«نماینده»؛ دکتر حامد حاج حيدری/ قضيه: زماني، خطبههاي نماز جمعه عالي مقام اکبر هاشمي بهرماني رفسنجاني، نقطه قوت انکارناپذيري داشت؛ اينکه در سختترين شرايط جنگ، با ترسيم گذشتهاي که از آن شروع کرديم و چشم اندازهاي اميدوار کننده آينده، به مخاطبان خطبهها، اميد و نيروي پيش ران ميبخشيد. بگذريم که از سال هشتاد و چهار و از آن فيلم انتخاباتي «در دل لعل»، استاد اميد روزهاي سخت جنگ، نقاط قوت ما را هم نقاط ضعف جلوه ميدهند تا نسل مديران جوان را بيکفايت بنمايانند، ولي واقع آن است که او، روزي استاد اميد بود؛ او درس مهمي داشت: اين که افق ديد خود را در يک پهنه تاريخي بگشاييد تا اميد و آرمانگرايي شکوفا گردد.
به روندهاي اين جامعه که نظر ميافکنيم، در همه سطوح، پيشرفتهاي غير قابل انکاري روي داده است، ولي اين روزها، به رغم همه اين روندهاي خوب، نه فقط جوانان، که شماري از پيرها نيز که دنيا ديدهاند نيز سخنان نااميد کننده به زبان ميآورند، به استناد ضعفهايي که هنوز وجود دارند. خب؛ ضعفهايي هست، هميشه هست. آن چه اهميت دارد، «روندهاي رو به پيش» است، که هست و آشکارا هم هست. ضعف و نقصان جزء قطعي حيات ما بر روي کره خاکي است، ولي
آن چه براي تحکيم «اميد» اهميت دارد، تشويق يک درک تاريخي عميق براي تشخيص «روندهاي رو به پيش» است.
کاوش در قضيه:
تز ۱.
سياستمدار جوياي رأي يا ...
روشنفکر خواهان مخاطب يا ...
روزنامهنگار در جستجوي مشتري، ...
بله؛ سياستمدار جوياي رأي يا روشنفکر خواهان مخاطب يا روزنامهنگار در جستجوي مشتري، که بايد در فراواني حرفها، حرفهايشان شنيده شود، اوضاع کشور و اجتماع را در «بحران» جلوه ميدهند، بيش از آن چه واقعاً هست.
«بحران»... «بحران»...
آنان ميگويند: «بحران»...؛ اين چنين است که همه چشمها به سوي آنها معطوف ميشوند. آنان ميگويند که ما در يک جهان شديداً نامطلوب زندگي ميکنيم، که در آن، به طور فزايندهاي، اغلب چيزها در معرض خطر هستند. اين فضاي ريطوريقايي (زبان بازانه) که به تناسب موقعيت شغلي سياستمدار و روشنفکر و روزنامهنگار پديد ميآيد، باورهاي ما، ايمان و اعتماد به آينده و آرمانها را متزلزل ميسازد، و رمقها براي بهبود امور را به تحليل ميبرد.
خب؛ واقع آن است که جنگ، بلاياي زيست محيطي و نابرابريهاي اجتماعي در اطراف ما وجود دارند، فناوريهاي جديد و اقتصاد جهاني زندگي ما را به سمت سويههاي مجازي بيشتر و جنبههاي واقعي کمتر سوق ميدهند و اين منجر به افزايش انزوا و تنهايي و پناه بردن به احساس سطحي مصرف در يک اقتصاد بازار محور ميشود، بله؛ اينها وجود دارند و خيلي عوامل مخاطره زاي ديگر...؛ ولي، ...
ولي، ميتوان دو نوع توصيف راه گشا يا غمافزا از اين اوضاع داشت، مانند توصيفهايي که سياستمدار نااميد انتخابات هشتاد و چهار در مقايسه با نقلهاي سياستمدار اميدوار دوران جنگ داشت. اولي اميد جوانان نسل دومي و سومي را ميکشت، و دومي، اميدهاي نسل اولي و دوميها را زنده ميکرد و به انجام کارهاي مثبت وا ميداشت.
تز ۲.
با وجود توأمان توانمند کنندهها و ناتوانمند کنندهها در افق زيست اجتماعي و سياسي ما، از دست مصلحان اجتماعي چه کاري بر ميآيد؟
کليدواژه مهم، تشخيص «روندهاي بهبود زندگي» است. تشخيص «روندهاي بهبود زندگي»، نيروهاي دروني ما را براي رضايت و همچنين تلاشها براي بهبود را فعال ميکند. تشخيص «روندهاي بهبود زندگي»، عزت و توان همدلي ورزيدن را افزايش ميدهد، و ميتواند اتحادهاي اجتماعي مثمر ثمر براي حل دشواريهاي سخت و سختتر را برانگيزد. انگيزه و انرژياي در جهان تعبيه شده است که با اين تشخيص ويژه اقتباس ميشود.
در سرمايهداري متأخر، انسانيت ما از نزديک به جنبههاي اقتصادي و مفاهيم امنيت و آسايش گره خورده است، و اين، انسانها را آسيبپذير و انطباق ناپذير ميکند. نکته مهم اين است در روح و مضمون جهان انگيزه و انرژي معنوي تعبيه شده است که بايد آن را دريابيم تا اميدهاي مرده زنده شوند. اين که جوان مدرن در سرمايهداري متأخر با داشتن امکانات غير قابل تصور، تا اين اندازه ناتوان به نظر برسد، محصول غفلت از جنبه عميق معنوي جهان است؛ جست و جو براي خوشبختي، به کاوش براي امنيت عاطفي بر اساس موفقيتهاي اقتصادي تعبير ميشود و آرمانهاي اجتماعي و رؤياهاي شخصي به توسعه و پول بيشتر تفسير ميشود. با اين تعابير و تفاسير محدود از هستي کثير الابعاد انسان، افزايش حس سرخوردگي و نا امني را در بر دارد، و اين روحيه، عطشي براي محافظت در برابر هر کسي که آسايش شکننده ما را تهديد ميکند، بر ميانگيزد. اين روحيه طرد و عصبي بودن، جلوي شکلگيري اتحادهاي مثبت و رو به پيش را ميگيرد. بايد افق ديد خود را در يک پهنه تاريخي عميق بگشاييم، تا «روندهاي رو به پيش» را تشخيص دهيم.
تز ۳.
برداشت من اين است که ايجاد اميد، نياز به يک چرخش يکپارچه فرهنگي و فلسفي و سياسي دارد.
«عصر سازندگي»، براي تحريک خيز توسعه، بر انگيزه موفقيت اقتصادي، مستمراً دميد. البته تحريک حس آز و جاهطلبيهاي شخصي در افراد، خيز مطلوبي از توسعه را در يک کشور جنگزده و تحت محاصره برانگيخت، که توسعهاي قابل رقابت با ممالک رقيب و عافيتمند را به وجود آورد؛ ولي، ...
ولي، خب، خسارتهايي نيز پديد آمده است. جاهطلبيهاي اقتصادي، معنويت که در آن، عشق و شور و انگيزه و آرمان انساني معنا پيدا ميکند را تضعيف کرده است و ضعف و فطور وحدت آرماني و هويت ملي و به تبع، احساس نا امني را به بار آورده است. هنگامي که، افراد عادت کردند که در رقابت بي رحم بازار، به نفع امنيت و تعلق خود، اين اميد را از درد و رنج ديگران بيرون بکشند، آن گاه خود آنها دچار مشکلي شدند که ميشود نام آن را «نوستالژي آينده» ناميد؛ نحوي حس بي سرپناهي نسبت به آيندهاي که در آن، ديگران، همان بلا را سر ما ميآورند که في الحال، خود ما سر ديگران ميآوريم. «نوستالژي آينده»، شامل اپيدمي خشم، بي عدالتي و نااميدي است؛ همه، خشمگين، و آماده در رفتن از کوره هستند، در اعتراض به چيزهايي که خود، در موقعيتي ديگر سر ديگران ميآورند تا در اين جو رقابتهاي سهمگين عقب نيفتند.
تز ۴.
فکر ميکنم که در اين شرايط، بايد چيزي از جنس فلسفه و فرهنگ و از آن بيشتر و مهمتر، ايمان و دين به کمک بيايد، و الا اگر بيتفاوتي مصلحان اجتماعي استمرار يابد تا همه چيز همين طور که هست پيش برود، ميتواند همان شرايط سقوط امپراطوري روم تکرار شود. نمايشهاي سياسي، يا مسکنهاي اقتصادي، نميتوانند مسئله «اميد» را حل کنند. بايد فلسفه زندگي اصلاح شود.
مسئله اميد در محيطهاي نسبتاً توسعهيافته شهري ما، مسئلهاي در درجه اول اقتصادي و سياسي نيست، بلکه بيشتر باز ميگردد به مسائل ريشهاي تري مانند بي عدالتي که آن نيز در عمق منوط است به مفهوم زندگي و نسبت ما با ديگر انسانها و جهان اطراف، همچنين نحو تفسير ما از زمان و تاريخ و تعهد ما نسبت به بهزيستي نوع انسان. در يک محيط شهري مانند تهران و کرج، که با تمرکز سنگين يک سومي جمعيت، نقاط اصلي مشکلدار ما هستند، ميتوان تصور کرد که اگر يک پيشروي فرهنگي نمايان در اين زمينههايي که ذکر کرديم رخ دهند، حتي مسائل اقتصادي نيز تسکين مييابند.
بسياري از آن چه که در چشم ما مسائل زندگي روزمره هستند، در واقع، عناصري از ديدگاه ما در مورد زندگي
ايده آل هستند که چون درست نيستند، مفهوم زندگي روزمره ما را تلخ و اسير سرسام ميکنند و بايد با اصلاح در فلسفه زندگي تصحيح شوند.
در همين ارتباط، و در فرجام مطلب، بايد تأکيد کنم که لزوماً يک برنامه براي «زيست اميدوار» بايد با به چالش کشيدن راه «پيشرفت» سرمايهدارانه که بر رقابتهاي بي ترحم بازار متکي است، راه سومي به سوي توسعه بگشايد. عميقاً جاي نگراني است که اين روزها باز هم نگاههاي سرمايهدارانه، بدون توجه به انبوه مسائلي که براي اين کشور پديد آورده است، در سايه و با کمک گرفتن از فشارهاي خارجي دوباره قد علم کرده است و با افتخار براي خود، منش و مسلک قائل است. همو که حزب کارگزاران را به هواداري از ليبراليسم و اقتصاد ليبرال تعريف ميکند
نظر شما