نماینده: بحث پذیرش بازرسیهای بیسابقه و رفتار فراپروتکلی آژانس انرژی اتمی و کشورهای طرف مذاکره توسط ایران در توافق لوزان، به حدی برای تحلیلگران آمریکایی و اروپایی عجیب است که عملا در مقالات خود اذعان داشتهاند پذیرش توافق نهایی مبتنی بر چنین رویهای توسط مردم و رهبر عالی ایران با توجه به اتفاقات تاریخی و تجربیات تلخ قدیمی غیرممکن است.
«فرانسوا نیکولو» دیپلمات برجسته فرانسوی که در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ سفیر این کشور در ایران بوده در یادداشت «فراتر از پروتکل الحاقی از نقطهنظر سیاسی و حقوقی» به تناقضات و تفاوتهای موضوع بازرسیهای هستهای مورد بحث در پروتکل الحاقی و بحث PMD پرداخته و در ذیل فصل «خاطرات بد و ترسها» ی ایرانیها، پیشنهاد غربیها را به «جعبه پاندورا» تشبیه میکند.
جعبه پاندورا به روایت افسانههای یونانی با تمام بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت پر شده و از جانب «زئوس» خدای خدایان یا به عبارتی «کدخدای جهان» به بشر اهدا شد اما به انسانها توصیه کرد هرگز آن را نگشایند اما انسان جعبه را گشود و زمینی که از هر بلا و بدبختی به دور بود نابود شد و در جعبه تنها «امید» به عنوان تسلابخش انسان توسط کدخدا یا زئوس باقی ماند! داستان هولناکی است، نه!؟ همراه باشید!
دیپلمات فرانسوی بلاهای تاریخیای را که پس از اجرای بازرسیها و مفاد فراتر از پروتکل الحاقی در دوره قبلی مذاکرات حسن روحانی و تیمش بر سر ایرانیها آمد به این ترتیب برمیشمارد:
الف- استقلال... پر!
نیکولو با اشاره به ماجراهایی که پس از پذیرش رژیم بازرسیهای ویژه برای عراقیها ایجاد شد و منجر به نابودی همه زیرساختهای نظامی آنها به واسطه افشای اطلاعات محرمانه عراق توسط آژانس شد، از دست رفتن «استقلال» را اولین بلای تن دادن به رفتار خشن و بیانضباطی اطلاعاتی- امنیتی بازرسان آژانس انرژی اتمی برمیشمارد که به گفته وی «برای هر کشور مستقلی تحقیرآمیز تلقی میشود».
ب- استاکسنت در خانه!
«استاکسنت» دومین هدیه آژانس به ایران بود. دیپلمات فرانسوی میگوید: «اگرچه آژانس به صورت رسمی در ماجرای آلودگی استاکسنتی سانتریفیوژهای ایران دست نداشته اما حقیقت این است که آژانس زمینه تجاوز دولتهای خارجی به تاسیسات محرمانه ایران را به واسطه برنامه کامپیوتری «نظارت بر سانتریفیوژهای ایران» (۱) با آلودگی به ویروس خطرناک استاکسنت به واسطه دستگاههای شرکت آلمانی زیمنس فراهم ساخت». (۲)
هنوز به صورت رسمی میزان خسارات وارده به کشور پس از حمله استاکس نت اعلام نشده اما کلان شرکت امنیت رایانه سیمنتک اعلام کرده این ویروس برای حمله به تاسیسات نطنز طراحی شده بود تا دریچههایی را که گاز هگزافلوراید اورانیوم را به سانتریفیوژها هدایت میکنند، بدون اطلاع اپراتورها باز و بسته کند.
«جان بومگارنر»، کارشناس سلاحهای سایبری میگوید: این گزارش حتی شواهد بیشتری را ارائه میکند مبنی بر اینکه آمریکا در تلاش بوده تا برنامه هستهای ایران را بعد از اینکه در دولت سابق مجددا از سر گرفته شد، از مسیر خود خارج کرده و دست کم ۲ سال به تعویق بیندازد. روزنامه جروزالمپست اسرائیل نیز سال ۱۳۸۹ در گزارشی ادعا کرد استاکسنت حداقل ۱۰۰۰ سانتریفیوژ ایران را از کار انداخت.
جالب توجه است که براساس توافق لوزان، برنامه مونیتورینگ نظارتی آژانس با شکلی جدید و دامنهای وسیعتر از سر گرفته خواهد شد و مشخص نیست جنگهای سایبری آینده چه بر سر تاسیسات اتمی و دیگر صنایع ایران خواهد آورد!
پ- راستیآزمایی با طعم ترور
سومین بلای حاصل از همکاری با آژانس انرژی اتمی برای ایران به گفته نیکولو، «ترور دانشمندان هستهای» بود. او معتقد است: «در این مورد هم سند رسمی درباره ارتباط قتلها و برنامه راستیآزمایی آژانس انرژی اتمی وجود ندارد اما به احتمال زیاد ترورها مرتبط با همکاریهای بینالمللی در پروژه سزامی و روابط ناپاک آژانس با سرویسهای اطلاعاتی غربی است».
پروژه سزامی یک شتابگر سینکروترون است که در سال ۱۳۷۸ طرح آن توسط یونسکو پایهگذاری شد. آلمان پس از به پایان رساندن ساخت سینکروترون جدید خود، به منظور کاهش هزینهها، تصمیم به تعطیلی دستگاه قدیمی و از رده خارج خود گرفت و با هدف تاثیرگذاری بر روابط سیاسی اعراب و ایران با اسرائیل به نام «پروژه صلح و رفع تخاصم»، شتابگر خود را به خاورمیانه اهدا کرد! به این ترتیب در قالب همکاریهای علمی، با دستور دولت اصلاحات و تایید کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم، مجموعهای از دانشمندان عالیرتبه کشور را عملا در اردن میهمان سرویس موساد کرد!
جالب توجه است که پس از روی کار آمدن دولت نهم، عضویت ایران در سزامی به واسطه عدم پرداخت حق عضویت معلق شد اما با فشار رسانههای اصلاحطلب و برخی محققان قدیمی سیاست نخوانده، دولت تنها چند روز مانده به پایان مهلت اولتیماتوم سزامی لایحه دوفوریتی عضویت ایران در سزامی را به مجلس فرستاد و در نهایت ۱۲ تیر ۱۳۸۶ مجدداً ایران عضو سزامی شد و تصاویر وزیر علوم در کنار راغب مجادله، وزیر وقت رژیم صهیونیستی در افتتاح ساختمان سزامی در اردن منتشر شد!
دیپلمات فرانسوی مینویسد: «به این ترتیب ۳ نفر از شرکتکنندگان در بهاصطلاح سرمایهگذاریهای علمی منطقهای ایران، قربانی شدند، چرا که به واسطه سفرهای اجباری به اردن تبدیل به هدف مناسبی برای سرویسهای جاسوسی منطقه برای جمعآوری اطلاعات از محل اقامت، روابط شخصی و سایر دادههای مورد علاقه شدند».
برخلاف آرزوها و خوشخیالیهای اصلاحطلبان، سزامی عملا سالهاست تعطیل شده است چرا که جز دانشمندان ایرانی، هیچ یک از کشورهای منطقه سرمایهگذاری علمی و مالی لازم را ادامه ندادند اما اسرائیل موفق شد با تجمیع دادههای حاصل از مصاحبههای به دست آمده از آژانس انرژی اتمی با دانشمندان کشورمان و جاسوسی از سزامی، برترین سرمایههای انسانی ایران را ترور کند.
شهید گمنام هستهای
دکتر مجید شهریاری، عامل موفقیت ایران در مهار حمله سایبری استاکسنت، از اعضای شورای ملی سزامی و از مشاوران ایران در این پروژه بود. دکتر علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران نیز نماینده ایران در این پروژه علمی منطقهای بود اما نفر سوم مورد اشاره دیپلمات فرانسوی کیست؟ به احتمال زیاد اشاره نیکولو به دکتر «اردشیر حسینپور» اولین دانشمند هستهای ترورشده ایرانی است. دکتر حسینپور دیماه ۱۳۸۵ در ۴۵ سالگی، به واسطه مسمومیت با گاز رادیواکتیو ترور شد؛ هر چند به دلایلی نامعلوم، بهرغم تایید موضوع ترور وی توسط موساد در رسانههای غربی، شهادت حسینپور هرگز به صورت رسمی اعلام نشد. استاد بزرگ فیزیک اتمی ایران در حال کار روی پروژه هستهای اصفهان بود. وی از جمله محققان کارخانه فرآوری اورانیوم اصفهان، یکی از تاسیسات محوری معاونت تولید سوخت سازمان انرژی اتمی ایران که دارای ۶۰ واحد تولیدی و ۱۵۰۰۰ دستگاه تحقیقاتی و تولیدی است، به شمار میرفت. همچنین تدوین طرح ساخت بزرگترین مجتمع فیزیک اتمی خاورمیانه را برعهده داشت که پس از درگذشت وی بررسی این طرح ادامه نیافت. دکتر حسینپور پروژههای تحقیقاتی بسیار مهمی همچون موتور و پیشرانههای موشک شهاب ۳ و ساخت موفقیتآمیز رنگ ضدرادار با قدرت جذب امواج الکترومغناطیس را به پایان رسانده بود.
پس از انتشار خبر درگذشت او، روزنامههای ساندیتایمز، فیگارو، تایمز اسرائیل و برخی سایتهای خبری متعلق به کارشناسان اطلاعاتی در آمریکا از جمله سایت اندیشکده معتبر «استراتفورد» مدعی شدند دانشمند هستهای ایرانی، دکتر اردشیر حسینپور توسط سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) به وسیله گاز رادیواکتیو مسموم و ترور شده است.
اجازه میدهید!؟
امروز دشمن در وضعیتی مشابه، بازگشایی جعبه پاندورا را در معامله با «گزینه پوچ امید به هیچ» بدون ارائه یک برگ سند یا یک تاریخ مشخص یا حتی برنامهای با زمانبندی معلوم برای برداشته شدن تحریمها به دیپلماتهای قدیمی دوره قبل پذیرش شروط فراپروتکلی، پیشنهاد کرده است. آیا باید به قول نیکولوی فرانسوی یک بار دیگر به بازنمایش «خاطرات بد» رای بدهیم و گوهرهای نایابی همچون دکتر حسینپور مظلوم و گمنام را به بهانه «همکاریهای بینالمللی» بر پایه اعتماد به دشمن، به خزان موساد و آژانس انرژی اتمی بسپاریم!؟ بازرسان آژانس و کشورهای طرف مذاکره، پس از ترورهای مکرر دانشمندان ایرانی حتی در ظاهر نیز رای به محکومیت تروریسم علمی ندادند؛ حتی دویچهوله نوشت: «ترورها در ایران به امری عادی و روزمره تبدیل میشوند... به تدریج تامین امنیت در جامعه ایران مشکلتر میشود و نیروهای امنیتی و دولت ایران به طور کلی از حفظ جان شهروندان، ناتوان میمانند».
واقعیت این است که اروپا و آمریکا هرگز مقابل همدستی آژانس و موساد و مدیران سزامی و موارد مشابه نخواهند ایستاد چراکه اخلاق و انصاف و اصول حقوق بینالملل بخشی از فانتزیهای زندگی در جهان با نظم ظالمانه فعلی است. پس چطور انتظار میرود امروز با فراموشی دیروز، چشم امید به درون جعبه جهانی پاندورا داشته باشیم!؟ از شما میپرسیم کدام دیپلمات ایرانی به خود اجازه میدهد حکم ترور دانشمندی دیگر را صادر کند؟ کدام جوانمرد ایرانی رای به بازنویسی فصل تاریخی پلمب و ترور و تحقیر و تعطیلی تحقیق و توسعه میدهد؟ بیشک ما اجازه نمیدهیم.