شناسهٔ خبر: 110353 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ

حجت الاسلام کلباسی مطرح کرد

جهانی اندیشی با کشورگشایی تفاوت دارد/ غرب با همه رسانه هایش تفکرش را جهانی می کند، ما چرا اقدام نمی کنیم؟

 دیدار شرکت کنندگان مجمع جهانی اهل بیت (ع) با رهبرانقلاب اندیشه امام خمینی(ره) دارای ابعاد مختلفی است. حاکمیت ولایت فقیه، استکبارستیزی، جهانی اندیشی و... از پایه های تفکر حضرت امام است. فراموشی و نادیده گرفتن هر یک از این ابعاد اندیشه موجب خواهد شد که به تعبیر رهبر انقلاب، ملت ایران سیلی بخورد. به همین منظور به سراغ حجت الاسلام مجتبی کلباسی رفتیم تا درباره ی بعد جهانی اندیشی تفکر حضرت امام گفت و گو کنیم. دکتر کلباسی نگاه جهانی داشتن را یک اصل رایج در تمام دنیا می داند و می گوید هرکسی می¬خواهد برای اندیشه اش طرفدار جمع کند و ما هم مستنثنی از این قاعده نیستیم.

به گزارش «نماینده»، متن کامل گفتگوی ما با ایشان در ادامه می آید.

  • آقای کلباسی به عنوان اولین سوال، ضرورت نگاه جهانی داشتن برای صدور اندیشه چیست؟

جهان امروز جهان ارتباطات است و هر کس سعی می کند که کالا یا تفکر، اندیشه و سبک زندگی اش را به دیگران عرضه کند. هرکس می خواهد در حقیقت برای کالا یا اندیشه ی خودش طرفدارانی و خریدارانی پیدا کند. اگر ما مدعی هستیم که اندیشه ی حقی را برای عرضه داریم، اندیشه ای که درباره ی انسان، درباره ی جهان، درباره ی تاریخ، درباره ی آینده دیدگاهی دارد، نباید این اندیشه را درون خودمان حبس کنیم بلکه باید این اندیشه را عرضه کنیم. بخصوص که می بینیم در دنیای گذشته هم همینطور بوده اما امروز دامنه ی آن وسیع تر شده است. هرکسی حتی کالای بنجل فکری اش را عرضه می کند. بنابراین شناساندن و عرضه کردن اقتضای جهان امروز است و اگر کسی قادر باشد اندیشه ی خود را توسعه بدهد آینده متعلق به اوست. این دیدگاه که عرض کردم از منظر کلی بود.

  • صدور اندیشه دینی و انقلابی نیز از همین اصلی که شما گفتید، تبعیت می کند؟

بله. از نظر مبانی ما معتقدیم خداوند متعال برای هدایت بشر قرآن و انبیاء را فرستاده است و اینها بهترین راه و بهترین اهداف را برای بشر ترسیم کردند. وقتی ما چنین کالای پربهای فرهنگی را در اختیار داریم خب طبیعتا باید آن را به دنیا عرضه کنیم. این یک وظیفه‌ی انسانی است. البته تلقی غلطی درباره ی معنای صدور وجود دارد که صدور انقلاب یعنی کشور گشایی، یعنی جنگ و دعوا و نزاع و درگیری هایی در سطح جهانی. حال آنکه این نیست. مسئله ی صدور انقلاب یعنی صدور تفکر و اندیشه های انقلاب. اهداف این انقلاب چه بوده؟ پایه های این انقلاب چه بوده؟ مبانی اش چه بوده؟ ما باید این ها را عرضه کنیم. از شعارهای این انقلاب، ستیز با ظلم و ستم بود. این پدیده ای است که در دنیا شناخته شده و دارای طرفدار است. بنابراین اقتضای انقلاب، اقتضای مبانی و مکتب و ارزش های انقلاب این است که عرضه شود و اگر کسی خواهان بقا و پیشرفت این امور است باید مکتب و راه خود را عرضه کند و این چیز ناشناخته ای در جهان نیست.

  • ابزار صدور اندیشه چیست؟

 امروز همه ی کسانی که صاحب فکر و اندیشه ای هستند، به انواع طرق از کتاب و مجله تا هنر و فیلم و اینترنت، ماهواره و شبکه های مجازی متوسل می شوند تا اندیشه و فکر و راه خود را در جهان توسعه دهند. اگر ما مدعی هستیم که مکتب حقی داریم و اندیشه ی برتر پشتیبان این مکتب، قرآنی است که "یهدی بالتی هی اقوم" می باشد، باید اینها را عرضه کنیم. معصومین علیهما السلام هم در این باره فرموده‌اند شما محاسن کلام ما را به مردم بیاموزید آنها خودشان به سمت ما خواهند آمد. بنابراین به جهات مختلف این مسئله ضروری و غیرقابل اجتناب است.

  • الزامات نگاه جهانی داشتن چیست و چه نهادهایی باید این الزامات را فراهم کنند؟

یک الزامات و اقتضائاتی وجود دارد که بدون آن الزامات و اقتضائات امکان آنکه ما در عرصه ی جهانی حضور فکر داشته باشیم نیست. اولا اندیشه ی جهانی داشتن است. ما اگر اندیشه و تفکرمان محدود به خیابان ها و کوچه های خودمان باشد و فقط همین محدوده را ببینیم طبیعتا اندیشه ی جهانی نداریم. اندیشه ی جهانی یعنی نگاه جهانی داشتن. وقتی انسان نگاه جهانی دارد این نگاه جهانی در تولیداتش، در ادبیاتش، در رشته هایش و حتی در رفتارهایش اثرگذار است. طبیعتا ارگان ها و نهادها و سازمان‌هایی که رسالت های این چنینی به عده دارند باید این تفکر را در خود پرورش دهند، بخصوص رسانه ها. رسانه که می‌گوییم اعم از صداوسیما، فیلم، اینترنت، ابزارهای هنری و ... است. وقتی که بحث ما بحث جهانی اندیشی است، ادبیات و هنر خاصی برای این کار لازم است. شکل پیام ها شکل متفاوتی برای اثرگذاری است. لذا شناخت این حیطه ها، شناخت منطق این راه، شناخت ابزارهای این راه، اینها چیزهای مهمی است که قطعا باید در دستور کار اربابان رسانه ها باشد که خودشان را با این وضعیت تطبیق دهند. علاوه بر اینکه نظام آموزشی، چه آموزش عالی چه آموزش عمومی، اینها باید نسل آینده را برای حضور جهانی آماده کنند. چون نمی شود بدون اینکه اسباب و وسایلی برای این موضوع فراهم بشود فقط شعار داد. لذا بالا بردن سطح دیدگاه ها، بالا بردن ادبیاتی که باید در این زمینه حضور داشته باشد و طبیعتا فرآورده‌های متناسب با سطح جهانی، اینهاست که می‌تواند تبیین کننده و در حقیقت جهت بخش در این سطح باشد.

  • زیرساخت های لازم برای فرهنگ سازی این نهادها چیست؟

آنچه مسلم است زیرساخت های فکری قدم اول است. یعنی ما این فرزندمان را، این نسل­مان را آیا فقط برای یک چهارچوب محدود می خواهیم؟ یعنی هدف­مان فقط تربیت آن هاست یا این که گسترش تفکر جهانی اندیشی؟ مثال در بحث زبان، بدون زبان نمی شود در سطح جهانی حضور پیدا کرد. اگر بناست ما جهانی فکر کنیم، جهانی بیاندیشیم و جهانی عمل کنیم، زبان یک بحث جدی در این رابطه است، یعنی همه‌ی فارغ‌التحصیلان ما در سطوح مختلف باید حداقل به یکی دو زبان بین المللی از نظر مکالمه و گویش و ارتباط مجهز باشند و بدون این اصلا نمی‌توانند نقش ایفا کنند. بلد بودن هم الزاما به این معنا نیست که چند گرامر و لغت را بلد باشند، باید بتوانند در زمینه های اقتصادی و مسئله ی جهانی اندیشی مکالمه و ارتباط برقرار کنند. اصلا زیر ساختش با یک اقتصاد محدود داخلی کاملا متفاوت است. در کل این مسئله جنبه های مختلفی دارد که بدون آنها امکان ظهور و بروز  در سطح جهانی وجود ندارد. عرصه‌ی بسیار عریضی در مقوله هنر و سایر مقوله ها دارد. عمده ی بحث تشکیل جهانی اندیشی است یعنی اینکه اندیشه‌ها بجای اندیشه‌های منطقه‌ای و حتی اندیشه‌های داخلی و ملی، جهانی شود. این خیلی در مسیر و در مقصد تفاوت دارد.

  • پس شما معتقدید که پیشرفت داخلی به تفکر جهانی وابسته است و اینطور نیست که ما بگوییم اول در داخل پیشرفت کنیم و بعد به جهانی کردن اندیشه‌ها بپردازیم. اینها همگام و همزمان باید باشد.

بله همینطور است.

  • طرف‌های غربی ما از ابتدای انقلاب در مسیر اندیشه های ما سنگ اندازی می‌کردند. طبعا آنها هم در فکر جهانی کردن اندیشه‌های خودشان هستند، همانطور که در فیلم‌هایشان هم نشان می‌دهند. این ها حتی در فیلم ها نیز خودشان را ارباب دنیا نشان می‌دهند. مثلا اگر در آمریکا ناامنی پیش بیاید کل دنیا ناامن می‌شود. به این نحو تفکرات خودشان را القا می‌کنند. رسانه های ما در این زمینه چکار کرده اند؟

البته این سئوال ابعاد مختلفی دارد و پاسخ گفتن به آن راحت نیست، ولی اجمالا این را بگویم که همه جهانی فکر می‌کنند. آمریکایی‌ها و اروپایی ها هم جهانی فکر می‌کنند و با ابزارهایی که در اختیار دارند، هم با ابزارهای رسانه‌ای و هم ابزارهای فنی، فرهنگ و ادبیات خودشان را تزریق می‌کنند. حتی شما ببینید که متأسفانه در خیابان‌ها و تابلوهای ما خیلی راحت کلمات غربی بکار می‌رود و کسی هم احساس مسئولیت نمی‌کند که چه اتفاقی می‌افتد. مثلا در سردر مغازه های ما نام فست فود را مشاهده می کنید، آیا کلمه ی جایگزین دیگری برای آن نیست؟ خیلی‌ها هم فکر می‌کنند این که خیلی مهم نیست. ولی خبر ندارند که پشت سر این چیست؟ پشت سر این چه فرهنگ و تبعاتی وجود دارد. به هر حال آنها دارند از اینترنت و سایر ابزارها استفاده می‌کنند تا کار جهانی کنند. در حقیقت فرهنگ خودشان را دارند تحمیل و تزریق می‌کنند. اینکه ما در مقابل این چه باید کنیم، می‌شود گفت که یکی از اهداف انقلاب همین بود. ما نباید داشته های خودمان را نشناسیم و یا این که آن ها را ارزان بفروشیم و یک زمانی ببینیم که ارتباطمان با ادبیاتمان و فرهنگمان قطع شده است. حتی دیگر غذاهای خودمان را هم نمی‌شناسیم. الان یک جریان خزنده را می بینیم که در پیامک‌ها و شبکه‌های اجتماعی نحوه ی نوشتار زبان فارسی در حال تغییر است.

  • در تأیید فرمایش شما، حتی تولیدات فرهنگی که امروزه ما داریم در داخل می‌بینیم به نحوی تقلیدی از فرهنگ و باورهای غربی است، به خصوص در فیلم و برنامه‌های تلویزیونی از این مسئله تأثیر بسزایی گرفته‌ایم. نظر شما در این باره چیست؟

بله دقیقاً مشکل همینجاست. کسانی که بعنوان مجدد و احیاگر نگران هستند، می­خواستند فرهنگ شرق و به طور اخص فرهنگ اسلامی و در صورت اخص‌تر فرهنگ ایرانی و اسلامی و شیعی را تجدید کنند، اینها خب دغدغه همین را داشتند. مانند علامه اقبال و متفکرین و مصلحان دیگر و به خصوص حضرت امام(ره). اینها دغدغه‌ی این را داشتند که چه تغییری دارد رخ می‌دهد و جامعه دارد به کجا می‌رود. امثال تقی‌زاده ها بودند که می‌گفتند ما برای پیشرفت باید از فرق سر تا شصت پا غربی شویم. اکنون نیز این خود باختگی به شدت، خود را نشان می‌دهد و زمینه‌های مهمی در جامعه دارد. ما بدون اینکه این خودباختگی را علاج کنیم و بفهمیم که داشته‌های ما چه بوده و چه هست و راه آینده ی ما چه هست، نمی‌توانیم حتی خودمان را حفظ کنیم. لذا این بازگشت به خویشتن، بازگشت به ارزش‌ها، بازگشت به فرهنگ یک کلمه نیست، حکایت از یک فرهنگ است، حکایت از پشتوانه ی فرهنگی است، حکایت از نظام فکری است.

 لذا ما هم به لحاظ رسانه ای، سرمایه گذاری لازم را نداشته ایم، هم آن حجم کاری که باید صورت بگیرد صورت نگرفته و هم اینکه متأسفانه آن افرادی که به نحوی در مقابل فرهنگ غربی‌ خودباخته اند، اینها از لایه‌های مختلف آموزش و پرورش تا دانشگاه ها و جاهای دیگر به قدری حضور دارند که عملا می‌شود گفت که بعنوان ستون پنجم فرهنگ غربی دارند عمل می‌کنند و یک شیفتگی و خودباختگی در آن ها وجود دارد که ناشی از تهی شدن درونشان است. در کل باید عرض کنم این کار خیلی کار سنگین و بزرگ است. از جهات مختلف هم به نیروی انسانی فهیم، عمیق ودقیق احتیاج دارد. این نیرو به هنر غنی و رسانه نیرومند احتیاج دارد. تلاش یک روز و دو روز هم اثرگذار نیست، تلاش نسل‌هاست و بحث مرگ و حیات است، یعنی زنده ماندن یک فرهنگ یا مردن یک فرهنگ، غرق شدن و هضم شدن در فرهنگ بیگانه یا حفظ فرهنگ خودی. امروزه ما در دنیا می‌بینیم کشورها برای حفظ فرهنگ­شان حتی برای افسانه‌ها، جنگ های دیپلماتیک و قانونی راه می‌اندازند که این افسانه مال ما بوده است. چون اینها فرهنگ ساز است و این حساسیتی که وجود دارد حق است، زیرا می خواهند این فرهنگ‌ها بمانند و دچار خودباختگی نشوند، طبیعتا یک دفاع نیرومندی برای نگه داشتن آن ها نیاز است. یعنی این کارها به یک بازسازی فرهنگی عمیق نیاز دارد و سرمایه‌گذاری بسیار عظیمی هم باید پشت سرش باشند تا بتوانند در مقابل این هجوم بی امان مقاومت کنند.

  • به نظرتان جریان فکری حاکم بر گروه‌هایی که برای جهانی شدن انقلاب ارزش قائل نیستند و جلوی این جهانی شدن را می‌گیرند، چیست؟ این ها چه گروه‌هایی هستند؟

طیف‌های مختلفی هستند. یک عده مربوط به همین افرادی است که دچار خودباختگی هستند. این ها فکر می کنند در مقابل جریان فرهنگ غرب، کار تمام شده و به قول معروف کاری نمی شود کرد. بیشتر این افکار از همین خودباختگی نشأت می‌گیرد. یعنی باور نداشتن به اینکه جور دیگر هم می‌شود زندگی کرد، جور دیگر هم می‌شود فکر کرد و می‌توان ماند و بهتر زندگی کرد. طبیعتا اگر کسی فکر کند که بهترین نوع زندگی، زندگی غربی است و نمی‌شود در مقابل آن ایستاد، این فرد خواه ناخواه در همان مسیر است. تنها هنگامی می‌تواند غیر از این فکر کند که قبول کند راه دیگری هم هست، مسیر دیگری هم هست، ایده‌ های دیگری هم هستند. عمدتا تمام این مسائل به همین بحث خودباختگی و نداشتن مبانی و اندیشه‌های لازم برای دفاع از فرهنگ خودی، فرهنگ اسلامی، فرهنگ ملی دینی برمی گردد. البته یک ضعف‌هایی هم در برخی عملکردها در رده های مختلف وجود دارد که این عملکرد ضعیف، مزید بر علت می‌شود و بر این موج از خودبیگانگی دامن می‌زند و این گروه را بیشتر به سمت فرهنگ غربی سوق می‌دهد، تمام این ها باید شناسایی و درمان شوند.

  • با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید

 

نظر شما