نماینده: ۱- از ابتدای مذاکرات هستهای در دولت آقای روحانی، ارادهای از سوی دولت برای شفاف کردن میز مذاکره مشاهده نشد. بنا به هر دلیلی، دولت تمرکز خود را بر عدم روشنگری درباره جزئیات مذاکرات هستهای قرار داد. تمایل دولتیها به تحدید دامنه مطلعان از مذاکرات هستهای و عدم تسری این دامنه به سطوح پایینتر جامعه زمانی اثبات شد که دولتیها در عالیترین سطوح برای «بیاعتبار» کردن روایت منتقدان از مذاکرات هستهای تلاش کردند. در واقع دولتیها برای آنکه روایت خود از مذاکرات هستهای و توافقات صورتگرفته را بهعنوان تنها روایت موجود تثبیت کنند، تلاش کردند روایت مقابل را بیاعتبار کنند. به همین دلیل بود که عباراتی مانند «بیسواد»، «بیشناسنامه»، «جیببر» و «کاسب تحریم» نسبت به منتقدان به کار برده شد. به هر حال بهرغم توصیههای مکرر، اما مردم به مذاکرات برده نشدند.
۲- مناظرههای هستهای اگرچه دیر، اما قبل از وقوع فاجعه آغاز شد. مهمترین کارکرد مناظرههای هستهای، «آگاهیبخشی» درباره واقعیات مذاکرات بوده است. به معنای سادهتر، مناظرهها، مذاکرات را به خانه مردم برد. برای اولین بار مردم، روایتی متفاوت از روایت دولتیها نسبت به مذاکرات هستهای را از طریق تلویزیون دیده و میشنیدند! خب! این موضوع در کنار اینکه حق مردم است، برکات زیادی هم به همراه داشته است. در واقع برای اولینبار پس از مذاکرات هستهای در دولت فعلی، عملکرد دولت در مذاکرات هستهای در معرض قضاوت جدی قرار گرفت. به تعبیر دیگر، این مذاکرات در جایگاه واقعی و حقیقی خود مورد داوری قرار گرفت. در پیشگاه مردم، روایتهای طرفین نسبت به مذاکرات هستهای قضاوت و اعتبار آنها مشخص شد. شاید اکنون که قریب به یک ماه از مناظرههای تلویزیونی درباره موضوع مذاکرات هستهای میگذرد، جامعه نسبت به اعتبار و قوام استدلالهای منتقدان قضاوت عادلانهای داشته باشد! مناظرهها، در واقع جنگ یا رقابت روایتهای هستهای بود البته اکنون مردم بهخوبی میتوانند قضاوت کنند در این جنگ روایتها، کدام طرف «بیسواد» بود!
۳- بدون تردید روایت پیروز در مناظرههای هستهای، روایت منتقدان بوده است. اقامه استدلالهای منطقی و مستند به اسناد رسمی، مهمترین ویژگی فنی روایت منتقدان عملکرد دولت در مذاکرات هستهای بود البته به تعبیری میتوان گفت آنچه منتقدان برای درستی نگرانیهای خود نسبت به محتوای مذاکرات هستهای ارائه کردند، با دفاع احساسی و پرخاشگرانه برخی حامیان مذاکرات به کرسی نشست. خب! این اتفاق مبارکی است اما کافی نیست. شاید در هدفگذاری منتقدان برای مناظرههای هستهای، محدودیتهای رسانه ملی تعیینکننده باشد اما آنچه در نهایت مشاهده شده این است که در مناظرههای هستهای در تلویزیون، مخاطب بهرغم همراهی کامل با روایت مستند منتقدان اما در نهایت در خلأ نتیجهگیری رها شده است! یعنی از واقعیت کلیدی مذاکرات هستهای برای مخاطبان «رمزگشایی» نشد!
به عبارت دقیقتر، در مناظرههای صورت گرفته، اگرچه ضعف و کاستیهای خطرناک و عدم تحقق اهدافی مانند لغو تحریمها اثبات شده اما هنوز به یک سوال اساسی افکار عمومی پاسخ داده نشده است، سوالی که میگوید: «پس آقای ظریف برای چه مذاکره میکند؟» پاسخ به این سوال بهراحتی میتواند ماهیت نقد منتقدان را برای افکار عمومی قابل هضم کند. اگرچه در برخی مناظرهها با اشاره به موضوعاتی مانند «انتخابات» تلاش شد کدهایی به جامعه داده شود اما در مجموع باید این واقعیت را پذیرفت که جامعه بهرغم پذیرش صحت انتقادات هستهای اما هنوز دلیل حمایت تمامقد دولت از توافقی با مختصات غیرقابل قبول برای مردم را نمیداند! به هر حال باید در مناظرههای آتی برای مردم توضیح داده شود که منظور از «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» چیست و چرا وزیر امور خارجه در شورای روابط خارجی آمریکا، انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی را به آمریکاییها یادآوری کرده است!؟
۴- یکی از واقعیتهای دردناکی که از ابتدای مذاکرات هستهای در نوع حمایت حامیان سیاسی و رسانهای دولت مشاهده میشد، بیاطلاعی آنها از روند و محتوای مذاکرات بوده است. به خاطر همین بیاطلاعی متاسفانه در برخی موارد اطلاعات نادرستی منتشر شد که قطعا منجر به مخدوش شدن اعتبار این رسانهها و افراد در افکار عمومی خواهد شد. این خلأ دانش هستهای در جریان سیاسی و رسانهای حامی دولت، در مناظرههای تلویزیونی کاملا خود را نشان داد. اکنون که چند دور مناظره هستهای در رسانه ملی برگزار شده، میتوان امیدوار بود جریان حامی عملکرد دولت در مذاکرات هستهای، به جای پرداختن به حاشیه و اتهامزنی به منتقدان، به دنبال کسب اطلاعات درست هستهای و دفاع عالمانه از دولت باشد، چراکه در غیر این صورت قطعا روند نزولی اعتبار مذاکرات که پس از مناظرههای تلویزیونی شیب تندی را طی میکند، شدت خواهد گرفت البته اگر جایی برای نزول مانده باشد!