شناسهٔ خبر: 101194 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

مسئوليت دين‌ورزى و دين‌گريزى در جامعه با كيست؟

دين، پديده ای كثيرالابعاد است. وجوه گوناگونی دارد و هر وجه آن خود عرصه ای برای انديشه ورزی و عمل است. برای سياستگزار فرهنگی پيوند دين و جامعه و فرهنگ، كانون اصلی عمل است.

به گزارش «نماینده»،  دين به مثابه يك نهاد اجتماعي و به عنوان عرصه اي كه سياستگزاري دولت و حكومت ديني بايد به آن معطوف باشد، قلمداد مى شود و بايد، سياست گزاران جامعه دينى براي اين حضور دين و گسترش روح ديني در مناسبات مختلف اجتماعي برنامه و هدف و اقدام روشن داشته باشند.  

در شرايط جديد، با عنايت به تحولات اجتماعي و فرهنگي روزافزون همه اين موضوعات از يك دغدغه بنيادين برخاسته اند. دغدغه اي كه هم شخصي و هم اجتماعي است. به عنوان فردي دين دار و علاقه مند به دين و نيز به عنوان مسئول در يك نهاد تخصصى ديني، اين دغدغه را دارم كه چگونه مي توان دين ورزي را در جامعه افزايش داد؟ گمان مي كنم و بلكه يقين دارم كه اين دغدغه دغدغه اي عمومي در جامعه ماست. جامعه اي كه بنيان بسياري از موضوعات و پديده هاي آن ديني است. اخلاق آن و نظام اخلاقي آن از دين و ارزشهاي ديني نشأت گرفته است.

نهادهاي مستحكم اجتماعي آن كه در طول تاريخ استمرار داشته است. نهادهاي ديني بوده اند، مناسك و مراسم آن تماما حول ارزشهاي ديني شكل گرفته اند و بسياري ديگر از عرصه هاي زيست آن نشأت گرفته از دين و ارزش هاي ديني اند. در چنين جامعه اي، عدم استحكام بنيان هاي اجتماعي و عدم استحكام ارزش هاي ديني، به معنا و يا مترادف سست شدن اخلاق و هنجارهايي اجتماعي است لذا حتي آنها كه پيوند وثيقي با دين ندارند، به دليل علاقه به ثبات و انسجام اجتماعي، مي بايست نسبت به سرنوشت دين و ارزشهاي ديني نگران باشند.  

دين، پديده اي كثيرالابعاد است. وجوه گوناگوني دارد و هر وجه آن خود عرصه اي براي انديشه ورزي و عمل است. براي ما به عنوان سياستگزار فرهنگي پيوند دين و جامعه و فرهنگ،  كانون اصلي عمل است. از چنين منظري، پرسش اصلي ما اين است كه چگونه مي توان دين ورزي را در جامعه افزايش داد؟ و چگونه مي توان دعوت ديني كارآمدي را سامان بخشيد؟ اين پرسش مي تواند جهات تحقيقات و پژوهش هاي ديني را روشن كند. اين مرزي است كه دين پژوهي از منظر فرهنگي را از ساير حوزه هاي دين پژوهي جدا مي كند.  

چنين پرسشي را نمي توان فارغ از مقتضيات و تحولات روز پاسخ داد. امروزه در جامعه جريانهاي جديد با سرعت و حجم بسيار طرح مي شوند و پرسشهايي تازه با خود به ميدان فرهنگ جامعه، وارد مي كنند. به ويژه جوانان و تحصيل كردگان در حوزه انديشه و ايمان ديني، با پرسشهايي تازه از دين مي آيند.  

در دايره گسترده دين جريانهاي فراواني، پرسشها و شبهات زيادي عرضه كرده و اساس دامنه وسيعي از پرسشهاي جديد را در اذهان نسلهاى جديد ايجاد مي نمايند، البته بايد در همين جا بر اين نكته تأكيد كنم كه نفس اين افزايش و نفس پرسشگري، منفي نيست و من با قضاوتي منفي به آن نمي نگرم.  

رشد نهادهاي جديد در جامعه و دستاوردهايي كه در طول سه  دهه بعد از انقلاب اسلامي پديد آمده ما را در برابر مسائل جديدي قرار داده است. رشد نهادهايي مثل آموزش، تحولات و گسترش تكنولوژي و تحول نظام رسانه اي همه ما را در برابر پيوند دين با آنها قرار داده است. اين پرسشها كاملا از دغدغه اي ديني برخاسته است. برخلاف آنچه گاهي به اشتباه طرح مي شود، جوانان ما دين گريز نشده اند. جامعه هنوز از بنيان هاي محكم در عرصه دين برخوردار است.  

اين قضاوت را بر مبناي ارزيابي شخصي بيان نمي كنم، بلكه اين قضاوت بر گرفته از پژوهش اجتماعي گسترده اي است كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در ۲۸ استان كشور به انجام رسانده است. در اين پژوهش كه به دين داري پرداخته است ۹۹ درصد جامعه خود را دين دارد و مذهبي دانسته اند. بسياري از عقايد بنيادين ديني مثل اعتقاد به روز جزا و يا تجربه و حس مذهبي در جامعه در بيش از ۹۰ درصد جامعه رواج و تسلط دارد. البته بايد اين نكته را اضافه كنم كه شايد بر اساس برخي معيارها دين داري را در بخشهايي از جامعه ضعيف بدانيم اما مهم اين است كه اعضاي جامعه خود را مذهبي مي دانند و از خود تصور فردي مذهبي دارند.

معناي اين سخن آن است كه نهاد دين، هم چنان توان و قدرت بسيار زيادي در باز آفريني و انتقال ارزش ها و معاني خود دارد. اين ارزشهاي ديني از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود و هم چنان كانون نگاه و عمل جامعه را تشكيل مي دهد. شايد عده اي در مقايسه با دوره هاي گذشته چنين بپندارند كه ارزشهاي ديني رو به ضعف مي رود اما تصور من بر اين است كه آنها برخي معيارهاي عرفي را مبناي تعريف دين مي گيرند. عرف تغيير مي يابد، ولي خود پنداشت جامعه تصوري ديني و فارغ از دگرگونيهاي عرفي است. اين سخن را به مجالي ديگر موكول مي كنم تا بعدا با تفصيل بيشتري درباره آن سخن بگويم.  

هدف من از طرح اين مباحث اين بود كه خاطرنشان كنيم كه اولاً  هنوز در نظام معاني و نظام ارزشي و اعتقادي ما دين و دين ورزي غلبه دارد. يا به سخن ساده تر، جامعه هنوز جامعه اي شديدا ديني است. ثانياً، اين جامعه در برخورد با مسائل جديد و نهادهاي جديد با پرسش هايي تازه مواجه گشته است و اين پرسش ها در ذهن جوانان زنده است.  

با اين دو مقدمه و با بيان اين نكته مى خواهيم بگوييم وظيفه مشترك همه سياستگزاران فرهنگي در حكومت ديني و بخشهايى است كه اين مأموريت اصلى را به همراه بودجه هاى مصوب و شرح وظايف معين  به عهده دارند،  اعم از حوزه علميه،  دولت،  مجلس،  قوه قضائيه،  نهادهاى وابسته به دفتر رهبرى  و موسسات دينى بخش خصوصى، همه در بسط عرصه دين ورزي مسئول هستند  و بايد حوزه عمل  و ميزان موفقيت خود را  در دين دارى و دين ورز نمودن جامعه مشخص تر بيان نمايند.

نظر شما