نماینده: پس از پیشروی ناگهانی داعش در عراق و سقوط موصل، زمانی که ایران به منظور دفع خطر قریبالوقوع سقوط بغداد به کمک برادران کشور همسایه خود شتافت، کم نبودند سیاستمداران غربگرایی که مژده آغاز همکاریهای نظامی ایران و آمریکا در جنگ با داعش را بر زبان راندند و بر گمانه مضحک و صهیونیستی «اتحاد و ائتلاف استراتژیک» ۲ دشمن ساختاری، اصرار ورزیدند.
اکنون پس از رشد روزافزون دامنه فعالیتهای داعش در عراق و نزدیک بودن دست دادن تروریستهای شمال آفریقا و آسیای میانه با گروههای فعال در غرب و جنوب غرب آسیا، کماکان آمریکا و اروپا دست روی دست گذاشته و به تماشای رشد و قد کشیدن فرزندان نامشروع رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی نشستهاند. تقسیم کار حیرتآور آمریکا و عربستان در این میان حقیقتا جالب توجه است! از طرفی سعودیها با شستوشوی مغزی جوانان مسلمان سنی مذهب کشورهای مختلف، ماشین جنگی وهابیت را به قربانیان انسانی مجهز میکنند و از سوی دیگر اوباما در بحبوحه عملیات آزادسازی استان «انبار»، از ضرورت تشکیل یک نیروی جنگی سنی در عراق برای مبارزه با داعش در حاشیه نشست سران گروه ۷ سخن میراند، موضعی که بشدت از جانب انگلیس حمایت میشود. بریتانیای صغیر سالهاست در مجموعه اندیشکدههای اسلامشناسی دانشگاههای وابسته به MI۶ همچون سوآس، با بودجه مشترک خاندان سلطنتی و ولید بن طلال سعودی نظریه «خاورمیانه جدید» متشکل از مجموعهای از کشورهای بحرانزده و تقسیمشده به خودمختاریهای کوچک و بیصاحب را تهیه و تنظیم میکند.
اکنون سوال این است که اگر آمریکا و به عبارتی ناظمان مدعی قدرت جهانی، ائتلاف علیه داعش را رهبری میکنند، چطور شیعه یا سنی بودن جنگاوران مبارز با این گروه تروریستی خطرناک تا این اندازه برای آنها اهمیت یافته است!؟ هزاران زن و مرد و کودک سنی تاکنون در عراق، سوریه، نیجریه و سودان قتلعام شدهاند. حتی مسیحیان و یزیدیها در حکومت خبائث داعشی امان نیافتند. اینها نشانههایی کوچک از آتشبازی حماقتآمیز آمریکا و اروپا در جهان با هدف ایجاد تغییرات نهچندان روشن در آسیا و آفریقاست. استراتژی فاحشی که در بحبوحه شکست داعش در موصل و رمادی، سیاسیون غربزده عراقی را مامور به توقف عملیات به منظور بررسی رفتار نظامی حشد شعبی و بسیجیان قهرمان عراقی میکند و بزرگترین دغدغه اوباما، کابوی مدعی کلانتری جهان را در حد و اندازه تغییر رمز عملیات آزادسازی استان انبار از «لبیک یا حسین» به «لبیک یا عراق» تنزل میدهد.
کدام سیاستمدار یا استراتژیست باور میکند آمریکا در آستانه ائتلاف استراتژیک با ایران با هدف «شکست داعش» قرار دارد!؟
جنگهای نیابتی قرار بود خیلی زودتر به مرزهای ایران برسد؛ دقیقا همان زمانی که در شبکههای موبایلی ایران تصاویر چند سرباز وظیفه به شهادت رسیده در درگیری با اشرار شرق کشور در سال ۸۷ به عنوان قربانیان حمله داعش به مرزهای غربی، دست به دست میچرخید و هر روز شایعهای جدید از حضور داعشیها در چند کیلومتری کرمانشاه، کردستان و خوزستان منتشر میشد.
واقعیت این است که برآورد آمریکا و اسرائیل از قدرت دفاعی ایران و همپیمانانش همیشه با واقعیت فاصلهای محسوس داشته است. شاید اولین غافلگیری جدی صهیونیستها را بتوان جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان با اسرائیل محسوب کرد. همان زمان که موشکهای دوربرد حزبالله عمق خاک سرزمینهای اشغالی را هدف قرار داد و صهیونیستها را وادار به پذیرش شکست و عقبنشینی کرد. دومین رودست رسمی را آمریکا و سعودیها در عراق دریافت کردند. سقوط بغداد میتوانست پتانسیلی عالی از قدرت را در مذاکرات هستهای آزاد کرده و زبان غربگرایان داخلی را در مقابل حامیان استقلال و عزت ملی تیز کند.
به نظر میرسد علت کمطاقتی آمریکا و انگلیس در موضعگیریهای حماقتآمیز درباره جریان داعش در منطقه و «فریز مذاکرات هستهای» و تعویق مکرر توافق با ایران یا به قول دیپلماتهای ایرانی «دبه در مذاکرات» نیز همین مسائل باشد. آمریکا بیش از هر زمان دیگری تشنه پیروزی داعش بر ایران است. تعویق موفقیت داعش موجب شد جنگافروزی علیه یمن با قساوت سعودیها، به عنوان اهرم فشار کمکی برای یکسره کردن کار و وادار کردن ایران به عقبنشینی جهانی از مواضع ملی و فراملی خود در منطقه به راه بیفتد. پس برخلاف آنچه بعضا در ایران تبلیغ میشود، پیروزی مجاهدان فراملی و مستشاران نظامی ایرانی در عراق، سوریه، مرزهای لبنان یا یمن از پتانسیل ذاتی خروج مذاکرات هستهای از موقعیت انفعالی کنونی و فشار بر آمریکا برای رفع اجباری تحریمها و به رسمیت شناختن قدرت فرامنطقهای ایران در جهان برخوردار است. در چنین شرایطی، تن دادن ایران به اجرای فراپروتکل الحاقی در شرایط ویژه امنیتی جهان و در فضایی که ایران رسما در حال جنگ با عمال منطقهای داعشی- سعودی آمریکا و اسرائیل است نوعی «انتحار نظامی» در موقعیت جنگی تعبیر میشود. انتشار داوطلبانه لیست پایگاههای نظامی، توانمندیها و تجهیزات جنگی همراه با لیستی از نام دانشمندان و متخصصان ارتشی و سپاهی کشور، بهترین دوپینگ برای دشمنان امنیت ایران به شمار میرود. چنین برگ برندهای میتواند جنگ افروزان منطقهای و نواب آمریکا در خطمقدم را به آسانی پیروز کرده و تومار مذاکرات را در موقعیت تضعیف روحیه و قدرت نظامی و درونی ایران به سادگی در هم بپیچد؛ موضوعی که با توجه به حوادث ۲ سال پایانی جنگ تحمیلی با رژیم بعثی میتواند از نگاه عبرتآموز تاریخی جالب توجه باشد. هر چند قدرت و نفوذ ایران نسبت به سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، بسیار بیشتر است اما با توجه به قدرت روزافزون داعش و گستردگی جبهه جنگی، هر گونه سهلانگاری سیاسی- امنیتی میتواند به بروز فاجعهای بزرگ در ابعاد فرامنطقهای بینجامد.
این مهم است که بپذیریم «داعش» مهرهای مهم و استراتژیک در دست آمریکاست و به کارگیری ظرفیتهای ویژه این مهره در فضای مذاکرات هستهای با ایران، سیاست رسمی آنهاست. وادادن بر سر میز مذاکره و پذیرش شروط نظامی ویژهای همچون اجرای داوطلبانه فراپروتکل الحاقی و تن دادن به بازرسیهای سرزده و مصاحبه با دانشمندان و نخبگان نظامی کشور نوعی کمک رسمی به داعش برای پیروزی در جنگهای نیابتی با ایران و خیانتی نابخشودنی محسوب میشود. در مقابل شکست گروههای مردمی درگیر با داعش در عراق و سوریه نیز از توان تاثیرگذاری بر مذاکرات برخوردار است چرا که در فضای فعلی ایران تنها وزنه امنیتساز منطقه محسوب میشود.
علاوه بر آن خروج از موقعیت انفعالی در حوزه دیپلماسی خارجی در برابر حوادث منطقهای از توان بازدارندگی زیادی در برابر شیطنتهای احتمالی برخی کشورهای کمبنیه اما جویای نام منطقه برخوردار است که تاکنون به علت یکجانبهگرایی وزارت امور خارجه کشورمان، شاهد بروز ضعفهای محسوسی بودهایم که هزینه آن با گسترش جبهه جنگ نیابتی به کشور تحمیل شده است.
مرور رویدادها و تحلیل صفآراییهای منطقهای و جهانی حکایت از آن دارد که جبهه جنگهای نیابتی مسالهای نیست که با کوشش و خطای تحلیلسازان خودکمبین غربزده و مدعی شعارهای ضد امنیت ملی همچون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، قابل اداره باشد. این مهم است که بدانیم برقراری امنیت در منطقه و شکست داعش، ایران را تبدیل به ابرقدرتی جهانی و شکست ناپذیر میکند و مسیر رفع تحریمها و پذیرش جهانی را با سوزاندن برگ برنده آمریکا و اسرائیل آزاد خواهد کرد.