولی اینان جوان‌ها را مانند ابزار به خیابان ها کشاندند.

ادبیات کسانی که از تابوشکنی سخن می‌گویند، ادبیاتی نیست که در آن منفعتی برای کشور باشد. این سخنان بیشتر از کسانی شنیده می‌شود که از بی‌بی‌سی تقلید می‌کنند یا عوام فریب هستند.

* باید از نیاز آمریکایی‌ها به مذاکره استفاده کنیم/ برجام باید آنگونه که ظریف می گوید اجرا شود

در اینجا سخن مقام معظم رهبری را هم داریم که فرمودند مذاکره با آمریکا ممنوع است اما برخی معتقدند اگر مذاکره کننده خبره داشته باشیم باید مذاکره کنیم. نظر شما در این خصوص چیست؟

مرندی: این آمریکایی‌ها هستند که دنبال مذاکره با ما هستند نه ما. آمریکا برای مذاکره خیلی اصرار دارد و ما باید از این حس نیاز استفاده کنیم و به آنان فشار بیاوریم. آمریکا اگر بدنبال مذاکره است اول به تعهداتش عمل کند. برجام را آنگونه که نظام تفسیر می‌کند، اجرا کند بعد سخن از مذاکرات در دیگر موضوعات بزند.

الان که آمریکا دارد از داعش و تکفیری‌ها حمایت می‌کند، برجام را هم اجرا نکرده ما می‌خواهیم در مورد چه چیزی با آمریکا مذاکره کنیم؟

آیا اینگونه است که اگر ما با آمریکا مذاکره کنیم این کشور میلیارد میلیارد دلار در کشور ما سرمایه گذاری می‌کند؟ یعنی آمریکا بدنبال این است که جمهوری اسلامی قوی و ثروتمند شود؟ کسی که اینگونه فکر می‌کند حقیقتا نسبت به واقعیت بی‌اطلاع است.

اگر می‌خواهند جذب سرمایه کنند، ابتدا سرمایه‌های داخل کشور را بکار بگیرد. بعد از آن هم این همه کشور در آسیا، قار‌ه آمریکا، آفریقا، اقیانوسیه و اروپا هستند که می‌توانند سرمایه این کشورها را جذب کنند. اگر توانستند از این کشورها مقداری سرمایه جذب کنند بعد بیایند درباره آمریکا صحبت کنند.

درخصوص برجام دیدیم که رهبری الزامات ۹گانه‌ای را بدان ضمیمه کردند، نظر شما در این خصوص چیست؟

مرندی: بدون شک آنچه رهبری فرمودند باید اجرا شود. البته به نظر خودم این توافق نه ترکمنچای است و نه توافق قرن. دارای اشکالات جدی است اما از دل آن منافعی قابل توجه هم می‌شود بدست آورد. آن اشکالات را بایستی مدیریت کرد که با اهرم فشار و مذاکره نکردن و آمریکا را پشت درب نگه داشتن و به متحدین آمریکا در منطقه فشار آوردن امکان پذیر است.

همچنین اقتصاد مقاومتی برای رسیدن به این هدف بی نهایت مهم است. هم مقاومت ما را افزایش می دهد و هم علامتی به آمریکا است که صبر ما زیاد است. برجام باید آنگونه که وزیر امور خارجه کشورمان می‌گوید، اجرا شود نه آن گونه که آمریکا می‌گوید. اعتماد کردن به آمریکا حماقت است.

* بزرگ‌ترین دشمنان ظریف، کسانی بودند که به دنبال توافق به هر قیمتی بودند

 اگر برجام شکل نمی‌گرفت و توافقی صورت نمی‌گرفت، به ضرر ما بود یا آمریکا؟ چون برخی بدنبال رسیدن به توافق به هر قیمتی بودند.

مرندی: به نظرم افرادی که مدام می‌گفتند باید به هر قیمتی توافق صورت گیرد، بزرگترین دشمنان آقای دکتر ظریف بودند. اینان برای عوام فریبی این سخنان را می‌گفتند. اگر کسی می‌خواست به وزیر امور خارجه کمک کند باید از موضع سیری سخن می‌گفت. آمریکا نباید احساس می‌کرد ما محتاج توافقیم.

روزنامه‌ها و سیاسیون متمایل به غرب اگر می‌خواستند مذاکره کنندگان امتیازی بیشتری در مذاکرات بگیرند، باید کاری می‌کردند که دشمن حس کند صبر حکومت ایران بسیار زیاد است.

حتی اگر نیاز به این توافق وجود داشت نباید در ظاهر نشان داده می‌شد. کسانی که توافق به هر قیمتی را دنبال می‌کردند به قدرت چانه زنی تیم دکتر ظریف ضربه زدند. کسانی که ما را ضعیف، ناتوان و محتاج جلوه دادند قطعا کار ما را سر میز مذاکره مشکل‌تر کردند.

غرب و آمریکا در شرایط خوبی نیستند. در قضیه اوکراین نتوانستند از پس روسیه بر بیایند. چین در حال قدرتمند شدن است. متحدین آمریکا در منطقه مانند عربستان متزلزل هستند. آمریکا از عربستان در حمله به یمن حمایت کرد اما سعودی‌ها در یمن نتوانستند هیچ کاری کنند. در این وضعیت این آمریکا است که نیاز شدیدی به توافق با ما دارد ولی در عین حال بخاطر کینه‌ای که نسبت به ما دارند، نمی‌خواهند سیاست‌های خود را تغییر دهد.

برجام زمانی به درد می‌خورد که اجرا شود آن هم آنگونه که وزیر امور خارجه ما می‌گوید. فعالیت رسانه ای غرب درباره برجام یا تابوها مهم نیست. باید برجام را در عمل ببینیم.

هر زمان ما اطمینان پیدا کردیم که آمریکا طبق نظر ما برجام را اجرا کرد، آن موقع می شود بحث جدی در مورد مذاکره داشته باشیم. در این خصوص رهبری بسیار دقیق رفتار می‌کنند. بعضا دیگران در این خصوص عوام فریبی می‌کنند اما مقام معظم رهبری عقلانی عمل می‌کنند.

وضعیت امروز جمهوری اسلامی در منطقه را چگونه می‌بینید؟ با توجه به اینکه تلاش آمریکا جلوگیری از صدور انقلاب ما بود؟

مرندی: وضعیت ما را از ۱۱ سپتامبر تا امروز مقایسه کنید. ما بواسطه قدرت فرهنگی و سیاسی‌مان توانستیم در منطقه نفوذ پیدا کنیم. قدرت ما در منطقه بخاطر ارتباط معنوی است که با کشور ها و مردم برقرار کردیم. آمریکا و عربستان تمام تلاش خود را کردند تا دعوای شیعه و سنی، عرب و عجم راه بی‌اندازند اما امروز اکثر اعراب در منطقه با ما هستند.

بنده در سه سال اخیر چندین بار به سوریه رفتم. مردم این کشور با ما هستند. مردم یمن، عراق، بحرین، لبنان، سوریه، و حتی عمان با ایران هستند. قدرت نرم و معنوی ما در کنار قدرت نظامی ما در منطقه افزایش پیدا کرده است و این یک سرمایه بی‌نظیر است.

* آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند ستون‌های خیمه اقتدار ما که دین و فرهنگمان است را از بین ببرند

در منطقه اقیانوسی از ایمان به حرکت در آمده آن هم با هدایت رهبری که در مقابل افراط گرایی که همین آمریکا و دیکتاتورهای منطقه به راه انداخته‌اند، ایستاده است. ما بایستی از این قدرت استفاده کنیم تا آمریکایی‌ها را مجبور کنیم برجام را آنگونه که ما می‌خواهیم اجرا کند. چه دلیلی وجود دارد هنوز که اتفاقی نیفتاده ما امتیازات جدیدی به آمریکا بدهیم؟

به عنوان آخرین سوال برنامه آمریکا برای نفوذ در ۱۵ سال آینده برای تغییر نرم در جمهوری اسلامی را چگونه می‌بینید؟

مرندی: تا امروز هیچ کدام از روش‌هایی که آمریکا علیه ما بکار برده، موفق نبوده است. امروز جبهه جمهوری اسلامی از هند تا مدیترانه است، از تنگه باب المندب تا آسیای مرکزی است. طبیعتا آمریکایی ها نمی‌خواهند چنین قدرتی باقی بماند. برای همین تلاش می‌کنند مردم ایران سکولار و نژادپرست و ضد دین شوند.

قدرت ما در اسلام اهل بیت (ع) و پیامبر است و بواسطه اینها توانسته ایم در منطقه نفوذ پیدا کنیم. آمریکایی‌ها مایلند بین ما و متحدانمان اختلاف و دوری بیاندازند به همین خاطر آمریکایی ها تلاش می کنند ستون های خیمه اقتدار ما که دین و فرهنگمان است را از بین ببرند.

بی دینی، پذیرش فرهنگ غرب، بی تفاوتی و نژادپرستی، نفع همه اینها برای آمریکا است. چون از هیچ ابزار دیگری نتوانستند اقتدار جمهوری اسلامی را بشکنند.

نظر شما