نماینده: مرا آن اصل بيداري دگر باره به خواب اندر بداد افيون شور و شر، ببرد از سر ببرد از سر مرا گر آن زبان بودي كه راز يار بگشودي هر آن جاني كه بشنودي برون جستي از اين معبر از آن دلدار دريادل مرا حاليست بس مشكل كه ويران ميشود سينه از آن جولان و كر و فر اگر با مومنان گويم همه كافر شوند آن دم وگر با كافران گويم نماند در جهان كافر
۱۷۵ جوان رشيد، شجاع و با ايمان براي دفاع از شرف، ناموس و استقلال و اقتدار ملت، دل به آب اروند زدند تا به درياي معرفت الهي در دنياي بيمعرفتي برسند. آنها سهشنبه گذشته پس از
۲۹ سال و ۵ ماه و ۲۱ روز غواصي از تهران سر برآوردند. در اينكه آنها چرا از تهران سربرآوردند، اسراري نهفته است. غواصان آمده بودند تا كساني را كه در درياي زخارف دنيا غرق شدهاند نجات دهند. اين پيام را بايد درك و سپس دريافت كرد.
سهشنبه گذشته تهران يكپارچه شور، هيجان و حماسه بود. سهشنبه گذشته روزي بود مثل روز ۹ دي ۸۸.
سهشنبه گذشته روزي بود مثل روز ۲۲ بهمن و روز قدس. اين روز، روز دريادلان بود.
دريا، نه، اقيانوسي از انسانها با دلهاي پاك و آكنده از مهر آمده بودند تا به پاس فداكاري و جانبازي ۱۷۵ جوان، نم اشكي و گفتگويي داشته باشند.
مردم در اين روز با اين ۱۷۵ شهيد نجوا ميكردند. زن، مرد، پير و جوان حتي كودكان با آنها سخن ميگفتند. مردم لباس غواصي پوشيده بودند و اين ۱۷۵ شهيد را از عمق درياي تاريخ پرافتخار اين سرزمين بيرون آوردند و بر دوش گرفتند و با افتخار فرياد زدند: «هيهات من الذله، هيهات من الذله.»
مردم آمده بودند تا با زبان حافظ بگويند:
من نه آن رندم كه ترك شاهد و ساغر كنم
محتسب داند كه من اين كارها كمتر كنم
عشق، دردانه ست و من غواص و دريا ميكده
سر فرو بردم در آنجا تا كجا سر بر كنم
سهشنبه گذشته در تهران چه خبر بود؟ ۱۷۵ غواص جوان از عمق آبهاي خروشان اروند در دورترين مرز آبي كشور به يك باره از تهران سر برآوردند و خود را در ميان دستهاي پرتوان ملت ديدند. دستهاي ستايش و قدرشناسي، دستهاي مهر، عطوفت و مهرباني!
مردم آمده بودند تا از زبان مولانا فرياد زنند:
بيدار شو بيدار شو هين رفت شب بيدار شو
بيزار شو بيزار شو وز خويش هم بيزار شو
خاموش وصف بحر و دُر كم گوي در درياي او
خواهي كه غواصي كني دَم دار شو دَم دار شو
مردم اين روزها دنبال بهانه ميگردند كه مثل روزهاي نخستين انقلاب به خيابانها بيايند و خشم و نفرت خود را عليه ستمكاران تاريخ معاصر نشان دهند. سهشنبه گذشته مردم از ته دل فرياد ميزدند: «مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل!»
مردم سايه سنگين تحريم، تجاوز و ستم قدرتهاي جهاني را بر سر خود حس ميكنند. مردم دنبال بهانه هستند تا عقدههاي دروني خود را عليه كفر و نفاق بيرون بريزند. مردم در نمايش كينه و خشم مقدس خود عليه استكبار و استبداد جهاني دنبال بهانه هستند. مردم سهشنبه گذشته به بهانه تشييع ۱۷۵ شهيد غواص بيرون زدند و كف خيابانها را پر كردند. آنها به بهارستان آمدند تا بگويند انقلاب بهاري اسلام ادامه دارد.
مردم آمده بودند بگويند سرسبزي بهار انقلاب هرگز رنگ زرد پاييز و سرد زمستان نميبيند. مردم به خيابان ها آمده بودند تا به امام خميني (ره)، امام دلهاي ايرانيان و جهانيان بگويند ما ايستادهايم. آمده بودند تا به غواصان شهيد بگويند اگر شما را با دستهاي بسته به شهادت رساندند دستهاي ما باز است و فرزندان اين ملت در هوا، زمين و دريا در برابر دشمن با انبوهي از تجهيزات نظامي، ايماني و قرآني ايستادهاند. مردم آمده بودند به غواصان شهيد بگويند امروز نه تنها در تهران صداي شما شنيده ميشود بلكه طنين صداي شرف و آزادگي شما در بغداد، دمشق، بيروت، صنعا، غزه، منامه و... هم شنيده ميشود.
اين هفته در تهران چه خبر بود؟ اين «حضور» حماسي بوي «ظهور» ميدهد. اينجا تهران است. پايتخت اسلام، پايتخت مملكت امام زمان (عج)! تفسير تشييع عظيم دردانههاي به ميهن بازگشته چيست؟
اگر از فهم قدسي لسان الغيب بپرسيم، ميگويد:
«ديدم به خواب دوش كه ماهي برآمدي
كز عكس روي او شب هجران سرآمدي
تعبير رفت يار سفر كرده ميرسد
اي كاش هر چه زودتر از در درآمدي
ذكرش به خير ساقي فرخنده فال من
كز در مدام با قدح و ساغر آمدي
آن عهد ياد باد كه از بام و در مرا
هر دم پيام يار و خط دلبر آمدي
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دريادلي بجوي دليري سرآمدي»
دريادلي بجوييم. روز دريادلان گرامي باشد.